پنجشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۶
مبانی قرآنی وحدت

حوزه/ حجت الاسلام عباسی در مطلبی به مبانی قرآنی وحدت اشاره کرد و آیات مرتبط با این مسئله را جمع آوری نمود.

خبرگزاری حوزه | وحدت و دوری از تفرقه، وظیفه‌ای الهی و تفرقه در ردیف عذاب‌ها و مجازات‌های الهی است، به‌طوری که در اسلام دروغ گفتن برای ایجاد وحدت، جایز و راست گفتنِ تفرقه‌انگیز حرام است.[۱] در این نوشتار به بررسی دو آیه نورانی از آیات قرآن کریم که به مسئله وحدت اشاره دارند می‌پردازیم.

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی‏ وَ یَنْهی‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ؛[۲] در حقیقت، خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز می‌دارد. به شما اندرز می‌دهد، باشد که پند گیرید».
این آیه منشور جهانی اسلام است که امام باقر علیه‌السلام آن را در خطبه‌های نماز جمعه می‌خواندند.[۳] صاحب کتاب تفسیر صافی می‌نویسد: «اگر در قرآن همین یک آیه بود، کافی بود که بگوییم: قرآن، تبیان کل شی است، اوامر و نواهی این آیه در همه ادیان بوده و هرگز نسخ نشده است».[۴]

این آیه شریفه دربردارنده نکته ظریف و مهمی همچون رعایت عدالت فردی و اجتماعی است که سبب ایجاد وحدت در امت اسلامی خواهد شد، اما از آنجایی که عدالت با تمام قدرت و شکوه و تأثیر عمیقش در مواقع بحرانی و استثنایی به تنهایی کارساز نیست، بلافاصله پس از آن به احسان امر می‌شود.

راغب اصفهانی می‌نویسد: «احسان چیزی برتر از عدالت است؛ زیرا عدالت این است که انسان، آنچه بر عهده اوست را انجام بدهد، و آنچه متعلق به اوست را بگیرد، ولی احسان این است که انسان بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق اوست را بگیرد».[۵]

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام درباره تفاوت رعایت عدل با رعایت احسان می‌فرماید: «فَالْعَدْلُ الْإِنْصَافُ‏ وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّل؛[۶] عدل رعایت انصاف و احسان انعام و بخشش است».

در ادامه آیه توجه و رسیدگی به وضع و حال خویشاوندان از اساسی‌ترین راه‌های ایجاد وحدت شمرده شده است.

علامه طباطبایی در توضیح عبارت ]وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی[ می‌نویسد: «یعنی دادن مال به خویشاوندان که خود یکی از افراد احسان است و اگر خصوص آن را بعد از ذکر عموم احسان ذکر نمود، برای این بود که بر مزید عنایت به اصلاح این مجتمع کوچک خاندان دلالت کند؛ زیرا تشکیل صحیح این مجتمع کوچک است که باعث اصلاح مجتمع مدنی بزرگ می‌شود، همچنان که مجتمع ازدواج یعنی تشکیل خانواده، مجتمعی کوچک‌تر از مجتمع خاندان و دودمان است و سببی است مقدم بر آن و مایه به وجود آمدن آن؛ بنابراین، جوامع بزرگ بشری در آغاز از جوامع خانه‌ای که گره آن ازدواج است تشکیل می‌شود، سپس بعد از گسترش توالد و تناسل و توسعه افراد خانواده رفته‌رفته جامعه‌ای بزرگ‌تر تشکیل می‌شود به‌ نام قبیله و عشیره و دودمان و همچنین این اجتماع رو به کثرت و تزاید می‌گذارد تا به‌صورت امتی عظیم در آید، پس مراد از ذِی الْقُرْبی فرد نیست، بلکه جنس خویشاوند است و این خود عنوانی است عام که شامل تمامی خویشاوندان می‌شود».[۷]

در انتهای آیه انجام صحیح امر به معروف و نهی از منکر، سبب ایجاد وحدت در جامعه معرفی گردیده است. به تعبیری می‌توان گفت: «انسان‌ها حق دارند در جامعه‌ای زندگی کنند که معروف، یعنی آنچه خدا می‌پسندد، در جامعه رواج داشته باشد و منکرات، یعنی آنچه شیطان می‌پسندد، در آن جامعه، متروک، منفور و مطرود باشد. اگر کسانی جلوی امر به معروف و نهی از منکر را بگیرند، درواقع، حق انسانیت را تضییع کرده‌ و مانع اصلی وحدت و همدلی اجتماع مؤمنان می‌باشند؛ ازاین‌روی جهاد با چنین اشخاصی، یکی از موارد جهاد واجب در قانون اسلام است».[۸]

خدای متعال درباره سرکشی در جامعه مسلمین و ضرورت دفع آن و تلاش برای ایجاد وحدت می‌فرماید: «وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛[۹] و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند، میان آن دو را اصلاح دهید، و اگر [باز] یکی از آن دو بر دیگری تعدی کرد، با آن [طایفه‌ای] که تعدی می‌کند، بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر بازگشت، میان آن‌ها را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید، که خدا دادگران را دوست می‌دارد».

در این آیه سه حکم شرعی وجود دارد:

در صورت درگیری داخلی در میان دو گروه از امت اسلامی، دیگران تلاش کنند تا صلح را در میان آنان برقرار سازند.
اگر یکی از آن دو گروه صلح را نپذیرفت و بر دیگری تجاوز کرد، وجوب جهاد به آن گروه متجاوز صادر شده است.
پس از اینکه گروه متجاوز تنبیه شد و حاضر به پذیرش حکم خدای متعال گردید دستور به صلح آمده است.
علامه طباطبایی در پایان شرح و تفسیر این آیه شریفه، اشاره جالبی به وحدت داشته و چنین نتیجه‌گیری می‌کند: «نهی از فحشاء و منکر و بغی، امری است که به وحدت اجتماع می‌انجامد. تا اجزای یکدیگر را از خود بدانند و اعمال افراد همه یکنواخت باشد، بعضی بر بعضی دیگر استعلاء نکند، و دست ستم به‌سوی یکدیگر دراز نکنند، از یکدیگر جز خوبی یعنی عملی که آن را می‌شناسند، نبینند، در این هنگام است که رحمت در آنان جای‌گیر گشته همه به هم محبّت و الفت می‌ورزند، و نیرو و شدت یکجا متمرکز می‌شود خشم و عداوت و نفرت و هر خصلت بدی که منجر به تفرقه و هلاکت شود، از میانشان رخت بر می‌بندد. خدای سبحان این آیه را با جمله ]یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ[ ختم فرمود که معنایش این می‌شود که تا متذکر شوید و بدانید آنچه خدا شما را بدان می‌خواند، مایه حیات و سعادت شماست».[۱۰]

خداوند سبحان در قرآن کریم می‌فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلی‏ شَفا حُفْرَه مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ؛[۱۱] و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آن‌گاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس خداوند میان دل‌هایتان الفت انداخت و در سایه نعمت او (همچون) برادران یکدیگر شدید، و بر لب پرتگاهی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد. این‌گونه خداوند آیات خود را برای شما بیان می‌کند، شاید هدایت شوید».
این آیه به این نکته اشاره می‌کند که مدیران یک جامعه نباید براساس امیال شخصی خود مدیریت کنند و بایستی از آموزه‌های دینی در این راه بهره گیرند و از طرفی جامعه نیز باید جهالت و سایر رذائلی که به وحدت آن جامعه لطمه می‌زند را رها کند. علامه طباطبائی در شرح و تفسیر این آیه با اشاره به لزوم مدیریت و کنترل امیال شخصی و پرهیز از جهالت، جهت حفظ یکپارچگی جامعه می‌نویسد: «شفای حفره به معنای لبه آن است، البته لبه‌ای که هر کس قدم بر آن بگذارد، مشرف بر سقوط در آن شود، و مراد از کلمه من النّار یا آتش آخرت است و یا آتش جنگ؛ اگر منظور آتش آخرت باشد، در این صورت منظور از شفای حفره این خواهد بود که شما کافر بودید و بین شما و افتادن در آتش دوزخ، بیش از یک قدم فاصله نبود و آن یک قدم همان مردن شما بود که از سیاهی چشم آدمی به سفیدی آن به آدمی نزدیک‌تر است و خدای تعالی شما را با ایمان آوردنتان نجات داد. و اگر مراد از آن آتش جنگ باشد، منظور این خواهد بود که حال آنان را در مجتمع فاسدشان بیان نموده، بفرماید شما قبل از ایمان آوردنتان در لبه آتش جنگ‌هایی قرار داشتید که هر لحظه ممکن بود برپا گردد. اجتماعی که با دل‌های مختلف و هدف‌هایی گوناگون و هوا و هوس‌های مختلف تشکیل شده و راهنمای واحدی ندارد تا به هدفی واحد سوقش دهد. راهنماها به خاطر اختلاف امیال شخصی و تحکمات بیهوده فردی، متعددند و به سوی هدف‌های مختلف دعوت می‌کنند و شدیدترین خلاف و اختلاف را پدید می‌آورند. خلاف و اختلاف، کارشان را به تنازع می‌کشاند و دائم به قتال، فنا و زوال تهدیدشان می‌کند. و این همان آتشی است که در حفره جهالت می‌افتد، و همه چیز را می‌سوزاند. کسی که در آن حفره بیفتد، مَخلص و راه نجاتی ندارد».[۱۲]

منابع و مآخذ

قرآن کریم
بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق.
تفسیر نور الثقلین، حویزی عروسی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۵ق.
تفسیر صافی، محمدحسن فیض کاشانی، انتشارات صدر، تهران، ۱۴۱۵ق.
مفردات الفاظ القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، دار القلم، دمشق، ۱۴۱۶ق.
نهج‌البلاغه، سیدرضی، تصحیح: صبحی صالح، نشر هجرت، قم، ۱۴۱۴ق.
تفسیر المیزان، سید محمدحسین طباطبائی، مترجم: موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۷۴ش.
بزرگترین فریضه، محمدتقی مصباح یزدی، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، قم، ۱۳۸۹ش.

پی نوشت ها:

[۱]. دروغ که از گناهان کبیره است، برای برقراری آشتی و اصلاح، حلال؛ بلکه واجب می‌شود؛ چنان‌چه پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید: «لَا کِذبَ عَلَی مُصلِح؛ هیچ دروغی بر اصلاح‌کننده (آشتی‌دهنده) نیست». بحارالانوار، مجلسی، ج۶۹، ص۲۴۲.

[۲]. سوره نحل، آیه ۹۰.

[۳]. تفسیر نور الثقلین، حویزی عروسی، ج۳، ص۷۷.

[۴]. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۳، ص۱۵۱.

[۵]. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، صص۲۳۶–۲۳۷.

[۶]. نهج‌البلاغه، سیدرضی، ص۵۰۹، حکمت ۲۳۱.

[۷]. تفسیر المیزان، طباطبائی، ج۱۲، ص۴۷۹.

[۸]. بزرگترین فریضه، مصباح یزدی، ص۱۶۸.

[۹]. سوره حجرات، آیه ۹.

[۱۰]. تفسیر المیزان، طباطبائی، ص۴۸۲.

[۱۱]. سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.

[۱۲]. تفسیر المیزان، طباطبایی، ج۳، ص۵۷۶.

حجت الاسلام عباسی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha