یکشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۴ - ۱۴:۴۸
تحلیل جنگ تحمیلی ۱۲ روزه با رویکرد دولت‌پژوهی و قدرت‌سازی نوین / بازی نظم جهانی و بازگشت ایران به قدرت منطقه‌ای

حوزه/ نشست «ابعاد روایت ملی از علت، چگونگی وقوع و دوران پس از جنگ»، در پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (علیه‌السلام) قم برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، دهمین نشست از سلسله‌نشست‌های راهبردی «آنِ ما شدن» با محوریت «ابعاد روایت ملی از علت، چگونگی وقوع و دوران پس از جنگ»، در پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (علیه‌السلام) قم برگزار شد.

در این جلسه که با هدف ایجاد گفت‌وگوی ملی و دستیابی به روایتی اصیل و فراگیر از جنگ اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی (به نیابت از بلوک غرب) و پیامدهای آن برگزار شد، سیدمحسن موتورچی (تحلیلگر مسائل سیاسی) و عبدالله صفری به‌عنوان دبیران، میزبان دکتر محمدحسین طاهری پژوهشگر مطالعات سیاسی بودند تا به تحلیل دقیق ابعاد مختلف روایت ملی از این رویداد مهم بپردازند.

تقلای نظم ۴۰۰ ساله قدرت مدرن و آغاز «ایران ششم»

دکتر محمدحسین طاهری سخنان خود را با تحلیل مفهوم قدرت و سازوکارهای آن در دنیای مدرن آغاز کرد و دولت‌پژوهی را ابزاری برای درک چگونگی اعمال، مهار، تولید و بسط قدرت مدرن بر سوژه‌هایش دانست و گفت: جهان در چهارصد سال گذشته تحت نفوذ ایده قدرت مدرن بوده و ایران در دویست سال اخیر صید این نگاه و در صد سال گذشته کاملاً در کنترل آن قرار داشته است.

این پژوهشگر مطالعات سیاسی تأکید کرد: ۴۶ سال است که ایران در طرح خروج از این چارچوب کنترل‌کننده که کشور را به کالا تبدیل می‌کرد، به سر می‌برد.

وی جنگ کنونی را تقلای همان ایده قدرت دانست که به نمایندگی رژیم صهیونیستی، قصد مختل کردن این طرح ۴۶ ساله خروج و تداوم بخشیدن به آن ایده را دارد.

طاهری انقلاب اسلامی را صرفاً تغییر رژیم سیاسی یا کارگزاران ندانست، بلکه آن را آغازگر عصر جدیدی در ایران، منطقه و حتی جهان توصیف کرد که این عصر جدید، مواجهه‌ای منتقدانه با پروژه دولت-ملت‌سازی غربی و طرح جدیدی در برابر تصویر کلان غرب است.

وی قدرت غرب را در توانایی‌اش در ساخت دولت و استفاده از همه دارایی‌هایش (فلسفه، دانش، تکنولوژی) برای این منظور دانست و البته جنگ کنونی را درگیری دو نظم در بستر این عصر جدید تفسیر کرد.

فصول تاریخ ایران: از «ایران اول» تا «ایران ششم»

طاهری در ادامه برای درک عمیق‌تر این تقابل، تاریخ ایران را به شش «ایران» یا فصل تقسیم کرد:

ایران اول (حدود ۳۰۰۰ سال پیش): شکل‌گرفته در جدال با بین‌النهرین. جمعیتی که از رفاه و امکانات بین‌النهرین چشم پوشید و به امتناعات جغرافیای سخت ایران (کوهستان، بیابان) پناه برد. این هجرت، نماد مسئله توحید و آغاز خداپرستی در تاریخ ایران است که با مفاهیم ابراهیمی پیوند خورده است. این جمعیت به شکل قبیله‌ای زندگی می‌کردند و حکومت تشکیل ندادند.

ایران دوم (حدود ۲۸۰۰ سال پیش، با مادها): آغازگر اولین حکومت غیرمتقلبانه تاریخ بشر بر پایه مردم‌سالاری، اتحاد مردم و خواست مردم در تضاد با ایده غلبه بین‌النهرین. این دوره شامل مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان است که با رنسانس ایرانی و بازگشت به احترام به مردم مشخص می‌شود. این مدل حکومتی، آرامش و ثبات را در قلب اوراسیا (اروپا-آسیا-آفریقا) فراهم کرد.

ایران سوم (پس از اسلام): قرار گرفتن جغرافیای ایران و جمعیت آن در هاضمه خلافت و تمدن اسلامی. در این دوره، ایران بیشتر معنای فرهنگی داشت تا جغرافیایی و دانشمندان و سیاستمداران ایرانی نقش جدی در تأسیس و اعتلای تمدن اسلامی، به‌ویژه در شرق ایران (خراسان)، ایفا کردند. این دوره با قرائت امامت محور و شیعی از اسلام چگال‌تر و از فرصت حمله مغول و فروپاشی خلافت برای احیای ژئوپلیتیک ایران استفاده شد.

ایران چهارم (دوران صفوی): بازگشت به جغرافیای ایران پس از بهره‌مندی از فرهنگ اسلامی، که دوران شکوهمندی دیگری را رقم زد و با مهاجرت شیعیان جبل عامل شکل گرفت.

ایران پنجم (دوره قاجار و پهلوی): فصلی بیمار، ضعیف و استثنا در تاریخ ایران که از شکوه فرهنگی و تمدنی آن خبری نیست. این دوره با مسئله عقب‌ماندگی و زوال شناخته می‌شود و از دست رفتن قفقاز و کنار گذاشته شدن از تجارت شمال-جنوب آغاز شد.

ایران ششم (آغاز عصر جدید و بلوغ ملی): انقلاب اسلامی آغازگر فصل جدید و پایان‌دهنده ایران پنجم است. این عصر جدید بازگشت به شکوه جغرافیایی و ژئوپلیتیک ایران و به معنای بلوغی است که بازی را می‌فهمد و دیگر گول نمی‌خورد. جنگ تحمیلی کنونی تقلای آن نظم و ایده‌ای است که توانست ایران پنجم را شکل دهد و ایران با اراده‌ای سیاسی در حال مقاومت برای خروج از این نظم است.

طاهری «ایران ششم» را نسخه‌ای بالغانه توصیف کرد که از شکست‌های چهار موج قبلی درس گرفته است. نشانه بلوغ در اندیشه امامین انقلاب و برخی متفکرین جمهوری اسلامی، فهمیدن بازی تحمیلی و جایگاه ژئوپلیتیکی، ژئواستراتژیک، ژئوکالچر و اقتصادی ایران در منازعات نظم جهانی است. جمهوری اسلامی با اعتماد به نفس ملی و باور به اینکه ما می‌توانیم، به دنبال بازگشت به نقطه شکوه و شوکتی است که در تاریخ ثبت کرده است. ظلم‌ستیزی در مقیاس اقلاً منطقه‌ای با تکیه بر آموزه‌های توحیدی نقطه تمایز و بلوغ مردم ایران است.

وی قدرت جمهوری اسلامی را در تأسیس جبهه مقاومت و دولت‌سازی دانست که به معنای توانایی ایجاد کمربندی از افغانستان تا یمن و حکمرانی در منطقه‌ای است که اگر آرام باشد، شکوه تاریخی ایران دوم تا چهارم تکرار خواهد شد.

این پژوهشگر مطالعات سیاسی افزود که جمهوری اسلامی به دنبال کشورگشایی نیست، بلکه به دنبال ائتلاف منطقه‌ای است تا ثروت منطقه با اراده متفکران آن مدیریت شود. این منطقه دارای یک بازار حداقل ۶۰۰ میلیونی است که می‌تواند اقتصاد آن را نجات دهد.

انقلاب اسلامی در بستر تحولات جهانی

در ادامه نشست، سیدمحسن موتورچی، دبیر جلسه با اشاره به تحلیل‌های دکتر طاهری، بر نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی به موقعیت انقلاب اسلامی در بستر تحولات جهانی تأکید و با استناد به بیانات رهبری، تصریح کرد: انقلاب اسلامی صرفاً رویدادی داخلی نبود، بلکه رخدادی در نقطه‌ای مهم از جهان بود که تأثیراتی جهانی بر جای گذاشت.

این تحلیل‌گر مسائل سیاسی افزود: از منظر رهبری، ایران تکه‌ای مهم از جهان است و ناگزیر بر محیط پیرامون خود اثرگذار است. وی خاطرنشان کرد: این نگاه نشان‌دهنده درکی عمیق از موقعیت ژئوپلیتیکی ایران است؛ در حالی که نظم جهانی به سمت خاصی در حرکت بود، انقلاب اسلامی جهت جدیدی را گشود و با اراده‌ای مستقل، بستر متفاوتی از آینده را ترسیم کرد.

به گفته او، این تبیین رهبر انقلاب، حاکی از آن است که مسیر انقلاب اسلامی در تقابل با روندهای جاری نظم جهانی تعریف می‌شود و باید در چارچوبی جهانی تحلیل شود، نه صرفاً در چارچوب تحولات داخلی.

ناترازی تاریخی و عنصر نفوذ: ریشه‌یابی مشکلات ایران

طاهری در ادامه سخنرانی خود به بحث ناگفته‌ها و ناشنیده‌ها پرداخت و تأکید کرد که مسئله اصلی، ناشنیده ماندن تصویری است که رهبری می‌خواهند از مسیر ایران ارائه دهند. او با اشاره به گذشته ۱۵۰ ساله، عنصر نفوذ را عامل اصلی تلاش برای ناشنیده ماندن این مسائل دانست.

پژوهشگر مطالعات سیاسی به جنگ‌های ایران و روس اشاره کرد و گفت که ایران همواره در برابر روس‌ها در قفقاز برنده بوده است، و کنترل تجارت شمال-جنوب از طریق قفقاز، منجر به یک ایران باشکوه شده بود. او منطقه قفقاز را از لحاظ جغرافیایی شبیه تنگه هرمز دانست که با وجود وسعت کم، نقطه حکمرانی بر منطقه است.

وی از دست رفتن تنگه دربند در قفقاز را معادل از دست دادن یک «عنصر قدرت» در این جغرافیا دانست که موجب کنار گذاشته شدن ایران از مزایای تجارت جهانی و یک چهارم شدن اقتصاد ایران در کمتر از ۲۰ سال شد؛ فاجعه‌ای که آن را ریشه «ناترازی»‌های کنونی کشور دانست. به گفته او، مشکل ناترازی‌ها از سطح کارگزاران فراتر رفته و به آغاز «عصر جدید» و از دست رفتن قفقاز بازمی‌گردد.

موج‌های تحول‌خواهی ناکام و بلوغ ایران ششم

طاهری در ادامه، به تحلیل تاریخی پنج موج تحول‌خواهی در ایران پرداخت که هر یک تلاش کردند تا عقب‌ماندگی و ناترازی کشور در برابر قدرت‌های جهانی را جبران کنند؛ اما به دلایل ساختاری و معرفتی ناکام ماندند. از نگاه وی، جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان «نسخه پنجم تحول»، برآمده از تجربه و شکست موج‌های پیشین است.

موج نخست: تکنولوژی به‌مثابه نسخه نجات: نخستین تلاش جدی برای تحول در ایران به دوران عباس‌میرزا بازمی‌گردد. پس از شکست در جنگ با روسیه، تصور غالب این بود که علت عقب‌ماندگی، ضعف تسلیحاتی و فقدان تکنولوژی نوین است. راه‌حل نیز واردات ابزار جنگی و آموزش نظامی از غرب بود. هرچند عباس‌میرزا یکی از هوشمندترین رجال قاجار بود، تمرکز صرف بر ابزار و تکنولوژی، بدون تغییر بنیادین در نظامات سیاسی و فرهنگی، ثمربخش نبود.

موج دوم: پلی‌تکنیک و اصلاح نظام آموزشی: در دوره امیرکبیر، رویکردی عمیق‌تر اتخاذ شد. امیرکبیر فهمید که تکنولوژی محصول نهادهای تولید دانش و تربیت نیروی انسانی است؛ از این رو دارالفنون را تأسیس کرد و نظام آموزشی را اصلاح نمود. اما فشار خارجی و ساختار معیوب داخلی مانع نتیجه‌بخشی این موج شد.

موج سوم: پارلمان و قانون‌گرایی مشروطه: تحول‌خواهان مشروطه منشأ عقب‌ماندگی را در فقدان نهادهای قانونی و سازوکارهای حکمرانی مدرن می‌دیدند. با نهضت مشروطه، مفاهیمی مانند مجلس، قانون، تفکیک قوا و نظارت عمومی وارد فضای سیاسی ایران شد. اما این موج نیز به دلیل ضعف بسترهای فرهنگی، نفوذ خارجی، و محدود ماندن اصلاحات به ساختارهای ظاهری، ناکام ماند.

موج چهارم: نرم‌افزار غربی و دولت-ملت‌سازی: در دوره پهلوی، تحولی فرهنگی و تمدنی عمیق‌تر رخ داد. متفکرانی چون تقی‌زاده و تیمورتاش استدلال کردند که راه نجات ایران، پذیرش همه‌جانبه نرم‌افزار تمدنی غرب است. اما این رویکرد با نادیده‌گرفتن دارایی‌های فرهنگی ایران و خودباختگی، منجر به تثبیت وابستگی و تخریب هویت بومی شد.

موج پنجم: جمهوری اسلامی؛ تولد ایران ششم: جمهوری اسلامی «پنجمین موج تحول» است که برخلاف موج‌های پیشین، آگاه به شکست‌های گذشته است و در پی ساخت الگویی مستقل مبتنی بر توحید، عدالت، مردم‌سالاری دینی و انسجام منطقه‌ای است. انقلاب اسلامی پایان «ایران پنجم» و آغازگر دوران «ایران ششم» است؛ دورانی که ایران در آن، بازیگر و طراح منطقه خواهد بود.

بازی نظم جهانی و بازگشت ایران به قدرت منطقه‌ای

طاهری در بخش دیگری از سخنان خود مفهوم «بازی» را برای فهم موقعیت ایران در نظام بین‌الملل کلیدی دانست. جمهوری اسلامی تنها زمانی می‌تواند نقش تاریخی خود را ایفا کند که جایگاه خود در این بازی را به‌درستی بشناسد. این بازی، منازعه‌ای ژئوپلیتیکی، ژئواستراتژیک، فرهنگی و اقتصادی است که از دوران قاجار تاکنون ایران را درگیر کرده است.

وی با اشاره به تاریخ ایران دوم تا چهارم، منطقه قفقاز را یکی از مهم‌ترین دارایی‌های ژئوپلیتیکی ایران دانست و نقش تنگه استراتژیک دربند را با تنگه هرمز مقایسه کرد. او از دست رفتن قفقاز در دوران قاجار را نه تنها از دست دادن خاک، بلکه از دست دادن امکان حکمرانی، دسترسی به تجارت جهانی و قدرت اقتصادی برشمرد. این حذف، آغاز ناترازی و افول اقتدار ژئوپلیتیکی ایران بود.

این پژوهشگر توانایی در دولت‌سازی را یکی از دستاوردهای بنیادین انقلاب اسلامی دانست؛ نه صرفاً تأسیس نهادهای حکمرانی، بلکه شکل‌دهی جبهه مقاومت، مدیریت منطقه و ایفای نقش مؤثر در منطقه غرب آسیا.

طاهری با اشاره به سخنان رهبر انقلاب در آغاز جنگ اخیر گفت: طراحی کمربندی از افغانستان تا یمن نشانه فهم دقیق و استراتژیک از بازی منطقه‌ای و قدرت نرم جمهوری اسلامی است. اگر این کمربند به ثبات برسد، می‌تواند تکرار شکوه تاریخی ایران دوم تا چهارم را رقم زند.

وی با بیان اینکه جمهوری اسلامی به دنبال کشورگشایی نیست، بلکه خواستار ائتلاف منطقه‌ای آگاهانه است؛ ائتلافی که مدیریت آن در دست متفکران منطقه باشد، نه قدرت‌های بیرونی، تأکید کرد: منطقه غرب آسیا با بازار ۶۰۰ میلیونی و بهره‌گیری از منابع انسانی و طبیعی، می‌تواند مسیر توسعه مستقل را دنبال کند.

ضرورت تولید ادبیات توحیدی و نقش آن در انسجام هویتی ایران نوین

در ادامه دهمین نشست «آنِ ما شدن»، سیدمحسن موتورچی به بررسی ضرورت تولید ادبیات توحیدی و نقش آن در انسجام هویتی ایران نوین پرداخت و با تأکید بر اهمیت خوانش توحیدی فرهنگ ایرانی باستان، به‌ویژه بازگشت به حرکت حضرت ابراهیم، این رویکرد را ظرفیتی بزرگ برای شکل‌دهی هویت ایرانی امروز دانست. هرچند این موضوع دیر آغاز شده، اما اکنون هیئت‌ها و محافل فرهنگی در آن فعال شده‌اند.

وی تولید ادبیات توحیدی را برای پیشبرد گفتمان انسجام ملی بسیار مهم خواند و ایران نوین را فرصتی جذاب برای بازسازی هویت جمعی پس از جنگ معرفی کرد و تولید ادبیات درباره «ایران ششم» و حتی «ایران هفتم» را عاملی کلیدی در ایجاد انسجام فکری جامعه و کمک به درک بهتر نقش مردم در ساخت ایران جدید دانست.

موتورچی به ضعف موجود در روشن‌نبودن غایت ایران ششم اشاره کرد و تأکید کرد که هدف نهایی این مرحله باید در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به شکلی شفاف ترسیم شود. کنترل اقتصادی از طریق اتحاد و همکاری منطقه‌ای یکی از اهداف کلیدی است که باید بر مبنای همکاری واقعی باشد، نه زور یا تقلب، و مردم و منطقه از فواید آن آگاه شوند.

وی در پایان با طرح این پرسش که آیا فهرستی دقیق از غایات ایران ششم و دولت مطلوب اسلامی وجود دارد یا خیر؟ خواستار شفاف‌سازی و تعیین اهداف روشن شد تا این گفتمان انسجام و جهت‌گیری واقعی پیدا کند.

چالش‌های کارشناسی و تصمیم‌سازی در ایران معاصر

پس از سخنان سیدمحسن موتورچی، دکتر طاهری به تحلیل شکاف‌های موجود در فرآیند تصمیم‌گیری و حکمرانی در ایران پرداخت و تأکید کرد که برای پذیرش هر نسخه حکومتی یا سیاستی، ابتدا باید قانع‌کننده بودن آن نسخه برای مردم و نخبگان فراهم شود.

وی در تشبیهی پزشکی گفت: وقتی به پزشک مراجعه می‌کنیم، قبل از اینکه نسخه را تهیه کنیم، پزشک باید ما را قانع کند که نسخه‌اش را همراهی کنیم. در حکمرانی نیز این همراه‌سازی نسخه کمتر صورت می‌گیرد و همین امر موجب فاصله میان مردم و حاکمیت شده است.

طاهری یکی از مشکلات اساسی حکمرانی را بیان نکردن و تبیین نکردن نسخه‌ها دانست و خاطرنشان کرد که این امر باعث می‌شود مردم نسخه‌ها را نپذیرند یا به درستی درک نکنند. وی همچنین با اشاره به تجربه‌های تاریخی و تحلیل آثار سیاستمداران برجسته ایران، یادآور شد که مشکل ایران در ۱۵۰ سال گذشته نه در تصمیم‌گیران و نه در کارشناسان، بلکه در فرآیند کارشناسی است.

این پژوهشگر در ادامه توضیح داد: کارشناسی در ایران به گونه‌ای شکل گرفته که نه تنها کمکی به تصمیم‌سازی نمی‌کند، بلکه با وجود تأثیرگذاری تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان، خلاء تصمیم‌پژوهی به عنوان سطح پیش‌نیاز وجود دارد که سبب شده است ادراک و فهم دقیقی از شرایط ژئوپلیتیکی و منافع ملی در تصمیمات گرفته نشود.

طاهری به اهمیت جایگاه ژئوپلیتیک ایران اشاره و تأکید کرد که ثبات منطقه‌ای و همکاری با کشورهای همسایه مانند افغانستان، عراق و سوریه برای پیشرفت اقتصادی و امنیت ملی ضروری است. وی افزود: اگر ایران بخواهد مشکلات خود را حل کند، لاجرم باید ثبات و امنیت پیرامون خود را حفظ کند و این یک جبر جغرافیایی است.

وی در نقد نخبگان سیاسی و مسئولان با بیان اینکه فقدان پشتیبانی علمی و کارشناسی منجر به خلق نسخه‌هایی شده که کارآمد نیستند، گفت: لازم است پژوهشگاه‌ها و پژوهشکده‌ها ادبیات مرتبط با منافع منطقه‌ای و تقابل با نظم سلطه را غنی‌سازی کنند و این ادبیات را به زبان مردم و حاکمیت تبدیل نمایند.

پژوهشگر مطالعات سیاسی پیشنهاد داد: پژوهش‌ها باید از سطح فرضیه به نظریه و سپس به اثبات برسند و با حمایت رسانه‌ای، این مفاهیم به درک عمومی تبدیل شوند. وی با اشاره به سخنان امام خمینی(ره) در سال ۱۳۶۷ مبنی بر فهم درست موازنه ژئوپلیتیکی، خاطرنشان کرد: مسئله منطقه فراتر از دو همسایه بوده و بیرون راندن آمریکا از منطقه هدف اصلی نظام است.

وی بر لزوم تقویت گفتگوهای علمی، حوزوی و دانشگاهی تأکید کرد و گفت: تا زمانی که دستگاه کارشناسی نتواند پشتیبانی لازم را فراهم کند، نمی‌توان انتظار داشت که تصمیم‌سازان به درستی تصمیم بگیرند. دکتر طاهری این وضعیت را جدی‌ترین شکاف و قتلگاهی خواند که ایران معاصر با آن مواجه است و خواستار تحول در نظام تصمیم‌پژوهی و کارشناسی شد.

انتهای پیام

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha