به گزارش خبرگزاری حوزه،در دورانی که آثار نمایشی میتوانند بیش از هر زمان دیگری نقش اساسی در روایت مفاهیم تاریخی و اعتقادی ایفا کنند، سریال «مهمانکشی» به کارگردانی احمد کاوری با ادعای پرداختن به مقطعی کمتر شنیدهشده از واقعه عاشورا، روی آنتن رفت؛ اما آنچه در عمل ارائه شد، اثری نهچندان منسجم و سطحی بود که بیشتر از آنکه روایتگر باشد، درگیر شعار و کلیشه باقی ماند.
یکی از بنیادیترین کاستیهای این مجموعه، به فیلمنامه آن بازمیگردد. داستانپردازی بیرمق، دیالوگهایی بیجان و شخصیتهایی که بیشتر به تیپهایی خامپردازیشده میمانند تا انسانهایی باورپذیر، باعث شده پیوند احساسی میان مخاطب و روایت شکل نگیرد. کاراکترها یا کاملاً سیاهاند یا به طرز غیرقابل قبولی سفید. چنین نگاهی، ضمن کاستن از عمق دراماتیک، بیننده را در همان دقایق ابتدایی از پیگیری ماجرا دلسرد میکند.
مهمانکشی» مدعی روایت بخشی از زندگی مسلم بن عقیل است؛ اما پرترهای که از این شخصیت ارائه میشود، تصویری غیرانسانی و بیش از حد اسطورهای است. مسلم در این روایت نه فراز و فرودی دارد، نه تردید و تقابلی؛ او صرفاً نمادی است که قرار است نمایندهی خیر مطلق باشد، و همین افراط در تقدیس، مخاطب را از لمس حقیقت انسانی او دور میکند.
در نقطه مقابل، برخی از شخصیتهای منفی سریال نیز به شدت سطحی، کاریکاتوری و صرفاً ابزار پیشبرد خط داستانیاند. در نتیجه، تقابلهای دراماتیک لازم شکل نمیگیرد و کشمکشهای اصلی روایت، تأثیر لازم را بر مخاطب نمیگذارند. فقدان انگیزهپردازی در شخصیتها، سریال را از ساحت یک درام تاریخی به سطح یک نمایش خطابهای فرو میکاهد.
از نظر انتخاب بازیگران نیز مجموعه عملکرد قابلدفاعی ندارد. در حالیکه تجربه موفق سریالهایی مانند «مختارنامه» نشان داده چگونه میتوان با انتخابهای درست، کاراکترهای تاریخی را به چهرههایی محبوب و ماندگار بدل کرد، در «مهمانکُشی» این انتخابها نه تنها ضعیفاند بلکه در برخی موارد با نقش نیز ناهماهنگ هستند. این مسئله بهویژه در لحظات احساسی یا تنشزا، بیش از پیش به چشم میآید.
کارگردانی سریال هم نتوانسته این ضعفها را جبران کند. میزانسنهای تکراری، عدم تنوع بصری و مهمتر از همه، یکدستی نداشتن در زبان روایت (چه در لحن دیالوگها و چه در منطق صحنهها) باعث شده اثر از انسجام روایی برخوردار نباشد. حتی فلشبکها که میتوانستند به عنوان یک ابزار نوآورانه به کار روند، اغلب فاقد آن عمق دراماتیکیاند که بیننده را با خود همراه کنند.
در حوزه طراحی صحنه و جلوههای بصری، «مهمانکشی» عقبمانده از استانداردهای امروز تلویزیون ظاهر شده است. در جهانی که مخاطب ایرانی سریالهای با کیفیت بینالمللی را دنبال میکند، توقع دارد حتی آثار مذهبی و تاریخی داخلی هم از حداقلهایی در زمینه نور، لباس و فضاسازی بهرهمند باشند. اما در این اثر، ضعف در این حوزهها بیشتر به چشم میآید و حس خام بودن صحنهها غالب است.
نکته مهم دیگر آن است که سریال، بهرغم ادعای خود، نتوانسته زاویه دیدی تازه نسبت به واقعه عاشورا ارائه دهد. موقعیتهای دراماتیکی که انتظار میرفت مخاطب را با لایههای پنهانتری از این رخداد مواجه کند، بیشتر در حد مونولوگهایی شعاری باقی میماند و هیچ کشف جدیدی در روایت حاصل نمیشود. حتی لحظاتی که پتانسیل انتقال حس یا عمق دارند، به دلیل ناپختگی اجرا از دست میروند.
نکته تأسفبرانگیزتر این است که «مهمانکشی» در برههای تولید و پخش شد که جریان رسانهای دشمن با ساخت آثاری همچون «معاویه» تلاش دارد روایت تاریخی را به نفع خود تحریف کند. در چنین شرایطی، تولید آثاری ضعیف در داخل کشور نه تنها خنثیکننده این هجمهها نیست بلکه به صورت ناخواسته به همان پروژه کمک میکند. ضعفهای فنی و محتوایی چنین آثاری، دستمایه تمسخر و بیاعتمادی به روایت داخلی میشود.
در مجموع، «مهمانکشی» بیش از آنکه به مخاطب پیام روشنگرانهای منتقل کند، او را در انبوهی از کلیشهها، ضعفها و فرصتهای ازدسترفته رها میکند. کاش سازندگان آن با درک درست از حساسیت موضوع و سطح توقع امروز جامعه، اثری درخور میساختند. تاریخ عاشورا بهقدری عظیم، انسانی و چندلایه است که برای روایت آن، تنها نیت خوب کافی نیست؛ باید ابزارهای هنری قوی، شناخت دقیق و نگاهی نو نیز داشت.
انتهای پیام










نظر شما