به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از مشهد، جبار شجاعی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)، در اجلاسیه اولین همایش بینالمللی الهیات مقاومت که با حضور اساتید حوزه و دانشگاه و اعضای هیئت علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی برگزار شد، به تبیین ابعاد تاریخی و گفتمانی تحولات جهان اسلام پرداخت.
شجاعی با اشاره به زمینههای تاریخی اختلافات درون جهان اسلام اظهار کرد: ریشه بسیاری از شکافهای گفتمانی موجود، به دوران سقوط امپراتوری عثمانی در سالهای ۱۹۰۱ تا ۱۹۲۴ بازمیگردد. امپراتوری عثمانی با وجود عقبه تاریخی و تمدنی ششصد ساله، به تدریج و بر اثر مجموعهای از عوامل سیاسی و اجتماعی سقوط کرد و همین امر پرسش بزرگی را در میان مسلمانان پدید آورد که چرا قدرتی که مایه فخر اسلام بود، فروپاشید.
این استاد دانشگاه، با طرح پرسشی «چرا امپراتوری عثمانی سقوط کرد؟» ابتدا در میان نخبگان مطرح شد، اما بهتدریج در میان عموم جامعه اسلامی نیز بازتاب یافت. پاسخ به این پرسش منجر به شکلگیری دو کلانگفتمان در جهان اسلام شد، افزود: گفتمان اسلامگرایی که بر احیای سبک زندگی اسلامی و بازگشت به اسلام اجتماعی تأکید داشت و گفتمان سکولاریسم که با محوریت ملیگرایان و لیبرالها در جهان اسلام به دنبال اصلاح سبک زندگی در چارچوبی متفاوت از سنت دینی بود.
شجاعی در ادامه به پیدایش اخوانالمسلمین در سال ۱۹۲۸ اشاره کرد و گفت: اخوانالمسلمین بهعنوان پاسخی به پرسش سقوط عثمانی شکل گرفت و به سمت تبلیغ و ترویج اسلام اجتماعی حرکت کرد. هدف اصلی این جریان، اصلاح سبک زندگی مسلمانان و سازماندهی اجتماعی مبتنی بر ارزشهای اسلامی بود؛ در کنار اخوانالمسلمین، جریانهای دیگری همچون تشکیلات اقبال مسلم نیز پدید آمدند که با رویکردی صوفی و تربیتی، بر تحول در سبک زندگی مسلمانان تأکید داشتند.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) با اشاره به توسعه تشکیلاتی اسلامگرایی خاطرنشان کرد: این جریانها بهتدریج شعبات متعددی در کشورهای مختلف ایجاد کردند و امروز تنها اخوانالمسلمین در ۸۲ کشور دارای شعبه است که جمهوری اسلامی ایران نیز یکی از آنهاست.
شجاعی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: جریان سکولاریسم در جهان اسلام که توسط ملیگرایان و لیبرالها نمایندگی میشد، در برابر اسلامگرایی قرار گرفت و هر دو جریان تلاش داشتند به پرسش ساده اما بنیادین «چرا امپراتوری عثمانی سقوط کرد؟» پاسخ دهند؛ تفاوت در پاسخها به این پرسش، موجب شکلگیری رقابت گفتمانی میان دو جریان اصلی شد که آثار آن همچنان در جهان اسلام ادامه دارد.
الهیات مقاومت و پاسخ به نیازهای امروز
وی با تأکید بر اهمیت بررسی دقیق ریشههای تاریخی این تحولات گفت: امروز الهیات مقاومت باید بتواند با تکیه بر تجربههای گذشته و شناخت جریانهای گفتمانی، پاسخی به نیازهای معاصر جهان اسلام ارائه دهد و راهکارهایی برای مقابله با چالشهای پیشرو پیشنهاد دهد .
شجاعی با اشاره به اینکه سقوط عثمانی راه را برای بازاندیشی در اندیشه سیاسی و اجتماعی مسلمانان باز کرد، گفت: یکی از مهمترین پاسخهایی که در جهان اسلام به پرسش سقوط عثمانی داده شد، ایده «بازگشت به اسلام اصیل» بود. این رویکرد زمینهساز شکلگیری جریانهایی شد که بعدها به «سلفیگری» و در برخی قرائتها به «تکفیریگری» معروف شدند؛ این پاسخ، در حقیقت ششمین پاسخ جدی به پرسش بنیادین پس از سال ۱۹۲۸ بود و از دل برخی مذاهب اسلامی با رویکردی گذشتهگرا سر برآورد.
رقیب فکری اسلامگرایی؛ لیبرالیسم و تجربه غرب
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در برابر اسلامگرایان، جریانی شکل گرفت که معتقد بود مشکل اصلی، خود اسلامگرایی است. از نگاه این جریان، تجربه عثمانی نشان داد که حکمرانی دینی ناکارآمد است و راهحل باید در رجوع به تجدد غربی جستوجو شود؛ به همین دلیل، لیبرالها و ملیگرایان در جهان اسلام با تکیه بر مفاهیمی چون خیر عمومی و تجربه غرب، مدعی شدند که تنها راه دستیابی به خوشبختی و نظم اجتماعی پایدار، پذیرش الگوهای مدرن غربی است.
شجاعی خاطرنشان کرد: این منازعه فکری میان اسلامگرایی و لیبرالیسم تا سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ ادامه یافت و در جریان بیداری اسلامی خود را آشکار ساخت. رخدادهایی که از تونس آغاز شد، بدون پشتوانه نظری قوی و عقلانیت سیاسی لازم، موجی از پرسشهای جدید را در جهان عرب و جهان اسلام برانگیخت؛ مهمترین پرسش این دوره، چگونگی حکمرانی بود؛ یعنی مسلمانان با این مسئله مواجه شدند که «چگونه باید حکومت کنیم؟»
وی با اشاره به تنوع جریانهای درون اسلامگرایی گفت: در کنار اسلامگرایان دموکرات که بر صندوق رأی تأکید داشتند، جریانی دیگر در میان اسلامگرایان پدید آمد که راه علاج را «از لوله تفنگ» میدانست.این جریان بعدها به «سلفیگری» و شاخههای تکفیری منتهی شد و با قرائتهای خاص معرفتی و سیاسی، هدف خود را تثبیت خلافت در جهان اسلام معرفی کرد.
وی خاطرنشان کرد: امروز برخی از اندیشکدههای فعال در مصر و ترکیه مانند «المعهد المصری للاستراتیجی» نقش مهمی در تغذیه فکری جریانهای سلفی دارند؛ این مراکز پژوهشی بهطور مستمر گزارشها و تحلیلهایی درباره نسبت اسلامگرایی و بازتولید خلافت منتشر میکنند و مبنای فعالیت گروههای سلفی قرار میگیرند.
لیبرالدموکراسی و تجربه شکستخورده در جهان اسلام
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) با بیان اینکه جریان رقیب اسلامگرایی از دهههای نخست قرن بیستم تاکنون همچنان فعال است، اظهار داشت: تجربه لیبرالدموکراسی در جوامع اسلامی بیش از آنکه برآمده از ملیگرایی باشد، متکی به لیبرالها بود؛ لیبرالهای سنی و شیعه در تلاش بودند الگویی از زندگی سیاسی ارائه کنند که بر مبنای قرائت غربی از آزادی و خیر عمومی باشد، اما این تجربه عملاً با چالشهای عمیق اجتماعی روبهرو شد.
شجاعی جریان دیگری را نیز در جهان اسلام معرفی کرد و گفت: سکولارهای اقتدارگرا چهارمین خردهگفتمان هستند که بیشترین نفوذ را در ساختارهای سیاسی کشورهای اسلامی دارند. نمایندگان این جریان، ارتشها و سرویسهای امنیتی کشورها هستند که با تکیه بر اقتدارگرایی، به دنبال کنترل جامعه میباشند. نمودهای این گفتمان را میتوان در حزب بعث سوریه، وضعیت کنونی مصر، بخشی از سودان جنوبی و حتی در آفریقا مشاهده کرد.
این استاد دانشگاه تأکید کرد: مسئله محوری تمام این گفتمانها، جهتدهی به سبک زندگی مسلمانان است. به تعبیر او، سبک زندگی تنها یک مفهوم فردی یا خانوادگی نیست، بلکه لایهای انباشته از فعالیتهای رسانهای، امنیتی، تربیتی و سیاسی است که سرنوشت امت اسلامی را رقم میزند؛ تا پیش از دهه هفتاد میلادی، مسئله فلسطین و قدس بهعنوان اولویت اصلی جهان اسلام مطرح نبود و تحولات سبک زندگی، تحت تأثیر رسانهها و سیاستهای امنیتی، شکلگیری اولویتهای جدید را رقم زد.
وی در ادامه گفت: عربستان سعودی نمونه بارز تغییرات سبک زندگی در جهان اسلام است. تا سال ۲۰۱۰ هیچ زنی در این کشور اجازه رانندگی نداشت و تا سال ۲۰۱۷ امکان دستیابی به مدارک تحصیلی عالی برای زنان فراهم نبود؛ تغییرات اجتماعی اخیر در عربستان نشاندهنده تأثیر مستقیم جریان سکولاریسم اقتدارگرا بر بازطراحی زندگی اجتماعی و فرهنگی است.
شجاعی تأکید کرد: یکی از علل اصلی شکست بخشی از جریانهای اسلامگرا در برابر سکولارها، ناتوانی آنها در برقراری ارتباط با نسل جدید و پاسخگویی به نیازهای سبک زندگی معاصر بوده است. وی گفت: الهیات مقاومت باید بتواند این شکاف را پر کرده و الگویی جامع برای سبک زندگی اسلامی متناسب با نیازهای امروز ارائه دهد.
تحول سبک زندگی مسلمانان؛ تأثیر تجربه غربی
شجاعی با اشاره به تحولات اخیر در جوامع اسلامی گفت: اولویتهای جهان اسلام تغییر کرده و تجربه غربی، بهویژه دموکراسیهای ایالات متحده و تحولات عراق، به شکل عمیقی سبک زندگی مسلمانان را تحت تأثیر قرار داده است؛ این تأثیرات حتی در زیست روزمره مسلمانان در مناسک مذهبی مانند اربعین حسینی نیز قابل مشاهده است،زیرا این حرکت فرهنگی، نشاندهنده انسجام اجتماعی و آمادگی اخلاقی جامعه مسلمانان است.
وی ادامه داد: روند جهانی شدن و نفوذ فرهنگ غربی در اقتصاد، فرهنگ و ساختارهای اجتماعی، باعث ایجاد خلا هویتی در جهان اسلام شده است. به گفته شجاعی، بسیاری از نهادها و برنامههای آموزشی در جهان عرب، بهویژه در عراق، تحت تأثیر این تغییرات دچار آسیبشناسی شدند و نسل جدید مسلمانان با پرسشهای بنیادین هویتی مواجه شدند.
این استاد دانشگاه با اشاره به رویداد هفت اکتبر و تأثیر آن بر طرحهای فرهنگی و اقتصادی جهان اسلام، گفت: این حادثه ضربهای جدی به برنامههایی مانند «معامله قرن» وارد کرد و نشان داد که حفظ حیثیت، امنیت و قدرت منطقهای نیازمند پاسخهای دقیق و بنیادین است؛ این بحران هویتی، ضرورت حرکت به سمت مقاومت و بازیابی کرامت و استقلال جهان اسلام را برجسته میکند.
مقاومت؛ پاسخ به بحران هویت در جهان اسلام
شجاعی تصریح کرد: مقاومت تنها یک رویکرد سیاسی یا نظامی نیست، بلکه پاسخی بنیادین به بحران هویت، کرامت انسانی و استقلال ملتهای اسلامی است؛ مقاومت هم در ادبیات دینی و هم در ادبیات غیر دینی، هم به صورت اجتماعی و هم به صورت سیاسی، به معنای حفظ کرامت، عزت و مسئولیتپذیری انسانهاست و هیچ ارتباطی با جریانهای فروشی یا مادی ندارد.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)خاطرنشان کرد: برای مقابله با بحران هویت و تأثیرات فرهنگی غرب، مسیر پیش روی جهان اسلام بیتردید مقاومت است. این مسیر نه تنها حفظ ارزشها و کرامت انسانی را تضمین میکند، بلکه امکان ایجاد انسجام اجتماعی و هویت متعالی اسلامی را فراهم میآورد.
انتهای پیام/











نظر شما