به گزارش خبرگزاری حوزه از تهران، واقعه عاشورا، صرفنظر از جایگاه دینی و تاریخی آن، یکی از غنیترین منابع الهام برای هنرهای نمایشی در جهان اسلام و فراتر از آن بهشمار میرود. این رویداد، با درونمایههایی چون ایثار، ظلمستیزی، وفاداری، آزادگی و شهادت، ظرفیتهای بیپایانی برای خلق آثار هنری دارد که در قالبهای مختلف از جمله سینما، تئاتر، موسیقی و نقاشی تجلی یافتهاند. با اینحال، آنچه در این میان برجسته است، نهفقط محتوای حماسی عاشورا، بلکه ساختار روایی منحصربهفرد آن است که با قواعد درامنویسی جهان نیز همخوانی دارد. بسیاری از مفاهیم عمیق عاشورایی، بهشکل مستقیم یا غیرمستقیم، در آثار شاخص غربی نیز بازتاب یافتهاند. اما پرسش اصلی این است که چرا با وجود چنین ظرفیتی، در سینمای ایران هنوز اثر عاشورایی شاخصی در تراز جهانی خلق نشده است؟
از سوی دیگر، پرداختن هنری به عاشورا، صرفاً یک تجربه زیباییشناختی یا هنری نیست، بلکه سفری درونی به جهان حقیقت و ایمان است. هنرمندی که میخواهد از این چشمه جوشان بهرهمند شود، ناگزیر باید پیوندی شخصی، عمیق و صادقانه با روح عاشورا برقرار کرده باشد. تاریخ هنر دینی نشان داده است که ماندگارترین آثار، از دل همین پیوندهای ایمانی و تجربههای زیسته برآمدهاند. صرف بهرهگیری از تکنیکهای پیشرفته یا فیلمنامهنویسی حرفهای، بدون حضور یک روح باورمند در پس اثر، نمیتواند مخاطب را به حقیقت عاشورا نزدیک کند. از همینرو، مسئله ایمان، نه صرفاً یک موضوع اخلاقی، بلکه بنیانی برای آفرینش اثر هنری در این حوزه است.
در گفتوگوی پیشرو خبرگزاری حوزه، محمدرضا شرفالدین تهیهکننده سینما و تلویزیون به ابعاد گوناگون این موضوع پرداخته شده است؛ از چیستی مفهوم «حماسه شکست» در آثار نمایشی تا بررسی نمونههای موفق در سینما و تلویزیون ایران، از موانع موجود در مسیر تولید آثار عاشورایی تا نقش تعزیه و هنرهای سنتی در تداوم این میراث. همچنین نقش بازیگران، تجربه زیسته هنرمند، و نیاز امروز جامعه به بازآفرینی مفاهیم عاشورا با زبان معاصر، محورهای دیگری از این گفتوگو را تشکیل میدهند. امید است مرور این دیدگاهها، افقهای تازهای را برای تولید آثار عاشورایی گشوده و زمینهای برای تأمل بیشتر نخبگان فرهنگی، هنری و دینی فراهم سازد.
«حماسه شکست» چه جایگاهی در ادبیات نمایشی دارد و چگونه میتوان مصادیق آن را در ادبیات و سینمای جهان و همچنین در فرهنگ عاشورا شناسایی کرد؟
در ادبیات نمایشی، اصطلاح «حماسه شکست» به آثاری اطلاق میشود که در آن، قهرمان از نظر ظاهری مغلوب یا نابود میشود، اما از منظر اخلاقی، ارزشی یا معنوی به والاترین جایگاه میرسد. این نوع روایت، عمیقترین و تأثیرگذارترین شکل درام را شکل میدهد؛ زیرا مخاطب با حقیقتی فراتر از پیروزی ظاهری مواجه میشود. در ادبیات کلاسیک، آثار شکسپیر مانند «رومئو و ژولیت» یا «مکبث» نمونههایی شاخص از این نوع هستند که در آنها، مرگ شخصیت اصلی به معنای زوال نیست، بلکه آغاز یک میراث فرهنگی یا انسانی است. در سینمای معاصر نیز، فیلمهایی چون «موگادیشو» از همین الگو بهره بردهاند. در بطن بسیاری از این آثار غربی – آگاهانه یا ناخودآگاه – مفاهیم عاشورایی دیده میشود؛ چراکه عاشورا نماد کامل و بینظیر حماسه شکست است. امام حسین(ع) در میدان نبرد کربلا از منظر نظامی مغلوب شد، اما روح قیامش، آگاهکننده وجدان جهانیان شد و تمدنی را بیدار کرد.
با وجود چنین ظرفیت گستردهای در مفاهیم عاشورا، چرا سینمای ایران هنوز اثری بینالمللی و جامع درباره عاشورا تولید نکرده است؟
این پرسش، بسیار بنیادی و مهم است. با وجود آنکه ما برخوردار از غنیترین محتوای دینی و حماسی هستیم، تاکنون اثری در شأن عاشورا که در سطح جهانی مورد توجه قرار گیرد تولید نشده است. بخشی از این ضعف، به امکانات فنی و زیرساختی بازمیگردد؛ اما بخش مهمتر، مربوط به حساسیت و پیچیدگی موضوع عاشورا است. عاشورا تنها یک سوژه تاریخی نیست؛ بلکه حقیقتی عمیق و زنده است که ساخت اثر درباره آن، به آگاهی، ایمان، جرئت و دقت ویژهای نیاز دارد. تولید یک اثر عاشورایی، پروژهای صرفاً سینمایی نیست، بلکه مسئولیتی تمدنی است. از طرفی، برای جهانیسازی این پیام، باید زبان روایت ما نیز جهانی باشد. این کار، به اجماعی میان نخبگان دینی، فرهنگی و هنری نیاز دارد تا از مسیر صحیح و متقن وارد روایت این حقیقت شوند.
آیا خلق اثر هنری درباره عاشورا تنها نیازمند تحقیق و تحلیل است یا پیوندی درونی و ایمانی نیز شرط آن به شمار میآید؟
خلق اثر هنری درباره عاشورا بدون اتصال قلبی هنرمند به این حقیقت، راه به جایی نمیبرد. عاشورا، تنها یک موضوع پژوهشی نیست، بلکه نوری است که باید در جان هنرمند جاری شود. مطالعه، تحلیل و تحقیق البته ضروریاند، اما اگر هنرمند از نظر درونی با پیام عاشورا پیوند نداشته باشد، اثر او جان نخواهد گرفت. هنر واقعی، آینهای از درون هنرمند است. اگر هنرمند با ایمانی ریشهدار، عاشورا را درک و لمس کرده باشد، اثر او حامل نوری خواهد بود که در دل مخاطب نفوذ میکند. تاریخ هنر ما نشان داده است که بسیاری از آثار فاخر، حاصل پیوند قلبی خالق اثر با مضمون مورد نظر بودهاند.
آیا میتوان نمونههایی از سینما یا تلویزیون ایران را نام برد که چنین پیوند قلبی هنرمند با مفاهیم عاشورا را در خود داشتهاند و در نتیجه ماندگار شدهاند؟
در تاریخ هنر معاصر ایران، نمونههای موفقی وجود دارند که ماندگاری آنها مرهون باور قلبی و شناخت عمیق خالق اثر از مفاهیم دینی و عاشورایی بوده است. سریال «شب دهم» ساخته حسن فتحی یکی از این نمونههاست. این اثر نهفقط ساختاری منسجم و فضاسازی تاریخی قوی دارد، بلکه نشان از اتصال درونی کارگردان به فضای معنوی و فرهنگی عاشورا دارد. همچنین، آثار برجسته داوود میرباقری مانند «مختارنامه» و «امام علی(ع)» بهخوبی نشان میدهند که چگونه ایمان سازنده، میتواند اثر را به یک مرجع فرهنگی تبدیل کند. این آثار، نه تنها در ایران، بلکه در میان مسلمانان جهان تأثیرگذار بودهاند.
نقش بازیگران در آثار مذهبی و عاشورایی تا چه اندازه در انتقال روح اثر مؤثر است؟
در آثار مذهبی، بازیگر صرفاً نقش ایفا نمیکند، بلکه حامل پیامی معنوی است. اگر بازیگر با روح نقش پیوند برقرار نکند، اجرا سطحی و بیتأثیر خواهد بود. اما اگر بازیگر از درون با نقش یکی شود، اثر نهتنها به لحاظ هنری ارتقا مییابد، بلکه در حافظه مخاطب نیز ماندگار خواهد شد. نمونههایی چون نقش ابن ملجم در سریال امام علی(ع) با بازی زندهیاد کریم اکبری مبارکه و نقش عمر بن سعد با اجرای مهدی فتحی، از این نوعاند. در سینمای جهان نیز، میتوان به اجرای آنتونی کوئین در نقش حمزه سیدالشهدا(ع) در فیلم «الرساله» اشاره کرد که با فهمی عمیق از مضمون اجرا شد.
از نظر فنی و تولیدی، آثار عاشورایی باید چه ویژگیهایی داشته باشند تا در شأن موضوع باشند؟
تولید اثر عاشورایی، مستلزم بهرهگیری از بالاترین استانداردهای فنی و هنری است. نمیتوان با سطحیترین امکانات، به عمیقترین مفاهیم پرداخت. طراحی صحنه دقیق، موسیقی مناسب، چهرهپردازی حرفهای و کارگردانی با چشماندازی الهی، همگی عناصر ضروری چنین آثاریاند. در کنار این عناصر، اگر روح اثر نیز اصیل و باورمند باشد، آنگاه محصول نهایی، هنری زنده و اثرگذار خواهد بود. توصیه من به جوانان هنرمند این است که از آثار فاخر الهام بگیرند، اما تقلید نکنند. باید صدای شخصی خود را در روایت عاشورا بیابند.
از میان شاخههای مختلف هنری، کدامیک در انتقال پیام عاشورا بیشترین کارایی را دارد؟
بدون تردید، سینما جامعترین و اثرگذارترین ابزار برای بازنمایی عاشورا است. سینما تمامی هنرهای دیگر را در خود گرد آورده است و میتواند با تکیه بر تصویر، صدا، موسیقی و روایت، مفاهیم عمیق را منتقل کند. پس از آن، تئاتر و سپس نقاشی جایگاه ویژهای دارند. آثار استاد محمود فرشچیان، بهویژه تابلوی «عصر عاشورا»، نمونهای از یک اثر تصویری است که میتواند بهاندازه یک نمایش، مخاطب را متأثر سازد. این آثار، نهتنها دیدنیاند، بلکه تأملبرانگیزند و مانند یک مجلس روضه، تأثیر عاطفی و معنوی دارند.
چه عواملی باعث ماندگاری برخی آثار هنری عاشورایی در حافظه جمعی میشود؟
آنچه باعث ماندگاری یک اثر هنری میشود، پیش از آنکه تکنیک باشد، صداقت و ایمان نهفته در آن است. برخی آثار هنری، گویی از آسمان نازل شدهاند؛ مانند تابلوی «عصر عاشورا» یا ربنای شجریان. این آثار با تمام ظرافتهای فنیشان، حامل پیامیاند که از دل هنرمند برخاسته است. در زمینه عاشورا نیز، هرگاه اثری با نیت خالص و اتصال درونی تولید شود، تأثیرگذار خواهد بود. راز ماندگاری این آثار، در عمق باور خالق آن نهفته است.
جایگاه هنر تعزیه در فرهنگ عاشورایی ایران چیست و چگونه باید از آن صیانت کرد؟
تعزیه، گنجینهای بیبدیل از هنر نمایشی ایران است که قرنها پیش از ظهور تئاتر مدرن، در فرهنگ ما جاری بوده است. ساختارهای روایی و نمایشی آن، بهقدری پیشرفته و شهودیاند که حتی نظریههای مدرن نیز بهسختی میتوانند با آن رقابت کنند. در تعزیه، نهتنها فاصلهگذاری وجود دارد، بلکه اجراکننده خود به مخاطب نزدیک میشود و با گریه و تضرع، نقش را ایفا میکند. حفظ تعزیه در شکل سنتی آن، وظیفهای فرهنگی است. هرچند میتوان با الهام از آن، نمایشهای نوین آفرید.
هنرمندان جوان چگونه میتوانند در مسیر تولید آثار عاشورایی موفق باشند؟
نخستین توصیه من به هنرمندان جوان، تقویت پیوند درونی با مفاهیم دینی و عاشورایی است. هنری که از تجربه زیسته و درک عمیق برخاسته باشد، مؤثرتر خواهد بود. دوم، تعهد به تحقیق و شناخت تاریخ و فرهنگ عاشورا است. سوم، تلاش برای دستیابی به بالاترین سطح از دانش و مهارتهای فنی. همچنین باید جسارت خلق اثر داشته باشند و از تجربه شکست نترسند. هر اثری که با اخلاص و تعهد ساخته شود، دیر یا زود جای خود را خواهد یافت.
در شرایط کنونی، جامعه ما به چه نوع آثار عاشورایی نیازمند است؟
امروز جامعه ما بیش از هر زمان دیگری نیازمند آثاری است که بتوانند مفاهیم عاشورا را به زبان روز بازآفرینی کنند. مخاطب امروز، نیاز به فهم عینی، ملموس و شخصی از عاشورا دارد؛ مفاهیمی چون آزادگی، حقطلبی، عدالتخواهی و وفاداری. اگر آثار عاشورایی تنها به مراسم و اشک اکتفا کنند، آن تأثیر عمیق خود را از دست خواهند داد. هنر باید پلی باشد میان سنت و معاصر، میان ایمان و زیست روزمره.
آیا تجربه زیسته هنرمند در انتقال مفاهیم عاشورایی نقش دارد؟
هنرمندی که درد ظلم، اندوه غربت یا تجربه ایثار را از سر گذرانده باشد، عاشورا را نهفقط با ذهن، بلکه با جانش درک خواهد کرد. چنین هنرمندی، حتی اگر کمتجربه باشد، میتواند اثری اصیل خلق کند. زیرا اثر، از حقیقتی زیسته برخاسته است. تجربه زیسته، یکی از مهمترین داراییهای هنرمند است که به اثر او روح میبخشد.
در پایان، مهمترین انتظار شما از متولیان فرهنگی برای تقویت هنر عاشورایی چیست؟
مهمترین انتظار، حمایت هوشمندانه، نه مداخلهگرایانه است. نهادهای فرهنگی باید زمینهساز تولید آثار عاشورایی باشند، نه مانع آن. باید فضایی امن برای خلاقیت هنرمندان ایجاد کنند، بودجههای واقعی و امکانات فنی فراهم کنند و همچنین، تسهیلگر تعامل میان حوزههای دینی و هنری باشند. آینده هنر عاشورایی، در گرو تعامل اندیشه، ایمان و حمایت است.
انتهای پیام











نظر شما