خبرگزاری حوزه | سوگمندانه باید اذعان کرد که شناخت عمدۀ مردم از یک شخص، نه بر اساس «رفتار و اقدامات» او بلکه براساس «گفتار و اظهارات» وی میباشد؛ قضاوت مردم درباره افراد و حتی میزان پایبندیشان به یک مکتب، غالباً بر اساس همین شناخت ظاهری انجام میشود؛ «اقبال عمومی به اظهارات جنجالی» از یک سو و «عوامزدگی چهرههای سیاسی و فرهنگی» از سوی دیگر منجر به رویگردانی عمدۀ این شخصیتها از «اقدامات واقعی» و رو آوردن به چنین اظهاراتی شده است؛ بر این اساس کسی که صدای خود را بالا برده و بدون ملاحظۀ جوانب یک موضوع، اظهارات تند و آتشین نسبت به طرف مخالف خود ابراز کند، به عنوان فردی صادق و راسخ در اعتقادات معرفی میشود!
نکتۀ قابل تاملی که نباید از آن غفلت کرد آن است که اقدامات واقعی، دشوار و زمانبر بوده و نسبت به اظهارات نمایشی زحمت بسیار بیشتری میطلبد؛ همچنین نیاز روحی و روانیِ افرادی را که دنبال شهرت بوده و علاقهمندند به عنوان «قهرمان» شناخته شوند برآورده نمیکند! لذا سادهترین و کوتاهترین راه برای نیل به چنین اهدافی، همین اظهارات جنجالی و پرخاشهای کودکانه میباشد!
بارزترین مثالی که میتوان در این زمینه بیان کرد، نوع مواجهۀ برخی از مدعیان محبت اهلبیت علیهماسلام با دشمنان و غاصبان حق آنان میباشد؛ برخیها برای آنکه ثابت کنند در مقایسه با دیگران از محبت و ارادت بیشتری نسبت به اهلبیت برخوردارند، در خفا و علن به «لعن زبانی» دشمنان آنان پرداخته و دیگر پیروان اهل بیت را که چنین رویکردی ندارند به بیغیرتی و سازشکاری با دشمنان اهل بیت متهم میکنند؛ با این وجود تاکنون پاسخ قابل قبولی به این پرسش ندادهاند که محصول «تاکید افراطی بر لعن زبانی و بیتوجهی به دیگر ساحتهای برائت»، در سبد چه تفکری ریخته میشود؟ آیا منجر به گسترش فرهنگ اهلبیت در جامعه گشته یا اتفاقا در روند گسترش آن اخلال ایجاد میکند؟
به هرحال این نوع مواجهه با مخالفان مورد انتقاد بسیاری از اندیشمندان دینی نیز واقع شده است؛ رهبر انقلاب در سال ۱۳۵۳ و در انتقاد به چنین رویکردی فرمودهاند:
"یک عدهای واقعا از روی جهالت -و انشاءالله از روی جهالت، نه از روی غرض- صرفا مسأله "گریه" و "دشمنیهای زبانی"- و نه دشمنیهای فکری- با دشمنهای اهلبیت را مطرح کرده و ولایت را منحصر در مسائل سطحی باب ولایت و تشیع میکنند؛ و شگفتا که ولایتفهمها و ولایتشناسها و ولایتدارها را با همین حربه می کوبند!"
طبیعی است که «دشمنی فکری» با دشمنان اهل بیت، بسیار پیچیده و طاقتفرسا بوده و صبر و توانمندی بالایی میطلبد؛ لذا عافیتخواهان و شهرتطلبان، رغبتی به این سنخ از کارها نشان نمیدهند؛ بلکه برای آن که از اتهام انفعال و عذاب وجدان «بیعملی» رهایی یابند و همچنان خود را جلودار مکتب اهل بیت معرفی کنند، متوسل به پرخاشهای کودکانه میشوند؛
نوع نادرست مواجهه با مخالفان، تنها محدود به مواجهه با مخالفان اهل بیت نمیشود بلکه آسیبها و خسارتهای این رویکرد در مسائل دیگری نظیر «سیاست خارجی» و «حجاب» نیز قابل پیگیری است؛ به همین منظور، پرخاش کودکانه را در این دو حوزه نیز بررسی میکنیم:
در دهه ۹۰ که دولت وقت با شعار تعامل سازنده با دنیا، تمام سرنوشت کشور را به توافق و دادن امتیاز به طرف غربی متوقف کرده بود، عدهای به جای آن که به مبارزۀ فکری با این تفکر غلط پرداخته و از انتشار و فراگیری آن در جامعه جلوگیری کنند، مبارزۀ زبانی با سردمداران این تفکر را در پیش گرفته و با عناوینی چون جاسوس، نفوذی، خائن و ... مقدمات مظلومنمایی آنان را فراهم کردند؛ این افراد حتی یک قدردانی معمولی از دست اندرکاران مذاکره را برنمیتابیدند و بنا بر همان رویکرد پرخاش کودکانه معتقد بودند که تشکر ساده از زحمات مذاکره کنندگان، نشانۀ همدستی با آنان در تحمیل توافق است!
پرخاشهای کودکانه در سیاست خارجی، حتی رویکرد کسانی همانند شهید رئیسی و امیر عبداللهیان را نیز قبول نداشته و آنان را متهم به عقبنشینی از اصول انقلاب میکرد؛ به عنوان مثال هنگامی که شهید رئیسی در جریان انتخابات۱۴۰۰، برجام را به منزلۀ «چکی که باید توسط دولت مقتدر، نقد شود» معرفی کرد، توسط همین افراد مورد هجمه قرار گرفت و به قدرتطلبی و عدم صراحت در مواضع انقلابی متهم شد! تا جایی که با بیان طعنه آمیز «برجام، چک بلا محل است» به مواضع شهید رئیسی واکنش نشان دادند!
یا مثلا وقتی شهید امیرعبداللهیان خطاب به وزیر سابق امور خارجه جملهای به این مضمون گفته بود که «از دانش، تجربه و توانمندیهای شما استفاده خواهیم کرد»، مورد اعتراض همین افراد قرار گرفته و گویی از شهید انتظار داشتند که با دریدهگویی نسبت به وزیر سابق، دل آنان را خنک کند! به هر ترتیب حاصل تمام این پرخاشهای کودکانه، آن شد که تفکر مذاکره و سازش با آمریکا نه تنها افول نکرد بلکه بیش از پیش در جامعه فراگیر گشته و هماکنون بخش قابل توجهی از مردم خیال میکنند که میتوان با مذاکره و دست کشیدن از برخی آرمانهای ملی، وضعیت اقتصادی کشور را بهبود بخشید!
در واقع پرخاش کودکانه همانند سوهانی عمل میکند که تیغ طرف مقابل را تیزتر کرده و باورپذیری ادعای آنان را نزد افکار عمومی افزایش میدهد اما قسمت جالب و البته تاسفبار ماجرا آن است که این کودکان پرخاشگر، مسئولیت خود را در فراهم کردن چنین شرایطی گردن نمیگیرند و اتفاقا باعث و بانی این وضعیت را کسانی میدانند که وفادار به پرخاش کودکانه نیستند! گفتنی است که رویکرد شهید رئیسی و امیرعبداللهیان در نقطه مقابل این رویکرد و ذیل خشم خردمندانه تعریف میشود که توضیح آن در ادامه همین یادداشت خواهد آمد؛
در مسالۀ حجاب نیز متاسفانه رویکرد پرخاش کودکانه حضور دارد؛ برخیها به جای آن که بستر و زمینۀ پذیرش عمومی را در حوزۀ "حجاب اسلامی" فراهم کنند، به اظهارات تند و آتشین درباره شلحجابی و بیعفتی بسنده کرده و بیتوجه به اقتضائات و شرایط جامعه، این نهاد و آن سازمان را متهم میکنند؛ پرسشهایی که در این میان وجود دارد و کمتر مورد توجه این افراد قرار میگیرد آن است که چرا ذائقۀ بخشی از مردم، نسبت به حجاب تغییر یافته است؟ این تغییر در چه بازۀ زمانی صورت گرفته و چقدر طول کشیده است؟ برای تصحیح ذائقۀ عمومی چه اقداماتی باید کرد و چه مقدار زمان لازم است؟ خلق ادبیات و تولید آثار فاخر هنری در این زمینه چه جایگاهی دارد و چگونه امکانپذیر است؟ ابزارهای نهادینهسازی فرهنگ حیا و عفاف در جامعه چه مواردی است و چگونه باید تقویت شوند؟ و...
به دلیل آن که پاسخ به این سوالات، پیچیده و طاقتفرسا بوده و همچنین پیادهسازی آن، دشوار و زمانبر است، لذا این افراد ترجیح میدهند که به آرامی و بی سروصدا از کنار این سوالات عبور کرده و به جای آن با اظهار برخی شعارهای تند و ساختارشکنانه به پرخاش کودکانه بپردازند؛ بدین ترتیب سرپوشی بر کمکاری و یا حتی بیکاری خود در این زمینه گذاشته و همچنین به عنوان «قهرمان مدافع شریعت» شناخته میشوند! ولی باید در نظر داشت که اجرایی کردن همین سوالات و سوالاتی از این قبیل است که مشکل شلحجابی و بیعفتی را به صورت ریشهای از بین خواهد برد!
اگر کسی متوجه شد که پرخاش کودکانه در مواجهه با مخالفان، بازی در زمین دشمن است این پرسش پیش میآید که با این حساب، خشم خود از اظهارت و اقدامات مخالفان را چگونه باید بروز داد؟ آیا معقول است که نسخۀ «سرکوب خشم» را تجویز کرده و علاوه بر ترویج بیغیرتی و بیتفاوتی، پیامدهای روحی و روانی این مساله را نیز به افراد تحمیل کرد؟! قدر مسلم نمیتوان راهکار «سرکوب خشم» را نسخۀ معقولی برای مدیریت این مساله دانست بلکه باید دید آیا میتوان شیوۀ دیگری برای مدیریت و بهره گیری از این خشم پیدا کرد؟ به طور کلی باید به این پرسش پاسخ داد که الگوی مطلوب مواجهه با مخالفان چیست؟ برای پاسخ به این پرسش از بیان نورانی امیرالمؤمنین کمک میگیریم؛ امام علی علیهالسلام با تفکیک چگونگی بروز خشم در انسان عاقل و جاهل میفرمایند: «غَضَبُ اَلْجَاهِلِ فِی قَوْلِهِ وَ غَضَبُ اَلْعَاقِلِ فِی فِعْلِهِ»(*). [خشم جاهل در گفتار و خشم عاقل در رفتار او میباشد]
بدیهی است که این روایت به معنای آن نیست که انسان عاقل، همواره سکوت کرده و هیچگاه فریاد نمیکند بلکه به این معناست که انسان عاقل، هرگز با دهنلَقی و دریدهگویی، مشت خود را در برابر دشمنان باز نمیکند؛ انسان عاقل که آراسته به زینت صبر و آیندهنگری است با در پیش گرفتن یک سلسله اقدامات، شرایط را به گونهای پدید میآورد که افکار عمومی را با تفکر خود همراه کرده و بدین طریق در یک بازه زمانی معقول، طرف مقابل را «وادار» به تسلیم و پذیرش خواستههای خود میگرداند؛ با این تفسیر، «خشم خردمندانه» همان چیزی است که در ادبیات دینی از آن به واژه «تَقیّه» تعبیر میشود؛(**)
براساس این توضیحات، نحوۀ عملیاتیسازی «خشم خردمندانه» را در مواجهه با مخالفان اهل بیت بررسی میکنیم؛ به همین منظور از سخنان رهبر انقلاب که در سال ۱۳۵۳ بیان شده است کمک میگیریم؛ ایشان مسیر صحیح برائت از دشمنان اهلبیت و همچنین گسترش ولایت آنان در جامعه را این گونه ترسیم میکنند:
«برای ولایت یک جامعه تلاش کردن، معنایش این نیست که بنشینیم مدام چانه بجنبانیم و مدام لقدهنی کنیم و فحش به زید و عمرو بدهیم؛ با این کارها ولایت درست نمی شود؛ با این کارها از ولایت دورتر میافتیم؛ راهش این است که تلاش کنی برای "قدرت دادن به ولیّ اسلام، به ولیّای که خدا گفته»
روشن است که قدرت دادن به ولیّ اسلام، جز با افزودن بر پیروان وی حاصل نمیشود و این مطلوب نیز با فحش و دشمنیهای زبانی به دست نمیآید؛ البته دشواری «قدرت دادن به ولیّ جامعه» نیز بر کسی پوشیده نیست و رویگردانی عدهای از راهبرد خشم خردمندانه و تمایل به پرخاش کودکانه، ناشی از همین دشواریها بوده است؛
خشم خردمندانه در سیاست خارجی نیز قابل پیگیری است؛ رویکرد شهید رئیسی در مسائل کلان کشور و همچنین شهید امیر عبداللهیان در سیاست خارجی را میتوان ذیل این راهبرد صورتبندی کرد؛ تمام تلاش شهید رئیسی و امیر عبداللهیان آن بود که کشور از تلۀ وابستگی به مذاکرات -که میراث دهه۹۰بود- رهایی یافته و تاثیرگذاری دشمنان بر مسائل کشور را به حداقل برسانند؛ به همین منظور از مشغول شدن به اظهارات تند و آتشین خودداری کرده و با رفتن به سراغ اقدامات ریشهای، ریشهکنی تفکر «اعتماد به آمریکا» را دنبال کردند؛ گسترش روابط با همسایگان و همچنین جلوگیری از انتشار بیرویۀ اخبار مذاکرات را میتوان از جملۀ همین اقدامات به شمار آورد؛
البته این سیاست، مورد اعتراض پیروان «پرخاش کودکانه» نیز قرار گرفت و عدم اطلاعرسانی از اخبار مذاکرات را به پای پنهانکاری دولت نوشتند! به هر حال و با همه چالشهایی که برای دولت شهید رئیسی به وجود آوردند، دولت ایشان تا اندازۀ قابل قبولی وابستگی به بیرون از مرزها را کاهش داد ولی متاسفانه با شهادت آن دو عزیز، این مسیر ناقص ماند؛ همه این اقدامات و همچنین سکوتهای نسبی شهید رئیسی را در کنار آن سخن رهبری قرار دهید که شهید رئیسی را بابت صراحت در مواضع انقلابی ستایش کردند! شاید فهم این سخنان رهبری برای کسانی که شهید رئیسی را متهم به قدرتطلبی و مصلحتاندیشی میکردند دشوار باشد ولی واضح بود که شهید رئیسی «صراحت» را به «سفاهت» تفسیر نمیکردند!
محمد چراغی
*بحارالأنوار، ج۱، ص۱۶۰، (https://hadith.inoor.ir/en/hadith/۳۵۷۶۱۱/related)
**برای کسب اطلاعات بیشتر درباره مفهوم «تقیه»، به گفتار دهم از کتاب «همرزمان حسین ع» مراجعه کنید.










نظر شما