به گزارش خبرگزاری حوزه از اهواز، انسان موجودی مدنی الطبع است و فطرت زندگانی او بر اساس زیست در جامعه شکل گرفته است و بدون جامعه برای انسان زیستن برخلاف فطرت اوست و حضور در جامعه متزمن ادامه حیات این موجود است . امکان تنها زیستن و بدون اجتماع با دیگران برای او وجود ندارد، برای رفع همة احتیاج های فردی او صرفاً نیروهای نفسانی و بدنی اش کافی نیست . بنابراین، باید نیروهای دیگران در رفع نیازمندی ها نیز به وی ضمیمه شود تا بتواند به زندگانی خویش ادامه دهد چرا که بقاء انسان جز با زندگی دسته جمعی به حدّ کمال نمیرسد . انسان موجودی اجتماعی و همواره در اجتماع زندگی کرده است. کاروان انسانیّت انسان ها همواره از جامعه عبور کرده ، زندگی نوع انسان در آن سپری شده است و نوعی رابطة همزیستی ، همة مردم را به هم مربوط ساخته است .
از سویی دیگر می توان گفت انسان به حکم اینکه خود را دوست دارد (حُبّ ذات) و هم نوع خود را همانند خود میبیند، طبیعتاً احساس انس درون وی پدید میآید و به آنان گرایش مییابد. بر اثر این اجتماع، یک نوع «استخدام» و استفاده از هم نوعان پدید میآید . همچنین تفاوت انسانها از جهات مختلف، باعث نیازمندی انسانها به یکدیگرمی گردد و این همزیستی، همکاری و ارزش ها و هنجار های مشابه و همسو ، باعث می گردد جامعه شکل گرفته و انسان ها بدان وابسته گردند .
بر این اساس با تشکیل جامعه، کنش افراد بایکدیگر و رواط اجتماعی خلق شده از این اجتماع سبب می گردد انسان هااز یکدیکر تاثیر گرفته و بریکدیگر تاثیرگذارند و جامعه به عنوان شخصیت مستقل دیگر انسان ها را در تحت تاثیر قرار دهد . و در این هنگام انسان تحت تاثیر روابط حاکم در جامعه و ارتباط خویش با دیگران شکل می گیرد و با تاثیر پذیرفتن از جامعه تغییر می نماید یا بر جامعه تاثیر گذاشته و ایجاد تحول می نماید و این رابطه به گونه ای است که برخی از اندیشمندان علوم اجتماعی شکل گیری هویت فردی انسان را در میان جامعه و روابط دو سیه افراد با یکدیگر می بیندد و اساساً انسان را ساختۀ محیط و شخصیّت انسانی را ناشی از عوامل اجتماعی قلمداد کرده اند . و شخصیت و هویعت فردی را نتیجه این روابط می دانند و شخصیت را جز دیگاه جامعه و سایر افراد درباره انسان نمی دانند و ملاک اعتبار سنجی شخص را نقش او در روابط اجتماعی معرفی می کنند.
این چنین است همین روابط دو سویه و کنش های مشترک سبب می گردد ، جامعه همواره و به تدریج به شکلگیری شخصیت فرد یاری رساند ، افراد جامعه پذیر شوند و شخصیّت ها شکل مطلوبی می یابند تا در راستای جهت گیری اجتماع حرکت نمایند و به یکدیگر در رسیدن به آرمان جمعی و فردی خویش یاری رسانند و شخصیّت های جامعه پذیر فرهنگی نیز به نوبۀ خود شکل دهنده انواع خاص رفتارها هستند و سایرین را در راستای آرمان جامعه پیش می برند .
هرچند این امر به معنای جبر اجتماعی و مجبور بودن انسان در رفتار خویش و در شکل گیری شخصیت نبوده و استقلال فرد را در کنشگری و هویت بخشی برای خود مورد تهدید قرار نمی دهد بلکه جهت کلی شکل گیری شخصیت را خلق می نماید و فضای زیست آدمی را ایجاد می نماید . ولی افراد می توانند خارج از اثرگذاری اجتماع شخصیت خویش را تغییر دهند یا آنکه نسبت به تغییر جایگاه خویش در اجتماع یا تغییر جامعه ای که در آن زندگی می کنند اقدام نمایند و مهاجرت کنند.
با توجه به آیات قرآن و سیاق این آیات می توان گفت از نظر قرآن در عین اینکه جامعه موجود است و روح جمعی مستقل از شخصیت افراد جامعه از واقعیّت برخوردار است و تاثیر مستقیم و بالایی بر زندگی افراد جامعه دارد ، فرد نیز نوعی استقلال و شخصیّت دارد و دارای روح خاصّ خود است و هر دو با هم در راستای رسیدن به هدف جمعی و فردی حرکت می کند .
با بررسی آیات قران درباره جامعه در می یابیم ، در آیات قرآن به جامعه که از آن به امّت یاد می گردد به عنوان یک کُل معطوف نشده است بلکه در کنار این کل که به گونه کل حقیقی است ، به امور درونی جامعه نیز توجه شده و پدیدهها و امور و روابط اجتماعی افراد درون یک جامعه به عنوان اجزاء ، بخش ها و عناصر شکل دهنده امت مورد امعان نظر و توجه قرآن قرار گرفته و به تاثیرات آن بر جامعه و افراد اجتماع نیز پرداخته شده است . با توجّه به مجموعة آیات، این نتیجه گرفته میشود که در واقع ، قرآن همزمان به حالت ایستایی و پویایی جامعه عنایت دارد و وجود دو حقیقت جامعه و انسان مستقل از جامعه را پذیرفته است .
قرآن کریم جامعه را متشکّل از افرادی از انسان ها قلمداد میکند که بایکدیکر پیوند خورده و دارای روابطی متقابل هستند و نظام ها، سُنَن، آداب و قوانین خاصّی بر آنها و رفتارهای فردی و اجتماعی حاکم است و طیّ یک زندگی جمعی، بر اساس کنش و تفاهم متقابل در رسیدن به هدفی خاص در تلاش هستند و برای رسیدن به آن هدف به یکدیگر یاری می رسانند . در واقع، قرآن زمانی که به ترسیم جامعه ای خاص میپردازد ، افزون بر مجموعة افراد انسانی، اصلی ترین تأکید خود را بر روی ماهیّت اجتماعی، فرهنگ و نیروی عقلانی متّحدکننده و آداب و قوانین که آنان را به یکدیگر پیوند داده است میگذارد که مجموعۀ این عوامل به جامعه قدرت بخشیده ، باعث نظم و انتظام و نیز پایداری آن میشود و میتواند به شکل دهی کارکردها و وظایف اصلی جامعه انجامد و افراد را نسبت سایرین مسئول دانسته و همکاری جمعی را تقویت نماید.
در نگاه قرآن، ایمان و عقیده مهمترین معیار اتّحاد و همبستگی جوامع انسانی است که بر دیگر عوامل مادی اجتماع برتری داشته و آن ها را کنترل می نماید . با این نگاه ، هرچه روح توحیدی در انسان قویتر باشد، انسجام اجتماعی بیشر خواهد بود، و پیوند افراد با یکدیگر مستحکم تر می شود و جامعه از قدرت درونی بیشتری در برابر تقابل با هجوم خارجی در اشکال متفاوت برخوردار می گردد.
در اندیشه برخی جامعه شناسان ، غایت نهایی زندگی اجتماعی ، وجود هنجار ها و ارزشها و در نهایت شکل گیری جامعه را صرفا در جهت برآورده شدن نیازهای مادّی افراد یا جامعه و تأمین منافع انسانها میداند ، و همه امو.ر را در راستای تامین منافع همه افراد یا گروه خاصی تفسیر می نمایند حتّی باورهای دینی _دین به معنای عام_ را که هسته مرکزی فرهنگ مادی و معنوی جامعه می باشد ، برای حفظ یا افزایش همبستگی در جامعه و رسمیّت بخشیدن به وقایع مهمّ شخصی، یا برای تثبیت مناسبات اجتماعی میدانند ، در حالی که مجموعۀ مؤلّفه هایی که در قرآن ، ضمن هنجارها و ارزشها آمده است ، یک فرهنگ را تشکیل میدهند که در هستۀ مرکزی آنها نیز توحید و پرستش خداوند و تفکّر دینی قرار دارد .
اینک این سوال مطرح می گردد جامعه اسلامی چگونه جامعه ای است ؟ آیا نماز خواندن برگزاری مراسمات پرشور مذهبی توجه به مناسک و آیین های دینی در یک جامعه به معنای اسلامی بودن آن جامعه است ؟ آیا انتشار صدای اذان از مناره ها در آسمان شهر و روستای یک کشور به معنای آن است که آن جامعه اسلامی است ؟
هنگامی که از جامعه اسلامی صحبت می شود ، باید دانست منظور از آن، جامعه ای توحیدی است که قوانین و موازین آن خدایی و شرعی باشد. جامعه ای که حدود الهی در آن جاری و ساری است. در واقع در جامعه اسلامی، خداوند در رأس هرم قرار دارد و همه مخلوقات آن به ویژه انسان ها در ذیل آن قرار می گرند و محور تمای رفتارها و هنجارهای اجتماعی و فردی خداوند متعال خواهد بود . در این جامعه ، ساختار و تشکیلات ، قوانین و مقررات ، روابط سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی و سایر مسائل انسان ها از سوی خداوند معیین می گردد و همه نظام های اجتماعی و نهادهای این جامعه مانند حکمرانی ، خانواده ، مناسک دینی ، مراکز آموزشی ، روابط و ارتباطات فردی و اجتماعی ، برپایه پیوند الهی افراد جامعه با یکدیگر استوار است.
از منظر قرآن جامعه اسلامی جامعه است که مومنان نسبت به یکدیگر ولایت دارند و پیوندی الهی آنان را به یکدیگر گره زده ، در این اجتماع تمامی روابط انسانی و ساخت های اجتماعی انسان را به یاد خدا می اندازد ، و او را از بندگی غیر خدا دور میسازد . در چنین جامعهای همه افراد جامعه در صدد ایجاد صف و جبههای متحد و کارآمد از انسانهای صالح، مؤمن و معتقد در برابر جوامع جاهلی هستند . و در پی تامین منافع یکدیگر دارند و سعادت مادی و معنوی هر یک از افراد آن جامعه دارای اهمنیت است و مودتی بی مانند نسبت به یکدیگر داند و به سایر اعضای جامعه به عنوان ابزاری برای تامنین خواست های خویش نگاه نمی کنند و روابط انسانی مقدم بر نیازهای غیر ضروری خویش قرار می دهند.
جامعه ی اسلامی در مجموع و به تمام معنا، جامعه ای است با خصلت های اسلامی و در واقع دین، حیات و روح مردم را تشکیل می داده است، نه صرفا مجموعه ای از اعمال عبادی که مردم نسبت به ادای درست آن ها رغبت نشان داده باشند و تنها خود را ببیند و روابط اجتماعی آنان تنها ظاهر دینی داشته باشد . این جامعه ، جامعه ای است که براساس سنت ها واصول وقوانین اسلامی بنا شده باشد و رهبری و مدیریت و راهبری به سوی حقیقت هستی و توحید است.
طبیعتاً این بدان معنا نیست که افراد جامعه ی مزبور، همگی چنین صفاتی را داشته اند. زیرا این امر در زندگی دنیوی و در هیچ جامعه ای تحقق نخواهد یافت. اما جامعه اسلامی جامعه است که هیچ گروهی نمی تواند مسیر عادی جامعه را به سوی کمال و تعالی تغییر دهند. زیرا موج قوی و غالب را مؤمنان راستین و مجاهدان با مال و جان در راه خدا و پایبندان به آموزه های دینی، تشکیل می داده است.
این تعریف از روابط اجتماعی آن چیزی است که در اسلام بدان ولایت گفته می شود و پیغمبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم با یک هدف انجام شد ایجاد جامعه اسلامی هدفی که با تحقق آن می توان گفت تمامی اهداف انبیای پیشین و تلاش همه مصلحین در طی تاریخ به نتیجه می رسید . هدف که می توان آن را هسته مرکزی تمامی تلاش های پیغمبر همگان هست و حرکتهای اجتماعی اقتصادی سیاسی و فرهنگی آن حضرت را بر اساس آن ارزیابی و ترسیم نمود با تحقق آن امکان گسترش اسلام به سر تا سر جهان وجود داشت و این هدف بر اساس یک هسته اساسی شکل می گرفت .
اندیشه و بینش نوینی که به وسیله پیامبر از سوی خدا مطرح می گردد و پیام زندگی نوین را می دهد در صورتی می تواند رسالت بنای آنچنان زندگی را به انجام برساند که نخست فکر و روان و عمل جمع متشکل و پیوسته تحقق و عینیت یابد .
در نظام اجتماعی که پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله ایجاد نمود ولایت در تمامی مراتب آن جلو و مظهر جامعه اسلامی گردید به گونه ای که مصلحت هر فرد مصلحت تمامی افراد جامعه شد و جامعه برای تامین نیازهای انسانی افراد حرکت می نمود و افراد در راستای تعالی این جامعه نقش ایفا می کردند و نقشی جدای از نقش اجتماعی خویش را کنار گذاشتند و هر هنجاری بر خلاف هنجار جامعه را طرد نموده و نظام ارزشی جدیدی پایه گذاری کردند .
در این نظام نوین هـسـتی براساس ولایت پدیدار گردیده است و این مفهوم به صورت طولی و عرضی ( ولایت خاصه ، ولایت عامه ) در جامعه جاری و ساری گردید و هر کنش جمعی بر خلاف آن به معنای خروج از جامعه اسلامی گردید و ولایـت محوری بدین معنابود که کلیه برنامه ها، سیستم و مجریان و مـردم جامعه اسلامی تحت اشراف و دستورات یا سیره معصومان باشند و سیاستگذاری ها بـا هـدف گذاری آنان هماهنگ شود و تمام فعالیت های خود را با اساس دین یعنی پیامبر و معصومان علیهم السلام پیوند زنند و خدای متعال در این باره فرمود :
لَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا (نساء ـ 65)
نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمیشوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حَکَم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملاً (از دل و جان) تسلیم (فرمان تو) باشند .
اما این ولایت محدود به ولایت طولی و رهبری جامعه ( ولایت خاصه ) نیست بلکه خداوند متعال ولایت مومنین به یکدیگر (ولایت عامه) را مورد تاکید قرارداده و از آنان می خواهد آنچنان پیوندی با یکدیگر داشته باشند که برای تعالی یکدیگر از هیچ کمکی دریغ ننمایند و دیگری را چون برادر خویش بدانند و بدین دلیل امر به عقد اخوت میان مومنان نمود و فرمود :
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ (توبه ـ 71)
و مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند که به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند .
بر اساس اندیشه اسلامی و آیات و روایات صادره از اهل بیت علیهم السلام به عنوان شارعان مقدس ، می توان گفت آنچه که سبب می گردد که بتوانیم جامعه ای را اسلامی دانست و جامعه دیگری را غیر اسلامی بخوانیم مفهوم ولایت است که وجود آن به معنای ایجاد جامعه ای پویا و در راستای حاکمیت الهی است که انسان های موجود در آن جامعه به گونه ای به هم پیوند خورده که یکدیگر را چو جان خویش می پندارند و در راستای هدایت یکدیگر گام بر می دارند و از سویی دیگر با وجود ولایت در میان جامعه جهت گیری کلی و مسیر حرکت جامعه به سوی توحید خواهد بود و وجود برخی ضعف ها و خلاءها به اسلامیت این جامعه آسیبی نمی رساند بلکه نشانه ای بر حیات آن خواهد بود .
ولایت در حقیقت روح جامعه اسلامی است و مسیر حرکت جامعه را ترسیم می نماید و انسان هایی که در جامعه ی مبتنی بر ولایت زندگی می کنند باوجود نقاط ضعف شخصی و حتی حرکت های هنجار شکنانه در روند کلی اجتماعی به سوی آرمان حقیقی حرکت نموده و تحت تاثیر روابط اجتماعی جاکم بر این جامعه در مدت زمان حیات اجتماعی خویش شاهد تغییرات درونی و اصلاح رفتارهای هنجارشکنانه خویش قرار می گیرند و جامعه پذیری و تطبیق پذیری اجتماعی آنان افزایش پیدا می کند .
حال آنکه اگر برترین انسان ها در میان جامعه ای قرار گیرند که جهت آن نه تکامل که سقوط انسانی باشد در بهترین حالت تنها می تواند به آرمان فردی خویش برند و حتی امکان سقوط او وجود دارد و بر این اساس خداوند متعال در به این دسته از افراد امر به هجرت می نماید تا در جامعه ایی قرار گیرند که هدف و مسیر حرکت آن اجتماع خداوند و تکامل انسانی باشد و تحت ولایت حاضر بر جامعه بر سرعت تکامل و تعالی آنان افزوده شود .
ولایت مومنان نسبت به یکدیگر و رهبری مبتنی بر اسلام نشانگر اسلامی بودن یک جامعه است هرچند آن جامعه در مسیر خویش در رسیدن به آرمان های خود دارای فراز و نشیب های بسیاری باشد و ریزش ها و رویش های بسیاری را ببیند و گرفتار طوفان سهمگین فتنه های پیاپی گردد . اما باز رویکرد جامعه به سوی تحقق توحید در جامعه خواهد بود و این جامعه حتی با دور شدن از ظاهر دین از جامعه بدون ولایت با ظاهری دینی مقدس تر ، اسلامی تر و ارزشمند تر است .
محمود سواری










نظر شما