به گزارش خبرگزاری حوزه، جناب آقای علی گلستانی در مطلبی به مناسبت ایام عید سعید غدیر خم نوشت:
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند // به آسمان رود و کار آفتاب کند
برخی ابیات جاودانهانند! درست مثل محتوایشان...
محتوای عمیق و دقیق هنگامی که با هنر لطیف، تلفیق میشود رنگ جاودانگی میگیرد. اصلا هنر یعنی جاودانگی! مگر میشود ذوق و لطافت هنر با صدق و دقت ترکیب شود اما خروجی جاودانه نداشته باشد؟! این، فارغ از زمانیست که ورای این اتفاقات، از منبع نور عنایتی ویژه و توجّهی ابدی به آن شده باشد...
درباره تک بیتی سخن میگویم که از کودکی یا شنیدیم یا خواندیم و در هر حال گرمای محتوایش دلِ مان را روشن و برقی زیبا همراه با بارانی زلال در چشمانمان نشاند. مادر یا پدر یا معلم یا روحانی مسجد یا مداح مراسم و یا هر کسی دیگر _که رحمت خدا بر آنان باد!_همواره این بیت را برایمان میخواند:
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند
به ظاهر تک بیت است اما داستانی عجیب و مستندی عمیق دارد! ابتدا شرح واقعه به امید تلنگری برای وجدانهای بیمار و بشارتی برای شیعیان استوار:
فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعی روایت کرده: یکی از طلبههای حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشواری غیر قابل تحملّی بود. روزی از روی شکایت و فشار روحی کنار ضریح مطهّر حضرت امیر المؤمنین (علیهالسلام) عرضه میدارد: شما این لوسترهای قیمتی و قندیل های بی بدیل را به چه سبب در حرم خود گذاردهاید، در حالی که من برای اداره امور معیشتم در تنگنای شدیدی هستم؟!
شب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را در خواب میبیند که آن حضرت به او میفرماید: اگر میخواهی در نجف مجاور من باشی اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگی است، و اگر زندگی مادّی قابل توجّهی میخواهی باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنی، چون حلقه به در زدی و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو:
به آسمان رود و کار آفتاب کند.
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف میشود و عرضه میدارد:
زندگی من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله می دهید!!
بار دیگر حضرت را خواب میبیند که میفرماید: سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع میتوانی استقامت ورزی اقامت کن، اگر نمی توانی باید به هندوستان به همان شهر بروی و خانه فلان راجه را سراغ بگیری و به او بگویی:
به آسمان رود و کار آفتاب کند
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتابها و لوازم مختصری که داشته به فروش میرساند و اهل خیر هم با او مساعدت میکنند تا خود را به هندوستان میرساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را میگیرد، مردم از این که طلبهای فقیر با چنان مردی ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب میکنند.
وقتی به در خانه آن راجه می رسد در می زند، چون در را باز می کنند میبیند شخصی از پلههای عمارت به زیر آمد، طلبه وقتی با او روبرو میشود میگوید:
به آسمان رود و کار آفتاب کند
فوراً راجه پیش خدمتهایش را صدا میزند و میگوید: این طلبه را به داخل عمارت راهنمایی کنید و پس از پذیرایی از او تا رفع خستگیاش وی را به حمام ببرید و او را با لباسهای فاخر و گران قیمت بپوشانید..
مراسم به صورتی نیکو انجام میگیرد و طلبه در آن عمارت عالی تا فردا عصر پذیرایی میشود. فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پر زینت در جای مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصی که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است؟ گفت:
مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است. پیش خود گفت: وقتی به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش برای آنان آماده است.
هنگامی که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جای برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جای ویژه خود نشست.
آنگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ میشود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم، و همه میدانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکی از آنها را هم که از دیگری زیباتر است برای او عقد میبندم، و شما ای عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جاری کنید.
چون صیغه جاری شد طلبه که در دریایی از شگفتی و حیرت فرو رفته بود، پرسید:
شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شعری بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم؛ به شعرای فارسی زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعرای ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگی به دل نمی زد، پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسی پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتی مطلوب بگوید، نصف داراییام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم، شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است.
طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: من گفته بودم:
به ذرّه گر نظر لطف بو تراب کند
طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است.
راجه سجده شکر کرد و خواند:
به ذرّه گر نظر لطف بو تراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند (۱)
و اما مستند متقن و دلیل روشن این بیت جاودانه را باید در کتاب جاودانه جستجو کرد: قرآن کریم، سوره رعد، آیه ۴۳
وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ
و کسانی که کافرند میگویند: تو پیامبر نیستی! [ای پیامبر] بگو: خدا به عنوان شاهد [بر رسالت من] بین من و شما بس است و [همچنین] کسی که دانش کتاب نزد اوست.
آیه شریفه پاسخی به شبهات کافران و معاندان است که با وجود معجزات و آیات روشن، رسالت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را انکار میکردند. خدای متعال در این آیه، گواهی آگاهان از کتاب را در کنار گواهی خود برای تقویت و تثبیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مطرح میکند و این نیست جز حاکی از شأن والای آگاهان به کتاب.
این جایگاه رفیع و نیز حقیقت آگاهی به کتاب با عنایت به آیه ۴۰ سوره نمل بیشتر آشکار میشود:
قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ
کسی که بخشی از علم کتاب را داشت، به واسطه مقام معنویِ حاصل از آن، قدرت تصرّف در عالم تکوین پیدا کرد و توانست در کمتر از چشم برهم زدنی از سرزمین بسیار دور سبا، تخت بلقیس را به قصر حضرت سلیمان منتقل کند. بنابراین کسی که عالم به کل کتاب باشد، علم و قدرت بسیار بیشتری دارد و تصرف او در عالم تکوین بسی بزرگتر، گستردهتر و باعظمتتر است.
اما مراد از (مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ) کیست؟
مرحوم شبَّر در تفسیر خود ذیل آیه شریفه بیان میکنند: (و هو علیّ علیهالسلام و الائمّة کما استفاض)؛ شواهد نیز نشان میدهد که مراد از (مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ)، وجود ملکوتی و مطهر مولانا امیرالمومنین علی (علیهالسلام) است زیرا:
اولا از آیه ۱۷ سوره هود استفاده میشود که آن شخصِ آگاه به دانش کتاب، از خویشاوندان پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بوده است:
أَ فَمَن کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ
چرا که منظور از این شاهد که از خویشاوندان پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است [زیرا در آیه شریفه آمده است: "وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ" و ضمیر در "منه" به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) باز میگردد] و (مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ) در آیه مورد بحث، شخص واحدی است (۲).
سوره هود در مکه نازل شده است و در آن زمان تنها کسی که از اقوام پیامبر ایشان را تصدیق کرده بود و بر رسالت ایشان شهادت میداد حضرت علی بن ابی طالب (علیهالسلام) بود؛ چون نزدیکان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در آغاز اسلام همه مخالف ایشان بودند (۳).
ثانیا در روایات نقل شده از طریق اهل تسنن (۴) و شیعه به صراحت بیان شده که منظور از "شاهد" در این آیه، حضرت علی بن ابی طالب (علیهالسلام) است (۵).
همچنین روایاتی از طریق اهل سنت و شیعه نقل شده که میگوید مقصود از (مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ) حضرت علیبنابیطالب (علیهالسلام) است. از جمله ابن مغازلیِ شافعی از عبداللهبنعطاء نقل کرده است:
در محضر امام باقر (علیهالسلام) بودم که فرزند عبدالله بن سلام بر آن حضرت گذشت. گفتم: فدایت شوم! آیا این فرد فرزند کسی است که دانش کتاب نزد اوست؟ آن حضرت فرمود: (نه [چنین نیست] بلکه یار شما علی بن ابیطالب همان کسی است که آیاتی از قرآن درباره او نازل شده است: (وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ، أَفَمَن کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ، إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا) (۶)
در منابع شیعی نیز روایات متعددی از این دست وجود دارد؛ از جمله روایت صحیح در کافی شریف:
قال قلت لابی جعفر (علیهالسّلام) (قُلْ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ) قال: إِیَّانَا عَنَی وَ عَلِیٌّ (علیه السلام) أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَیْرُنَا بَعْدَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) (۷)
راوی میگوید به امام باقر (علیهالسلام) گفتم: مقصود از آیه (قُلْ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ)
چیست؟ آن حضرت فرمود: مقصود خداوند، ما اهل بیت هستیم و علی نخستین و برترین و بهترین ما پس از پیامبر است.
در این روایت حضرت، امامان را مصداق (مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ) میدانند و حضرت علی (علیهالسلام) را اولین و بهترین ایشان معرفی میکنند.
و روایتی دیگر:
عَنْ أَبِیبَصِیرٍ عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: قُلْ کَفی بِاللهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ قُلْتُ أَ هُوَ علیبنأبیطالب (علیه السلام) قَالَ فَمَنْ عَسَی أَنْ یَکُونَ غَیْرَهُ (۸)
ابوبصیر گوید: از امام صادق (علیهالسلام) پرسیدم: «آیا مصداق آیه: قُلْ کَفی بِاللهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ، علیبنابیطالب (علیهالسلام) است؟» فرمود: «غیر از او چه کسی ممکن است باشد؟»
و جمعی چنین گفتند:
آیه شریفه در حق علی (علیهالسلام) نازل شده و همچنین روایاتی که در این باره وارد شده تایید میشود. پس اگر جمله (وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ) به کسی از گروندگان به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) منطبق گردد، قطعا به علی (علیهالسلام) منطبق خواهد شد، چون او بود که به شهادت روایات صحیح و بسیار، از تمامی امّت مسلمان داناتر به کتاب خدا بود. و اگر هیچ یک آن روایات نبود جز روایت ثقلین که هم از طرق شیعه و هم از طرق سنی به ما رسیده در اثبات این مدعا کافی بود، زیرا در آن روایت فرمود: (انی تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی اهل بیتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ابدا) (۹).
بنابراین هیچ موضع تردید و ابهام نیست که آیه کریمه ۴۳ رعد از فضایل نورانی امیرالمومنین (علیهالسلام) است که با توجه به آیه ۴۰ نمل، معنای حقیقی آن شعرِ جاودانه بهتر و بیشتر تجلّی میکند و با باوری عمیقتر از گذشته میتوان از عمق جان زمزمه کرد:
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند
شایسته نیست کسی منکر این مقام باشد و بلکه حتی نسبت به آن تردید کند!
سخن درباره امام است...
امامت مقامی تکوینی و فراتر از نبوت است؛ زیرا حضرت ابراهیم (علیهالسلام) هنگامی به این مقام نائل گشت که سالها از رسالت و نبوت او میگذشت و تا آن زمان آزمونها و ابتلائات بسیاری را پشت سر گذاشته بود. مؤید این مطلب درخواست مقام امامت برای ذریه حضرت توسط ایشان است و حال آنکه بنابر نقل قرآن کریم، فرزند دار شدن ایشان در زمان پیری بوده است (۱۰).
جایگاه رفیع امامت، این قدرت را به امام میدهد که در به تکامل رساندن و هدایت تکوینی افراد مستعد نقش ویژه داشته باشد. امام، واسطه فیض الهی برای به کمال رساندن نفوس مستعده است و این هدایت غیر از هدایت تشریعی است که برای همه انسانها به طور یکسان وجود دارد. این همان گرمای ولایت پدر امت است که در دل هر شیعه همواره برقرار و شکرش مادام العمر فرض است.
حسّان بن ثابت پس از واقعه غدیر خم، آن واقعه باشکوه و حماسی که پروردگار عالَم بر مخلوقات منّت گذاشته و علی (علیهالسلام) را پیشوای امت پس از رسول خاتم قرار داد، اذن از ختم رسل گرفت تا آنچه از دل بر زبانش تراوش کرده بخواند و چه زیبا سروده بود:
یُنادیهمُ یومَ الغدیرِ نبیُّهمْ
بخمٍّ و أسْمِعْ بالرسولِ مُنادیا
فقال فمن مولاکمُ و نبیُّکمْ؟
فقالوا و لم یُبدوا هناک التعامیا
إلهُکَ مولانا و أنتَ نبیُّنا
و لم تَلْقَ منّا فی الولایةِ عاصیا
فقال له قم یا علیُّ فإنّنی
رضیتُکَ من بعدی إماماً و هادیا
فَخَصَّ بها دُونَ البریّةِ کُلِّها
عَلِیَّاً و سَمَّاهُ الوزیرَ المُؤَاخِیَا
فمن کنتُ مولاهُ فهذا ولیُّهُ
فکونوا له أتباع صدقٍ موالیا
هناک دعا اللّهمَّ والِ ولیّهُ
و کن للذی عادی علیّا معادیا (۱۱)
آری او پدر امت است و پدر، هادی فرزندان خود...
محبت به او حتی ذخیرهای برای آخرت فرزندان است؛ به قول ابو تمّام طائی در آن قصیده باشکوه غدیریّه:
لَکُم ذُخرُکم اِنَّ النَّبیَّ وَ رَهطَهُ
وَ حُبُّهم ذُخرِی اِذا التُمِسَ الذُّخرُ
پس شما ذخیره و پشتوانه خود را داشته باشید و [بدانید] که همانا عشق و محبت من به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و اهل بیت و عترتش (علیهمالسلام) ذخیره و پشتوانه من است، در روز [قیامت] که مردم [از روی شدت نیاز]، ذخیرهها و پشتوانههای خود را طلب کنند (۱۲).
خلاصه آنکه چه زیبا سخن و لطیف عبارتیست این بشارت صادق:
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند
و ناخودآگاه دل میگوید:
و ای کاش آن ذرّه من بودم...
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه مولانا امیرالمومنین علی (علیهالسلام)
منابع:
۱) عبرت آموز _ دارالعرفان، چاپ دوم
۲) الامامه و الولایه فی القرآن الکریم، ص ۱۲۳
۳) البته حضرت خدیجه (علیهاالسلام) نیز ایمان آورده بود؛ اما "شاهد" با قیدی که در آیه آمده است بر ایشان صدق نمیکند و هیچکس هم چنین ادعایی نکرده است. رجوع به: در پرتو ولایت ص ۴۲
۴) رجوع به: جامع البیان فی تأویل القرآن، ج ۱۲، ص ۱۱
۵) از جمله: سیوطی در الدر المنثور فی التفسیر بالماثور
۶) مناقب علیبنابیطالب، تصحیح محمدباقر بهبودی، ص ۳۱۴
۷) الاصول من الکافی، ج ۱، ص ۲۵۷_۲۲۹
۸) بحارالأنوار؛ ج ۳۵، ص ۴۳۱/ بصائرالدرجات؛ ص ۲۱۵
۹) ترجمه تفسیر المیزان ج ۱۱، صفحه ۵۳۱
۱۰) حجر/۵۵ ، صافات/۱۰۶، انبیاء/۶۰
۱۱) کفایه الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب (علیهالسلام)، ص ۶۴
۱۲) سه چکامه ولائی از ابوتمّام طائی، ص ۲۴۷
نظر شما