پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
رزمندگان

حوزه/ بُعد انسانی جنگ تحمیلی، آن انگیزه و ایمانی که رزمندگان ما را به حرکت وامی‌داشت اگر نه حلقه مفقوده، که موضوع همچنان جذابی برای روایت کردن و خواندن و اندیشیدن است. به تعبیری، دفاع مقدس را بدون این بُعد انسانی نمی‌توان درست درک کرد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، تصویر عملیات‌هایی که نیروهای ما در جنگ تحمیلی، چه در جنوب و چه در غرب اجرا کردند جز با توجه به پس‌زمینه انسانی نبردها تکمیل نمی‌شود. نمی‌شود فقط با تکیه بر آمار و ارقام حقیقت را درست دید. مناطقی که آزاد می‌کردیم و غنیمت‌هایی که در عملیات‌های موفق می‌گرفتیم، فقط گوشه‌ای از ماجراست. روایت آنچه در قلب و ذهن رزمندگان می‌گذشت، حس و حال روزهای منتهی به عملیات و تجربیات‌شان در بحبوحه مواجهه و درگیری با دشمن است که ما را به دل جنگ، به آن روزهای سخت می‌برد.

از این حیث، کتاب «بمو» کتاب بسیار ارزشمندی است و خواننده را با فضای جبهه غرب و شرایطی که در طول جنگ در آن نواحی حاکم بود آشنا می‌کند. این کتاب، که کاری از اصغر کاظمی و انتشارات سوره مهر است، به‌ویژه در آنچه به آماده‌سازی عملیات و شناسایی مناطق و محورهای نبرد برمی‌گردد کتابی بسیار خواندنی است؛ از جمله اشاره‌هایش به نبرد والفجر ۴ که نخستین عملیات بزرگ ما در جبهه شمال غرب محسوب می‌شد و در آخرین روزهای مهر ماه سال ۱۳۶۲ اجرا شد.

می‌خوانیم: «به روزهای آخر مهر نزدیک می‌شدیم. آرامشی مرموز در منطقه حکمفرما شده بود؛ آن‌هم زمانی که می‌بایست پر از شور و غوغا می‌بود. عملیات والفجر ۴ شروع شده بود. کجا؟ در دشت شیلر و منطقه پنجوین عراق. گردان‌های ما رفته بودند. آن شب، هاله‌ای از نور منورها را می‌دیدم و صدای خفیف از انفجارها می‌شنیدم. فاصله منطقه دربندی خان تا شیلر را به صد کیلومتر هوایی می‌رسید. بنابراین می‌توانستیم شاهد آتش‌ها باشیم. با این توصیف می‌بایست بمو را ترک می‌کردیم؛ آن‌هم با دلی پر درد. بمو می‌ماند با تمام رازهایش. درهای بسته‌اش باز نمی‌شدند. مثل اینکه کسی نیامده و رفته باشد. آیا ما در بمو جادو شده پوست نترکانده بودیم؟ آیا ذره ذره گوشت تنمان در بمو آب نشده بود؟ آیا زخمی نشده بودیم؟ خسته، تشنه و مریض نشده بودیم؟ شهید نداده بودیم؟»

می‌خوانیم: «شب‌های پرستاره بمو شاهد است که چه کرده‌ایم. ماه درخشان، بادهای سرد و سرخ، سنگ‌ها و صخره‌ها شاهدند. این راه‌ها شاهدند؛ آفتاب داغ، سینه‌های سوخته، یک مشت خاک، غارها، چشمه‌سارها، دیوارهای عظیم، ردپاهایی که پاک می‌شدند، پوکه‌های زیر دوشکا، بن‌بست‌ها، آبشار خشک، شیارها و درها. ما چیزی به جا نگذاشته بودیم؛ ولی نفس داغ‌مان که در فضای بمو مانده بود. نشانه‌ها که مانده بودند؛ گزارش‌ها، یادها، خاطرات، آن مار که سر راهم سبز شده بود و آن تیرها که به طرف‌مان شلیک شده بود. ما نتوانستیم طلسم بمو را بشکنیم؛ ولی تا دم دروازه آن پیش رفته بودیم، حتی فراتر از آن. اگر کسی نداند، جادوگر پیر بمو که می‌داند.»

تصویر عملیات والفجر ۴ از میان خاطرات و پژوهش‌ها

نخستین عملیات بزرگ در شمال غرب

درباره عملیات والفجر ۴ این نکته ناگفته نماند که به هدف مقابله با شرارت‌های قوای ضدانقلاب در کردستان و نیز فعال نگه‌داشتن نیروهای رزمی ما اجرا شد. مراحل اولیه‌اش نیز با پیروزی رزمندگان ما همراه بود. بعد فاز دیگری، به هدف رسیدن به بلندی‌های کانی‌مانگا به اجرا درآمد که البته، به موفقیتی که منتظرش بودیم منتهی نشد. چنان که آنتونی کردزمن در کتاب «درس‌های جنگ مُدرن» می‌نویسد: «ایران از کوهستانی‌بودن منطقه به‌خوبی بهره گرفت. عراق با همه ضدحمله‌هایش و ۱۲۲ سورتی پرواز بالگرد و هواپیماهایش در روز نتوانست پیشروی ایرانیان را متوقف سازد. ایرانی با پیشروی به سمت پنجوین، پنج اردوگاه عملیاتی حزب دموکرات کردستان را هم تصرف کردند. در مرحله سوم عملیات ایرانی‌ها شهر پنجوین در خطر کامل قرار گرفت. عراق نیروهایش را در پنجوین تقویت کرد و نیروهایی از گارد ویژه ریاست‌جمهوری را هم به منطقه فرستاد و ایران برای تصرف پنجوین خسارت زیادی متحمل شد و نتوانست پنجوین را بگیرد. ایران در استفاده از موفقیت‌های اولیه‌اش در عملیات‌ها همچنان مشکل داشت و البته استفاده عراقی‌ها از گاز شیمیایی خردل در توقف ایرانی‌ها بسیار موثر بود.»

نیز، چنان‌که اشاره شد والفجر ۴ نخستین عملیات بزرگ ما در جبهه شمال غرب بود و در تاریخ جنگ تحمیلی، اهمیت ویژه‌ای دارد. به همین دلیل مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس دو کتاب از کتاب‌های مجموعه روزشمار (جلدهای بیست‌وهفتم و بیست‌وهشتم) را حول محور این نبرد مدون کرده است. کتاب بیست‌وهفتم «آماده‌سازی عملیات والفجر ۴» نام دارد و روی جلد کتاب بیست‌وهشتم نیز عنوان «نخستین عملیات بزرگ در شمال غرب؛ والفجر ۴» به چشم می‌خورد. البته در کتاب‌های دیگر تاریخ دفاع مقدس مانند «تنبیه متجاوز» از حسین اردستانی، «آغاز تا پایان» از محمد درودیان نیز به این عملیات پرداخته می‌شود.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha