طلبگی در مسیر آشنایی با تعالیم انبیا و اهل بیت علیهمالسلام و نشر آن، همزمان نیازمند توازن میان تحصیل علمی و تهذیب نفس است. موفقیت در این مسیر مستلزم درک درست از هدف، هدایت استادان، انتخاب منابع مناسب و مدیریت زمان است.
بر همین اساس، گفتوگویی با حجتالاسلام و المسلمین سید مهدی موسوی جزائری (موسوی زاده)، استاد سطوح عالی و خارج حوزه صورت گرفته است تا اهداف طلبگی، حفظ انگیزه و نقش طلبه در تبلیغ و اثرگذاری اجتماعی بررسی شود.
* محورهای اصلی این گفتوگو:
هدف طلبگی: آشنایی با تعالیم انبیا و اهل بیت و نشر آن.
حفظ انگیزه: تصور صحیح هدف و مواجهه واقعبینانه با حوزه.
نقش استاد: هدایت طلبه و جهتدهی ذهنیت و انگیزه.
تجربه شخصی: تأثیر حضور در محضر علما بر انگیزه و خلوص نیت.
توازن علم و تهذیب: همزمانی تحصیل علمی و تهذیب نفس.
الهامبخشی: طلبگی بالاترین مسیر سعادت واقعی انسان.
مسیر علمی: تسلط بر آیات و روایات و انتخاب تخصص بر اساس علاقه.
علوم و جامعه: تطبیق علم دینی با نیازها و مسائل روز.
روش دروس حوزه: تمرکز بر منابع ضروری و کاربردی.
تبلیغ عملی: نشر علم و احیای امر اهل بیت با اخلاق و عمل.
* ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری رسمی حوزه قرار دادید، در ایام آغاز سال تحصیلی حوزههای علمیه قرار داریم و به عنوان سوال اول و از بُعد معنوی برای ما بفرمایید مهمترین نیت و انگیزهای که یک طلبه در آغاز مسیر طلبگی باید داشته باشد و در ادامه این مسیر حفظ کند، چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
أنبیاء علیهم السلام از طرف خدای متعال مطالبی را که برای رسیدن به سعادت و خوشبختیِ إنسان، در همه أبعاد ظاهری و باطنی و دنیوی و اُخروی، دانستنِ آنها لازم است، آورده اند و این گزاره ها، بعد از أنبیاء توسّط أوصیاءِ آنها حفظ شده و توسّطِ شاگردانِ آن ذوات مقدّسة از ایشان روایت شده است.
بهترین هدف برای طلبگی، همان است که در روایاتِ أهل بیت صلوات الله علیهم با عنوان «إحیاء أمر أهل بیت علیهم السلام» ذکر شده؛ یعنی: آشنایی با آن تعالیمِ حیات بخش و تلاش برای حفظِ آنها و إنتقالشان به دیگران است.
* برخی از طلبهها با نیت صاف و ساده و انگیزه معنوی قوی وارد حوزه میشوند. در ابتدای مسیر، تجربه فضای معنوی برایشان بسیار جذاب است و به آن توجه ویژه دارند، اما گاهی مشاهده میشود که به تدریج فاصله میگیرند. چگونه میتوان توازن در امور معنوی را برای یک طلبه برقرار کرد؟
پاسخ به این پرسش که چرا و چگونه کسی که کاری را با أنگیزه ای قوی شروع می کند، به تدریج در أنگیزه اش سستی ایجاد می شود، مسأله بسیار مهم و البتّه پیچیده ای ست. أمّا به شکل إجمالی و خلاصه، یکی از اموری که می تواند بإذن الله از این آسیب جلوگیری کند، داشتنِ «تصوّر درست از هدف» است.
گاهی انسان با تصوّری غیر واقعی وارد یک محیط میشود و وقتی با واقعیّت، که طبق فرض با آنچه در ذهن داشته متفاوت است، مواجه میشود، دچار ناامیدی و سستیِ أنگیزه می شود.
اگر طلبه با هدف درست و آگاهیِ کافی وارد حوزه شود و تصوّرِ اولیّه اش واقع بینانه باشد، مواجهه با موانع و مشکلات به راحتی نمی تواند او را از این مسیر باز دارد. تجربه نشان داده افرادی که پیش از ورود به حوزه، با محیط و مسائل آن آشنا بوده اند، مانند کسانی که از خانواده های اهل علم هستند یا اطّلاعات در این زمینه ها کافی دارند، کمتر دچار این مشکلات می شوند و دلیلش همان مطلبی ست که عرض کردم.
بنابراین، تلاش برای ایجادِ تصوّرِ درست از هدف، کلیدی ترین عامل در حفظِ أنگیزه در این مسیر است. اگر این تصوّرِ صحیح شکل بگیرد، بسیاری از مشکلاتِ کوتاه مدت و بلند مدّتِ طلبه حل خواهد شد.
* اگر طلبهای تازه وارد حوزه شده و خانوادهاش با این محیط آشنایی ندارد، چه کار کند تا تصور صحیحی از هدف خود پیدا کند؟
ایجاد تصور درست از هدف، بیش از هر چیز وظیفه مسئولان حوزه و أساتید است. یکی از دلایلی که در حوزه های علمیّه و بلکه در هر سنّتِ حکیمانه ای، «استاد» بسیار مهم تلقّی می شده، این است که استاد این قابلیّت را باید داشته باشد که حیات فکریِ شاگرد را در مسیر رشد، هدایت و إصلاح کند و در طرف مقابل، اگر استاد نقصی در این زمینه ها داشته باشد، بسیار محتمل است که این نقص، به شاگرد نیز سرایت کند و به همین دلیل، باید در إنتخاب استاد، بسیار دقّت شود.
علما و اساتید و مسئولین حوزه، در این زمینه مسئولیّتِ بسیار خطیری را بر عهده دارند و در واقع و ظیفه آنها در زمینهء هدایتِ طلّاب، بیش از مسئولیّتِ خودِ طلبه هاست. چنانکه از أمیر المؤمنین صلوات الله علیه نقل شده که فرمود: «ما أَخَذَ اللهُ عَلی أَهلِ الجَهلِ أَن یَتَعَلَّمُوا، حَتّی أَخَذَ عَلی أَهلِ العِلمِ أَن یُعَلِّمُوا.».
الحمد لله در سالهای أخیر حرکتهایی توسّط مسئولین حوزه ها در این زمینه أنجام شده. این کارها ممکن است إشکالاتِ متعدّدی داشته باشد، أمّا همین که این مسأله مطرح شده و این نیاز حسّ شده و در این مسیر گامهایی برداشته شده، بسیار مهمّ و ان شاء الله مبارک و امیدبخش است.
* از سالهای ابتدایی ورود خود به حوزه خاطرهای یا نکتهای از مباحث معنوی یا تحصیل بیان کنید و همچنین توضیح دهید که چگونه وارد حوزه شُدید؟
خاندانِ ما معروف هستند به «ساداتِ جزائری» و دلیل إشتهار به این عنوان این است که این طایفه، از نسلِ علّامة سیّد نعمة الله جزائری رضوان الله علیه هستند.
سیّدِ جزائری معروف تر از آن است که نیاز به معرّفی داشته باشد؛ ایشان شاگردِ برجستهء علّامهء مجلسی و صاحب آثار مهمّ و متعدّدی مثل «الأَنوار النِّعمانیّة» و «شرح تهذیب» بوده است.
أجدادِ بنده، تا خودِ مرحومِ سیّد نعمة الله، تا جایی که می دانم همه از أهل علم بوده اند و به صورتِ کلّی، در این خاندان، الحمد لله إقبال به تحصیل علم و یا نیز از حواشیِ آن، از قبیل إمامتِ جماعت و مانند آن زیاد بوده و هست.
پدرِ بزرگوار من، بسیار بنده را به ورود به سِلک أهل علم ترغیب می کردند و نقش أصلی در این زمینه را قطعاً ایشان ایفا کرده اند. از جمله اینکه: تحتِ تأثیر ایشان و معمولاً همراه با ایشان، از کودکی با علما و اهل علم رفت و آمد داشتیم و همین حضور در محضر علما، تأثیر بسیاری بر من گذاشت.

عالمی که أهل عبادت و خلوصِ نیّت و مانند آن است، هیچ حرفی هم که نزند و هیچ إقدامی هم که بر حسب ظاهر نکند، صِرفِ حضورش و صِرفِ قرار گرفتن در محضرش، ایجاد برکت و نورانیّت می کند، تا جایی که، آن گونه که در حدیث نبوی منقول است، حتّی نگاه کردن به چهرهء چنین عالِمی، عبادت دانسته شده؛ «النَّظَرُ إِلی وَجهِ العالِمِ عِبادَة.». این قبیل تجربه ها و نیز مسائل دیگری که مفصّل اند، باعث شد که الحمد لله ورود من به حوزه، با أنگیزه ای قوی و بدون تردید باشد. ورود بنده به حوزهء علمیّه، اگر درست یادم باشد، در سال ۱۳۷۲ هجری شمسی بود. و در «مدرسة الإمام الخمینی» و در محضر سیّدنا الاستاذ آیة الله سیّد محمّد علی موسوی جزائری شروع به تحصیل کردم.
* یکی از مسائل مهم در تحصیل طلاب این است که بعد از مدتی، بهطور کامل در مباحث علمی غرق میشوند و مباحث تکمیلی و تهذیبی ممکن است تحتالشعاع قرار بگیرد. نظر جنابعالی درباره توازن میان تحصیل علم و تهذیب چیست؟
پاسخ به این پرسش را در ضمن چند مطلب بیان می کنم:
مطلب اول: اگر همه چیز بر أساسِ همان هدفِ صحیح و أهمّی که قبلاً عرض کردم تنظیم شود، این مشکلی که فرمودید، پیش نخواهد آمد. وقتی طلبه بداند که هدفش از طلبگی فراگیری تعالیم أنبیاء و إحیاء أمر أهل بیت از طریق آموختن علوم أهل بیت و در مرحله بعد، تعلیم این علوم به دیگران است و اگر بداند عالِمِ مطلوب، به إصطلاح، «تراز»، در مکتب أهل بیت و أنبیاء علیهم السلام، از نظر سلوک فردی و إجتماعی چه خصوصیّاتی باید داشته باشد، آنگاه حدّأقلّ از نظر فکری، تک بُعدی نخواهد بود و بلکه برای تحقّقِ آن ویژگیها تلاش هم خواهد کرد.
مطلب دوم: در این زمان شاهد هستیم که در بسیاری از مدارس علمیّة، برنامه هایی که برای طلّابِ مقدّمات و سطوح در نظر می گیرند و طلبه مُلزَم به رعایتِ آنهاست، به قدری زیاد و متراکم است، که عملاً طلبه هیچ وقتی برای کارهای دیگر ندارد و گاهی به نظر می رسد حتّی فرصت فکر کردن در موردِ همان دروس را هم پیدا نمی کند ! برای إشراف به علوم أهل بیت علیهم السلام، این مقدار صرفِ وقت به این شکلِ متراکم، نه فقط لازم نیست، بلکه مضرّ است.
از قدیم در بعضی از مجامع علمی معروف بوده که: «دو درس، کم و سه درس، زیاد است.» یعنی: همین که طلبه در روز به دو یا سه درس مشغول باشد، کافی ست. و با روشی که در جای خود گفته ایم، همین مقدار، مشروط به روشمند و حکیمانه بودن، برای رسیدنِ طلبه به حدّأقلها و به قول معروف، کَفِ إجتهاد، در کمترین زمان، مثلاً چهار پنج سال، کفایت می کند. و البتّه، همانطور که عرض کردم، مشروط به اینکه این کار، با روشی حکیمانه أنجام شود؛ هدف درست تعریف شود، إجتهاد درست تعریف شود و أسبابِ آن به خوبی تشخیص داده شوند. در این صورت است که خواهید دید بین تحصیل علم و امورِ مطلوبِ دیگر، مثل عبادات و تبلیغ، هیچ گونه منافاتی وجود ندارد و طلبه از همان إبتدا می تواند برای همه این أبعاد به أندازهء لازم و کافی وقت صرف کند.
مطلب سوم: جنبه های نظریِ آنچه گفتیم، مثل ترسیمِ ویژگیهای عالِمِ تراز و مطلوب، از مهمترین وظیفه های علماست. این مسائل، به منزلهء «دکترین» هایی هستند که اگر نادرست باشند، طبیعی ست که حوزه های علمیّة و طلّاب در عمل با مشکل مواجه خواهند شد و هرقدر هم تلاش و مجاهدت کنند، سیرشان ممکن است به بیراهه کشیده شود. چنانکه از إمام جعفر صادق صلوات الله علیه نقل شده که فرمود: «العامِلُ عَلی غَیرِ بَصیرَةٍ، کَالسّائِرِ عَلی غَیرِ الطَّریقِ، لا یَزیدُهُ سُرعَةُ السَّیرِ إِلّا بُعدا.».
در اینجا به ذکر همین سه مطلب إکتفاء می کنم و تفصیل این مطالب را به جای دیگری واگذار می نمایم.

* یک جمله انگیزهبخش در مباحث تهذیبی برای طلبههایی که تازه وارد فضای حوزه شدهاند، بفرمایید.
آنچه من بر أساس قرائن و شواهد متعدّد؛ از جمله: نصوص إسلام و مطالعه تاریخ و تراجم فهمیده ام، این است که: هیچ إشتغالی در دنیا فاخرتر، شریف تر و بالاتر از طلبگی نیست.
دلیلِ این مطلب، از آنچه در موردِ هدف طلبگی عرض کردم معلوم می شود؛ طلبگی یعنی تلاش برای فهمِ آنچه خدای متعال، آن حکیمِ مطلق، توسّط پیامبران و جانشینانِ پیامبران، برای إنسانها فرموده و سعادتِ همه جانبه آنها را تأمین خواهد کرد.
* یکی دیگر از زوایای اهداف طلبگی، بُعد علمی است؛ افقی که یک طلبه در مباحث علمی باید برای خود ترسیم کند، چیست و تا کجا باید پیش رود؟
یک طلبه باید همیشه در ذهن داشته باشد که هدفِ أصلی و أصیلِ او، فهمیدن سخنانِ أنبیا و أهل بیت و سیرهء آنهاست و برای رسیدن به این هدف، باید بر فهمِ آیات قرآن و روایات مسلّط شود.
روشن است که برای وصول به این هدف، از بعضی از علوم پایه، مثل أدبیّات و نیز علومی که مربوط به سنجش أصالتِ نصوصِ منتسب به حججِ إلهیّة هستند، مثل علم رجال، نیز بهره باید بگیرد.
نهایتِ این سیر این است که بتواند بفهمد خدا و رسول خدا و أهل بیت علیهم السلام در مورضوعات مختلف چه فرموده اند. این، می تواند یک معیار واقعی برای میزان پیشرفت طلبه باشد؛ در هر قدم می تواند نگاه کند و با کمکِ أساتید و علمای علومِ أهل بیت صلوات الله علیهم، ببیند به این توانائی نزدیک شده است یا دور گشته است ؟
* یکی از نکات مهم در علوم حوزوی، اولویتبندی و جهتگیری در مطالعات است. طلاب چگونه باید تشخیص دهند که کدام علم یا موضوع، اولویت دارد و مسیر علمی خود را چگونه تنظیم کنند؟
ابتدا باید توجه داشت که هدف نهایی علوم إسلامی، شناخت تعالیم انبیاء و اهل بیت است و نه صرفاً تخصّص در یک شاخهء علمی. بنابراین، هر طلبه ابتدا باید بر تمامِ آنچه در قرآن و روایاتِ معتبر آمده، مسلّط شود و آنچه در آن نصوص آمده، موضوعاتِ مختلف فلسفی، کلامی، فقهی ( به معنای خاصّش ) و تاریخی را شامل می شود.
کسی را که مثلاً فقط فلسفه می داند، یا فقط فقه مصطلح را بلد است، نمی شود به صورت مطلق، «عالِم به إسلام» دانست، حتّی اگر در همان فلسفه و فقه، به آیات و روایات تمسّک کند. بعد از تسلّط بر محتوای آیات و روایات، طلبه می تواند بر أساس علاقه شخصی و یا خلأی که در بعضی از مباحث و مطلب می بیند و یا امور دیگر، موضوعاتی را برای پژوهش و یا ترویج إنتخاب کند. به عنوان یک نمونهء موفّق در این زمینه، می توان به بزرگانی مثل علّامهء مجلسی و سیّد نعمة الله جزائری إشاره کرد. مبنایِ کارِ این بزرگان، تمامِ محتوای إسلام بوده است و در هر موضوعی که آیات و روایات نشان داده اند و رود کرده اند و از این طریق، سعی کرده اند کلام خدا و أهل بیت را بفهمند.

* چگونه میتوان علوم حوزوی را در راستای نیازهای روز جامعه پیش برد و طلبه در این مسیر چه کارهایی باید انجام دهد؟
إسلام یک دین زنده و پویاست و قاعدتاً باید برای نیازهای أساسی ای که جنبهء دینی دارند، پاسخِ مناسب و بلکه بهترین پاسخ را داشته باشد. إستنباط و إستخراجِ این پاسخها، بخشی از فقاهت، به معنی: إسلام شناسیِ عمیق است.
نمی توان از طلبه ای که هنوز در مرحله آموختن است، إنتظار داشت در این زمینه نقش مهمّی را ایفا کند. طلبه باید درسش را بخواند تا به إجتهاد برسد؛ یعنی: بفهمد فرایند إستنباط چگونه أنجام می شود و پس از آن، سعی کند بر تمامِ آنچه در قرآن و روایات است، مطّلع شود.
اگر این مسیر را طی کرد و در آن إستباط و إطّلاع، توانائیِ خوبی پیدا کرد و به «فقاهت» دست یافت، آن وقت است که می توان از او إنتظار داشت در باب إستخراجِ پاسخ های إسلام به نیازهای روز نیز إقدام کند.
* شما در پاسخ های خود تأکید زیادی بر تسلط طلاب بر آیات و روایات داشتید. آیا دروس فعلی حوزه چنین تسلطی را برای طلبهها ایجاد میکند، یا نیاز به اصلاح دارد؟
دروسی که أکنون در حوزه إرائه می شوند، إجمالاً تا حدّ زیادی قابلیّتِ لازم برای ایجاد آن تسلّط را دارند، أمّا موانعی باعث می شود که این قابلیّت، در مورد أکثر طلّاب به فعلیّت در نیاید.
روند فعلی، در مورد أکثر طلّاب، روندی فرسایشی، خسته کننده و بسیار دیربازده است. باید در راستای أهداف کلّیِ طلبگی و علوم إسلامی، إقداماتی برای چابکسازی موادّ درسی و منابع و متونِ آنها و کیفیّتِ إرائه شان أنجام شود تا تلاشهای طلّاب در زودترین زمان ممکن و مثلاً حدّأکثر چهار پنج سال، به نتیجه ای عینی و ملموس برسد و زمینه برای إشراف بر آیات قرآن و روایات أهل بیت صلوات الله علیهم فراهم شود. اینکه این إقدامات چه باید باشند، بحثی ست بسیار مفصّل که از حوصلهء این مختصر بیرون است.
* در بُعد علمی، برای یک طلبه تازهوارد به حوزه، چه توصیه ای دارید؟ از کجا شروع کند، روزی چقدر وقت بگذارد و چگونه مسیر خود را تنظیم کند تا موفق شود؟
در این زمینه من سه مطلب را به طلّابِ عزیز پیشنهاد می دهم:
اول: کتابهایی که به عنوان کتاب درسی إنتخاب شده اند، منابع خوب و مناسبی هستند. برای طلّاب مقدّمات و سطوح، آنچه لازم و بلکه کافی ست این است که همان مطالبی که در آن کتب ذکر شده را بفهمند، نه بیشتر و نه کمتر. نه از کنار این متون با مسامحه و سهل إنگاری بگذرند و نه اینکه به بهانهء فهم عمیقتر و مانند آن، خود را بیش از حد به زحمت بیاندازند و سراغ این حاشیه و آن تعلیقه و مانند آن باشند. اگر همین متون، در همان حدّی که هستند، فهم شوند، اگر بگوئیم ۹۹ درصد مسیر إجتهاد طی شده، شاید مبالغه نکرده باشیم. آن فهم عمیق تر و إشراف بر دیدگاهها و نقض و إبرام ها و قیل و قالها را بگذارند برای بعد و مثلاً وقتی از سطوح فارغ شده و به درس خارج رسیدند.
دوم: بیشترین وقت و زحمت را به فهم مطالب إختصاص دهند، نه حفظِ آنها. مطالب مفید، در طول زمان و با کارهای علمی خود به خود در ذهن خواهند ماند. «... فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءاً وَ أَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْض».
سوم: سعی کنند همواره، حتّی در أیّام تعطیل، بخشی از شبانه روز خود را به کار علمی، از مطالعه و مباحثه و ...، إختصاص دهند. اگرچه این وقت، مثلاً نیم ساعت یا یک ساعت باشد. این نیم ساعتها، اگر بر آن مداومت شود، در طول سالیان و در درازمدت، آثار خود را نشان خواهد داد و عجایبی از این روش خواهند دید.
* تسلط شما بر موضوعات مختلف چگونه حاصل شده است و میزان مطالعه روزانه و سبک کار علمی شما چگونه بوده است؟
بنده سعی کرده ام در حدّ توان، در مسیر آشنایی با قرآن و روایات قدم بر دارم و برای فهم محتوای إسلام، سعی کرده ام هر آنچه لازم است را ببینم و در این زمینه فحص أکیدی داشته باشم.
به این ترتیب، إنسان مجبور می شود با علوم مختلفی در حدّ نیاز آشنا شود و بر حسب نیاز و لزوم، به آنها رجوع کند. علومی مثل: لغت، صرف و نحو، کتابشناسی و فهرست نگاری، رجال، تاریخ، طبّ و ... .

همچنین، در موارد متعدّدی برای إستنباط، لازم می شود در مسأله مورد بحث، بنای عقلاء و سیرهء آنها إحراز شود. به این ترتیب، طالب إستنباط باید به مصادری مثل مکاتب حقوقیِ سایر ملل و یا رویّه های قضایی و اقتصادی و مانند آن که در سایر جاهای دنیا و یا حتّی در زمانهای پیش از این، جریان داشته رجوع شود. به این ترتیب، إنسان با معلومات زیادی مواجه می شود که مربوط به مسأله او هستند. من هیچگاه در صدد حفظ مطالب نبوده ام، بلکه در أثر این نوع مراجعات و تکرارِ آنها، تعدادی از آن مطالب و معلومات الحمد لله در ذهنم مانده است.
* به نظر شما خروجی طلبه فاضل و مهذب در فعالیتهای تبلیغی چگونه باید خود را نشان دهد؟
مسأله تبلیغ اهمیت بسیار زیادی دارد. همانطور که در روایات ذکر شده است، خداوند ابتدا از عالم تعهد میگیرد که علم خود را نشر دهد، پیش از آنکه از جاهل تعهد بگیرد که دنبال جواب باشد.
این نکته نشان میدهد که تبلیغ و ظیفه ذاتیِ عالم است. علاوه بر این، در روایات بر مسأله «إحیای أمر أهل بیت علیهم السلام» نیز تأکید شده است؛ یعنی طلبه باید تلاش کند تا تعالیم اهل بیت را یاد بگیرد و آنها را به دیگران منتقل کند. و علاوه بر اینها و قتی می بینیم جامعه نیاز به معارف أهل بیت علیهم السلام دارد و این معارف، می تواند نجات بخش إنسانها باشند، از باب «إرشاد جاهل»، رُجحانِ تبلیغ معلوم می شود. نقل می کنند: یک وقتی در درس مرحوم شیخ عبد الله مامقانی رضوان الله علیه، صاحب کتاب «تنقیح المقال»، مسأله لزوم یا عدم لزوم «إرشاد جاهل» مطرح شد. بعضی از طلّاب حاضر در درس گفتند: دلیلی بر لزومش نداریم. ایشان گفتند: مگر نشنیده اید که سعدی می گوید:
چو می بینی که نابینا و چاه است // اگر خاموش بنشینی گناه است»
منظور، تعبّد به کلام سعدی نیست ! بلکه إشاره است به جنبه عقلائی بودنِ «إرشاد جاهل». وقتی انسان تعالیم اهل بیت را در دست دارد و می داند که درمانِ بسیاری از مشکلات در نسخی ست که در این تعالیم بیان شده اند و می بیند افرادی به مشکلات گرفتار هستند، عقل حکم میکند که تا حدّ امکان آنها را از این نسخ مطّلع کند. بنابراین، هیچ شبهه ای در ضرورت تبلیغ وجود ندارد.
از سوی دیگر، أهل بیت روش صحیح تبلیغ را بیان کرده اند و نیازی نیست از روش های دیگر و مثلاً روشهای تبلیغیِ مسیحیّت یا إسماعیلیّة و زیدیّة و ... الگوبرداری شود.
أصل در روش تبلیغیِ أهل بیت صلوات الله علیهم، تبلیغِ عملی ست، از طریق إرائه الگوی موفّق.
در صحیحهء عبد الله بن أبی یعفور چنین آمده که إمام جعفر صادق صلوات الله علیه فرمود: «کُونُوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَیرِ أَلسِنَتِکُم؛ لِیَرَوْا مِنکُمُ الوَرَعَ وَ الِاجتِهادَ وَ الصَّلاةَ وَ الخَیرَ؛ فَإِنَّ ذلِکَ داعِیَةٌ.»، «دعوت کننده مردم به راه خدا باشید بدون استفاده از زبانتان، تا مردم در عمل و رع و تلاش و نماز و خیر را در شما ببینند؛ چراکه این، خودش دعوت کنندهء دیگران است به راه خدا.» و در صحیحهء أبی اُسامَة هست که می گوید: شنیدم إمام جعفر صادق علیه السلام می فرمود: «عَلَیکُم بِتَقوَی اللهِ وَ الوَرَعِ وَ الإِجتِهادِ وَ صِدقِ الحَدیثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ وَ حُسنِ الخُلُقِ وَ حُسنِ الجِوار. وَ کُونُوا دُعاةً إِلی أَنفُسِکُم بِغَیرِ أَلسِنَتِکُم. وَ کُونُوا زَیناً و َ لا تَکُونُوا شَینا. وَ عَلَیکُم بِطُولِ الرُّکُوعِ وَ السُّجُود ...»، «باید ملتزم باشید به تقوا در برابر خدا و ورع و تلاش و راستگویی و أدای أمانت و خوش خلقی و برخورد خوب با همسایگان. و دعوت کنندهء دیگران به مذهبِ خودتان باشید أمّا بدون إستفاده از زبانتان. و زینت باشید، نه مایهء عیب و سرأفکندگی. و بر شما باد طول دادن رکوع و سجود ...».
قدم أصلی در تبلیغ این است که خودِ ما در عمل به الگویی موفّق تبدیل شویم و این، بهترین تبلیغ است. کسی که اینچنین باشد، حتّی اگر یک کلمه هم حرف نزند، صِرف وجودش، إنسان را به خدا و راه خدا دعوت می کند. و إنصافاً هم بسیار مؤثّرتر خواهد بود؛ چراکه فطرت إنسانها طالبِ نور است و جذب نور می شود. به همین دلیل است که می بینیم عمومِ مردم چقدر به أفرادی مثل آقای کشمیری و آقای بهجت علاقه دارند، با اینکه این بزرگان، بسیار کم حرف بودند. بعضی از جوانهایی که خیلی هم ظاهر الصلاح نبودند، درخواست می کردند به محضر آقای کشمیری مشرّف شوند و وقتی به آنها گفته می شد که ایشان أهل سؤال و جواب و سخن گفتن و ... نیستند، می گفتند: همین که چند لحظه چهره ایشان را ببینیم، در ما و در بهتر شدنِ حالمان بسیار مؤثّر است.
اگر این اصل رعایت شود، کار تبلیغی در فضای حقیقی و مجازی نیز أثرگذار خواهد بود، در غیر این صورت، أثر پایدار و قابل توجّهی نخواهد داشت، اگرچه میلیاردها پول خرج شود و چندین سازمان و نهاد درگیرِ آن باشند. «چنان که افتد و دانی !»
* با توجه به تلاش برای تغییر سبک زندگی و بهروزرسانی مباحث فرهنگی، چگونه میتوانیم خود را با شرایط جدید تبلیغی تطبیق دهیم و کار تبلیغی مؤثر داشته باشیم؟
أصل در تبلیغ؛ همانطور که مفصّلاً عرض کردم، تبلیغِ عملی است و از طریقِ بدل شدنِ خودمان به الگوی موفّق. در مرحله بعد و در مرحله تلاش برای إرائهء علوم و معارف أهل بیت به دیگران، باید دانست که کیفیّتِ تبلیغ، یک مسأله عُرفی است و مصادیق آن و روش ها و أبزراهای آن، ممکن است در زمان ها و مکان های مختلف، متفاوت باشند. به عنوان مثال، در این زمان، إمکانِ إستفاده از اینترنت و یا رسانه های دیگر هست، در حالی که قبلاً اینچنین نبوده و می توان از همه این أبزارها استفاده کرد. أمّا این را هم باید بدانیم که این أبزارها، خودشان آسیب هایی ممکن است داشته باشند.
به عنوان مثال، اینکه إنسان چندین ساعت را در شبانه روز در فضای مجازی باشد، به بهانهء تبلیغ، درست نیست. إستفاده از این أبزارها و وسائل، باید ضابطه مند باشد. واقعیّت این است که در باب چگونگیِ إستفاه از این أبزار برای تبلیغ، نمی توان برای همه یک دستور العمل واحد إرائه داد؛ اینکه بهترین روشِ تبلیغ برای یک فردِ مشخّص چیست ؟ مطلبی ست که باید توسّطِ یک استاد حاذق و کامل صورت بگیرد و إنسان به مددِ او بفهمد که تکلیفش در این زمینه ها چیست. البتّه می توان کلّیّات و قواعدی نیز برای این مسأله إرائه کرد که در صورت دسترسی نداشتن به چنان استادی، إنسان تکلیفش را اگرچه موقّتاً تا حدودی بفهمد. أمّا این بحث، بسیار مفصل است و جایش اینجا نیست.
* آیا شما حوزه را در مباحث تبلیغی موفق میدانید؟
خیر. حوزه را در مباحث تبلیغی موفق نمیدانم. این عدم توفیق، به چندین عامل بر می گردد و بنده قطعاً نمی توانم بعضی از آن عوامل را بیان کنم.
جریان سنّتیِ حوزه های علمیّه در تبلیغ موفّق تر از جریان های جدید عمل کرده است. تجربهء دهه های أخیر نشان داده که یک عالِم دین، که در بین مردم و کفِ جامعه است و پاسخگوی پرسشهای آنهاست و درب خانه اش به روی مردم باز است و در شدائد و معضلات، ملاذ مردم است و أهل تهجّد است و مردم با دیدنِ او به یاد خدا می افتند و ...، تأثیرش از هزار سازمان تبلیغات و مانند آن بیشتر است.
الحمدلله نمونه های بسیاری را در این زمینه می توان ذکر کرد. به عنوان مثال، در إصفهان: مرحوم آیة الله حاج شیخ محمّد علی ناصری رضوان الله علیه و در أهواز: مرحوم آقای حاج سیّد علاء الدین موسوی. آقای حاج سیّد علاء الدین، در «مسجد حاج رضا» إمام جماعت بود و تا زمانی که توانائی جسمی داشت، هر سه وعده را پیاده به مسجد می رفت. مسیر بین منزل ایشان و مسجد، به دلیل موقعیّت کسب و کارهای متنوّعی که در آنجا هست، یکی از شلوغترین و متراکم ترین مناطق أهواز است. در بین راه، مردم چهره نورانیِ ایشان را می دیدند و با بعضی از رهگذران و بعضی از کسبه، سلام و علیکی داشت و گاهی نزد آنها می نشست و گفتگو می کردند. بسیار کم حرف بود و خدا می داند من چقدر زحمت کشیدم تا بعضی از خاطراتشان را از درسِ آقای سیستانی در نجف بازگو کنند ! معمولاً دقایقی قبل از نماز در محراب مسجد حضور داشت و اگر کسی سؤالی یا مسأله ای داشت، می توانست با ایشان مطرح کند.
همچنین در منزل خود، در دسترس بود و کسانی که نیاز به راهنمایی داشتند، میتوانستند به ایشان رجوع کنند و از ایشان کمک بگیرند.

خاطراتی که بسیاری از مردم از این قبیل نمونه ها در ذهن دارند و تأثیرات مثبتی که از این أفراد دریافت کرده اند، نشان می دهد که جریان سنّتی هنوز هم موفق است و اگر با آثار تشکیلاتی جدید مقایسه شوند، معلوم می شود که بدون تردید، این جریان سنّتی، از این تشکّلهای پر خرج به مراتب، مؤثّرتر و مفیدتر اند.
بزرگترین حرکتهای إجتماعی از جمله آن همه جوانِ مهذّب که در جبهه ها و غیر جبهه ها، جان خود را در راه إسلامِ عزیز فدا کردند، محصولِ همین جریان سنّتی هستند ... .
* در پایان، یک توصیه برای طلاب داشته باشید.
بار دیگر، به خودم و سایر طلّاب یادآوری می کنم که: هیچ کاری در دنیا، از نظر شرافت و نافع بودن، قابل مقایسه و معاوضه با طلبگی نیست.
اگر طلبگی را حرکت در مسیر إحیای أمر أهل بیت بدانیم، هیچ کاری مهمتر، أرزشمندتر و فرح بخش تر از آن وجود ندارد. تصور کنید مقامات أنبیاء؛ ادریس، إبراهیم، موسی، عیسی، پیامبر اسلام و سایر أنبیاء و همچنین مقامات أوصیاء؛ مثل جناب یوشع بن نون، آصف بن برخیا و أمیر المؤمنین، صلوات الله علیهم در چه حدّی ست ؟! این بزرگان، تعالیم الهی را برای ما آورده اند و کارِ ما در طلبگی این است که این مطالب را بفهمیم و به دیگران منتقل کنیم و البتّه همگی سعی کنیم که عملمان هم بر آن أساس باشد.
اگر طلبه این نکات را متوجّه باشد، هیچگاه إحساس خستگی یا ناامیدی نخواهد کرد و مسیر طلبگی برای او روشن و پر نشاط خواهد بود.
گفتوگو و تنظیم: محمد رسول صفری عربی - حسین پاشائی
فیلم کامل گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین سید مهدی موسویزاده
۱۹:۳۴ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۷










نظر شما