به گزارش خبرگزاری حوزه، سی دو یک سال قبل در چنین روزی، شانزدهم رمضان المبارک آیت الله سید محمود مجتهدی سیستانی (۱۳۱۲-۱۳۷۲ش)، فقیه، مفسر، استاد معارف قرآن و عترت و برادر کوچکتر مرجع عالیقدر حضرت آیتالله سید علی سیستانی به دیار باقی شتافت.
در سال ۱۳۱۲ در مشهد به دنیا آمد. پدرش عالم زاهد مرحوم حاج سید محمدباقر و نوه مرحوم آیت الله صاحب کرامات و مقامات معنوی آقا سید علی سیستانی بزرگ (متوفی ۱۳۴۰ ق) است.
سید «محمود سیستانی» مقدمات و ادبیات را از محضر ادیب نیشابوری فرا گرفت و سطح را نزد آیات حاج سید «احمد مدرس یزدی»، حاج شیخ «هاشم قزوینی» و حاج شیخ «مجتبی قزوینی» آموخت. درس خارج را در مجلس درس حضرت آیت الله میلانی حاضر شد و از دیگر بزرگان علوم و فنون گوناگون را آموخت و از محضر آنان بهره ها برد و از حاج شیخ مجتبی به عنوان عالمی که در همه علوم و فنون دستی داشت یاد می نمود. مدتی برای فراگیری علم به حوزههای علمیه قم و نجف رفت و آخرین بخش حیات خویش را در مشهد گذراند.
وی در حدود سال ۱۳۳۱ هجری شمسی به قم رفته و نزدیک دو سال در آنجا اقامت می نماید. در این مدت از محضر درس خارج اساتید برجسته حوزه علمیه قم استفاده می نماید. از جمله خارج فقه و اصول را نزد آیت الله بروجردی و مرحوم امام خمینی و آیت الله اراکی فرا می گیرد. همچنین در این مدت از درس اسفار و تفسیر علامه طباطبایی بهره می گیرد.
آیت الله حاج سید محمود مجتهدی، در علوم مختلف صاحب نظر و متبحر بود. ایشان در فقه، اصول، کلام، تفسیر، رجال، درایه، انواع علوم غریبه و … مهارت داشت. مرحوم استاد حاج سید کمال سیادت از شاگردان ایشان در درس خارج و… فرمود: «استاد ما در ۳۳ رشته علمی مختلف استاد و متخصص بودند در متون فقهی و اصولی کاملاً احاطه داشته و بلکه این متون را حفظ بودند، ایشان در انواع جفر، استاد و صاحب نظر بود.»
استاد «محمدرضا حکیمی» درباره ایشان می نویسد: عالم فاضل جامع علوم مختلف آیت الله حاج سید «محمود سیستانی» وی صاحب استعدادی قوی و سرعت انتقالی نیرومند بود. از محضر شیخ استاد سال ها در فنون مختلف بهره برده بود و در نقد فلسفی و اجتهاد در معارف و عقلیات از بزرگان بشمار می رفت. ایشان از شاگردان مبرز دوره های اخیر تدریس شیخ استاد بودند و در علوم غریبه بخصوص صنعت کار می کردند و حوصله و پشت کاری عجیب و استعدادی قوی داشتند و در فرصت های خصوصی بسیار خدمت شیخ می رسیدند و بهره می بردند.گفتنی است حدودا ۳۰ سال جلسه تفسیر قرآن داشتند و اقامه جماعت نیز می کردند و از سال ها پیش به تدریس نیز اشتغال می ورزیدند، تدریس مکاسب، کفایه و منظومه و مشاعر و شرح تجرید و قبسات ...
این عالم فرزانه در زمینه اذکار و ادعیه دریای مواجی بود که هر که با او می نشست به وسعت آن پی می برد اما آنچه که او پیوسته بر آن تاکید می کرد و حقیقت همه کمالات را در آن می دانست تمسک به صاحب مقام ولایت کبری حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام و ائمه معصومین علیهم السلام بود و بر ازدیاد معرفت و محبت و ولایت چهارده معصوم و تبری از دشمنان آنها توصیه می نمود، ذکر فضائل و مناقب امیرالمومنین (ع) ورد زبانش بود تا زمانی که چراغ عمر دنیویش به خاموشی گرائید و جان به جان آفرین سپرد و چه زیبا که در ماه مبارک رمضان به لقای پروردگار شتافت.
ایشان روز یکشنبه ۱۶ رمضان ۱۴۱۴ ق برابر با هشتم اسفند ۱۳۷۲ ش در سن شصت سالگی در مشهد مقدس، در جوار بارگاه منور امام رضا (ع) در صحن آزادی، به خاک سپرده شد رحمت خدای بزرگ بر او باد.
نقل شده آیت الله حاج سید محمود سیستانی(ره) برای شیخ غلامعلی عباسی از علمای مشهد تعریف می کرد که: چند روزی بود که یک حالت رضایتمندی و خرسندی از خودم در من ایجاد شده بود و هر کاری می کردم که این حالت را از خود دور کنم نمی شد، تا این که روزی جوانی ۱۹-۲۰ ساله در زد و وارد شد و گوشه اتاق نشست. من در دلم آمد که این جوان شاید با مادرش یا پدرش قهر کرده یا مثلا در دانشگاه قبول نشده یا بیکار است و یا این که خیلی مشکلات دارد و نمی داند چه کار کند و این جا پناه آورده، خوب است که یک خدمت جانانه ای به او بنمایم و حاجتش را حد امکان برآورده سازم.
رفتم برایش چای آورده و گذاشتم جلویش. بعد رفتم که قندان را بیاورم، دیدم که قندان دارد به طرف آن جوان حرکت می کند و رفت و رفت تا رسید به کنار آن جوان و همان جا توقف کرد. من سر جایم نشستم و در دل با خود گفتم: لابد این قضیه تصادفی بوده یا علمی از علوم است که من خبر ندارم، وگرنه این جوان و آن حرف ها کجا! و اگر هم کار این جوان است باید بر من ثابت شود. فلذا عمامه ام را از سر برداشتم و زمین گذاشتم به این نیت که عمامه ام به طرف جوان حرکت کند، با کمال تعجب دیدم که عمامه ام حرکت کرد و رفت پهلوی قندان و جلوی جوان متوقف شد.
ایشان ادامه داد، در دستم انگشتری بود که اسماء الحسنی رویش حرکت بود و خیلی باطن دار و چند تن از مراجع آن را به دست کرده بودند. آن را درآورده و به زمین نهادم به همان نیت قبلی که دیدم انگشتر به طرف جوان حرکت کرد و رفت و رفت تا کنار عمامه متوقف شد. جالب این بود که آن جوان سرش پایین بود و به جهت خاصی نگاه نمی کرد. خلاصه این که پس از مشاهده کردن این ماجرای شگفت انگیز و عبرت آمیز خیلی منقلب شدم و آن حالت غرور و رضایت مندی از وجودم زائل شد.
آیت الله سید محمود سیستانی در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز حضور فعالی داشت. در جریان بازداشت و آزادی مرحوم امام خمینی در سال ۱۳۴۳ش بههمراه آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی و دیگر علما و فضلای مشهد، به دیدار مرحوم امام در قم رفت و در سالهای پیروزی انقلاب اسلامی نیز همگام با علمای مشهد در راهپیماییها شرکت مینمود و حتی از سوی ساواک مورد تعقیب قرار گرفت.
در اسفند همان سال در جلسات روحانیان مشهد با حضور افرادی چون سید عبدالکریم هاشمینژاد، عباس واعظ طبسی و... شرکت میکرد. وقتی ساواک در جریان برگزاری این جلسات قرار گرفت، با قید اینکه «خیلی مهم است»، خواستار حضور مأموران ساواک در آن جلسات شد این جلسات در ۱۳۴۴ ش نیز تداوم داشت و ساواک در یکی از گزارشها، خواستار دستگیری شرکتکنندگان در آن جلسات شده بود. بر اساس گزارش ساواک، وی در ۱۳۴۶ ش به ساواک احضار شد و به نظر میرسد این احضار، نتیجه فعالیتهای سیاسی او بود.
در خرداد ۱۳۴۷ و پس از بازگشت آیتالله سید حسن طباطبایی قمی از شهر خاش (محل تبعید) به تهران، به آن شهر رفت. ساواک در آن گزارش از او با عنوان یکی از طرفداران آیتالله قمی نام برد. در همان سال با معرفی برادرش آیتالله سید علی سیستانی و شیخ علی آقا تهرانی از امام خمینی اجازه نامهای در حسبیات دریافت کرد. او در تابستان ۱۳۴۹ ش برخلاف برخی از مدرسان، درس خود را تعطیل نکرده بود ولی وقتی در جریان شهادت آیت الله سید محمدرضا سعیدی قرار گرفت، ضمن تعطیلی درس خود، در تشویق دیگر مدرسان به تعطیلی دروس در اعتراض به حکومت پهلوی نقش داشت. ساواک در گزارشی در این باره، از آنان با عنوان «طرفداران خمینی» نام برد، به همین سبب در دستوری خواستار دستگیری مجتهدی سیستانی همراه با عباس واعظ طبسی، سید علی خامنهای و محمدرضا محامی شد...
منابع:
صحیفه امام، ج۱، ۴۸۴
ویکی نور
یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص۱۱۵
ویکی امام خمینی
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
نظر شما