دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 29, 2024
کد خبر: 1004785
۹ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۸:۲۵
ورزش

حوزه / آیا غیرمنصفانه نیست زنانی که تلاش می‌کنند ورزش ملی- مذهبی که ریشه در فرهنگ ایرانی دارد را گسترش دهند، غرب گرا و تجددگرا بدانیم؟ زنان باستانی کار نیز درخواست دارند با حفظ تمامی چارچوب‌هایی که برای سایر ورزشکاران زن لحاظ شده است در زورخانه ای مجزا از این ورزش بهره ببرند و مروج فرهنگ ملی باشند.

خبرگزاری حوزه | در تاریخ ۲۳ دی ماه ۱۴۰۰، خبرگزاری حوزه مطلبی با عنوان "زنان اقلیت علیه زنان اکثریت! " به نویسندگی حامد شرف الدین منتشر کرد.

به دلیل آنکه نام مستقیم اینجانب، رایحه مظفریان آورده شده است، رفتار حرفه ای ایجاب می‌نمود که پاسخ شایسته ای به اظهارات ایشان داده شود.

در ابتدا آنچه که توجه خواننده را به خود جلب می‌کند عنوان مطلب است: "زنان اقلیت علیه زنان اکثریت! " نویسنده با بکار بردن این عنوان مطالبه زنان برای ورود به ورزش زورخانه ای و داشتن سهمی در ترویج فرهنگ ملی مذهبی را مطالبه اقلیت دانسته و سوگیرانه این گروه از زنان را به عنوان اقلیت در مقابل سایر زنان قرار می‌دهد. آیا زنان علاقمند به سایر ورزش‌ها نیز مقابل زنان دیگر هستند یا این استدلال از نظر ایشان صرفاً در مورد ورزش زورخانه ای صدق می‌کند؟ آیا زنان علاقمند به ورزش زورخانه ای اجباری برای سایر زنان جهت ورود به این ورزش ایجاد کرده اند؟ متر و معیار برای تعیین مرز مطالبه اقلیت از اکثریت چیست؟

ظاهراً از نظر نگارنده صرفاً در ورزش زورخانه ایست که زنان باستانی کار مقابل سایر زنان قرار می‌گیرند چراکه ایشان در پاراگراف آخر حضور زنان در سایر ورزشها را عزت آفرین و افتخار آمیز دانسته است. بدیهیست که هر زنی بنا بر سلیقه و روحیات خود می‌تواند ورزش مورد علاقه خود را انتخاب کرده و در آن افتخار بیافریند همان طور که در ورزش زورخانه ای به عنوان ورزش ملی ایرانیان نیز زنان می‌توانند حضور داشته باشند و افتخار آفرینی کنند.

اگر نگاهی به تاریخ ایران بیندازیم متوجه می‌شویم که همیشه افرادی بوده اند که با هر مطالبه بدیعی از سوی زنان مخالفت می‌ورزیدند. مخالفت با اختصاص بخش ویژه زنان در بیمارستان، سوادآموزی زنان، حق رأی زنان تنها نمونه‌ای از آن‌ها است. اکنون نیز ورزش زورخانه ای از این قاعده مستثنا نیست. آیا هر آنچه که روزی در تاریخ وجود نداشته است هرگز نباید تاریخ ساز باشد؟ حال آنکه تاریخ ثابت کرده است که مخالفان هر گونه حضور زنان در عرصه اجتماعی در سمت مغلوب تاریخ ایستاده اند.

در این متن به کرات از ادبیات برچسب زننده استفاده می‌شود. نویسنده نامبرده با جستجویی اینترنتی می‌توانست پیش از نگارش متنش با رویکردها و فعالیت‌های اینجانب آشنا گردد تا شاید لازم نباشد با توسل به روش‌های احساسی از برچسب زنی استفاده کرده و عباراتی مانند " دسته‌جاتِ محفلی"، " چند روز مهمانی در فضاهای مجازی"، " مرد کردن زنان" و " شرم استراتژی‌های ابزورد" بکار گیرد. اگرچه جای پرسش است که سردبیر محترم چگونه پیش از انتشار نگاهی هرچند اجمالی به محتوا نینداخته تا بدون غرض متنی شایسته به مخاطبان ارائه شود.

ظاهراً نویسنده صرفاً بخشی از تاریخ را خوانده است که فقط پهلوانی‌های مردانه را برمیشمرد و " تاریخ حضور زنان در جنگ‌ها و نقش پررنگ آنها در شاهنامه فردوسی را "بایگانی شده" قلمداد می‌کند! جای تعجب نیست در فضایی که در طول تاریخ و در اکثر مواقع، قلم به دست مردان داده شده است اشتیاقی جهت به یادآوردن نام زنان سلحشوری مانند بانو گشسب، گردآفرید و بی بی مریم استرآبادی و شهدای زن هشت سال دفاع مقدس نباشد. متن یادشده "جد و جهد زنان برای پهلوان شدن را بازی رسانه‌ای می‌داند" چرا که نویسنده آن معتقد است اصطلاح پهلوان صرفاً مختص مردان است. اگرچه در تناقضی آشکار در تعریف پهلوان نیز اشاره دارد که " ورزشکاران شاخص و ماندگار رشته‌های باستانی (ورزش زورخانه‌ای)، کشتی و گاهاً وزنه‌برداری در ایران‌زمین پهلوان نامیده می‌شدند" حال این سوال پیش می‌آید که در جایی که به استناد منبعی که از آن یاد کرده است در شرایطی که محدودیتی برای زن یا مرد بودن پهلوان وجود نداشته است آیا می‌توان زنان باستانی کار را نیز در کنار زنان کشتی گیر و وزنه بردار که امروزه افتخار آفرین هستند پهلوان خطاب کرد؟

نگارنده متن مذکور اینجانب را متهم کرده است که معتقدم عدم جواز زنان در ورود به ورزش زورخانه ای ناشی از " ذهنیت سیستماتیک یک نظام سیاسی علیه زنان و حقوق آنها"ست، حال آنکه قبل از هر اقدامی اینجانب حلیت این امر را با استفتا از برخی از مراجع عظام من جمله آیت الله العظمی خامنه ای، آیت الله العظمی نوری همدانی، آیت الله العظمی صافی گلپایگانی دریافت نمودم و پس از اطمینان از مجوز شرعی، این خواست را عمومی نمودم. سوال اینجاست که اگر ایشان ادعا می‌کند که مراجع اجرایی مانند وزارت ورزش و فدراسیون مربوط مخالفتی برای حضور زنان در ورزش زورخانه ای ندارند پس چرا تا کنون مجوز آن صادر نشده است؟ اگر صدور مجوز منوط به حضور و خواست تعداد قابل توجهی از زنان خواهد بود آیا در سایر رشته‌های ورزشی نیز تعداد قابل توجهی از زنان خواهان انجام آن ورزش هستند یا صرفاً این قاعده در مورد ورزش زورخانه ای جاریست؟

آیا غیرمنصفانه نیست زنانی که تلاش می‌کنند ورزش ملی- مذهبی که ریشه در فرهنگ ایرانی دارد را گسترش دهند، غرب گرا و تجددگرا بدانیم؟ زنان باستانی کار نیز در خواست دارند با حفظ تمامی چارچوب‌هایی که برای سایر ورزشکاران زن لحاظ شده است در زورخانه ای مجزا ازاین ورزش بهره ببرند و مروج فرهنگ ملی باشند. ورزش زورخانه ای، ورزش ملی و مذهبی ایرانیان (هم زن و هم مرد) است و بانوان به عنوان نیمی از جامعه ایران این حق را دارند که در صورت علاقمندی با حفظ موازین شرعی که همگی به آن پایبندی کامل دارند و در بطن این رشته نهفته است، در زورخانه ورزش کنند. قطعاً حضور و پتانسیل بانوان می‌تواند به توسعه این رشته در کشور و به ویژه در جهان کمک کند و باعث صادر شدن این رشته به دنیا شود امری که به دلیل قوانین جهانی حاکم بر تمامی رشته‌های ورزشی مبنی بر لزوم داشتن تیم زنان سالهاست به تأخیر افتاده است. ورزش زورخانه‌ای به عنوان ورزش ملی ایرانیان حق زن ایرانی نیز هست و وقتی بانوان ایرانی در بسیاری از رشته‌های وارداتی فعالیت حرفه‌ای دارند چرا نباید اجازه فعالیت در رشته ملی خودشان را داشته باشند؟

و سخن آخر؛ روی سخن و مخاطب کلام آخر اینجانب خبرگزاری حوزه علمیه است. حق آنست که حوزه حساسیت ویژه‌تری نسبت به انتشار یک مطلب داشته باشد که مباد افترایی، تهمتی یا توهینی ناروا نسبت به شخصی زده شود. مگر نه اینکه حوزه باید محل تضارب آرا باشد و مگر نه اینکه حوزه محلیست که افراد نهایت تلاش خود را برای احتراز از انجام فعل حرام داشته باشند؟ حال آنکه چه در مطلبی که مخاطبش اینجانب و چه در مطالب دیگری که توسط نگارنده مذکور نگاشته شده است بیش از آنکه نقد ماقال باشد تخطئه من قال رخ داده است.

رایحه مظفریان

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha