یکشنبه ۲ آذر ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۵
روضه مکتوب شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)

حوزه/ رسانه رسمی حوزه به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها به تولید و انتشار محتوای روضه برای مبلغان محترم پرداخته که تقدیم شما می گردد.

«به گزارش خبرگزاری حوزه، در ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، «حوزه‌نیوز» متن‌های روضه این بانوی بزرگوار را برای استفاده مبلغان و علاقه‌مندان منتشر خواهد شد.

السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ

السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ

السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَة

_ تو دوران جنگ، هر وقت کار رزمنده‌ها گره میخورد متوسل به حضرت زهرا میشدند، شهدا فهمیده بودن نوکری برای خانوم چیکارا میکنه،یکی از اون شهدا که ارادت ویژه‌ای به حضرت زهرا(س) داشت حاج قاسم بود. هر سال که ایام فاطمیه می‌رسید، حاج قاسم ده شب مراسم می‌گرفت. اول در حیاط خانه‌اش بود و بعد برای ادامه مراسم، زمین کناری را آماده کرد و اسمش را گذاشت «بیت‌الزهرا». وقتی اومد تهران، همون‌جا رو وقف عزاداری حضرت زهرا کرد. یک‌بار برای فاطمیه کارگر آورده بودند تا سرویس‌ها را تمیز کنه. حاج قاسم وقتی فهمید، خودش پایین رفت، در را بست و چهل‌وچند دقیقه تنها تمیز کرد. وقتی بیرون آمد، فقط گفت: «خوشحالم که من هم تونستم خدمتی برای حضرت زهرا انجام بدم». حاج قاسمی که در مورد عنایت حضرت در جنگ می‌گفت: «من قدرت حضرت زهرا را در هور دیدم، محبت ایشان را در قلب کانال ماهی دیدم و شجاعت ایشان را وسط میدان مین.»

وقتی که اختیار دو عالم به دست اوست محشر بدون فاطمه بر پا نمی‌شود

حبل المتین شیعه نخ جانماز اوست بی او گره ز کار کسی وا نمی‌شود

_دیدید یه مادر وقتی خیلی مریضی می‌کشه، خیلی درد می‌کشه، بعد از دست دادن همچین مادری، بچه‌ها خیلی گریه می‌کنن، اما میگن: «مادر راحت شد… خیلی درد کشید»

دیگه روزای آخر، خانوم فاطمه زهرا (س) می‌گفت: «بچه‌ها دست‌هاتون رو بیارید بالا… می‌خوام دعا کنم.» بعد با صدای شکسته می‌گفت: «خدایا… دیگه مرگ فاطمه رو برسون»

_آخ قربان امیرالمومنین برم که چطور تونست این مصیبت رو تحمل کنه!

شاید مولا با خودش زمزمه می‌کرد میگفت: زهرا جان شرمندتم نتونستم کاری کنم برات. زهرا جان:

بسترت را جمع کن از خانه، بیماری بس است زیر چشمت گود افتاده است، پس زاری بس است

از همان روزی که تو تب کرده ای تب کرده‌ام خوب شو خوبم کنی، سه ماه بیماری بس است

من مرتب می‌کنم این خانه ات را تو فقط لحظه ای هم دست از دیوار برداری بس است

ای شکسته بال پس کی استراحت می‌کنی هر زمان که پا شدم دیدم تو بیداری، بس است

_به نقل مرحوم طبرسی ۳۰۰ مرد جنگی اومدن دم در خانه، گفتگویی بین فاطمه سلام الله‌علیها و مهاجمین برقرار شد. حضرت پشت در استغاثه کردن، به استغاثه فاطمه سلام الله‌علیها «إِنْصَرَفُوا بَاکِینَ»عده‌ای عقب عقب گریه‌کنان برگشتن «و بَقِی فلان وَ مَعَهُ قَوْمٍ»یه نانجیب باقی موند، بهش گفتن تو این خانه فاطمه ‌دختر پیامبر زندگی میکنه، گفت: اگه فاطمه هم زندگی کنه، خونه رو با اهلش میسوزونم.

از اینجا به بعد من از قول خود بی‌بی روضه رو بخونم،( اگرچه ضاربین هم نقل کردن) نامه نوشت به معاویه : نفس فاطمه را از پشت در شنیدم، دلم داشت به رحم می‌آمد، یه جوری ناله میکرد، بنددلم رو پاره کرد، اما یاد کینه‌های بَدر و اُحد و خیبر افتادم «وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ» چنان با لگد به در نیم سوخته زد در رو به سوی منِ فاطمه هل دادن، «وَ أَنَا حَامِلٌ» من باردار پشت در بودم، «وَ النَّارُ تَسْعُرُ وَ تَسْفَعُ وَجْهِی» آتش زبانه می‌کشید، اول صورتم رو اذیت کرد بعد که ضربه رو زدن «فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی» ( ان شاء الله که هیچ وقت تو زندگیت نبینی یه خانم با صورت زمین بخوره مخصوصاً اگه بار شیشه داشته باشه )چنان با صورت زمین خورد، اینجا بود صدا زد «یَا فِضَّةُ إِلَیْکِ فَخُذِینِی فَقَدْ وَاللَّهِ قُتِلَ مَا فِی أَحْشَائِی مِنْ حَمل» محسنم رو کشتن!

_۵۰ سال بعد هم کربلا حسینش از بالای مرکب چنان با صورت زمین خورد «فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَنْ فَرَسِهِ إِلَی الْأَرْضِ عَلَی خَدِّهِ الْأَیْمَن»؛ تا با صورت زمین خورد دیدن صدا زد «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»

بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد همین که پیکرت افتاد خواهرت افتاد

تو نیزه خوردی و یک مرتبه زمین خوردی هزار مرتبه زینب ، برابرت افتاد

تو را به خاطر درهم چه در همت کردند چنان که شرح تن تو به آخرت افتاد

برای دانلود فایل پی‌دی‌اف روضه اینجا را کلیک کنید

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha