جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۶ شوال ۱۴۴۵ | Apr 26, 2024
تصاویر / مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین طبسی

حوزه/ آقایان بخاری و مسلم سعی کرده‌اند این حادثه را طوری نقل کنند تا غباری بر آبروی جناب خلیفه ننشیند. زیرا جمله "ان رسول‌الله(ص) یهجر" معنایی جز توهین و گستاخی به مقام رفیع و قدسی پیامبر عظیم‌الشان(ص) ندارد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین محمدجعفر طبسی، تحلیلی بر ماجرای غم‌انگیز نامه نانوشته رسول خدا(ص) به رشته تحریر درآورده که بدین شرح است:

       

یکی از روزهای بسیار دشوار، مصیبت‌بار و تاسّف‌برانگیز صدر اسلام، وقتی است که رسول‌خدا(ص) در بستر بیماری و در آخرین لحظات عمر مبارکشان، دستوری سرنوشت‌ساز صادر کردند که با گستاخی و جملات توهین‌آمیز برخی صحابه مواجه شد. دستوری مهمّ که بر زمین ماند و عملی نشد. فرمانی که اگر پیروی می‌شد، هیچگاه جامعه اسلامی دچار فتنه‌ها و آتش اختلافات نمی‌گردید. 

ماجرا به گفته "بخاری" و "مسلم" این است که رسول‌خدا(ص) هنگامی که در بستر بیماری و در حال احتضار بودند، برخی اصحاب از جمله عمربن‌الخطاب در کنارشان حضور داشتند. آن حضرت(ص) در آن لحظات فرمودند: "بیایید تا برایتان نامه‌ای بنویسم تا پس از آن گمراه نشوید." عمر بلافاصله گفت: درد بیماری بر او غلبه کرده(!!)، قرآن نزد شما است.‌ کتاب خدا برایمان کافی است.(!) پس حاضران در خانه پیامبر(ص) با یکدیگر اختلاف کردند. برخی می‌گفتند: نزدیک شوید تا رسول‌خدا(ص) برایتان نامه‌ای بنویسد تا هرگز گمراه نشوید. اما برخی دیگر همان سخن عمر را تکرار می‌کردند. چون سخنان بیهوده و اختلاف نزد رسول‌خدا(ص) زیاد شد، آن حضرت(ص) فرمود: "برخیزید (و از من دور شوید)!" ابن‌عباس می‌گوید: همه مصیبتها از آنجا آغاز شد که برخی با اختلاف‌افکنی و بیهوده‌گویی، میان رسول‌خدا(ص) و نامه‌نوشتن ایشان(ص) فاصله انداختند و نگذاشتند پیامبر(ص) آن نامه را بنویسند."(هلمّ اکتب لکم کتابا...صحیح‌بخاری، ج۷، ص۹، ج۸، ص۱۶۱؛ صحیح‌مسلم، ج۴،ص۱۲۵۹، کتاب‌الوصیه)

این حادثه غمبار را -‌که تفرقه‌افکنی آشکار در محضر پیامبر(ص) در واپسین لحظات عمر شریف آن حضرت(ص) است- دیگر محدثان مشهور اهل‌سنت نیز مانند: احمدبن‌حنبل(مسند،ج۱،ص۳۲۵، ۳۳۶)، ابن‌حبان(صحیح،ج۱۴،ص۵۶۲) و نسائی(السنن، ج۳،ص۴۳۳؛ ج۴،ص۳۶۰) نقل کرده‌اند.

حال پس از اشاره به این ماجرای مصیبت‌بار و تاسّف‌برانگیز در آخرین لحظات عمر مبارک رسول‌خدا(ص) در بستر بیماریشان، به تحلیل و بررسی آن می‌پردازیم:

       

۱. این حادثه تلخ و غم‌انگیز را دو منبع بسیار مهم و معتبر اهل‌تسنن یعنی: صحیح‌بخاری و صحیح‌مسلم نقل کرده‌اند. پس نمی‌توانند صحت آن را انکار کنند.

       

۲. در این دو کتاب، سخن پیامبر(ص) در لحظات احتضار، دو گونه نقل شده است: "هلمّ اکتب" و "ائتونی بالکَتِف و الدواه". "هلمّ" در لغت به معنای "آمدن و نزدیک‌شدن" و "آوردن" است. ولی "اِئتونی" به معنای "آوردن و دادن چیزی" است.(لسان‌العرب، ماده هلم و اتی) لذا عبارت "ائتونی بالکتف و الدواه" صریحا دلالت بر لزوم "آوردن" کاغذ و دوات می‌کند. دستوری که در آن لحظات پایانی و سرنوشت‌ساز، باید فورا و بدون تاخیر انجام می‌شد.

       

۳. آقایان بخاری و مسلم سعی کرده‌اند این حادثه را طوری نقل کنند تا غباری بر آبروی جناب خلیفه ننشیند. زیرا جمله "ان رسول‌الله(ص) یهجر" معنایی جز توهین و گستاخی به مقام رفیع و قدسی پیامبر عظیم‌الشان(ص) ندارد. از این‌رو بخاری و مسلم، یکجا بدون اسم بردن از گوینده آن جمله اهانت‌آمیز، می‌نویسند: "فقالوا: ان رسول‌الله یهجر" "در آن مجلس گفتند: رسول‌خدا(ص)هذیان می‌گوید"(نعوذ بالله) اما در ادامه، با عبارات دیگر اینگونه نقل می‌کنند: "فقال عمر: ان رسول‌الله قد غلب علیه الوجع" "عمر گفت: درد بیماری بر رسول‌خدا(ص) غلبه کرده است"(!!) به هرحال، این جمله توهین‌آمیز از زبان برخی صحابه صادر شده است.

       

۴. برخی صحابه‌ که در لحظات احتضار رسول‌خدا(ص) حضور داشتند، نزد آن حضرت(ص) بگو مگو و جار و جنجال کردند. در حالی که قرآن می‌فرماید: "یا ایهاالذین آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبیّ.."(حجرات/۲) این است ادب حضور نزد رسول و نبیّ خدا؟!

       

۵. نکته دیگر در حدیث "لوح و دوات" این سخن جناب خلیفه دوم است که: "حسبنا کتاب‌الله"(قرآن برای ما کافی است.) اگر این کلام حق است، پس چرا بخاری و مسلم به گردآوری حدیث و سنّت پیامبر(ص) اقدام کردند و "صحیحین" را نوشتند؟! سخن جناب عمر خطّ بطلان بر نگاشتن "صحیحین" و اعتبار روایات این دو کتاب است.

       

۶. اگر اقدام بخاری و مسلم در نگاشتن "صحیحین" بر پایه محکم استوار بوده که عبارتست از: ضرورت گردآوری گفتار و رفتار رسول‌خدا(ص) از آن جهت که مفسر ظواهر و بطون، و محکمات و متشابهات قرآن است و جزئیات و تفصیل احکام خدا را تبیین می‌کند؛ در این صورت باید از جناب‌خلیفه پرسید: چرا با شعار قرآن‌بسندگی مانع نوشتن سخن رسول‌خدا(ص) شدید؟ و امت‌اسلامی را از آخرین وصیت آن حضرت(ص) محروم کردید؟ وصیتی که اگر نوشته و بدان عمل می‌شد، دیگر مسلمانان پس از رحلت ایشان(ص) دچار گمراهی و سرگردانی نمی‌شدند. پس معلوم می‌شود بخاری و مسلم شعار صحابی پیامبر(ص) "حسبنا کتاب‌الله" را باطل می‌دانسته‌اند.

       

۷. دلیل دیگر در بطلان شعار "حسبنا کتاب‌الله" حدیث صحیح و متواتر "ثقلین" از پیامبر(ص) است که فرمود:"از میان شما می‌روم در حالی که دو چیز بسیار گرانسنگ و ارزشمند به جا می‌گذارم: قرآن و عترتم اهل‌بیتم(ع)" آن‌حضرت(ص) در این حدیث قرآن و عترت را با هم مرجع علمی و عملی امتشان قرار دادند. یعنی اهل‌بیت(ع) همچون قرآن مرجع و حجت هستند. اما متاسفانه جناب‌خلیفه در گفتار و رفتارش با این حدیث مورد اتفاق، مبارزه کرد.

       

۸. بیان ابن‌عباس صحابی جلیل‌القدر پیامبر(ص) درباره این ماجرای غم‌انگیز، بسیار شنیدنی و شایسته تامل است. می‌گوید:"تمام مصیبتها از آنجا آغاز شد که میان رسول‌خدا(ص) و نوشتن آن نامه، به خاطر تفرقه‌افکنی و ایجاد صداهای مبهم و نامفهوم، جدایی انداختند."(صحیح‌مسلم،کتاب‌الوصیه،ص۷۱۴ )

به راستی چنین کسانی بودند که  امت اسلامی بلکه جوامع بشری را پس از رحلت جانسوز پیامبر(ص)، گرفتار گمراهی و دچار مصیبت تفرقه و آتش اختلاف نمودند.

       

۹. در ماجرای غمبار "لوح و دوات" تفرقه و سر و صدای برخی صحابه در خانه پیامبر(ص) اینگونه از زبان ابن‌عباس بیان شده است: "من اختلافهم و لغطهم" کلمه "لغط" در لغت به معنای صداهای مبهم و نامفهوم است.(لسان‌العرب، ماده لغط) یعنی برخی صحابه در محضر قدسی پیامبر(ص) -‌که در بستر بیماری و در حال احتضار بودند- به قدری فریاد و جار و جنجال به راه انداختند که فقط صدای مبهم و نامفهوم از آنان شنیده می‌شد. از اینجا دو مطلب به دست می‌آید: اول اینکه برخی صحابه حرمت‌شکنی ساحت مقدس پیامبر(ص) و خاندان مطهرش را به آخرین حد خود رساندند.‌ دوم اینکه با تولید صداهای نامفهوم سعی کردند تا صورت مساله را تغییر دهند و مانع تحقق خواسته رسول‌خدا(ص) واپسین لحظات عمر مبارک آن حضرت(ص) شوند.  

       

۱۰. اما غرض و مقصد رسول‌خدا(ص) از آوردن "لوح و دوات" چه بود؟ و آن حضرت(ص) می‌خواستند چه مطلبی را در نامه یادآور شوند؟ ابن‌حجر در شرحش بر صحیح‌بخاری می‌گوید:"گفته شده که ایشان(ص) می‌خواستند به اسامی خلفای پس از خود اشاره کنند تا مسلمانان پس از رحلت پیامبر(ص) با یکدیگر اختلاف نکنند. این مطلب را سفیان‌بن‌عیینه گفته است."(فتح‌الباری،ج۱، ص۲۰۹؛ همچنین نک‌به: عمده‌القاری،البدر العینی، ج۲،ص۱۷۱؛ شرح بخاری، کرمانی، ج۲،ص۱۲۷)

 سفیان‌بن‌عیینه از شخصیتهای بسیار مهم و مقبول اهل‌سنت است.(سیراعلام‌النبلاء،ذهبی، ج۸، ص۴۵۴: الامام‌الکبیر، حافظ‌العصر...)

از مجموع عبارات شارحان بخاری در ذیل حدیث "لوح و دوات" بر می‌آید که اراده جدی رسول‌خدا(ص) در لحظات احتضار، این بود که سرنوشت امت اسلامی را روشن کنند. طبیعی است برخی مخالفان از نیت رسول‌خدا(ص) - که تاکید بر جانشینی امیرالمؤمنین علی(ع) بود- آگاه شوند و به اهانت و مخالفت شدید پردازند و اجازه ندهند تا وصیت‌نامه پیامبر(ص) نوشته شود. به راستی اگر مقصود آن‌حضرت(ص) از "لوح و دوات" درج نام جناب ابوبکر به عنوان جانشین پیامبر(ص) بود، آیا باز هم کسی آن نسبتهای ناروا را به مقام قدسی پیامبر(ص) می‌داد؟ و آیا کسی از صحابه به مخالفت با امر رسول‌خدا(ص) برمی‌خاست؟ و آیا صحابه در محضر پیامبر(ص) به تفرقه‌افکنی و سروصدا می‌پرداختند؟ این اقدام وقیحانه، گستاخانه و تاسف‌برانگیز برخی صحابه، معنایی جز علی(ع)ستیزی در حضور و خانه رسول‌خدا(ص) ندارد.

       

۱۱.  نکته تامل‌برانگیز دیگر، کراهت شدید جناب عمربن‌الخطاب از آوردن "لوح و دوات"  است. ابن‌حجر(م۸۰۷ق) می‌گوید:"خلیفه دوم شدیدا با نوشتن نامه مخالفت کرد."(مجمع‌الزوائد،ج۴،ص۳۹۱؛ ج۸، ص۶۰۹) آیا اگر قصد پیامبر(ص) نوشتن نام او یا ابوبکر بود، باز هم خلیفه دوم اینگونه با رسول‌خدا(ص) مخالفت می‌کرد؟!

       

۱۲.‌ در حدیث "لوح و دوات" از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود:"اکتب لکم کتابا لاتضلّوا بعده" مفهوم این سخن آن است که اگر نامه نوشته نشود، گمراهی و سرگردانی امت اسلامی قطعی است. به راستی چه گمراهی بدتر از این که پس از رحلت جانگداز رسول‌خدا(ص) خلافت و حکومت از صراط مستقیم منحرف شد و سبب گردید تا اهالی سقیفه بنی‌ساعده و سپس بنی‌امیه و بنی‌عباس بر منصب الهی خلافت پیامبر(ص) تکیه زنند و جهان اسلام بلکه بشریت را از مرجعیت علمی و حکومت عادلانه اهل‌بیت(ع) محروم کنند؟

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha