به گزارش خبرگزاری حوزه، امپریالیسم و صهیونیسم: دو روی یک سکه؟ بررسی نقش صهیونیسم به عنوان ابزاری در دست امپریالیسم برای تحقق اهداف استعماری.
امپریالیسم جهت تحقق اهداف خود در کشورهای مستعمره از هر اقدامی استفاده می کند. یکی از ابزارهای تحقق اهداف امپریالیسم، صهیونیسم می باشد. طرحی که صهیونیست ها ارائه داده اند برخوردار از ویژگی های امپریالیسم است.
امپریالیسم بطور کلی، عنوانی است برای قدرتی (یا دولتی) که بیرون از حوزه ملی خود به تصرف سرزمین های دیگر بپردازد و مردم آن سرزمین ها را به زور وادار به فرمان برداری از خود کند و از منابع اقتصادی، مالی و انسانی آنها به سود خود بهره ببرد.
امپریالیسم به معنای تشکیل امپراتوری از آغاز تاریخ بشر شاید وجود داشته است، لکن در معنای محدودتر، واژه امپریالیسم(یعنی از کلمه قدیمی تر امپراتوری) در سال ۱۸۹۰ در انگلستان رواج یافت. رواج دهندگان آن گروهی بودند به رهبری جوزف چیمبرلین، سیاستمدار استعمار خواه انگلیس که هوادار گسترش امپراتوری انگلستان و مخالف با سیاست تکیه بر توسعه اقتصادی داخلی بودند. این کلمه به زودی در زبان های دیگر به کار گرفته شد، به آن اندازه که از آن برای بیان رقابت قدرت طلبی های کشورهای اروپایی برای به دست آوردن مستعمرات و حوزه نفوذ آنان در آفریقا و دیگر قاره ها استفاده شد، تا اینکه دهه ۱۸۸۰ تا ۱۹۱۴ را بدین خاطر عصر امپریالیسم نامیدند.[۱]
امپریالیسم اندیشه ای است که از سلطه حکایت دارد. این سلطه، خواه بارز و روشن و در قالب حاکمیت سیاسی مبتنی بر زور و بر خلاف اراده و رضایت مردم تابع به دست آمده باشد و خواه به شکل ضمنی و بدون بهره گیری از سازمان سیاسی؛ آن چنان کنترل و قید و بندی بر مردم یک قلمرو ایجاد می کند که فعالیت آنان را به مقتضای تأمین نیازها و منافع نظام حاکم تشکیل می دهد[۲]
به طور خلاصه می توان مجموعه اقداماتی را که موجب ایجاد رابطه تسلط بین سلطه گر و تحت سلطه می شود، امپریالیسم نامید. اما این اقدامات و سلطه، دارای ویژگی های معینی است، از آن جمله:
۱. سلطه با هدف استثمار و استعمار انجام میگیرد.
۲. مفهوم امپریالیسم در مورد استثمار فرد از فرد یا استثمار داخلی یک دولت از مردم همان سرزمین به کار نمیرود. امپریالیسم بیشتر و به طور عام، سلطه یک دولت در خارج از محدوده مرزهایش را توضیح می دهد.
۳. سلطه ممکن است از یکی از ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی آغاز شود، ولی به زودی به سایر ابعاد گسترش می یابد، به طوری که در نهایت همه ابعاد زندگی یک ملت را در بر می گیرد.
۴. قدرت یکی از ابزارهای مسلّم ایجاد سلطه و در نتیجه امپریالیسم است.[۳]
در نتیجه امپریالیسم نظامی است لزوماً تجاوزگر، غارتگر، طفیلی و ضد دموکراسی.
با توجه به این عملکرد است که به نوشته ژان زیگلر، استاد جامعه شناس دانشگاه ژنو (سویس) امپریالیسم تنها نابود کننده انسان های پیرامونی (تحت سلطه) نیست. امپریالیسم همه انسان ها را نابود می کند. او انسان را نابود می کند. من نمی توانم احساس آزادی کنم. نمی توانم در آرامش شکم خود را سیر کنم، در حالی که در همان لحظه در چند صد کیلومتری من، کودکی به علت نداشتن غذا مشغول جان کندن است.[۴]
اندیشمندان اروپایی - خواه یهودی و خواه مسیحی – که در خدمت اهداف کشورهای خود بودند، نقشی در تحقق اقدامات استعماری و امپریالیسمی نظیر مشروعیت بخشی به اندیشه نژادپرستی یهود و حمایت از آواره شدن فلسطینیان و تصرف زمین های آنان برای اسکان یهودیان داشتند.
آنان با تمام قوا تلاش می کردند اندیشه های نژادپرستانه صهیونیست ها را که از اهداف استعمار و امپریالیسم می باشد، مشروعیت بدهند و اعراب فلسطین را وحشی و در زمره حیوانات بدانند. آنان از طرح اسکان صهیونیست ها در فلسطین به خاطر اهداف کشورهای اروپایی در منطقه حمایت می کردند و سعی آن ها این بود که این طرح را طبیعی جلوه دهند.
این اندیشمندان سعی می کردند که از لحاظ تاریخی، دولت رژیم صهیونیستی را نماینده و مدافع همه یهودیان جهان معرفی کنند. آنان در این زمینه صهیونیسم را که یکی از ابزارهای استعمار و امپریالیسم می باشد، جریانی بسیار قدیمی معرفی می کنند؛ زیرا به عقیده آن ها از هزاران سال پیش، یهودیان همیشه امید بازگشت به فلسطین را در خاطر می پروردند.[۵]
در دوران قیمومت فلسطین، راندن فلسطینی ها و تصرف زمین های آن ها توسط امپریالیسم انگلیس یک اقدام حساب شده و منظم بود. یوسف وایتس، مدیر صندوق ملی یهود که مأمور خریداری زمین ها در فلسطین بود، در سال ۱۹۴۰ چنین نوشته است: «برای ما باید روشن باشد که در این کشور، جا برای دو ملت وجود ندارد. اگر اعراب آن را ترک گویند، برای ما کافی خواهد بود... راه حل دیگری جز جابهجا کردن تمام آن ها متصور نمی باشد؛ نباید حتی یک روستا و یک قبیله عرب را بر جای نهاد. باید به روزولت و به تمام سران کشور های دوست توضیح داده شود که سرزمین اسرائیل خیلی کوچک نمی باشد، البته در صورتی که تمام اعراب آن را ترک گویند و مرزهایش کمی به سوی شمال و در امتداد رود لیطانی و در سمت خاور، به بلندی های جولان کشانده شود.[۶]
با توجه به این سیاست امپریالیسم انگلیس، عرب ها باید از میان بروند و به همین دلیل، استعمارگری و اشغالگری مشخصه اصلی روند احداث شهرک های صهیونیست نشین بوده است. از این جهت نژادپرستی یک مسأله عرضی و مسأله بیبند و باری اخلاقی یا گردنکشی فردی یا گروهی نیست، بلکه یک ویژگی اساسی است؛ زیرا برای تحقق رؤیای صهیونیسم، ساکنان اصلی ناگزیر از میان می روند، اگر از میان نروند، این رؤیا به تحقق نمی پیوندد. از این رو صهیونیست ها نژادپرستی را توسعه بخشیده اند.[۷]
بنابراین تصرف سرزمین فلسطین، اخراج یا قتل عام ساکنان عرب آن یا وادار کردن آنان به فرمانبرداری از صهیونیست ها و بهره برداری صهیونیست ها از زمین، آب و مناطق خوش آب و هوای آن، اقدام بارز امپریالیسم انگلیس و دیگر قدرت های استعماری است که صهیونیست ها در خط مقدم آن بودند.
پی نوشت:
[۱]. داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، تهران: سهروردی، ۱۳۶۶، ص ۳۷.
[۲]. چارلز رینولدز، وجوه امپریالیسم، ترجمه حسین سیف زاده، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۱، ص ۳.
[۳]. همایون الهی، شناخت ماهیت و عملکرد امپریالیسم، تهران: قومس، ۱۳۸۳، ص ۶.
[۴]. ژان زیگلر، غارت آفریقا یا استعمار دوباره، ترجمه عباس آگاهی، مشهد: آستان قدس، ۱۳۶۵، ص ۱۸.
[۵]. محمدامیر شیخ نوری، صهیونیسم و نقد تاریخ نگاری معاصر غرب، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۸، ص ۵۸
[۶]. روژه گارودی، ماجرای اسرائیل، صهیونیسم سیاسی، ترجمه منوچهر بیات، مشهد: آستان قدس، ۱۳۶۴، ص ۱۱۴.
[۷]. عبدالوهاب المسیری، صهیونیسم، ترجمه لواء رودباری، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۴، ص ۶۱.
منبع: پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب










نظر شما