به گزارش خبرگزاری حوزه،غزوه بنیقریظه، واقعهای مهم در تاریخ اسلام، ناشی از پیمانشکنی قبیله یهودی بنیقریظه و اتحاد آنها با دشمنان مسلمانان بود. این جنگ، که پس از نبرد خندق رخ داد، پیامدهای گستردهای برای جامعه نوپای اسلامی داشت و سوالات و ابهاماتی را در مورد رفتار با مخالفان و یهودیان در آن زمان ایجاد کرد.
غزوه بنی قریظه
غزوه بنی قریظه، یکی از مهمترین رویدادها در تاریخ صدر اسلام است که به دلیل پیمانشکنی بنی قریظه و همپیمانی آنها با مشرکان علیه مسلمانان رخ داد. قبیله یهودی بنی قریظه، در بسیاری از منابع تاریخی، به همراه بنی نضیر، از نسل هارون برادر حضرت موسی (ع) دانسته شده است.۱
با این حال، منابع دیگری، بنی قریظه را از طایفة جُذام در فلسطین میدانند که در عهد عادیا بن سموئل به دین یهود گرویدند.۲
به طور خلاصه، غزوه بنی قریظه جنگی بود که در نتیجه خیانت بنی قریظه به مسلمانان و اتحاد آنها با مشرکان، پس از جنگ خندق و در سال پنجم هجری قمری رخ داده است. بعد از جنگ خندق به فرمان الهی مسلمانان قلعههای یهودیان بنیقریظه را محاصره کردند که چندین روز طول کشید تا اینکه آنها تسلیم شده و خود حکمیت سعد بن معاذ را پیشنهاد دادند و شاید تصور می کردند که سعد بن معاذ به نفع آنها رأی خواهد داد. حکم سعد بن معاذ کشتن مردان، اسارت زنان و تقسیم اموال بنی قریظه بود که به اجرا درآمد.
پیامدهای غزوه بنی قریظه
پیروزی بر یهودیان بنی قریظه نتایج پُرباری برای مسلمانان داشت از جمله:
- پاک شدن جبهه داخلی مدینه و آسودگی خاطر مسلمانان از جاسوسان یهودی.
- فرو ریختن پایگاه مشرکان عرب در مدینه و قطع امید آنان از شورشی درونی.
- تقویت بنیه مالی مسلمین به وسیله غنائم این جنگ.
- هموار شدن راه پیروزیهای آینده علیالخصوص فتح خیبر.
- تثبیت و تحکیم موقعیت حکومت اسلامی در نظر دوست و دشمن در داخل و خارج از مدینه.
- غزوه بنی قریظه در آیات قرآن کریم
آیات ۵۶ تا ۵۹ سوره انفال «الَّذِینَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لَا یَتَّقُونَ * فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ * وَ إِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیَانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْخَائِنِینَ * وَ لَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لَا یُعْجِزُونَ»
آیه ۹ سوره احزاب «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَ کَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرًا»
آیات ۲۶ و ۲۷ سوره احزاب «وَ أَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فِریقاً * وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیَارَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَرْضاً لَّمْ تَطَوهَا وَ کَانَ اللَّهُ عَلَی کُلِ شَیْءٍ قَدِیراً»
آیه ۱۰۱ سوره بقره «وَ لَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِاللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ کِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ» به غزوه بنی قریظه اشاره کرده است.
درباره چگونگی آغاز جنگ، سید محمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان در بحث روایی آیات ۹ تا ۲۷ سوره احزاب به نقل از مجمع البیان از زهری و عروه نقل میکند: «وقتی رسول خدا از جنگ خندق برگشت، و ابزار جنگ را به زمین گذاشت، و استحمام کرد، جبرئیل برایش نمودار شد و گفت در انجام جهاد هیچ عذری باقی نگذاشتی، حال میبینیم لباس جنگ را از خود جدا میکنی، و حال آنکه ما نکندهایم. رسول خدا از شدت ناراحتی از جای پرید، و فوراً خود را به مردم رسانید، که نماز عصر را نخوانند، مگر بعد از آنکه بنی قریظه را محاصره کرده باشند ... رسول خدا، علی بن ابی طالب را به عنوان مقدمه جلو فرستاد، و لواء جنگ را به دستش داد و فرمود همه جا پیش برو تا لشکر را جلو قلعه بنی قریظه پیاده کنی، علی از پیش براند و رسول خدا به دنبالش به راه افتاد. در بین راه به عدهای از انصار که از تیره بنی غنم بودند برخورد که منتظر رسیدن آن جناب بودند، و چون آن جناب را دیدند خیال کردند که آن حضرت از دور به ایشان فرمود ساعتی قبل لشکر از اینجا عبور کرد؟ در پاسخ گفتند: دحیه کلبی سوار بر قاطری ابلق از اینجا گذشت، در حالی که پتویی از ابریشم بر پشت قاطر انداخته بود، حضرت فرمود: او دحیه کلبی نبود، بلکه جبرئیل بود، که خداوند او را مأمور بنی قریظه کرده، تا ایشان را متزلزل کند، و دلهایشان را پُر از ترس سازد».
جعفر شهیدی نیز در این باره مینویسد: «داستان یهودیان بنی قریظه مربوط به سال پنجم هجری است و باید در متن تاریخی و چهارچوب زمانی خودش نگریسته شود. بدون آشنایی با تغییراتی که محمد و آئین جدیدش در تنظیم رابطه و مناسبات اعراب قبیله نشین پدید آورد، بدون اشراف به خُلق و خوی اعراب، بدون توجه به گفتمان غالب عصر جاهلی، بیاعنتا به عهد و پیمانهایی که مرسوم آن روزگار بود، بدون آگاهی از روال داستانسرایی اعراب که سعی میشده شنونده را مرعوب کنند یا داستان را بسیار مهم جلوه دهند و، بدون اطلاع از ویژگیهای دو قبیله اُوس و خَزرَج و رقابتهای پنهان و آشکارشان با همدیگر و بسیار مسائل دیگر، نمیتوان بهطور حتم در مورد ماجرای بنی قریظه تنها به چند وقایعنویس که وقایع گوناگونی از این سرگذشت را به ثبت رساندهاند تکیه نمود، بلکه باید در تمامی ابعاد این مسئله را بررسی کرد. فاصله تاریخی میان راویان و واقعه بنی قریظه نیز اهمیت دارد. قدیمیترین سندی که به حادثه بنی قریظه اشاره کرده، سیره ابن اسحاق است، ابن اسحاق (محمد بن اسحاق بن یسار) ۱۴۵ سال پس از واقعه از دنیا رفته و محمد بن جریر طبری هم که روایت ابن اسحاق را بدون کم و کاست نقل کرده، حدود ۱۵۰ سال پس از وی آمده است».۳
شبهه: از جمله مهمترین شبهاتی که منکرین اسلام درباره عملکرد پیامبر مکرم اسلام مطرح میکنند مبحث کشتار یهودیان بنی قریظه است که در تاریخ و تفاسیر مختلف و مشهور چنین آمده است که پیامبر حکم داد تا حدود ۷۰۰ نفر از یهودیان بنی قریظه کشته شوند با اینکه خود آنان در جنگ احزاب کسی را نکشتند.
در پاسخ باید گفت اولاً خود بنی قریظه با پیامبر پیمان بسته بودند که اگر عهدشکنی کردند جان و مالشان هدر است و با پشتیبانی از مشرکین در جنگ احزاب پیمان خود را شکستند. بنابراین بر فرض که قبول کنیم پیامبر دستور کشتن ۷۰۰ نفر آنان را داده باشد طبق عهد و پیمانی بوده است که خودشان پذیرفته بودند. ثانیاً چنین حکمی مطابق با دستورات تورات خودشان بوده است، علاوهبراین طبق نقلهای تاریخی حکم کشتن مردان بنی قریظه را پیامبر صادر نکردند بلکه سعد بن معاذ صادر کرد که اتفاقاً خود بنی قریظه اعلام کردند که داوری او را قبول داریم.
قرآن کریم در آیات ۲۶ و ۲۷ سوره احزاب به داستان بنی قریظه به این صورت اشاره کرده است: «وَ أَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقًا * وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیَارَهُمْ وَ أَمْوَالهَمْ وَ أَرْضًا لَّمْ تَطَئُوهَا وَ کاَنَ اللَّهُ عَلی کُلّ شیءٍ قَدِیرًا؛ و [خدا] کسانی را از اهل کتاب که گروههای دشمن را پشتیبانی کردند از قلعههای محکم و استوارشان پایین کشید و در دلهایشان ترس و بیم افکند، درحالیکه گروهی را میکشتید و گروهی را اسیر میکردید، و سرزمینشان و دیار و اموالشان و سرزمینی که به آن قدم نگذاشته بودید به شما میراث داد و خدا بر هر کاری تواناست».
از جمله نکات قابل اشاره در این آیه تعبیر فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقًا است که میتوانست به صورت فَرِیقًا تَأْسِرُونَ وَ تَقْتُلُونَ فَرِیقًا آورده شود اما مقدم داشتن قتل بر اسارت میتواند موید این موضوع باشد که ابتدا با مقاومت بنی قریظه عدهای کشته شدهاند و سپس عدهای اسیر گشتهاند. مقدم بودن فَرِیقًا بر تَقْتُلُونَ، این نکته را میرساند که تنها گروهی از آنان کشته شدند نه همه آنان.
از طرفی در آیات ۳۳ و ۳۴ سوره مائده مجازات محارب و مفسد فیالأرض اینچنین بیان شده: «إِنَّمَا جَزَاؤُاْ الَّذِینَ یحُارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فی الْأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الْأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْی فی الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فی الآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ * إِلَّا الَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَیهِمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ کیفر آنان که با خدا و پیامبرش به جنگ برمیخیزند، و اقدام به فساد در روی زمین میکنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله میبرند)، فقط این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پای (چپ) آنان، بالعکس یکدیگر، بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت، مجازات عظیمی دارند. مگر آنان که پیش از دست یافتن شما بر آنان، توبه کنند پس بدانید (خدا توبه آنان را میپذیرد) خداوند آمرزنده و مهربان است». عملکرد یهودیان بنی قریظه با این آیه مطابقت دارد و آنان محارب و مفسد فیالارض بودند.
در تفسیر نمونه چنین آمده است: «آیا مجازاتهای چهارگانه فوق جنبه تخییری دارد یعنی حکومت اسلام هر کدام از آنان را در باره هر کسی صلاح ببیند اجراء میکند، و یا متناسب با چگونگی جرم و جنایتی است که از آنان انجام گرفته؟ یعنی اگر افراد محارب دست به کشتن انسانهای بیگناهی زدهاند، مجازات قتل برای آنان انتخاب میشود و اگر اموال مردم را با تهدید به اسلحه ببرند، انگشتان دست و پای آنان قطع میشود و اگر هم دست به آدمکشی و هم سرقت اموال زده باشند، اعدام میشوند و جسد آنان برای عبرت مردم مقداری به دار آویخته میگردد و اگر تنها اسلحه به روی مردم کشیدهاند بدون اینکه خونی ریخته شود و یا سرقتی انجام گیرد به شهر دیگری تبعید خواهند شد، شکی نیست که معنی دوم به حقیقت نزدیکتر است، و این مضمون در چند حدیث که از ائمه اهلبیت (ع) نقل شده وارد گردیده است».۴
با این تقاسیر پُر واضح است که مراد از قتلی که در آیه ۲۶ سوره احزاب بدان اشاره شده این است که گروهی از بنی قریظه در حین محاصره مقامت کردند و کشته شدند که چنین چیزی نیز عقلایی است و اما مراد از اسارت گروهی از بنی قریظه، همان مجازات چهارمی است که در آیه ۳۳ سوره مائده بیان شده است و آن دوری از زمینشان است که در غالب اسارت انجام گرفته است. بنابراین عملکرد پیامبر کاملا منطبق با آیه ۳۳ سوره مائده بوده است و، کشتن بنی قریظه در صورتی که در حین دستگیری، عده ای از آنان کشته شده باشند و گروهی نیز اسیر شوند این، هیچ شبههای ایجاد نمیکند.
حجت الاسلام حبیب عباسی
پی نوشت:
۲. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۰۸.
۳. تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، ص۹۰.
۴. تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۶۰.
نظر شما