حجت الاسلام محمد حسین پیشاهنگ، مدرس و فعال رسانه و معاون خبرگزاری رسا به مناسبت فرارسیدن هفته دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه نگاهی به ابعاد گوناگون دفاع مقدس، از حماسه ملی تا نبرد تمدنی، داشته و درسهای کلیدی آن را برای نسل امروز و مقابله با چالشهای نوین فرهنگی و اقتصادی تشریح کرد. در ادامه متن این گفتگو را بخوانید:
هشت سال دفاع مقدس به عنوان یک حماسه ملی، چه درسها و ارزشهای ماندگاری را برای نسل امروز و فردای ایران به ارمغان گذاشته است؟
دفاع مقدس هشتساله را نمیتوان صرفاً یک واقعه تاریخی دانست که در تقویمها ثبت شده باشد؛ این جنگ، به تعبیر امام خمینی (ره)، «فتح الفتوح» انقلاب اسلامی بود، زیرا نه تنها خاک ایران، که هویت و ایمان این ملت را پاس داشت و به جهانیان نشان داد ملتی که با خدا عهد بسته است، هیچ قدرتی و بزرگترین ارتشهای مجهز و حامیان جهانیشان نمیتوانند این مردم را از پای درآورند.
درسهای ماندگار دفاع مقدس را باید در سه سطح دید: انسانی، اجتماعی و تمدنی.
۱. در سطح انسانی:
مهمترین آموزه دفاع مقدس، تولد «انسان طراز انقلاب اسلامی» بود؛ انسانی که به تعبیر قرآن کریم «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ» (احزاب/۲۳)، در عهد خود با خدا راستگو بود و تا پای جان ایستاد. رزمندگان ما از دل کوچه و بازار برخاستند، اما در میدان نبرد به قدّی از رشد معنوی رسیدند که شهید آوینی در وصفشان گفت: «در جبههها مردانی را میدیدم که زمین و آسمان به آنها غبطه میخورد.». یک بار امام در مورد جنگ فرمودند که فتحالفتوح این انقلاب تربیت جوانها و رشد دادن این نهالهای بالنده است؛ این جهاد و شهادت، برای نسل امروز الگویی است که میتواند انسان معاصر را از روزمرّگی و اسارت در دست تکنولوژی و شبکههای مجازی رها سازد.
از دل این حماسه، ارزشهایی چون ایثار، شجاعت، صداقت، امید، روحیه جهادی و فرهنگ مقاومت به میراث ماندگار ملت بدل شد. نسلی که آن روزها با دست خالی ایستاد، امروز برای جوان ما پیام روشنی دارد: در میدان جنگ نرم و شناختی نیز میتوان همانگونه که در جبهههای خاکی ایستادیم، در برابر هجوم رسانهای و تحریف فرهنگی دشمن مقاومت کرد و پیروز شد.
۲. در سطح اجتماعی:
آموزه دیگر دفاع مقدس، حرکت از رشد فردی به سمت رشد اجتماعی است. یعنی دفاع مقدس به ما آموخت باید از انسان تراز به سمت جامعه تراز حرکت کنیم. یکی از ویژگیهای جامعه تراز انقلاب اسلامی، وحدت است. دفاع مقدس ملت ایران را از تفرقه و چندپارگی به وفاق و همبستگی حقیقی رساند. اقوام ترک، کرد، عرب، بلوچ و فارس در کنار یکدیگر ایستادند و شعارشان این بود: «حبّ الوطن من الایمان.» زنان و مردان، روحانیون و دانشگاهیان، کارگر و کشاورز، همه در یک صف قرار گرفتند. این تجربه نشان داد که جامعه ایرانی هرگاه ایمان و هدف مشترک داشته باشد، از هیچ تهدیدی هراسی به دل راه نمیدهد. همین سرمایه اجتماعی بود که امروز در جنگ ۱۲ روزه با رژیم صهیونیستی خود را نشان داد: گروهی اندک از مؤمنان توانستند رژیم تا دندان مسلح صهیونیستی را به زانو درآورند؛ چرا که «إن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت أقدامَکُم» (محمد/۷).
۳. در سطح تمدنی:
دفاع مقدس نشان داد که انقلاب اسلامی تنها یک رخداد سیاسی محدود نیست، بلکه آغاز یک روند تمدنی است. در دل آن جنگ، گفتمان مقاومت شکل گرفت؛ گفتمانی که امروز در لبنان، عراق، یمن و فلسطین و حتی در دانشگاههای ایالات متحده آمریکا به ثمر نشسته است. شهید بهشتی گفته بود: «ما در این انقلاب به دنبال تمدن اسلامی هستیم.» و دفاع مقدس نخستین آزمون بزرگ این تمدنسازی بود. باید بدانیم مسیر تمدن سازی بدون مشکلات و مخالفتها و حتی جنگ و معارضه دشمنان نخواهد بود و البته شرط عبور از آن، اخلاص در عمل و تمدن سازی بر پایه توحید است، چه اینکه خداوند متعال نیز در قرآن میفرماید: «إن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت أقدامَکُم» (محمد/۷).
یکی دیگر از درسهای تمدنی دفاع مقدس برای ما، اعتماد به جوان مؤمن انقلابی است. چنانکه رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم فرمودند: «جوان مؤمن انقلابی میتواند قلهها را فتح کند.» این همان درس جاودانه دفاع مقدس است؛ همانگونه که فرماندهان ۲۰ ساله در جبههها لشکرها را هدایت کردند، امروز نیز جوانان باید در عرصه علم، رسانه و فناوری به میدان بیایند و در عرصههای مدیریتی نیز به آنان اعتماد شود.
هشت سال دفاع مقدس را میتوان آیینهای دانست که در آن حقیقت ایمان، غیرت و تمدنسازی ملت ایران جلوهگر شد. آن روزها، تنها سالهای مقاومت نظامی نبودند، بلکه فصلی از تاریخ بودند که در آن ملت ما معنای «وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ أَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنین» (آلعمران/۱۳۹) را با گوشت و پوست خویش تجربه کردند.
دفاع مقدس به ما آموخت که انسان، هرگاه دلش با خدا پیوند بخورد، از دل خاکسترهای ویرانی، ققنوس امید میسازد. همان جوان روستایی سادهپوش، با وضو و ذکر یا زهرا(س) به میدان میرفت و در برابر ارتش مجهز شرق و غرب ایستادگی میکرد؛ و این همان مدرسهای بود که از درون آن «تمدن مقاومت» رویید.
درس بزرگ آن دوران برای امروز این است که ملتی که سرمایه اصلیاش ایمان، وحدت و ولایتپذیری باشد، هیچ قدرتی توان درهم شکستن او را ندارد. امام خمینی(ره) در همان روزهای نخست فرمودند: «جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمامشدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غناست، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت است»؛ و همین نگاه بود که جنگ را از یک نزاع سرزمینی به یک حماسه تمدنی ارتقا داد.
روحانیت در این میدان نقشی دوچندان داشت؛ هم سنگرنشین بود و هم سنگرساز. طلبهای که منبر مسجد را رها میکرد و در خط مقدم برادرانش را با دعا و ذکر تقویت مینمود، در حقیقت امتداد رسالت تاریخی انبیاء بود. و این پیوند حوزه و جبهه، هنوز هم باید چراغ راه امروز ما باشد.
شاید بتوان گفت دفاع مقدس، کتابی است که هر صفحه آن را شهیدی به خون نگاشت و هر ورق آن را مادری با اشک امضا کرد. این کتاب همچنان باز است و نسل امروز باید آن را نه چون یک «گذشته» بلکه به مثابه «منشور آینده» بخواند.
نقش روحانیت:
در این میان نباید نقش روحانیت را فراموش کرد. روحانیون نه تنها در جبههها دوشادوش رزمندگان جنگیدند، بلکه با تبیین اندیشه ولایت فقیه و آرمانهای اسلامی، معنای دفاع مقدس را روشن ساختند. حضور امام خمینی (ره) به عنوان رهبر کبیر انقلاب، تجسّم عینی این حقیقت بود که اگر «امام» در جایگاه هدایت امت قرار گیرد، امت هیچگاه شکست نمیخورد. امروز نیز طلاب و فضلای حوزه باید در تداوم این رسالت، روایتگر حقیقت باشند و اجازه ندهند تحریفها جایگزین حقیقت گردد.
دفاع مقدس تنها یک جنگ نظامی نبود؛ یک جنگ تمامعیار فرهنگی، رسانهای و اقتصادی بود. درسهای آن دوران برای مقابله با جنگهای نوین امروزی (مانند جنگ نرم و جنگ اقتصادی) چیست؟
دفاع مقدس در حقیقت «دانشگاه بزرگ مدیریت بحران» بود؛ دانشگاهی که در آن ملت ایران آموخت چگونه میتوان با دستهای خالی، اما با قلبی سرشار از ایمان، مقابل یک ائتلاف جهانی ایستاد. جنگ فقط در خاک خوزستان و کرمانشاه جریان نداشت؛ در نان کوپنی، در صف نفت، در کلاسهای درس ساده، در هیئتهای مذهبی و حتی در لالایی مادران شهدا نیز ادامه داشت. هر روز و ساعت از آن جنگ 8 ساله، یک درس مدیریت فرهنگی و اقتصادی به ما آموخت.
آن روزها دشمن میخواست با تحریم دارو و اسلحه، ما را زمینگیر کند. اما ملت ایران با «اقتصاد قناعت» و «فرهنگ ایثار» توانست تهدید تحریم و کمبودها را به فرصت تبدیل کند. همانگونه که قرآن میفرماید: «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ» (محمد/۷). ما به نصرت الهی اعتماد کردیم و همین اعتماد، موتور محرک اقتصاد و فرهنگ مقاومت شد.
درس بزرگ دفاع مقدس برای امروز این است که دشمن در جنگ نرم و جنگ اقتصادی، اسلحهای نو اما هدفی قدیمی دارد: سلب امید، تضعیف ایمان، و فرسایش اراده و همبستگی ملی. همانگونه که در جنگ سخت، سنگرها را با دستان خالی جوانان پر میکردیم، امروز باید جبهه رسانه و فرهنگ را با جهاد تبیین و خلاقیت در تولید محتوا پر کنیم. اگر دیروز که دنیا حاضر نبود سیمخاردار به ما بفروشد، با بذل جان مانع تجاوز دشمن به خاک میهن شدیم، امروز در نبرد نابرابر رسانهای، باید با بذل وقت و کسب تخصص و استفاده از خلاقیت با غلبه در جنگ روایتها، مانع نفوذ شایعات، شبهات و تهاجم شناختی دشمن شویم.
تجربه آن روزها به ما نشان داد که «جنگ روایتها» از خود جنگ مهمتر است. دشمن در همان سالها با ماهواره و رسانه غربی تلاش میکرد حقیقت میدان را وارونه جلوه دهد. امروز نیز جنگ شناختی همان مسیر را میرود. پس همانگونه که شهدا بر خاکریزها ایستادند، ما باید در «خاکریز روایت» بایستیم. هنر، سینما، ادبیات، فضای مجازی و حتی اقتصاد دانشبنیان، امروز سنگرهای جدید ما هستند.
و باز همان تجربه، ما را متوجه ساخت که «روحانیت» بهعنوان پرچمدار هویت دینی و ملی، در بحرانها نقشی بیبدیل دارد. در سالهای دفاع مقدس، روحانیون نهتنها در صف اول تبلیغ و تبیین حضور داشتند، بلکه خود در خط مقدم جبههها شهید میشدند. امروز هم همان رسالت، اما در قالب جدید، بر دوش حوزههای علمیه است: تربیت نسل مؤمن، آگاه و امیدوار که بتواند در جنگ رسانهای و اقتصادی، همچون رزمندگان دیروز، سرافراز بایستد.
به بیان دیگر، دفاع مقدس به ما یاد داد که اگر ایمان و همبستگی در جامعه زنده باشد، هیچ تحریم و هیچ جنگ نرم و سختی نمیتواند ملتی را به زانو درآورد. همانگونه که امام خمینی(ره) فرمود: «ما تا آخرین قطره خون خود از اسلام عزیز دفاع میکنیم.» این جمله فقط شعار جبهه نبود؛ امروز هم باید راهبرد جامعه در برابر تحریمها، تهاجم فرهنگی و جنگ رسانهای باشد.
امروز چگونه میتوانیم راویان صادق و تأثیرگذارِ روایتِ نسل دفاع مقدس برای نسل جوانی باشیم که آن دوران را درک نکردهاند؟ چه ابزارها و زبانهایی برای این انتقال لازم است؟
امروز بزرگترین رسالت ما در برابر نسل جوان، تبدیل شدن به «راویان صادق» دوران دفاع مقدس است؛ راویانی که نه در قید کلیشههای خشک بمانند و نه حقیقت را در غبار افراط و تفریط بپوشانند. قرآن کریم میفرماید: «فَذَکِّرْهُم بِأَیَّامِ اللَّهِ» (ابراهیم/۵)؛ روزهای خدا را به مردم یادآوری کن. بیتردید، روزهای دفاع مقدس، مصداقی روشن از «ایامالله» است؛ روزهایی که ایمان، ایثار و غیرت، تاریخ این سرزمین را ورق زد.
نسل امروز زبان خاص خود را دارد. اگر ما خاطرات جبهه را تنها در قاب کتابهای قدیمی یا منبرهای سنتی محصور کنیم، بسیاری از جوانان آن را لمس نخواهند کرد. باید به سراغ ابزارهای نوین رفت: سینما و سریال، پویانمایی و بازیهای رایانهای، روایتهای مستند در شبکههای اجتماعی و حتی هنرهای تجسمی و موسیقی فاخر. جوان امروز بیشتر از خطابه، با تصویر و روایت هنری ارتباط میگیرد.
روحانیت در این میدان، همانگونه که در روزهای جنگ پیشاپیش مردم حضور داشت، امروز نیز باید پرچمدار روایتگری صادقانه باشد؛ نه تنها با بیان خطبه و سخنرانی، بلکه با ورود به رسانههای نو و همراهی با هنرمندان مؤمن. روایت روحانیت باید شفاف، بیپیرایه و با زبان امید باشد تا نسل جوان دریابد که آنچه در دفاع مقدس رخ داد، صرفاً یک واقعه تاریخی نیست، بلکه چراغی برای آینده است.
و درست به همین دلیل است که دشمن در جنگ شناختی امروز، تلاش میکند تصویر دفاع مقدس را تحریف یا کوچک کند؛ زیرا میداند این روایت اگر درست و هنرمندانه منتقل شود، نسل جوان را واکسینه خواهد کرد و او را در برابر شبهات و تهاجمات فرهنگی مصون میسازد.
امروز اگر میخواهیم نسل جوان، دفاع مقدس را با همه حقیقتش بشناسد، باید روایتها را از «موزه خاکگرفته خاطرات» بیرون بیاوریم و به «هوای تازه رسانه» بسپاریم. هر خاطره شهید، همچون «چراغ فانوسی» است که در تاریکی شبهات میدرخشد؛ اگر این فانوسها در قفسه بمانند، نورشان به دل جوانان نمیرسد.
دفاع مقدس را میتوان «چشمهای جوشان» دانست که نهری از معارف روشنگر، امید بخش و درس آموز از آن جاری است و اگر بتوانیم آن را به زلال هنر بسپاریم، همچنان روح و روان و اندیشه نسلها را سیراب میکند. نباید اجازه دهیم این رود جاری در ذهن نسل امروز به «عکس قابشدهای بیجان» تقلیل یابد. اگر جبههها «مدرسه عشق» بودند، امروز رسانه و هنر باید «کلاس بازآفرینی» همان مدرسه باشند؛ جایی که معلمش روایت صادق و شاگردش نسل نو است. و روحانیت، با سرمایه اعتماد اجتماعی و معنوی خود، میتواند همان «پل مطمئن» باشد که گذشته را به آینده پیوند میزند.
مهمترین عاملی که باعث شد رزمندگان با وجود تمام کمبودها و نابرابریهای تسلیحاتی، در برابر یکی از بزرگترین ارتشهای منطقه ایستادگی کنند، چه بود؟
اگر بخواهیم رمز ایستادگی رزمندگان در برابر ارتش مجهز بعث و حامیان جهانیاش را در یک واژه خلاصه کنیم، آن واژه چیزی جز ایمان نیست؛ ایمانی که با ولایت گره خورد و از دل آن، ارادهای شکستناپذیر رویید. همان حقیقتی که قرآن در وصفش میفرماید: کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ (بقره/۲۴۹)
رزمندگان ما با دستانی خالی اما دلهایی سرشار از یقین، به مصاف ارتشی رفتند که به انواع تسلیحات مدرن شرق و غرب مجهز بود. اما راز غلبه آنان در توپ و تانک نبود؛ در آن روح عاشورایی بود که از کربلا الهام گرفته و در جبهههای جنوب و غرب ایران شکوفا شده بود. بسیجی نوجوانی که با «یا حسین» بر لب، در دل میدان مین قدم میگذاشت، در حقیقت همان جوانی بود که ندای «هَل مِن ناصر» امام را پاسخ میداد.
عامل دیگر، ولایتمداری و پیوند مردم با امام خمینی(ره) بود. رزمنده میدانست که اطاعت از ولیفقیه، ضامن بقا و عزت اوست. وقتی امام فرمود: «راه قدس از کربلا میگذرد»، این جمله نه فقط یک شعار، بلکه نقشه راهی شد که انگیزهها را روشن نگاه داشت.
نقش روحانیت نیز در همین نقطه برجسته است. طلبهای که در خط مقدم، حکم جهاد را با عملش تفسیر میکرد، یا در پشت جبهه دلهای مردم را برای اعزام فرزندانشان آماده میساخت، در حقیقت پل ایمان و اراده میان مردم و میدان بود.
به یاد داریم که بسیاری از رزمندگان در وصیتنامههایشان نوشتند: «ما برای خدا میجنگیم، نه برای خاک.» این همان تفاوت بنیادین ما با دشمن بود. دشمن آمده بود تا مرزها را تغییر دهد؛ اما فرزندان ایران آمده بودند تا تاریخ را تغییر دهند.
از این منظر، دفاع مقدس یک نمایشگاه از معجزههای ایمان است. وقتی نوجوان ۱۳ سالهای چون شهید فهمیده، با بستن نارنجک به کمر خویش تانک دشمن را متوقف میکند، جهان درمییابد که «مکتب شهادت» قدرتی فراتر از تکنولوژی دارد.
این همان درسی است که باید امروز در جنگ نرم و شناختی نیز به کار بسته شود: پیروزی نه از آن صاحبان زر و زور و تزویر، بلکه از آن دلهایی است که به خدا متصلاند.
جنگ تحمیلی چه تأثیری بر همبستگی اجتماعی و وحدت ملی مردم ایران با وجود تمام تفاوتهای قومی، مذهبی و فکری داشت؟ آیا میتوان این الگو را برای حل چالشهای امروز جامعه به کار برد؟
هشت سال دفاع مقدس، نمایشگاهی از وحدت در کثرت بود؛ جایی که اقوام و مذاهب مختلف ایران اسلامی، چون نگینهای رنگارنگی بر یک انگشتر واحد درخشیدند. در آن روزها، ترک و لر و کرد و عرب و بلوچ، شیعه و اهل سنت، همه در یک سنگر ایستادند و پرچم سرخ «یا حسین» را برافراشتند. این حقیقت همان است که قرآن کریم از آن یاد میکند: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (حجرات/۱۰)؛ مؤمنان برادرند.
دفاع مقدس ثابت کرد که وقتی پای دین، سرزمین و عزت ملی در میان باشد، مرزهای جغرافیایی و قومی فرو میریزد و تنها پرچم هویت ایمانی برافراشته میماند. در میدان نبرد، کسی نمیپرسید لهجهات چیست یا از کدام استان آمدهای؛ معیار تنها اخلاص بود و آمادگی برای فداکاری.
این وحدت، معجزهای بود که از دل فرهنگ عاشورا و رهبری الهی امام خمینی(ره) زاده شد. امام با نگاهی پدرانه، همه ملت را فرزندان خود میدانست و همین نگاه، جبههها را به کاروانی بزرگ بدل ساخت. روحانیت نیز در خط مقدم همین وحدت قرار داشت؛ هم در میدان جنگ با لباس خاکی و هم در منبرهای شهرها، که صدای واحدی را به گوش مردم میرساند.
از این منظر، دفاع مقدس تنها یک نبرد نظامی نبود؛ یک تجربه تمدنی از همگرایی اجتماعی بود. الگویی که نشان داد اگر سرمایههای فرهنگی و ایمانی درست مدیریت شود، میتواند چالشهای سخت را به فرصتهای بزرگ بدل کند.
امروز نیز جامعه ما با مسائل و بحرانهایی دست و پنجه نرم میکند: از جنگ شناختی و رسانهای گرفته تا مشکلات اقتصادی و اجتماعی. نسخهای که دفاع مقدس به ما ارائه داد، همچنان کارآمد است: بازگشت به سرمایههای مشترک ایمانی و ملی. همانگونه که در دهه شصت، جوان روستایی از کردستان و دانشجوی دانشگاه تهران دوشادوش هم جنگیدند، امروز نیز میتوان دانشمند و کارگر، روحانی و تاجر، زن و مرد، همه را در یک جبهه مشترک علیه دشمنان این سرزمین بسیج کرد.
این است راز جاودانه دفاع مقدس: وحدت و وفاق بر مدار ایمان. اگر این روحیه را در متن جامعه امروز زنده کنیم، بسیاری از اختلافها و بحرانها رنگ خواهد باخت و ملت ایران میتواند بار دیگر قلههای بزرگ تمدنی را فتح کند.
نقش بانوان ایرانی در دوران دفاع مقدس تنها به پشتیبانی و پرستاری محدود نبود. به نظر شما چگونه نقشآفرینی آنان میتواند برای زنان نسل امروز الهامبخش باشد؟
وقتی از نقش زنان در دفاع مقدس سخن میگوییم، نباید تنها تصویر «زنی در پشت جبهه» را مجسم کنیم. زن ایرانی در آن دوران، نه فقط یاور مردان در میدان نبرد، بلکه خود پرچمدار جهاد بود. در حقیقت، دفاع مقدس بدون حضور زن ایرانی، معنایی ناقص داشت.
از نگاه قرآن کریم، زن و مرد در مسیر ایمان و جهاد همسنگاند: فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی (آلعمران/۱۹۵)؛ این آیه، زن ایرانی را در متن دفاع مقدس به یاد میآورد؛ زنی که هم پای مردان، عمل صالح و ایثار خویش را به خدا عرضه داشت.
زن در دفاع مقدس، یک «مدرسه» بود. او با تربیت فرزندان مجاهد و با استقامت خود، جبههها را زنده نگاه داشت. بانویی که در همان روزها میگفت: «اگر پسرم شهید شد، خدا را شکر میکنم که امانت را به سلامت برگرداندم.» این جمله، تجلی فلسفه عمیق مادرانهگی عاشورایی است.
روحانیت در این میان نقش روشنی داشت؛ بسیاری از روحانیون به زنان نشان دادند که «خانه» نیز جبههای است به وسعت تاریخ. اگر امروز ما از بانوان پرستار و امدادگر، از زنان روستایی که نان میپختند و لباس میدوختند، یا از دخترانی که در مساجد گروههای فرهنگی و پشتیبانی تشکیل میدادند یاد میکنیم، همه اینها حلقههای یک زنجیره بزرگ است: زنجیره صیانت از ایمان جامعه.
اما الهام برای زنان امروز کجاست؟
بانوی نسل امروز باید بداند که دفاع مقدس فقط در خاکریز شلمچه و فاو خلاصه نشد. امروز خاکریزها تغییر کردهاند: خاکریز رسانه، اقتصاد، تربیت فرزند، و جهاد علمی. همانگونه که مادر شهید، فرزندش را برای میدان نبرد تربیت کرد، امروز بانوی ایرانی باید فرزندی پرورش دهد که بتواند در میدان جنگ نرم و شناختی بدرخشد.
الگوی زن دفاع مقدس، الگویی «کاریکاتوری و کلیشهای» نیست که صرفاً در قاب عکسهای سیاهوسفید بماند. این الگو، یک نقشه راه تمدنی است: زن مؤمنه، بانوی مجاهد، مادر استوار، و دختر آیندهساز.
این همان سرمایهای است که اگر به نسل جدید منتقل شود، بانوان امروز خواهند فهمید که در هر لباسی، با هر موقعیتی، میتوانند «سنگرساز بیسنگر» باشند؛ چه در عرصه دانش، چه در خانواده، چه در هنر و رسانه.
به بیان دیگر، زن ایرانی امروز اگر رسالت خویش را همچون زنان دفاع مقدس دریابد، میتواند معادلات بزرگ جهانی را نیز تغییر دهد. زیرا پشت هر پیروزی تمدنی، زنی ایستاده است که ایمان را در قلب خانواده و جامعه زنده نگه داشته است.
تفاوت بنیادین دفاع مقدس ایران با جنگهای متعارف در جهان چیست؟
«جنگ» در حافظه بشری غالباً واژهای تلخ، خونین و ویرانگر است؛ اما ملت ایران در پرتو ایمان و رهبری الهی، از دل همان جنگ، «دفاع مقدس» را آفرید. تفاوت بنیادین این پدیده با دیگر جنگهای متعارف جهان، در ماهیت و غایت آن نهفته است. جنگهای بشری غالباً بر محور طمع سرزمینی، سلطهطلبی یا رقابتهای سیاسی و اقتصادی شکل میگیرند؛ اما دفاع مقدس ایران بر مبنای آموزههای قرآنی و الهی، برای صیانت از «دین، عزت و استقلال» شکل گرفت. قرآن کریم میفرماید:
﴿وَقاتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقاتِلونَکُم وَلا تَعتَدوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین﴾ (بقره، ۱۹۰)؛ بجنگید در راه خدا با آنان که با شما میجنگند، ولی تجاوز مکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد.
از همینرو دفاع ملت ایران، تجاوزطلبانه نبود؛ بلکه پاسداری از حق حیات و آزادی و پاسداشت حریم الهی بود. این روح قدسی، جنگی هشتساله را از یک درگیری نظامی به مدرسه انسانسازی بدل ساخت. در جبههها، خاکریزها به محراب عبادت تبدیل شد، و شبهای عملیات با «یا حسین» و «یا زهرا» روشن گردید. در تاریخ معاصر، کمتر میتوان سراغ داشت که جنگی به جای ویران کردن انسانیت، زمینهساز شکوفایی ایمان و اخلاق شود.
امام خمینی(ره) بارها فرمودند: «این جنگ برای ما نعمت است.» در ظاهر، جنگ آوار و شهادت به بار آورد، اما در باطن، جامعه ایران را به یک «امت مقاوم» بدل ساخت؛ ملتی که در پرتو این آزمون الهی، طعم «خودباوری» و «استقلال» را چشید. تفاوت دیگر در حضور همهجانبه مردم است؛ از کودک دبستانی که قلک خود را به جبهه هدیه کرد تا پیرمردی که نان روزانهاش را برای رزمندگان فرستاد. این مردمیبودن، دفاع مقدس را از جنگهای صرفاً نظامی جدا میکند و آن را به حماسهای ملی و الهی تبدیل میسازد.
در عین حال، روحانیت در این میدان نقشی بیبدیل ایفا کرد. روحانیون، تنها در مسند وعظ و خطابه باقی نماندند، بلکه دوشادوش رزمندگان در جبههها حضور یافتند و با خون خود «فتوای عملی» دادند. آنان مفسر آیات جهاد بودند و همزمان، شهیدان سنگرساز بیسنگر. همین همافزایی بین «علم» و «عمل»، به دفاع ملت رنگی قدسی بخشید.
از این منظر، دفاع مقدس ایران تفاوتی جوهری با جنگهای متعارف دارد: آن جنگها پایانشان تلخ و فرسایشی است، اما دفاع مقدس آغازگر حیاتی نو برای ملتی بود که میخواست در سایه اسلام و ولایت، تمدنی نوین بنا کند.
پدر بزرگوار شما، شهید محمدحسن پیشاهنگ از شهدای روحانیت هستند. وقتی درباره نقش روحانیت در دفاع مقدس سخن میگوییم، خودِ ایشان یکی از مصادیق این موضوع میباشند. اگر بخواهید از ویژگیهای ایشان چیزی بگوییم که مناسب استفاده برای امروز ما باشد، چه چیزی را باید ؟
خداوند در قرآن کریم میفرماید: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَیٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا (احزاب/۲۳). شهدای روحانیت، مصداق اتم این آیه هستند. عهدی با خدا بستند و بر سر این عهد تا پای جان ایستادند. نگفتند ما عالم دین هستیم، مداد ما افضل از خون شهداست پس نیازی نیست قدم در جبهه نبرد بگذاریم، دو فضیلت مداد العلما و دماء الشهدا را خدا نصیبشان کرد.
شهید محمدحسن پیشاهنگ نمونهای زنده از همان روحانیِ تراز انقلاب اسلامی بود که بارها در این گفتوگو بر ضرورت آن تأکید شد؛ در همان زمان هم برای عهدی که بسته بود، با همه وجود در میدان حاضر شده و علی الظاهر جمع اضداد بود: از یکسو عارفی مبارز بود و از سوی دیگر یک روحانیِ هنرمند. او کنار دروس حوزه که در مشهد نزد آیت الله خامنهای میخواند، فنون مبارزاتی و چریکی را نیز از همان استاد فراگرفت و پس از سالها مجاهدت اعتقادی و مبارزاتی علیه رژیم سفاک پهلوی، زمانی که تحت تعقیب بود، با هدایت امام خامنهای عازم لبنان و جبهه مبارزه علیه رژیم صهیونیستی شد. با آغاز انقلاب و بازگشت امام خمینی به میهن، عزم وطن نمود؛ نزد حضرت امام خمینی و سایر علمای بزرگ، هم زانوی تلمذ بر زمین گذارد و هم حفاظت از شخصیت ایشان را بر عهده بگیرد. عارفِ مبارز صفت شهید پیشاهنگ بود اما او تنها در این دو بُعد خلاصه نمیشد. او همزمان نیز عالمی هنرمند بود. در کنار علوم و مهارتهای حوزوی، هنرهای مختلفی را فراگرفته بود تا نشان دهد در کنار درس و بحث و منبر و خطابه، باید با ذوق هنری و ابتکارهای خلاقانه، پیام و حقیقت دین را در جان مخاطب نشاند. یکی از آثار هنری او طراحی و همینطور نقاشی روی شیشه بود که بعضی از این آثار امروز در خانه برخی از اقوام وجود دارد. علاوه بر این از او نوار کاستی به یادگار مانده بود که روی آن یک نمایش رادیویی با صدای او و چند تن دیگر از دوستانش ضبط شده بود. فکر میکنم تمام آنها طلابی بودند که بعدها همهشان به فیض عظیم شهادت نائل آمدند.
وقتی به این ویژگیها مینگرم، بیش از هر زمان درمییابم که او مصداق «روحانیت جهادی» است؛ همان الگویی که امروز نسل جوان نیاز دارد. روحانیای که هم اهل عبادت سحرگاهی بود و هم پاسدار امنیت امام و امت. هم در میدان سیاست و جهاد حاضر بود و هم اهل ذوق و هنر. در یک جمله، او به ما آموخت که میتوان در عین عارف بودن، مبارز بود؛ در عین طلبه بودن، هنرمند شد؛ و در عین مجاهد بودن، مرد خانواده و الگوی اخلاق باقی ماند.
من همواره باور دارم که پدر شهیدم، تصویری روشن از همان انسانی است که انقلاب اسلامی به دنبال تربیت آن بوده و هست: روحانیای که با خون خود امضا کرد که «علم و جهاد، عرفان و هنر» چهار ضلع یک حقیقتاند. اگر امروز نسل جوان بخواهد حقیقت دفاع مقدس و نقش روحانیت در آن را بفهمد، کافی است به زندگی او نگاه کند. او به ما آموخت که «علم، هنر، جهاد و معنویت» چهار بعد انسان متعالی هستند که باید توأمان با هم در انسان متعالی رشد پیدا کند.
من پیشنهاد میکنم هر طلبهای که وارد حوزه میشود، یکی از شهدای روحانی را به عنوان الگوی خود در دوران طلبگی انتخاب کند. شهید محمدحسن پیشاهنگ نیز میتواند الگوی مناسبی برای طلابی باشد که میخواهند در مسیر طلبگی، در هر چهار بعد رشد داشته باشد.











نظر شما