پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۲
نگاهی تحلیلی به شخصیت و سیره حضرت فاطمه(س) در منابع حدیثی اهل تسنّن

حوزه/ استاد حوزه و عضو هیأت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه حضرت معصومه(س)، با محوریت منابع حدیثی اهل سنت، به تحلیل شخصیت و سیره حضرت فاطمه زهرا (س) پرداخت و هشت محور کلیدی از جایگاه بی‌بدیل، فضائل برجسته و مواضع تاریخی آن بانوی بزرگوار را بررسی کرد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت‌الاسلام محمد علی مروّجی طبسی، عضو هیأت علمی دانشگاه حضرت معصومه (سلام‌الله علیها)، به موضوع «نگاهی تحلیلی به شخصیت و سیره حضرت فاطمه زهرا (س) در منابع حدیثی اهل تسنن» پرداخته است. این بررسی با استناد به متون معتبر روایی اهل سنت، در پی تبیین هشت محور کلیدی از جایگاه بی‌بدیل، فضائل برجسته و مواضع تاریخی آن بانوی بزرگوار است. هدف از این تحلیل، ارائه تصویری مستند و روشن از عظمت ایشان است که در منابع فرامذهبی بازتاب یافته است.

بسم الله الرحمن الرحیم؛ اولین موضوعی که در کتاب‌های حدیثی اهل سنت مورد توجه قرار گرفته، مسئله «افضلیت و برتری حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها)» است.

امام بخاری (متوفای ۲۵۶ ه.ق) در «صحیح»خود که از معتبرترین منابع حدیثی اهل تسنن به‌شمار می‌آید و می‌توان آن را در رتبه اول قرار داد، روایتی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نقل می‌کند با این مضمون: «فاطمه، سرور زنان اهل بهشت است.» این حدیث در بخش مناقب حضرت فاطمه (س) نقل شده است.

همچنین حاکم نیشابوری (متوفای ۴۰۵ ه.ق) در کتاب المستدرک علی الصحیحین، روایت مشابهی را نقل کرده و بر صحت آن حکم نموده است. او نیز این حدیث را ذیل مناقب آن حضرت(س) آورده است.

*محور اول: افضیلت و برتری حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها)

یکی از موضوعات برجسته در منابع حدیثی اهل سنت، بیان جایگاه رفیع و برتری حضرت فاطمه (س) است. این مسئله از طریق احادیث متعدد و معتبری تبیین شده است.

۱. حدیث مهتری بر زنان اهل بهشت:

در کتاب صحیح بخاری، در باب مناقب فاطمه (سلام‌الله‌علیها)، روایتی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده که فرمودند: «فاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ». حاکم نیشابوری نیز در «المستدرک علی الصحیحین» این روایت را آورده و بر صحت آن تأکید کرده است.

تفسیر واژه «سیده»:

واژه «سید» به معنای سرور، رئیس، مولا و سرپرست است. زمخشری نیز آن را به «مهتر» ترجمه کرده که به معنای بزرگ‌تر و صاحب مقام و مرتبه برتر است.

دلالت حدیث:

بنابراین، وقتی پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند «فاطمه سرور زنان اهل بهشت است»، به این معناست که ایشان برترینِ و بزرگترین تمام بانوان بهشتی، از آغاز خلقت تا پایان آن، هستند. این صراحتاً دلالت بر افضیلت ایشان دارد.

۲. حدیث «فاطمه پاره‌تن من است»:

روایت دیگری که در کتاب‌های معتبری مانند صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ترمذی و المستدرک آمده، این فرمایش رسول خدا (ص) است:

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»

(فاطمه پاره‌ای از من است؛ پس هر کس او را بیازارد، مرا آزرده است).

تفسیر حدیث:

تعبیر «بَضْعَةٌ مِنِّی» به روشنی نشان می‌دهد که وجود حضرت فاطمه (س) جزئی از وجود پیامبر (ص) و در پیوندی ناگسستنی با ایشان است.

استنباط علما از این حدیث:

بسیاری از علمای اهل سنت از این حدیث، برتری حضرت فاطمه (س) بر همه زنان را استنباط کرده‌اند. به عنوان نمونه:

ابوحیان اندلسی (شافعی مذهب، متوفای ۷۴۵ ه.ق) در تفسیر البحر المحیط می‌نویسد که حضرت فاطمه (س) به دلیل اینکه «بضعة من رسول الله» است، برترین زنان از اولین تا آخرین است.

آلوسی بغدادی (متوفای ۱۲۷۰ ه.ق) در تفسیر روح المعانی به صراحت می‌گوید: حضرت فاطمه زهرا (س) به دلیل همین پیوند خاص (بضعة منی)، از مریم، آسیه، خدیجه و تمامی زنان برتر و افضل است.

این دو دسته حدیث و تفسیر علمای اهل سنت از آنها، به وضوح بر مقام افضلیت و سروری حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) بر تمامی زنان جهان، و جایگاه بی‌نظیر ایشان به عنوان بخشی از وجود پیامبر (ص) گواهی می‌دهد.

لذا آلوسی می‌گوید: حتی اگر ما طبق نظر برخی که قائل به نبوت حضرت مریم (سلام‌الله‌علیها) هستند، بپذیریم که حضرت مریم پیامبر بوده است، باز هم حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) از ایشان افضل و برتر و دارای مقامی بالاتر است.

به عبارت دیگر، با استناد به حدیث «فاطمه بضعةٌ مِنّی»، برخی از علمای اهل سنت، حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) را برترینِ همه بانوان خواه همسران پیامبر، خواه آن چهار بانوی بزرگ بهشتی (مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه) و خواه دیگر زنان عالم می‌دانند. این افضلیت منحصر به زمان حیات ایشان نیست و همه زنان قبل و بعد از ایشان را نیز شامل می‌شود.

دیگر بزرگان اهل تسنّن نیز با استناد به همین روایت، بر این برتری تصریح کرده‌اند؛ مانند صالحی شامی(متوفای ۹۴۲ ه.ق) که در کتاب «سبل الهدی» خود به صراحت بیان می‌کند: «حضرت فاطمه به یقین افضلِ همه بانوان عالم است.»

البته ایشان علاوه بر حدیث «فاطمه بَضْعَةٌ مِنِّی»، به روایاتی همچون «سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ» و «سَیِّدَةُ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ» نیز استناد می‌کند و در نهایت نتیجه می‌گیرد که حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) از همه بانوان افضل است.

نکته قابل توجه:

صالحی شامی در ادامه مطلبی نقل می‌کند که وقتی از ابوداود سؤال شد: «آیا حضرت خدیجه(س) افضل است یا حضرت فاطمه؟(س)» چنین پاسخ داد: «رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: فاطمه پاره‌تن من است. حال که چنین است، هیچ چیز و هیچ‌کس را با پاره‌تن رسول خدا برابر نمی‌دانم.»

بیان افضیلت در سایر منابع:

موضوع افضیلت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در منابع دیگر اهل سنت نیز با تعابیر مختلفی مطرح شده است. به عنوان مثال:

حاکم نیشابوری در کتاب مستقلی با عنوان «فضائل فاطمه الزهرا(س)» اشاره می‌کند که ذکر و فضائل حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) در روایات، بسیار مشهور و بیشتر است.

همچنین، وی در همان کتاب روایتی دیگر نقل می‌کند که بر اساس آن، حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) در روز قیامت چنان مورد تکریم و اکرام ویژه خداوند قرار می‌گیرد که این سطح از احترام برای هیچ یک از دیگر خلایق ذکر نشده است. حاکم نیشابوری از این روایت نیز برتری ایشان را استنباط می‌کند.

بنابراین، مسئله افضیلت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) به وضوح در منابع حدیثی و تاریخی اهل سنت مطرح و با استدلال‌های مختلفی مورد تأکید قرار گرفته است.

موضوع دوم: اعلمیت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها)

منظور از اعلمیت، برتری و فزونی دانش ایشان نسبت به دیگران است؛ به این معنا که حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) داناتر، آگاه‌تر و عالم‌تر از دیگر بانوان بودند.

در این زمینه، حاکم نیشابوری در کتاب «فضائل فاطمه الزهرا(س)» روایتی را نقل می‌کند و پیش از بیان آن، تصریح می‌نماید که این فضیلت نشان می‌دهد ایشان در دوران حیات رسول خدا (صلوات‌الله‌علیه) اعلمِ زنان بودند.

شرح روایت:

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) نقل می‌کنند که روزی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در جمعی از اصحاب پرسیدند: «أَخْبِرُونِی، أَیُّ شَیْءٍ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ؟» (به من خبر دهید که بهترین چیز برای زنان چیست؟).

حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرمایند: همه ما از پاسخ به این پرسش درماندیم و نتوانستیم جوابی دهیم. پس از متفرق شدن جمع، من نزد حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) رفتم و موضوع را بازگو کردم.

ایشان فرمودند: «برای زنان، چیزی بهتر از این نیست که مردان را نبینند و مردان هم ایشان را نبینند» (یعنی حیا و پوشش کامل).

حضرت علی (علیه‌السلام) این پاسخ را به محضر پیامبر (ص) بردند و گزارش دادند که این پاسخ را فاطمه (س) داده‌اند.

پیامبر اکرم (ص) با شنیدن این پاسخ فرمودند: « إنّ‌ فاطمة بضعة منّی » (حقیقتا فاطمة(س) پاره تن من است).

استنباط حاکم نیشابوری:

حاکم نیشابوری با استناد به این روایت، تصریح می‌کند که این حدیث دلالت روشنی بر اعلمیت حضرت فاطمه زهرا (س) در دوران حیات پیامبر اکرم (ص) دارد. زیرا هنگامی که همه اصحاب از پاسخ به پرسش پیامبر عاجز ماندند، تنها ایشان بودند که پاسخ صحیح و حکیمانه را ارائه نمودند.

نگاهی تحلیلی به شخصیت و سیره حضرت فاطمه(س) در منابع حدیثی اهل تسنّن

موضوع سوم: اعلمیت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و جایگاه حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها)

روایت دیگری که هم در منابع شیعه و هم اهل‌سنت به‌صورت مستفیض بلکه متواتر معنوی نقل شده، حدیث معروف و قطعی‌الصدور «حدیث ثقلین» است. به تعبیر برخی محدثان اهل‌سنت، این روایت از بیش از بیست نفر از اصحاب پیامبر (ص) در مکان‌ها و موقعیت‌های مختلف نقل شده است.

متن حدیث (به نقل از احمد بن حنبل):

پیامبر اکرم (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«عن أبی سعید الخدری، قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلم: «إنّی قد ترکت فیکم ما إن تمسّکتم به لن تضلّوا بعدی؛ الثّقلین، و أحدهما أکبر من الآخر؛ کتاب اللّه حبل ممدود من السماء إلی الأرض، و عترتی أهل بیتی، ألا و إنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ‌ الحوض».

ترجمه:

از ابوسعید خدری نقل شده که رسول‌خدا(ص) فرمود: «من در میان شما دو چیز بسیار گران‌سنگ می‌گذارم که اگر به آن‌ها تمسک کنید، هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد. یکی از آن دو بزرگ‌تر از دیگری است: کتاب الله (قرآن) ریسمانی که از آسمان به زمین امتداد یافته است و عترتم اهل‌بیت من. آگاه باشید این دو هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا در روز قیامت بر من در حوض کوثر وارد شوند.»

استدلال و تحلیل حدیث:

۱. حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) جزء عترت پیامبر(ص): تعبیر «عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی» به روشنی شامل حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) می‌شود.

۲. تفکیک‌ناپذیری قرآن و اهل‌بیت(ع): این حدیث تصریح می‌کند که قرآن و اهل‌بیت(ع) هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند. این پیوند ناگسستنی چند دلالت مهم دارد:

*اعلمیت اهل‌بیت(ع):

جدایی‌ناپذیری قرآن از اهل‌بیت(ع) به این معناست که علمِ بی‌پایان قرآن، همواره در قلب اهل‌بیت (علیهم‌السلام) محفوظ و حاضر است.

آنان آگاه‌ترین افراد به ظاهر و باطن، تفسیر و تأویل قرآن هستند. این مطلب، اعلمیت اهل‌بیت(ع) و در صدر ایشان حضرت فاطمه زهرا (س) را ثابت می‌کند.

* عصمت اهل‌بیت(ع):

طبق دلالت حدیث ثقلین، اهل‌بیت(ع) هیچگاه و در هیچ زمانی، از قرآن جدا نمی‌شوند. یعنی اهل‌بیت رسول خدا(علیهم‌السلام) در تمام لحظات عمر مبارکشان، «عاملِ تامِّ به قرآن» و در اوج جایگاه پیروی از قرآن بوده‌اند، که این خود گواهی بر مقام عصمت ایشان(ع) است. زیرا کسی که حتی برای یک لحظه از قرآن جدا شود (یعنی بر خلاف آن عمل کند)، دیگر مصداق جدایی‌ناپذیری از قرآن نخواهد بود.

بنابراین، از حدیث ثقلین، می‌توان برتری علمی (اعلمیت) و مقام عصمت اهل‌بیت پیامبر (علیهم‌السلام) و به‌ویژه حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) را به‌ وضوح استنباط کرد.

یقیناً از جمله مواردی که می‌توانیم از حدیث متواتر ثقلین استفاده کنیم، اعلمیت و مرجعیت علمیِ عترت پیامبر(ص) از جمله حضرت فاطمه زهرا(س) است. در روایتی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده که فرمودند: به اهل‌بیت من چیزی نیاموزید چرا که آنان از همه مردم داناترند. آن بانوی با عظمت(س) گرچه وظیفه و بار سنگین امامت را بر عهده نداشته‌اند، ولی طبق حدیث ثقلین و احادیث دیگر، آگاه‌ترین و داناترین اشخاص بودند و سخنانشان ـ‌چه آن وقت که به ایشان مراجعه و سؤال می‌شد، و چه آن هنگام که آن حضرت(س) در موقعیت‌های مختلف از جمله موضوع بسیار مهمّ امامت، به روشنگری و افشاگری پرداختند؛‌ـ واقع‌نما و برگرفته از دریای علم الهی ایشان(ع) بود و هیچ عذر و بهانه‌ای برای مخالفت دیگران با کلام آن حضرت(س) وجود نداشت.

حدیث ثقلین نیز به صراحت بر برتری علمیِ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نسبت به تمام مردم دلالت دارد. حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) به‌عنوان یکی از ارکان اهل‌بیت(ع)، قطعاً مشمول این فضیلت می‌شود.

بنابراین، مسئله اعلمیت اهل‌بیت و حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) موضوع دیگری است که در منابع اهل سنت به آن پرداخته شده است. اگرچه شاید برخی از علمای اهل سنت مانند حاکم نیشابوری به‌صراحت به آن اشاره کرده باشند و دیگر علمای اهل‌تسنّن با این صراحت سخن نگفته باشند، اما اصل روایات و شواهد تاریخی گواه این مقام است.

روایت کلیدی:

همان روایتی که در کتاب فضائل فاطمه الزهرا(س) نگاشته حاکم نیشابوری(م۴۰۵ق) نقل شد یعنی پرسش پیامبر (ص) از اصحاب مبنی بر «بهترین چیز برای زنان چیست؟» و ارائه پاسخ دقیق توسط حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به‌وضوح نشان می‌دهد که ایشان در آن جمع، داناترین فرد برای پاسخ به این پرسش بوده‌اند. این روایت و موارد مشابه در منابع دیگر، دلیلی محکم بر اعلمیت حضرت زهرا (س) به شمار می‌آیند.

*موضوع سوم: عصمت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها)

در کتاب‌های اهل سنت، موضوع عصمت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) به طور برجسته‌ای مطرح شده است. این مسئله در روایتی معتبر به خوبی نمایان است که حاکم نیشابوری(متوفای ۴۰۵ ق) آن را نقل کرده و خود نیز آن را حدیثی صحیح می‌داند.

متن روایت:

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) فرمودند:«إِنَّ اللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِکِ، وَ یَرْضَی لِرِضَاکِ»

ترجمه و تحلیل:

این حدیث معنای عمیقی دارد: به درستی که خداوند به خاطر خشم تو خشمگین می‌شود و به خاطر خشنودی تو خشنود می‌گردد.

* وقتی فاطمه (سلام‌الله‌علیها) غضبناک می‌شود، خداوند نیز به تبعِ غضب ایشان غضب می‌کند.

* و زمانی که ایشان راضی و خشنود می‌شوند، خشنودی خداوند نیز در پی رضایت ایشان(س) حاصل می‌شود.

نقل‌های دیگر:

این روایت معتبر در دیگر منابع حدیثی اهل تسنّن نیز نقل شده است:ابن‌مغازلی(متوفای ۴۸۳ ق) در کتاب مناقب خود، این روایت را با تأکید بیشتری نقل کرده است: «ثإِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِکِ، وَ یَرْضَی لِرِضَاکِ»

همچنین آقای طبرانی(م۳۶۰ق) نیز در کتاب المعجم الکبیر، و حاکم نیشابوری(م۴۰۵ق) در کتاب المستدرک علی الصحیحین آن را نقل کرده‌اند.

دلالت بر عصمت و جایگاه والای معنوی:

این حدیث به روشنی نشان می‌دهد که خشنودی و غضب حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) هم‌جهت و هم‌سو با خشنودی و غضب الهی است. چنین هماهنگی مطلق، تنها در صورتی ممکن است که خشم و رضایت ایشان، کاملاً بر اساس حق و مطابق با رضایت خداوند باشد. این مطلب، گواهی قوی بر مقام والا و عصمت ایشان(س) است، چرا که نشان می‌دهد هیچگونه خطا و هوی‌پرستی در اراده و احساسات و عملکرد ایشان(س) راه ندارد و تمام حرکات و سکناتشان مطابق با رضای الهی است.

تحلیل حدیث و دلالت آن بر عصمت:

صرف‌نظر از منابع شیعی که این روایت به‌وفور در آنها آمده است (مانند روایت امام رضا علیه‌السلام در کتاب عیون اخبار الرضا)، تحلیل محتوایی این حدیث بسیار مهم است.

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِکِ، وَ یَرْضَی لِرِضَاکِ» (خداوند به خاطر خشم تو خشمگین می‌شود و به خاطر رضایت تو خشنود می‌گردد).

تفاوت مهمّ این تعبیر با عبارت کلی «خدا از تو راضی است»:

گاهی گفته می‌شود «خدا از تو راضی است». این عبارت معمولاً در یک جمع‌بندی کلی به کار می‌رود؛ یعنی فردی ممکن است خطاهایی داشته باشد، اما چون غالب اعمالش نیکو و مورد رضای خداست، در نهایت گفته می‌شود خدا از او راضی است. این یک تعبیر کلی است.

اما تعبیر پیامبر (ص) درباره حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به‌مراتب دقیق‌تر، قوی‌تر و اختصاصی است:

اینجا سخن از هم‌نوایی کامل اراده الهی با اراده فاطمه (س) است.

یعنی رضایت یا غضب خداوند، تابعِ مستقیم و بی‌درنگ رضایت یا غضب حضرت فاطمه(س) است. خداوند متعال هر لحظه به‌خاطر رضایت فاطمه(س) خشنود، و به‌خاطر غضب او غضبناک می‌شود.

چنین هماهنگی میان خواست مخلوق و خواست خالق، تنها در یک حالت قابل توجیه و تصور است: زمانی که آن مخلوق، معصوم باشد؛ یعنی اراده، خشنودی و خشمش هیچ‌گاه از مسیر حق و رضایت حقیقی خداوند خارج نشود. کوچکترین خطا، اشتباه یا تبعیت از هوای نفس، این تبعیت را تبعیت رضای خداوند از رضای مخلوق مخدوش می‌کند.

بنابراین، این روایت به روشنی و با تعبیری دقیق و بی‌نظیر، بر عصمت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) دلالت می‌کند.

تحلیل دقیق حدیث و دلالت قاطع آن بر عصمت:

گاهی به یک فرد به‌طور کلی گفته می‌شود «خدا از تو راضی است». این عبارت معمولاً یک جمع‌بندی نهایی است، یعنی ممکن است فرد خطاهایی هم داشته باشد، اما از آنجا که غالب اعمالش نیکو و مورد رضای خداست، در مجموع مشمول رضایت الهی باشد. این یک تعبیر کلی و نسبی است.

اما تعبیر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) درباره حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) چیزی به‌مراتب فراتر و دقیق‌تر است:

«إِنَّ اللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِکِ، وَ یَرْضَی لِرِضَاکِ»

(خداوند به خاطر خشم تو خشمگین می‌شود و به خاطر رضایت تو خشنود می‌گردد).

این تعبیر، یک هماهنگی مطلق و بی‌درنگ را میان دو اراده نشان می‌دهد: رضایت و غضب خداوند متعال، تابع رضایت و غضب حضرت فاطمه (س) است. چنین رابطه‌ای تنها با مقام عصمت ایشان(س) قابل توجیه است.

*چرا این حدیث دلالت قطعی بر عصمت دارد؟

چنین رابطه‌ای بدان معناست که حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) به چنان مقام قرب و فنایی در ذات الهی رسیده‌اند که هیچ‌گاه چیزی را خارج از اراده و خواست خدا اراده نمی‌کنند. به تعبیر دیگر:

۱. رضایت و غضب ایشان(س)، نفسانی و ناشی از هوای نفس نیست. همان‌طور که علامه امینی (رضوان‌الله‌علیه) اشاره کرده‌اند، حالات و عملکرد آن حضرت(س)، بازتابی از خواست و اراده الهی است.

۲. حضرت فاطمه(س) جز در جایی که خدا خشنود است، خشنود نمی‌شوند و جز در موردی که خدا غضب کرده است، غضبناک نمی‌گردند.

۳. بنابراین، رضا و غضب فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) آینه‌ی تمام نمای خشنودی و خشم خداوند متعال است.این مطابقت کامل و دائمی، چیزی جز «عصمت» نام ندارد.

لذا این روایت، به‌صورتی قاطع و با تعبیری بی‌نظیر، بر عصمت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) دلالت می‌کند. ایشان(س) چنان جایگاهی دارند که خشنودی و خشمشان، ملاک و معیار خشنودی و خشم الهی به شمار می‌رود.

اشاره به دیگر شواهد: البته روایات دیگری نیز در کتاب‌های اهل سنت وجود دارد که بر این مقام دلالت می‌کند، مانند لقب «صدیقه» که برای ایشان ثابت شده است و خود گویای راستگویی مطلق و طهارت باطنی ایشان است.

بررسی لقب صدیقه و دلالت آن بر عصمت

حاکم نیشابوری در کتاب «فضائل فاطمه الزهرا» روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمودند: «کانَتْ فاطِمَةُ صِدّیقَةً(فاطمه صدیقه بود).

معنای «صدیقه»:

این واژه چه به صورت «صفة مشبهة» (دلالت بر ثبات و ملکه) و چه به صورت «اسم مبالغه» (دلالت بر شدت و فراوانی) به معنای «بسیار راستگو» است. صدیق یا صدیقه به کسی گفته می‌شود که:

* قولش کاملاً مطابق با واقعیت و حقیقت است.

* عملش کاملاً با قولش هماهنگ و یکسان است و هیچ‌گونه دوگانگی و تناقضی بین گفتار و کردارش وجود ندارد.

* عملی خلاف گفتار یا حقیقت از او سر نمی‌زند.

گواهی عایشه بر این مقام:

حاکم نیشابوری همچنین از عایشه روایتی نقل می‌کند که گفت: «رَحِمَ اللَّهُ فاطِمَةَ، ما رأیتُ أحَداً أصْدَقَ مِنْها بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وآله وَسَلَّمَ»

(خدا فاطمه را رحمت کند؛ بعد از رسول خدا (ص) هیچ‌کس را راستگوتر از او ندیدم).

این گواهی نشان می‌دهد که حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) هرگز سخنی بر خلاف واقع بر زبان نمی‌آوردند و هر آنچه می‌فرمودند، عین حقیقت بود.

*ارتباط «صدیقه» با عصمت:

این مرتبه عالی از راستگویی مطلق و تطابق تام قول و عمل، تنها با مقام عصمت قابل توجیه و تبیین است. عصمت به معنای مصونیت از خطا و گناه، زمینه‌ساز چنین صداقت بی‌چون و چرایی است.

نتیجه‌گیری عملی در مسئله فدک:

با در نظر گرفتن این مقام والا یعنی صدیقه بودن و معصوم بودند می‌توان به روشنی دریافت که حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در ادعای خود درباره فدک، کاملاً راستگو و بر حق بودند.

وقتی فرمودند: «فدک را پیامبر (ص) به من هدیه داده‌اند»، سخن ایشان کاملاً مطابق با واقعیت بود.

و هنگامی که از اثبات مطلوبشان از طریق هبه بودن فدک مأیوس شدند و از طریق ارث فدک را مطالبه کردند و فرمودند: «این میراث من از پدرم است»، این ادعا نیز کاملاً حق و صحیح بود.

بنابراین، دفاع ایشان از حقِّ مالکیت فدک، برآمده از صداقت و عصمت ایشان(س) بود و هر دو ادعا (هم به عنوان هبه و هم به عنوان ارث) بیانگر یک حقیقت واحد بودند.

نگاهی تحلیلی به شخصیت و سیره حضرت فاطمه(س) در منابع حدیثی اهل تسنّن

*موضوع چهارم: حیا و عفاف حضرت فاطمه زهرا (س)

موضوع بعدی که در منابع اهل تسنّن به آن پرداخته شده، حیا و عفاف مثال‌زدنی حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) است. روایات متعددی در این زمینه نقل شده است.

روایت اول: رعایت حجاب در مقابل مرد نابینا

منبع: ابن‌مغازلی (متوفای ۴۸۳ ق) در کتاب مناقب الإمام علی بن أبی‌طالب (علیه‌السلام).

متن روایت: امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) نقل می‌کنند: روزی مردی نابینا اجازه ورود به محضر حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) خواست. ایشان با وجود نابینا بودن مرد، به طور کامل خود را پوشاندند و حجاب گرفتند.

وقتی پیامبر اکرم (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) از این عمل فاطمه زهرا(سلام‌الله علیها) پرسیدند که: «چرا خود را پوشاندی در حالی که او تو را نمی‌بیند؟»، آن حضرت (س) پاسخ دادند:«اگر او مرا نمی‌بیند، من که او را می‌بینم؛ و او بوی من را استشمام می‌کند.»

واکنش پیامبر (ص): پیامبر (ص) با شنیدن این پاسخ فرمودند: «أَشْهَدُ أَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنِّی» (گواهی می‌دهم که تو پاره‌ای از وجود منی).

این روایت نشان‌دهنده حساسیت فوق‌العاده و مراقبت کامل ایشان در حفظ حریم و عفاف است، تا جایی که حتی ادراک غیربصری (مانند بویایی) را نیز در نظر می‌گیرند.

روایت دوم: حجاب کامل هنگام اعتراض و خروج برای احتجاج

(منبع: ابن‌مردویه (متوفای ۴۱۰ ق) در کتاب *مناقب علی بن أبی‌طالب)

متن روایت:

عایشه نقل می‌کند: وقتی به فاطمه (سلام‌الله‌علیها) خبر رسید ابوبکر فدک را مصادره کرده و مانع ورود آن حضرت(س) به فدک شده است، با حجابی کامل از خانه خارج شدند. توصیف عایشه این است: «لاثَت خمارُها علی رأسِها، وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا»(روسری خود را بر سر و گردنش انداخت و با چادرش خود را کاملاً پوشاند).

این توصیف، عیناً منطبق بر دستور الهی در آیه ۳۱ سوره نور است که می‌فرماید: «..وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ..» «..و (برای پوشاندن گردن و سینه‏) مقنعه‏های خود را به روی گریبان‏هایشان بیندازند..».

و همچنین این آیه شریفه: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ...» (احزاب/۵۹) «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و همسران کسانی که مؤمن هستند بگو: چادرهایشان را بر خود فرو پوشند...».

این دو روایت از منابع اهل تسنّن به خوبی نشان می‌دهد که حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) الگوی عملی و تجسم عینی حیا و عفاف ** بودند. ایشان نقش اجتماعی ـ سیاسی خود را که همان دفاع جانانه از امامت و ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) بود ـ با محوریت عفت و حیا و حجاب ایفا نمودند و در واقع عفاف و حجاب قرآنی را آمیخته با نقش اجتماعی ـ سیاسی خود مجسّم نمودند.

آیه پنجاه‌ونهم سوره احزاب، که خداوند متعال در آن می‌فرماید: «... یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ...»، اشاره به پوشش ویژه‌ای برای زنان دارد. تحقیقات لغوی نشان می‌دهد «جَلابیب» جمع «جِلْباب» است که غیر از «خِمار» (روسری) بوده و پوششی بلندتر و فراتر محسوب می‌شود. برخی مفسران و اهل لغت به‌صراحت «جَلابیب» را به معنای چادر دانسته‌اند و این ترجمه دور از واقعیت نیست.

بر همین اساس، در روایات تاریخی آمده است که حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله علیها) هنگامی که قصد حضور در جمع را برای بیان خطبه‌ای مهم داشتند، نخست روسری و چادر خود را به‌طور کامل پوشیدند و سپس از منزل خارج شدند و به سمت مجلس ابوبکر که در مسجد رسول خدا(ص) بود، رفتند. ایشان در آنجا خطبه‌ای غرا، پرمحتوا، مستدل و کوبنده ایراد کردند که به «خطبه‌ی فدکیه» معروف شد.

در این خطبه، موضوعات گسترده‌ای همچون خداشناسی، امام‌شناسی، پیامبرشناسی، وضعیت مردم در دوران جاهلی و مسئله‌ی امامت مطرح گردید و در میان جمعی از مردم مدینه، مسئله‌ی میراث فدک نیز پیگیری شد.

نکته‌ای که در اینجا قابل تأمل است، این است که طبق این روایت، حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) پیش از هر اقدامی برای حضور سیاسی و اجتماعی و پیش از بیان مطالب مهمی مانند امامت و دفاع از حق خویش در مسئله‌ی فدک، ابتدا حجاب خود را به‌طور کامل رعایت کرده و با پوشش چادر در اجتماع حاضر شدند. این رفتار، نشان‌دهنده‌ی الگویی روشن از «حضور عفیفانه‌ی زن در عرصه‌ی فعالیت‌های اجتماعی» است که از سیره‌ی فاطمی استنباط می‌شود.

*موضوع پنجم: ارائه مشورت به مخالفان مشروعیت حکومت خلفا

موضوع قابل توجه دیگر که در منابع کهن اهل سنت نیز منعکس شده، مسئله‌ی ارائه‌ی مشورت و رایزنی حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) با مخالفان مشروعیت خلافت حاکمان وقت است. ایشان با کسانی که پس از وفات پیامبر (صلی‌الله علیه‌وآله) با خلافت حاکمان جدید مخالف بودند و آن را نامشروع می‌دانستند، ارتباط و مشورت داشتند.

بر اساس گزارش‌های تاریخی، گروهی از اصحاب از جمله حضرت علی علیه‌السلام و زبیر در خانه حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها تحصن کردند. ابن ابی شیبه (متوفای ۲۳۵ ه.ق) که از محدثان برجسته و مورد اعتماد است و حتی بخاری نیز در صحیح خود از او روایت کرده، در کتاب «المصنف» خود به این واقعه اشاره کرده است.

او گزارش می‌دهد که علی علیه‌السلام و زبیر به‌طور مستمر و پیوسته به خانه حضرت فاطمه سلام‌الله علیها وارد می‌شدند و با ایشان دربارهٔ امور، از جمله مسئله خلافت و حکومت تازه تأسیس شده، مشورت می‌کردند.

ابن ابی شیبه ادامه می‌دهد که وقتی خبر این اجتماعات و مشورت‌ها به عمر بن خطاب رسید، او به خانه حضرت فاطمه سلام‌الله علیها آمد و گفت: «ای دختر رسول خدا! سوگند به خدا، هیچ‌کس نزد ما محبوب‌تر از پدرت نیست و پس از او نیز هیچ‌کس محبوب‌تر از تو نیست. اما به خدا سوگند می‌خورم اگر این اجتماعات در خانه تو ادامه یابد، مانع از آن نخواهد بود که دستور دهم خانه را با تمام ساکنانش آتش بزنم!»

این روایت، «تهدید به آتش‌زدن خانه» حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها را به‌وضوح گزارش می‌کند. در ادامه روایت نیز آمده است که حضرت فاطمه سلام‌الله علیها به تحصن‌کنندگان هشدار دادند که عمر سوگند خود را عملی خواهد کرد و هیچ ملاحظه‌ای نخواهد کرد.

شبیه به این روایت، ابن ابی الحدید معتزلی (متوفای ۶۵۶ ه.ق) نیز در شرح خود بر نهج‌البلاغه (جلد دوّم) نقل کرده است که علی علیه‌السلام، زبیر و عده‌ای از بنی‌هاشم در خانه حضرت فاطمه سلام‌الله علیها تحصن کرده بودند و عمر با تهدید به آتش‌زدن خانه، قصد متفرق کردن آنان را داشت. [(.. و الذی نفسی بیده لتخرجن إلی البیعة أو لأحرقن البیت علیکم..)]

در نقلی دیگر، پس از رحلت پیامبر(ص) عده‌ای از بیعت با خلیفه سقیفه خودداری کردند از جمله: زبیر بن عوام، مقداد بن اسود، سعد بن ابی‌وقاص، عباس بن عبدالمطلب و فرزندانش، خالدبن سعیدبن عاص، ابوسفیان بن حرب، ابوسفیان بن حارث، و همه بنی‌هاشم.

نقش منحصر به فرد حضرت فاطمه زهرا (س) در این صحنه را می‌توان در چند محور کلیدی بررسی کرد:

۱. کانون مقاومت و پناهگاه معترضان به حکومت خلفا

خانه حضرت فاطمه(س) به مرکز تحصّن و هماهنگی اصلی مخالفان حکومت خلفا تبدیل شد. این نشان‌دهندهٔ جایگاه ایشان به عنوان مرجع فکری و سیاسی برای جبههٔ حق است. حضور ایشان به این اعتراض، مشروعیت و وزن معنوی فوق‌العاده‌ای می‌بخشید.

۲. مشاوره سیاسی و جهت‌دهنده به جبههٔ حق

همانطور که در روایت ابن ابی شیبه آمده، شخصیت‌های بزرگی مانند حضرت علی (ع) به طور مستمر با ایشان مشورت می‌کردند. این نشان می‌دهد که ایشان نقش فعال و رهبری‌کننده در تحلیل اوضاع، و تعیین موضع و استراتژی داشتند. مشورت دربارهٔ «امر خلافت» نشان از عمق تأثیرگذاری آن حضرت(س) در سیاست آن زمان دارد.

۳. سدی آهنین در برابر تهدید و خشونت دنیاطلبان

در گزارش ابن ابی‌الحدید آمده که حضرت فاطمه(س) هنگامی که پشت در می‌ایستاد و صدایش را به مأموران خلفا برای دستگیری امیرالمؤمنین علی(ع) جهت بیعت اجباری، می‌رساند؛ پراکنده و منصرف می‌شدند. این یعنی حضرت فاطمه(س) در برابر تهدید و خشونت حکومت دنیاطلبان، و در دفاع از حقانیت امامت و ولایت الهی امیرالمؤمنین(ع) چون سدّی آهنین ایستادگی کردند.

۴. افشاگری ماهیت واقعی کودتاگران

حضرت فاطمه(س) با رفتن به پشت در خانه، از ماهیت واقعی حکومت کودتایی منافقان پرده برداشتند. آن حضرت(س) نشان دادند که برای کودتاگران دنیاطلب و ریاست‌طلب، اهمیتی ندارد که در خانه‌ای که مخالفان حکومت تحصّن کرده‌اند، چه کسانی هستند: امیرالمؤمنین علی(ع) باشد که به تعبیر قرآن جان رسول‌خدا(ص) بود (..أنفسنا و أنفسکم..) یا فاطمه(س) که به تعبیر رسول‌خدا(ص) «بضعة منّی» و «سیّدة نساء أهل‌الجنّة» و «إنّ الله لیغضب لغضبک..» بود. یا دیگر صحابه در آن خانه باشند. آنچه مهمّ بود تصاحب قدرت و رسیدن به حکومت دنیا بود گرچه با ابزار تهدید و خشونت و زور محقق شود. این نقش بی‌بدیل و منحصر به فرد فقط از پاره تن پیامبر حضرت فاطمه(س) بر می‌آمد.

نگاهی تحلیلی به شخصیت و سیره حضرت فاطمه(س) در منابع حدیثی اهل تسنّن

موضوع ششم: پیگیری مستمرّ و مطالبه فدک

منابع معتبر حدیثی اهل تسنّن نشان می‌دهد که بخشی از سیره حضرت فاطمه(س) پیگیری دائمی ایشان(س) برای بازستاندن فدک از حکام وقت بوده است. طبق روایت بخاری(م۲۵۶ق) و مسلم(م۲۶۱ق)، حضرت فاطمه(س) پیوسته بهره خود از میراث رسول‌خدا(ص) را (از جمله خیبر و فدک) از ابوبکر مطالبه می‌کرد. ( وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ تَسْأَلُ أَبَا بَکْرٍ نَصِیبَهَا مِمَّا تَرَکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ مِنْ خَیْبَرَ وَ فَدَکٍ‌ وَ صَدَقَتَهُ بِالْمَدِینَةِ‌، فَأَبَی أَبُو بَکْرٍ عَلَیْهَا ذَلِکَ‌) اما خلیفه اوّل امتناع کرد.

در اینجا دو نکته بسیار مهمّ درباره راز مطالبه فدک وجود دارد:

۱. فدک سند و نماد حقانیت اهل‌بیت(ع)

فدک طبق احادیث فراوان شیعه وسنّی، «فِیء» و هدیه رسول‌خدا(ص) به پاره تن و نزدیک‌ترین فرد به او، حضرت فاطمه(س) بود. اما چون این مطلب مورد تأیید حاکمان وقت قرار نگرفت، آن حضرت(س) از راه مطالبه میراث، این قضیه را پیگیری کردند. چنانچه حضرت فاطمه(س) در بازپس‌گیری فدک موفق می‌شدند، به معنای به رسمیت‌شناختن حقانیت اهل‌بیت(ع) در دادخواهی و دعاوی ایشان بود. ابن ابی‌الحدید معتزلی می‌گوید: «اگر آن روز فدک را به مجرّد ادعای فاطمه(س) بازمی‌گرداند، فردای آن روز، برای همسرش (علی(ع)) خلافت را ادعا می‌کرد و او را از خلافت بر کنار می‌نمود..»(شرح ابن ابی‌الحدید، ج۱۶ لو اعطاها الیوم فدک بمجرّد دعواها...)

حاکمان جبهه نفاق به خوبی می‌دانستند که اگر در کوچک‌ترین ادعای حق حضرت زهرا (س) که واضح و آشکار بود تسلیم شوند، دیوار مشروعیت شکننده خود را فرو ریخته‌اند. اگر امروز فدک را بازمی‌گرداندند، فردا حضرت فاطمه (س) با همان استدلالات قوی و با اتکا به جایگاهش به عنوان تنها بازماندهٔ پیامبر (ص) می‌توانست حق خلافت همسرش، امیرالمومنین (ع) را مطالبه کند. پذیرش اولین حق، سابقه‌ای ایجاد می‌کرد که امکان رد ادعای دوم را از بین می‌برد.

۲_استراتژی تحریم ظالمانه اقتصادی بر ضد دوستان و پیروان اهل‌بیت(ع)

خداوند در آیه هفتم سوره منافقون می‌فرماید:

﴿الَّذِینَ یَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنْفَضُّوا...﴾

(همانان که می‌گویند: بر کسانی که نزد رسول‌الله هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند...)

این آیه شریفه سیاست و خط مشی منافقان را برای پراکنده ساختن پیروان رسول‌الله(ص) ترسیم نموده است. آن سیاست عبارتست از: تحریم اقتصادی مؤمنان. این سیاست ظالمانه نسبت به دوستان و پیروان جانشین رسول‌الله(ص) یعنی امیرالمؤمنین علی(ع) با جدیت بیشتر و با اهداف ذیل دنبال شد:

- هدف اول: فشار اقتصادی مستقیم بر خود اهل‌بیت (ع)، به ویژه حضرت فاطمه (س) و امام علی (ع)، تا آنها را در تنگنای معیشتی قرار دهند و از تمرکز بر فعالیت سیاسی و رهبری جامعه بازدارند.

- هدف دوم: قطع کردن منبع مالی که می‌توانست برای حمایت از پیروان و یاران وفادار اهل‌بیت (ع) هزینه شود. فدک یک ملک بزرگ و پردرآمد بود که می‌توانست هزینه‌های یک شبکهٔ اجتماعی و سیاسی را تأمین کند.

- هدف نهایی: ایجاد انزوا و پراکندگی در اطراف اهل‌بیت (ع). با محرومیت اقتصادی، یاران و شیعیان مجبور به ترک ایشان می‌شدند تا امور معیشتی خود را تأمین کنند. این دقیقاً تحقق عملی عبارت «حَتَّی یَنْفَضُّوا» (تا پراکنده شوند) بود.

غصب فدک: حمله‌ای چندوجهی

بنابراین، غصب فدک تنها یک مصادرهٔ مالکیت شخصی نبود، بلکه یک عملیات استراتژیک سیاسی-اقتصادی بود با این اهداف:

- محروم کردن مرکز جبههٔ حق از استقلال مالی.

- سلب توانایی اهل‌بیت (ع) برای حمایت از پیروان.

- ارسال پیامی به همهٔ جامعه مبنی بر قطع رابطه با اهل‌بیت (ع) و عدم حمایت از آنان.

موضوع هفتم: خشم و قهر سیاسی حضرت فاطمه (س) بر صاحبان حاکمیت

در بسیاری از منابع حدیثی اهل تسنن به صراحت این مطلب بیان شده است که حضرت فاطمه (س) تا آخرین لحظات حیات، حکومت خلفا را به رسمیت نشناختند و با خشم و قهر نسبت به آنان، از دنیا رفتند. این قهر زمانی بود که آن حضرت (س) از بازپس‌گیری فدک مأیوس شدند. خشم و قهر سیاسی حضرت فاطمه (س) با تعابیر مختلفی در کتاب‌های حدیثی اهل تسنن منعکس شده است.

از جمله بخاری در صحیح خود (م۲۵۶ق) با ذکرسند به نقل از عائشه می‌نویسد:

«فاطمه (رضی الله عنها) دختر رسول خدا (ص) بعد از وفات آن حضرت (ص)، باقی‌ماندهٔ میراث خود را از آنچه پیامبر باقی گذاشته بود که «فی ء» بود، از ابوبکر مطالبه کرد.

ابوبکر گفت: رسول خدا (ص) فرموده‌اند: ما پیامبران چیزی به ارث نمی‌گذاریم، آنچه بر جای می‌ماند صدقه است.

فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّی تُوُفِّیَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ… پس فاطمه(س) دختر رسول‌خدا(ص) خشمگین شد. و هرگونه سخن و ارتباطی را با ابوبکر قطع کرد. این قطع ارتباط تا وفات حضرت فاطمه(س) ادامه داشت. آن حضرت(س) بعد از رسول‌خدا(ص) شش ماه زندگی کردند.

در «مسند احمد بن حنبل» (پیشوای حنابله، متوفی ۲۴۱ هـ)، ج ۱، ص ۲۰۴ و «السنن الکبری» (بیهقی، متوفی ۴۵۸ هـ، محدث و فقیه شافعی) ج ۶، ص ۴۹۰ نظیر تعبیر بخاری نقل شده است.

در تعبیر دیگر صحیح بخاری، و نیز صحیح مسلم، عبارت «فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَی أَبِی بَکْرٍ فِی ذَلِکَ، فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّی تُوُفِّیَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ» نقل شده است.

«وَجَدَ عَلَی» به گفته لغت‌شناسان (مانند ازهری در تهذیب اللغة، ابن سیده در المحکم و ابن اثیر در النهایة) به معنای «غضبناک شدن و خشم گرفتن بر...» می‌باشد. طبق این حدیث، حضرت فاطمه(س) پس از خشمگین‌شدن، دیگر با خلیفه اوّل سخن نگفتند تا اینکه از دنیا رفتند.

این تعابیر خط بطلانی است بر آنچه برخی ادعا می‌کنند میان فاطمه زهرا(س) و حاکمیت وقت، «روابط حسنه» بوده است. همچنین نشان می‌دهد که برای حاکمان وقت، نه غضب حضرت فاطمه(س) اهمیتی داشت و نه جلب رضایت آن حضرت(س). رضایت و غضبی که به فرموده رسول‌خدا(ص) آینه تمام‌نمای خشنودی و خشم خداوند بود. این قهر و خشم سیاسی طبق منابع حدیثی اهل‌تسنن شش ماه تا آخرین لحظات عمر شریف حضرت فاطمه(س) ادامه داشته است.

*موضوع هشتم: وصیت حضرت فاطمه(س) به دفن شبانه

آخرین موضوعی که می‌توان از منابع حدیثی اهل‌تسنن استخراج نمود، موضوع وصیت به دفن شبانه است. ابن قتیبه (متوفای ۲۷۶ هـ ق) که گرایشی به مذهب حنبلی داشته در کتاب «تأویل مختلف الحدیث» می‌نویسد:

«وَقَدْ طَالَبَتْ فَاطِمَةُ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا أَبَا بَکْرٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ بِمِیرَاثِ أَبِیهَا رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا لَمْ یُعْطِهَا إِیَّاهُ حَلَفَتْ لَا تُکَلِّمَهُ أَبَدًا وَأَوْصَتْ أَنْ تُدْفَنَ لَیْلًا لِئَلَّا یَحْضُرَهَا فَدُفِنَتْ لَیْلًا». فاطمه (سلام‌الله علیها) از ابوبکر، میراث پدرش رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) را مطالبه کرد، اما ابوبکر از دادن آن امتناع ورزید. پس از این، فاطمه (سلام‌الله علیها) سوگند یاد کرد که هرگز با او سخن نگوید. سپس وصیت کرد که شبانه دفن شود تا او نتواند بر جنازه‌اش حاضر شود.

بخاری و مسلم نیز در صحیح خود با اشاره به دفن شبانه حضرت فاطمه(س)، تصریح کرده‌اند که علی(ع) دیگران را از مراسم نماز و تشییع همسرشان(س) با خبر نکردند و علی(ع) بر ایشان(س) نماز خواندند: «دَفَّنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا، وَلَمْ یُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّی عَلَیْهَا». این اعلام نکردن، ریشه در وصیت حضرت فاطمه(س) دارد.

باید توجه داشت که ابن قتیبه جایگاه مهمی نزد علمای رجال اهل‌تسنن دارد. شمس‌الدین ذهبی (متوفای سده هشتم) درباره وی تعابیر ذیل را به کار برده است: «الْعَلَّامَةُ الْکَبِیرُ ذُو الْفُنُونِ، کَانَ ثِقَةً بَصِیرًا فَاضِلًا ... مِنَ الثِّقَاتِ وَأَهْلِ السُّنَّةِ» (سیر اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۲۹۶). در این عبارات، به وثاقت، تبحر، فضل علمی ابن قتیبه و اینکه او از علمای بزرگ اهل سنت بوده، تصریح شده است.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha