خبرگزاری حوزه | حضرت آیتالله ناصر مکارم شیرازی در یکی از خاطرات خود از پیادهرویهای زیارتی در سالهای گذشته، از سادگی و صفای زوّار و میزبانان عراقی چنین روایت میکند:
«ظهر که میشد، زیر سایه نخلها اطراق میکردیم. همراه خودمان مقداری نان خشک، ماست کیسهانداخته و یک چراغ نفتی از همانهایی که با فشار روشن میشد، داشتیم. چای و بساطی مختصر راه میانداختیم و تا عصر همانجا میماندیم.
آب فرات که در دسترس بود، گلآلود و غیرقابل نوشیدن بود. زوّار برای تهنشین کردن گلولای آب، از مادهای به نام «زاق» استفاده میکردند که ما هم مقداری از آن را همراه داشتیم. با استفاده از آن، آب صاف و برای نوشیدن قابل استفاده میشد.
شبها معمولاً در مضیفها (مهمانسراهای عشایری) میماندیم و صبح دوباره به راه میافتادیم.
در یکی از این سفرها، پس از اطراق ظهر، تصمیم گرفتیم عصر را به مسیر ادامه دهیم؛ اما در میانه راه، چند جوان عرب که از اهالی یکی از همان مضیفها بودند، جلو آمدند و با اصرار فراوان خواستند که شب را در منزلشان بمانیم.
ما با احترام عذرخواهی کردیم و گفتیم که تازه راه افتادهایم و تا شب فرصت زیادی داریم. یکی از آنها گفت: «علاج ندارد» و با اصرار بیشتری ما را دعوت کرد.
وقتی دید از ما انکار است، ناگهان خنجری کشید و گفت: «باید پیش ما بمانید!» البته این کار نه از روی تهدید، بلکه از روی شدّت علاقه و محبت به زوّار امام حسین علیهالسلام بود.
در نهایت، من به او گفتم: «قول میدهم از طرف شما هم زیارت کنم، فقط اجازه بدهید به راهمان ادامه دهیم.» با این وعده، آنها راضی شدند و ما به مسیر ادامه دادیم.»
این خاطره از آیتالله مکارم شیرازی، جلوهای از صفا، اخلاص و میهماننوازی مردم عراق و شور و شوق معنوی زائران را به زیبایی بازتاب میدهد؛ همان فرهنگی که امروز در راهپیمایی اربعین به شکلی گسترده و جهانی جلوهگر شده است.










نظر شما