جمعه ۱۳ تیر ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۰
روایت کربلا | وقایع هشتم محرم؛ شمر بن ذی الجوشن کارگردان شامی در قصر کوفه

حوزه/ در مجموعه‌ای مستند و تحلیلی به سراغ روایت‌های معتبر تاریخی، بصیرتی و تبیینی از محرم و قیام امام حسین (ع) می‌رویم تا حقایق عاشورا را از دل منابع اصیل بیرون بکشیم.

به گزارش خبرگزاری حوزه، روز هشتم محرم سال ۶۱ هجری از روزهای اوج مظلومیت حضرت سیدالشهدا علیه السلام همراه با تشنگی اهل حرم به خصوص کودکان بود.

در این روز تعدادی از یاران امام اقدام به حفر چاه کرده بودند، خبر این ماجرا به وسیله جاسوسان تیزبین به عبیدالله ین زیاد رسید و او به عمر بن سعد دستور داد که فوراً جلوی حفر چاه را بگیرند تا کاروان حسینی در تشنگی بمانند. عمر بن سعد نیز یاران آن حضرت را تهدید کرد که چاه را از خاک پر کنند، در غیر این صورت به آنها حمله خواهد کرد!

ساعتی بعد، تشنگی در میان کاروان امام بالا گرفته بود. به همین دلیل حضرت ابوالفضل العباس علاوه بر علمداری سپاه امام مسئول سقایت اهل حرم هم شد و در تاریخ به سقای تشنه لب کربلا معروف گشت.

سخنرانی مجدد عبیدالله در مسجد کوفه

روز هشتم محرم بود که پسر مرجانه آن زن بدکاره دوباره در مسجد کوفه بالای منبر رسول الله علیه نواده رسول الله، به منبر رفت و برای مردم سخنرانی کرد تا آن‌ها را ترغیب و تهدید کند تا مقابل امام حسین علیه السلام بایستند. او اعلام کرد که هر کسی در این مدت به کربلا نرود و با لشکر امام حسین علیه السلام مقابله و مبارزه نکند، خونش حلال خواهد بود و حقوق او از بیت‌المال قطع خواهد شد. رجال کوفی گروه گروه به لشکر ابن زیاد ملحق شدند و لشکرهای زیادی به سمت کربلا روانه شد.

در این میان، امیرالفاسقین یزید ملعون هم برای اینکه هزینه نظامی آن جنگ نابرابر و ظالمانه را تأمین کند، مبلغ چهار هزار دینار و دویست هزار درهم را برای عبیدالله فرستاد.عبیدالله بن زیاد هم ۲۵ هزار نفر دیگر را برای جنگ با امام حسین علیه السلام تجهیز کرد.

دیدار یزید بن حصین همدانی با عمر بن سعد

چون تحمل عطش خصوصاً برای کودکان دیگر امکان پذیر نبود، مردی از یاران امام حسین علیه السلام به نام یزید بن حصین همدانی که در زهد و عبادت معروف بود، به امام گفت: به من اجازه بده تا نزد عمر بن سعد رفته و با او در مورد آب مذاکره کنم شاید از این تصمیم برگردد.امام فرمود: اختیار با توست.او به خیمه عمر بن سعد وارد شد، بدون آنکه سلام کند.عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی چه عاملی تو را از سلام کردن به من بازداشت؟ مگر من مسلمان نیستم و خدا و رسول او را نمی شناسم؟

آن مرد دلاور گفت: اگر خود را مسلمان می پنداری، پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می نوشند، از آن مضایقه می کنی و اجازه نمی دهی تا آنان نیز از این آب بنوشند، حتی اگر جان بر سر عطش بگذارند؟ و گمان می کنی که خدا و رسول او را می شناسی؟

عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی من می‌دانم که آزار کردن این خاندان حرام است اما عبیدالله مرا به این کار واداشته است و من در لحظات حساس قرار گرفته ام و نمی دانم باید چه کنم؟ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاق آن می سوزم؟ و یا اینکه دستانم به خون حسین آلوده گردد در حالی که می دانم کیفر این کار آتش است، ولی حکومت ری به منزله نور چشم من است. ای مرد همدانی در خودم این گذشت و فداکاری را که بتوانم از حکومت ری چشم بپوشم نمی بینم. یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام رسانید و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است که برای رسیدن به حکومت با شما مقاتله کند...

دیدار شبانه امام و عمر سعد

امام حسین(ع)، عمرو بن قرظه انصاری اهل مدینه و ساکن کوفه که از یاران بسیار فعال ایشان محسوب می‌شد را نزد عمر بن سعد فرستاد تا به او بگوید که شبانه میان دو لشکر همدیگر را دیدار کنند. عمر بن سعد با بیست سوار آمد و امام نیز با بیست سوار آمد و مذاکرات کاملا محرمانه تا پاسی از شب انجام شد. در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال سیدالشهدا که می‌فرمودند «آیا می‏‌خواهی با من مقاتله کنی؟» عذری می‌آورد. یک بار گفت می‏‌ترسم خانه‌‏ام را خراب کنند، امام فرمودند من خانه‌‏ات را می‌‏سازم، عمر سعد گفت: می‌‏ترسم اموال و املاکم را بگیرند امام حسین(ع) فرمودند من بهتر از آن را به تو از ملک خود در حجاز می‌دهم، عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده‌‏ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می‌‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند. امام که دید نصیحت و هدایت بر عمر سعد کارساز نیست و او از تصمیم خود باز نمی‌‏گردد، فرمود «دیری‌ نخواهد گذشت‌ که‌ بر بستر خودت‌ کشته‌ می‌شوی‌ و در روز حشر نیز خدا تو را نخواهد آمرزید. من‌ می‌دانم که‌ گندم‌ ری‌ را جز مدت‌ اندکی‌ نخوری». عمر سعد با تمسخر پاسخ‌ داد: اگر گندم‌ بهره‌ام‌ نشود، از جو ری استفاده‌ می‌کنم.

مشورت عبیدالله با شمربن ذی الجوشن و اعزام وی به کربلا

در پایان گفت‌وگو عمرسعد طی نامه‌ای خطاب به عبیداللَّه بن زیاد نوشت «حسین بن علی با من پیمان بست که از همان جا که آمده به همان جا بازگردد یا به یکی از سرحدات بلاد مسلمین برود و در حقوق و تکالیف همانند دیگر مسلمانان بوده، در سود و زیان مسلمانان شریک باشد، یا به نزد یزید برود تا هر چه یزید حکم دهد درباره او اجرا کنند و این مایه رضای شما است و صلاح امت است». عبیدالله پس از این گفت‌وگو، نامه‌ای نوشت و به شمر بن ذی‌الجوشن سپرد تا به کربلا برود. در نامه نوشته شده بود، باری، تو را نفرستاده‌ام تا شانه از زیر کار خالی کنی. تو به آرامش و صلح و آسایش دل بسته‌ای. اگر حسین و یارانش تسلیم شدند آن‌ها را نزد من بفرست و گرنه، بر آنها حمله‌ور شو و پس از قتل آنان، اعضای بدنشان را قطعه قطعه کن. پس از کشتن حسین بر سینه و پشت وی اسب بتاز که وی ناسپاس و سرکش و گستاخ و بیدادگر است. اگر به دستور من عمل کردی، پاداش فرمانبر مطیع را دریافت خواهی کرد و اگر چنین نمی‌کنی، سپاه را به شمر بن ذی الجوشن بسپار که فرمان لازم را به او داده‌ایم.

عبیدالله زیاد به شمر گفته بود اگر عمر سعد پذیرفت که با حسین بجنگد مطیع او باش وگرنه، گردنش را بزن و سرش را به کوفه بفرست و خود فرماندهی سپاه را عهده‌دار باش. شمر با این زمینه‌سازی و با استفاده از موقعیت و روحیات عبیدالله بن زیاد، به سمت کربلا حرکت کرد.

توسل شب و روز هشتم به حضرت علی اکبر علیه السلام

حضرت علی‌اکبر فرزند امام حسین علیه السلام و مادرش بانو لیلی بنت ابی‌ مره است. او در زمان خلافت عثمان به دنیا آمد تاریخ دقیق تولد علی‌اکبر مشخص نیست؛ با این حال در مقتل مقرم، تاریخ تولد او یازدهم شعبان سال ۳۳ق ذکر شده است. ازاین‌رو در تقویم جمهوری اسلامی ایران، ۱۱ شعبان به عنوان روز ولادتش، روز جوان نامگذاری شده است.سن او در هنگام شهادت، ۱۸، ۲۳ و ۲۵ نقل شده است. برخی محققان سن او را ۲۵ و بعضی ۲۸ سال دانسته‌اند. در مقتل مقرم سن علی‌اکبر ۲۷ سال ذکر شده است.

کنیه‌اش ابوالحسن است.بیشتر منابع قدیمی او را علی‌اکبر نام نهاده‌اندتا از برادرش امام سجاد، متمایز شود برخی از نسب‌شناسان و تاریخ‌دانان، علی‌اکبر را بزرگترین فرزند امام حسین(ع) دانسته‌اند.

محمد بن یعقوب کلینی حدیثی از امام رضا(ع) نقل کرده که حکایت از ازدواج علی‌اکبر و داشتن فرزندی به نام حسن دارد در مقابل چنان‌که گروهی از نسب‌شناسان گفته‌اند از وی فرزندی نمانده و نسل امام حسین(ع) تنها از طریق امام سجاد(ع) ادامه پیدا کرده است. در یکی از زیارت‌نامه‌ها، چنین به علی‌اکبر سلام داده شده است: «صَلّی الله عَلَیْکَ وَعَلی عِتْرتِکَ وَأهْلِ بَیْتِکَ وَآبائِکَ وَأبْنائِکَ؛ سلام خدا بر تو و بر عترت و اهل بیت تو و پدران و فرزندانت» که نشان از ازدواج و فرزند داشتن اوست.

علی‌اکبر در ۱۰ محرم سال ۶۱ق در واقعه کربلا به شهادت رسید و بدنش در پایین پای پدرش به خاک سپرده شد.قبر او داخل ضریح امام حسین واقع شده و شش‌گوشه بودن ضریح را به همین دلیل دانسته‌اند. سر او را به همراه سرهای شهدای کربلا به کوفه و شام بردند. درباره اینکه سر علی‌اکبر به بدنش ملحق شده یا در قبرستان باب‌الصغیر دفن است، اختلاف‌نظر وجود دارد، علامه سید محسن امین جبل عاملی گفته است که در سال ۱۳۲۱ق در قبرستان باب‌الصغیر در دمشق بارگاهی را دیده که بر ورودی آن بر سنگی نوشته شده که اینجا مدفن سرهای عباس بن علی، علی‌اکبر و حبیب بن مظاهر است.

چگونگی شهادت

یاران امام حسین(ع)، یکی پس از دیگری می‌جنگیدند و کُشته می‌شدند تا آن که جز خانواده‌اش، کسی نماند. در این هنگام علی اکبر(ع) قدم به میدان نهاد. گفته شده بیشتر منابع معتبر، علی‌اکبر را اولین شهید از بنی‌هاشم ذکر کرده‌اند.

علی‌اکبر پس از اندکی جنگ با سپاهیان ابن‌سعد نزد پدرش بازگشت و گفت سنگینی اسلحه مرا آزار می‌دهد و تشنگی مرا از پای درآورد. آیا جرعه آبی یافت می‌شود؟ امام حسین گریه کرد و فرمود: «به زودی جدّت را ملاقات می‌کنی و آن حضرت شما را سیراب خواهد کرد که بعد از آن هرگز تشنگی نباشد.» علی‌اکبر به میدان بازگشت، و مُرّةُ بن مُنقذ شمشیری بر فرق او زد. سپس دیگران بر او حمله‌ور شدند و او را قطعه قطعه کردند.در برخی مقاتل چنین آمده: «فَقَطَّعوه بأسْیافهم إرْباً إرْباً؛ با شمشیرهایشان او را قطعه قطعه کردند».علی‌اکبر در لحظات آخر گفت: «ای پدر! سلام بر تو باد، این جدم رسول خداست، او به جامی لبریز مرا سیراب کرد و می‌گوید: به سوی ما شتاب کن». در زیارت ناحیه غیرمشهور، مرّة بن منقذ عبدی به عنوان قاتل حضرت علی‌اکبر و دیگر کسانی که در قتل او نقش داشتند، لعن شده‌اند.

امام حسین(ع) پس از شهادت علی‌اکبر بر بالای جنازه او آمد، صورت به صورت او گذاشت و کشندگان او را نفرین کرد: «قَتَلَ الله قَوْماً قَتَلوک» و فرمود: «عَلَی الدُّنیا بَعْدَک الْعَفا؛ پس از تو افّ بر این دنیا باد.»سپس از جوانان اهل بیت خواست که جنازه علی‌اکبر را به کنار خیمه‌ها منتقل کنند.
بر اساس گزارش کتاب‌های مقتل امام حسین(ع) سه بار برای علی‌اکبر گریسته است؛ در وداع نخستین که نوشته‌اند: «نظر الیه نظر آیسٍ منه و أرخی عینَه و بَکَی...با نومیدی بدو نگریست و چشم به زیر انداخت و بگریست.»در وداع دوم و هنگام درخواست آب از سوی علی‌اکبر که نوشته‌اند: «فَبَکَی الحسین(ع) وقال ...» و سوم در کنار بدن علی‌اکبر(ع) که با صدای بلند گریه کرد که گفته شده: «رفع الحسین(ع) صوتَه بالبکاء و لم یسمع أحد إلی ذلک الزمان صوته بالبکاء؛ حسین(ع) صدای گریه‌اش را بلند کرد در حالی که تا آن زمان کسی صدای گریه او را نشنیده بود».

منابع:

الارشاد شیخ مفید ره

مقتل الامام الحسین علیه السلام؛ خوارزمی

ویکی شیعه

مقتل لهوف سید بن طاووس

مقتل الحسین(ع) عبدالرزاق مقرم

فرهنگ عاشورا جواد محدثی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha