شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۴
نقد و تحلیل فصل سوم سریال "چرخ زمان"؛ هیاهو برای هیچ!

حوزه/ مشکل سریال"چرخ زمان" جدای از نحیف بودن لایه قصه گویی آن، ناظر به ضعف ساختاری است، به این معنا که وقایع، موقعیت‌ها و کنش‌ها نمی‌توانند به‌درستی در یکدیگر تنیده شده و به اثرگذاری لازم برسند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، چند هفته پیش بود که پخش جهانی سومین فصل از سریال «چرخ زمان»(The Wheel of Time)به پایان رسید؛ مجموعه تلویزیونی تولید آمریکا به کارگردانی راف جودکینس که در ژانر تخیلی، حماسی از سوی سرویس آمازون پرایم ویدیو ساخته شده است. قبل از هر چیز باید دانست که این سریال بر اساس مجموعه رمانی به همین نام اثر رابرت جوردن است.
در این سریال بازیگرانی همچون رزمند پایک، دنیل هینی، مدلین مدن، مارکوس راترفورد، جاشوا استرادوسکی، زوئی رابینز، بارنی هریس به ایفای نقش پرداخته اند.


ماجرای قصه سریال و شباهت آن با دو سریال معروف
قصه سریال حول محور یک دنیای فانتزی از جنس حماسی می‌گذرد، از این حیث برخی منتقدین از شباهت های فرمی و محتوایی این سریال با آثاری همچون ارباب حلقه ها و بازی تاج و تخت سخن گفته اند با این توضیح که در این اثر به طور خاص بیش از پیش از نشانه های دنیای جادو استفاده شده است.

در این داستان مویرین سدای با بازی رزمند پایک، در جست‌وجوی فردی است که دنیا را نجات داده و یا نابود می‌کند. او به همین خاطر سفری خطرناک را به سرتاسر جهان آغاز می کند، در عین حال یکی از اعضای سازمان فوق‌العاده قدرتمند آئس سدای است که همه اعضای آن را زنانی با توانمندی های خاص تشکیل می‌دهند.

در فصل نخست می بینیم که مویرین، سفر خود را از شهر کوچکی به نام Two Rivers شروع می کند. او گروهی از پنج جوان را به سفری به دور دنیا و خطرناک می‌برد و باور دارد که یکی از آن‌ها، احتمالاً تناسخی انسانی از دراگون یا همان اژدهاست. در این جا البته دراگون نمادی از فردی قدرتمند است که در پیشگویی‌ها آمده که او یا دنیا را نجات خواهد داد یا آن برعکس باعث نابودی جهان می شود.

نقد و تحلیل فصل سوم سریال "چرخ زمان"؛ هیاهو برای هیچ!


اقتباسی از رمان چرخ زمان

همان طور که پیشتر هم اشاره شد این سریال از مجموعه رمانی به نام چرخ زمان به قلم رابرت جردن اقتباس شده است؛ لازم به ذکر است که این مجموعه رمان شامل ۱۴ جلد است، جُردن نوشتن این کتاب را در سال ۱۹۸۴ میلادی آغاز کرد و جلد نخست آن را در سال ۱۹۹۰ میلادی منتشر کرد. او البته در سال ۲۰۰۷ میلادی در حالی که مشغول نگارش فصل پایانی کتاب بود، درگذشت، اما پیش از مرگ،یادداشت های بسیاری از خود به جای گذاشت تا نویسنده دیگری بتواند این کتاب را با توجه به خط فکری او به پایان برساند.

نکته جالب توجه دیگر هم اینکه کتاب‌های هشتم تا چهاردهم این مجموعه هر کدام به رتبه برتر فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز دست یافتند، ضمن آن که از سال ۲۰۲۱ میلادی، این مجموعه بیش از ۹۰ میلیون نسخه در سراسر دنیا فروخته که آن را به یکی از پرفروش‌ترین چند جلدی‌های فانتزی- حماسی از زمان ارباب حلقه‌ها تبدیل کرده است.


همان الگوی همیشگی با اندکی خلاقیت

بر اساس الگوی قدیمی فیلمسازی غرب و به خصوص آمریکا، این سریال نیز از الگوی قهرمان – ضدقهرمان یا همان بحث خیر و شر پیروی می کند چه آن که همه قهرمان های این سریال با شیوه های گوناگون به دنبال ممانعت از تسلط نیروی شر بر جهان هستند و در این مسیر با مشکلات و چالش هایی روبرو می شوند که تعلیق های داستانی قرار است از دل آن ها بیرون بیاید با این حال در برخی قسمت ها، این تعلیق به شکل درست محقق نمی شود و این ها ضعف در پیرنگ داستانی مجموعه را نشان می دهد.

با این وجود و منطبق بر فضای کلی حاکم بر سریال باتوجه‌به نوع اقتباس صورت گرفته احساس می شود که سازندگان اثر تعلق خاطر مشهودی به فیلم ارباب حلقه‌ها داشته اند چه آن که عموم مخاطبان به هنگام تماشای اتفاقات، لوکیشن‌ها، شخصیت‌ها و دیگر عناصر و نشانه های سریال چرخ زمان، با مجموعه آثار ارباب حلقه ها پیوند ذهنی و حسی برقرار می کنند و این نکته مهمی در تحلیل سریال چرخ زمان به شمار می رود که نباید از آن غفلت کرد.

نقد و تحلیل فصل سوم سریال "چرخ زمان"؛ هیاهو برای هیچ!


اژدها نماد چیست و چرا الگوی زنانه؟!

در کتاب‌های رابرت جردن، رند الثور، همان اژدهای دوباره متولدشده است که در شمایل اژدها متولد شده تا همان‌گونه که پیشگویی‌ها اعلام داشته‌اند بر تاریکی غلبه کند. حدس اینکه اژدها چه کسی است اصلاً دشوار نبود چراکه مویرین سدای از همان ابتدا از هویت او آگاهی داشت، اما وقتی مویرین پنج تاویرن را در دهکده‌ای به نام ایموندز فیلد پیدا کرد، نمی‌دانست کدام‌ یک از آن‌ها اژدهای واقعی است و لذا داستان به بیننده این موضوع را القا می‌کند که اژدها این بار می‌تواند در هیبت یک زن تناسخ یابد یا حتی می‌تواند به چندین اژدها تبدیل شود.

از سوی دیگر باید توجه داشت که اژدها در سریال نمادی است که تبدیل به یک کهن‌الگوی زنانه می‌شود و چرخ زمان از آن به‌عنوان غریزه و انرژی یاد می‌کند؛ نیرویی که در بطن قهرمان داستان وجود دارد و از بیرون کسی باید آن را هدایت کند، حال هدایتگر او می‌تواند دارک وان باشد یا مویرین آی سدای.


مناظر باشکوه و دکورهای عظیم

یکی از نقاط قوت غیرقابل‌انکار چرخ زمان، جذابیت بصری آن است که البته با درنظر گرفتن بودجه‌ای هنگفت، مشخص است که سازندگان این سریال به دنبال ارایه چشم‌اندازهای وسیع و خیره‌کننده‌ای هستند تا بلکه بتواند تا حدودی، مقیاس حماسی دنیای جردن را در رمان به تصویر بکشد. از جذابیت روستایی اموندز فیلد گرفته تا برج‌های باشکوه تار والن، هر محیط با دقت طراحی شده تا مخاطب را در جهانی زیبا و درعین‌حال خطرناک مسحور خویش سازد.

و اما اندکی راجع به فصل سوم سریال؛

در قسمت نخست این فصل پس از آن مشاهده می کنیم از سوی برخی آی سدای ها(زنان برتر برج که دارای توانمندی ها و قابلیت های خاصی هستند) شورشی در برج رخ داده، در سکانسی سخن از یک شمشیر خاص به میان می آید که نامش «کلندور» است که خود این سلاح واجد ویژگی های خارق العاده ای است اما در ابتدا کسی دقیقاً نمی داند که چه کارکردی دارد و چگونه باید آن را بدست آورد.

نقد و تحلیل فصل سوم سریال "چرخ زمان"؛ هیاهو برای هیچ!


در عین حال، در جای جای سریال صحبت از نبرد واپسین می شود و شاید با این تمهید کارگردان و تیم سازنده می خواهد به نحوی مخاطب را با خود همراه سازد و او را در تعلیقی مستمر برای پیگیری قصه قرار دهد.
انصافاً حجم تصاویر ویژه و جذابیت های بصری بالاست اما منطق روایی در برخی قسمت ها رعایت نمی شود و به لحاظ علی و معلولی نیز برخی خرده روایت های مربوط به داستانک ها، درست از آب در نمی آید. نکته ای که بسیاری از منتقدین نیز به آن اشاره داشته اند و به همین خاطر این سریال را از حیث قصه پردازی ضعیف برشمرده اند.

برای جذابیت بخشی به سریال همچنین تصاویری از نمای بالا از شهر و برج سفید به نمایش در می آید که در نوع خود جالب توجه است اما تکرار بیش از حد آن در دیگر قسمت ها می تواند باعث زدگی مخاطب شود.

آزمون دشوار روئیدن و تماشای بخشی از آینده

در قسمت چهارم رند الثور باید به مکانی برود که معلوم نیست زنده از آن بیرون می آید و لذا در آزمونی دشوار به نام روئیدن شرکت می کند که اگر موفق شود بر روی ساعد دستش نمادی حک می شود که نشانی از اژدها دارد و او می تواند بعد از این موفقیت، جمعیتی را در مسیر مقابله با شر راهبری کند. در این آزمون او موفق می شود که بخشی از آینده خود را ببیند.

در این جا بیان می شود افرادی که به عنوان کاراکارن شناخته می شوند و دسته ای از طرفداران اژدها از منظر نیروی خیر با او همراه می شوند، البته همان طور که گفته شد این فرد منجی که در این سریال مشخصاً رند خواهد بود ممکن است با نیرویی که در نهایت به دست می آورد ناجی باشد یا نابودکننده به خصوص نابودگر برج به عنوان مظهر و نماد قدرت جهان. یکی دیگر از سردرگمی های روایی سریال مربوط به تناقض گویی ها در این زمینه است؛ این که بالاخره رند نیروی خیر خواهد بود یا نیروی شر یا هر دو یا هیچ کدام؟!

نقد و تحلیل فصل سوم سریال "چرخ زمان"؛ هیاهو برای هیچ!



در سکانسی از سریال می بینیم که قرار است مورین سدای و رند وارد شهر متروکه شوند و در آزمون روئیدن شرکت کنند.

در اینجا از سوی زنی که رئیس یک قبیله بیانگرد شرقی است و به او پیر فرزانه هم می گویند به آن ها گفته می شود که سه حلقه را باید طی کنند و خاصیت این مراحل آن است که با طی کردن هر مرحله ای، آینده ای به آن ها نشان می دهند که بعداً متوجه می شویم چقدر دردناک خواهد بود و بعد جمله مهمی گفته می شود؛ در این آیین و آزمون روئیدن هزاران هزار چرخ را خواهی دید و برخی امور در این میان بر تو واجب هستند و برخی دیگر در پرده نهی پوشیده شده اند تا می رسیم به اینجا که جمله کلیدی دیگری بیان می شود؛ « هر قدمی به جلو، گامی به گذشته ای دور است»

در واقع سریال با تکیه بر این قبیل دیالوگ ها، پرده از جهان بینی و مانیفست خود برمی دارد و از آینده ای سخن به میان می آورد که ریشه در گذشته دارد بی آن که اشاره ای صریح به زمان حال شود و نسبت زمان کنونی با گذشته و آینده مشخص شود و لحظاتی بعد در آستانه ورود به شهر متروکه بر این نکته تأکید می شود که باید بدون سلاح وارد آن شد و از آزمونی سخت بیرون آمد؛ آزمونی که ممکن است به قیمت جان واردشونده تمام شود.
در این جا یکی دیگر از ضعف های ساختاری سریال مشهود است و این که مشخص نمی شود با جملاتی به ظاهر پرطمطراق قصد نشان دادن و بیان چه مساله ای وجود دارد و حال آن که در ارباب حلقه ها، یک منطق روایی در کنش ها و واکنش ها و دیالوگ های فیلم برقرار است و در این سریال، این منطق روایی ضعیف است.

پس از ورود به این شهر که فضایی به شدت مه آلود و رازآمیز دارد، اولین چیزی که جلب توجه می کند درخت زندگی است که گفته می شود سه هزار سال عمر دارد.رند خطاب به مویرین سدای می گوید که زیر این درخت احساس آرامش دارم اما بعد سکانس هایی را می بینیم از درد و رنج ناشی از مشاهده بخش هایی از آینده که با این احساس آرامش تناقضاتی دارد.

ضعف مشهود در منطق روایی داستان

انصافاً به لحاظ تصویرسازی و فیلمبرداری کار جالبی در این سریال صورت گرفته که نمی توان از کنار آن به راحتی گذشت اما همان طور که اشاره شد منطق روایی خاصی بر قصه حاکم نیست و هدف از ایجاد تعلیق در برخی قسمت ها مشخص نیست

از آن جا که قرار است رهبری به رند برسد او باید در آزمون سخت روئیدن موفق و مستحکم باشد و اینجا هم عباراتی از قبیل« رهبری یعنی آگاهی از گذشته خویش و درک ماهیت خونی که در رگ هایتان جاری است » برای او تداعی می شود.
در قسمت های دیگر در جلوه هایی از نبرد خیر و شر به خصوص در حمله نیروهای موسوم به تاریکی به روستای کوهستانی از آواها و اصوات حماسی و نوستالوژیک برای درگیر کردن حس دفاع از خود و خانواده و قبیله استفاده می شود.

با این وجود همچنان ضعف قصه گویی و قصه پردازی، پاشنه آشیل ماجراست، ضمن آن که باز هم جملات و عباراتی که مشخص نیست چقدر در مفهوم خود بر فرم و قاب صحنه ها می نشیند،از جمله این که گفته می شود «نیروهای تاریکی چنان سرسخت هستند که نمی ذارن چرخ زمان بدون مقاومت و مبارزه از پادرشون بیاره» در عین حال قسمت های پایانی فصل سوم نیز کماکان مشحون از صحنه های اکشن و خشونت آمیزی است که با بهره گیری از جلوه های ویژه تصویری باعث قوت نسبی سریال در عرصه فرمی شده است و همچنین نباید از موسیقی متن سریال غافل شد که حاصل تلاش آهنگسازی معروفی به نام «لورن بالفه» است، با این حال نگارنده معتقد است که موسیقی ارباب حلقه ها به مراتب جذاب تر است و بیشتر با حال و هوای آن فیلم سازگاری دارد و لذا برتری نسبی نسبت به این موسیقی دارد.

در قسمت سوم نکته حائز اهمیت همدستی برخی آی سدای ها برای به زیر آوردن ملکه برج است که در این کار با نیرنگ و فتنه انگیزی موفق می شوند و به شکل تراژیکی ملکه کشته می شود.

نقد و تحلیل فصل سوم سریال "چرخ زمان"؛ هیاهو برای هیچ!


نبرد نهایی نیز با چاشنی تغییرات آب و هوایی و کمک جلوه های ویژه ما بین خیر و شر به گونه ای صورت می گیرد که دست سازندگان برای ادامه یا پایان سریال چرخ زمان باز باشد.

از سوی دیگر باید به این نکته هم توجه داشت که بارش باران در دقایق پایانی فصل سوم شاید نشانه ای باشد بر این که با قدرت گیری رَند لطف طبیعت همچنان با مردمان است که به او وفادار هستند و به او ایمان دارند.


پاشنه آشیلی به نام فیلمنامه

همان طور که پیشتر نیز اشاره شد، عمده ترین مشکل این سریال جدای از نحیف بودن لایه قصه گویی آن، ضعف ساختاری است، به این معنا که وقایع، موقعیت‌ها و کنش‌ها نمی‌توانند به‌درستی در یکدیگر تنیده شوند و به اثرگذاری لازم برسند، کما این به همین خاطر نیز با وجود استفاده از جلوه های ویژه و تکنولوژی نوین فیلم و سریال سازی، سکانس‌های درگیری قهرمانان با ضدقهرمان‌ها نیز به همین خاطر خوب از آب درنیامده است.

در عین حال گاهی اوقات احساس می شود که به خصوص در قسمت های پایانی فصل سوم، کارگردان و تیم سازنده ‌خواسته اند سریال سریعتر جمع شود و به همین خاطر باید گفت برخلاف سریال بازی تاج و تخت فضای فانتزی سریال نتوانسته مخاطب پیگیر و حرفه ای را قانع کند و شاید نهایتاً این سریال مناسب کسانی باشد که یک بار بخواهند با دیدن سریالی در این سطح وقت خود را بگذرانند و گرنه اثری نیست که در درازمدت به شکل نوستالژیک در خاطر شیفتگان دنیای فیلم و سریال باقی بماند.

گزارش و تحلیل: سید محمدمهدی موسوی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha