به گزارش خبرگزاری حوزه، این کتاب ماجرای دگرگونی و تحول علی خوش لفظ در سنین نوجوانی و همزمان با انقلاب را روایت می کند که او با اصرار فراوان به جبهه رفت.
علی خوش لفظ که اسمش را به خاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشته اند، سال ها بعد در سنین نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی او نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمان ها می شود.
این انقلاب درونی باعث می شود که او در نخستین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگی اش هم تغییر کند.
علی پانزده ساله در عنفوان جوانی با اصرار فراوان خود به جبهه اعزام می شود و آنجاست که درمی یابد شهادت ارمغانی است که با ترک خود بدست می آید.
اما گویی قرار است علی خوش لفظ با تنی مجروح و خسته زنده بماند، تا سال ها بعد ماجرای وصل حدود هشتصد دوست و برادرش را برای ما روایت کند.
این کتاب به قلم "حمید حسام" از زاویه دیگر بیش از آن که شرح زندگانی علی باشد، یک تصویرسازی دقیق و دست اول از اتفاقی است تاریخی، که سرنوشت گروه گسترده ای از مردم ایران را تحت تاثیر قرار داد. زندگی “علی خوش لفظ” هم یکی از آن زندگی های پر فراز و نشیب است که در بحبوبه ی این حوادث، دچار تغییر شد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم؛
"رفیقی داشتم که می گفت: «اینجا جزیرۀ مجنون جای دیوانه هاست. دیوانه هایی که عاشقند. عاشقانی که می خواهند از راه میانبر به خدا برسند.» تابستان سال ۱۳۶۵ بود و من با این رفیق راه، راه را گم کرده بودم. کجا؟ در جزیرۀ مجنون؛ وقتی که از خط برمی گشتیم. همان دمدمای صبح. گرما بالای سی درجه بود و رطوبت هوا بالای هفتاد درصد و ما برای رهایی از گرما و شرجی، بالاپوشمان، فقط یک زیرپیراهن سفید و خیس بود. آنجا، کسی را دیدم که کلاه پشمی زمستانی را تا پایین ابرو پایین کشیده و کنار نیزارها دراز به دراز خوابیده بود. نگاه عاقل اندر سفیهی به او کردم و به رفیقم گفتم: «راست گفتی که مجنون جای دیوانه هاست.»"