حجت الاسلام هادی شجاعی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی موسسه امام خمینی(ره) در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، اظهار کرد: سند راهبردی امنیت ملی آمریکا در سال ۲۰۲۵، بهعنوان سندی که بازتاب دهنده نگاه هژمونیک نخبگان حاکم بر واشنگتن به نظم جهانی است، حاوی اشارات صریح و ضمنی قابلتأملی در مورد منطقه غربآسیا (خاورمیانه) و بهویژه محور مقاومت است.
عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی موسسه امام خمینی(ره) بیان کرد: در این چارچوب، میتوان چند محور کلیدی را رصد کرد که نهتنها جهتگیریهای آتی واشنگتن را ترسیم میکند، بلکه نقاط آسیبپذیر و اضطراری آن را نیز عیان میسازد.
کارشناس مسائل سیاسی ابراز کرد: نخستین و واضحترین مؤلفه، تغییر در اولویتبندی استراتژیک واشنگتن است و تأکید آمریکا بر کاهش حضور در خاورمیانه، خروج از «جنگهای بیپایان» و «تقسیم بار» با متحدان، بیش از آنکه نشانه کنارهگیری باشد، بازتابدهنده تغییری در راهبرد مدیریت هزینههاست. این تغییر ناشی از گسترش همزمان تعهدات ناتو در مناطق گوناگون (روسیه، آمریکای لاتین، غرب و شرق آسیا) و ناتوانی در پیگیری مؤثر همه آنها به صورت همزمان است.
تحلیلگر مسائل سیاسی گفت: واشنگتن درصدد است با کمینهسازی حضور مستقیم و زمینی خود، از طریق تقویت بازیگران محلی همسو (نظیر رژیم صهیونیستی و برخی حکومتهای عربی) و افزایش فشارهای فراسرزمینی (تحریم، عملیات سایبری و ترور)، میدان را به گونهای دیگر اداره کند و هدف، حفظ سلطه و جلوگیری از شکلگیری یک قدرت هژمونیک رقیب در منطقه، با کمترین هزینه ممکن برای خود است.
حجت الاسلام شجاعی ادامه داد: در این میان، جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کانون مقاومت و عامل بیثباتکننده اصلی از نگاه واشنگتن شناسایی و هدفگذاری شده است و اشاره مستقیم به عملیات «چکش نیمهشب» برای نابودی ظرفیت هستهای ایران و نیز ذکر تضعیف ایران بر اثر اقدامات رژیم صهیونیستی، گویای دو واقعیت است.
وی افزود: از یک سو، واشنگتن بهصورت نمادین به گزینه نظامی علیه ایران اشاره میکند تا قدرت بازدارندگی خود را حفظ کند. از سوی دیگر، این اشارهها در کنار تأکید بر حل دیپلماتیک مناقشات (مانند ادعای امکان صلح بین ایران و اسرائیل!)، نشان از تناقض و درماندگی در رویارویی با یک قدرت مقاومتی یکپارچه و ریشهدار دارد.
عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی موسسه امام خمینی(ره) تصریح کرد: تجربه «نبرد ۱۲ روزه» و مقاومت موفقیتآمیز در برابر ادعاهای ناتو-صهیونیستی، عملاً گزینه تهاجم تمامعیار را برای طرف مقابل پرهزینه و غیرقابل دفاع ساخته است. از این رو، در سند شاهد تمرکز بر «تضعیف» به جای «نابودی» و تأکید بر فشارهای غیرمستقیم هستیم و به رغم نگاه ظاهری حاکم بر این سند، به نظر میرسد تقابل میان جبهه مقاومت تحت رهبری ایران از یک سو، و ناتو به سرکردگی آمریکا با نمایندگی رژیم صهیونیستی از سوی دیگر، تا حدی پیش رفته که امکان بازگشت و عقبنشینی برای هیچ یک از طرفین به سادگی قابل تصور نیست و در نتیجه، وقوع درگیریهای نظامی شدیدتر در آیندهای نه چندان دور، کاملاً محتمل و قابل پیشبینی است.
کارشناس مسائل سیاسی عنوان کرد: با این حال، کلانروند استراتژیک واشنگتن، چرخش به سمت رقابت تمامعصری با چین است و تمامی بخشهای سند، از تأکید بر بازسازی صنعت داخلی و سلطه انرژی گرفته تا اولویتبندی منطقه آسیا-اقیانوسیه و حتی طراحی مانور در آمریکای لاتین برای کنترل ترانزیت اقیانوس اطلس به آرام، همگی گواه این ادعاست.
تحلیلگر مسائل سیاسی گفت: واشنگتن خود را برای یک رویارویی ساختاری در چند سال آینده آماده میکند و براساس برخی زمانبندیهای داخلی، سال ۲۰۲۷ را بهعنوان نقطه عطف احتمالی در نظر دارد و در این چارچوب، منطقه غربآسیا برای آمریکا دو نقش تعریف میکند: نخست، حفظ ثبات حداقلی و جلوگیری از انفجار جبهه جدید که منابع را از میدان اصلی نبرد (شرق) منحرف کند. دوم، استفاده از متحدان منطقهای بهعنوان اهرم فشار غیرمستقیم علیه رقبای جهانی، از جمله چین و روسیه، از طریق مسائل انرژی، لجستیک و نفوذ سیاسی.
حجت الاسلام شجاعی اذعان کرد: اما ارزیابی واقعبینانه از تواناییهای کنونی واشنگتن و متحدانش، تصویر چندان هماهنگی را ترسیم نمیکند. در جبهه شمالی اروپا و در برابر روسیه، ناتو علیرغم ادعاها، از موضع ضعف عمل میکند و بحران اوکراین نهتنها شکافهای درونی اتحادیه اروپا و ناتو را عمیقتر کرده، بلکه برتری نظامی و اقتصادی روسیه در میدان نبرد را به یک واقعیت غیرقابل انکار تبدیل ساخته است. ناتو و آمریکا فاقد راهبرد روشن برای خروج از این بنبست هستند و بیشتر در حال «خرید زمان» و جلوگیری از فروپاشی کامل جبهه متحدان اروپایی خود میباشند.
وی ادامه داد: این شکست راهبردی، منابع و توجه واشنگتن را به شدت مصروف خود کرده است.
در جبهه مقاومت در غربآسیا نیز، واشنگتن با معمایی پیچیدهتر روبروست و رژیم صهیونیستی، بهعنوان کارآمدترین متحد منطقهای، خود در بحران هویت، مشروعیت و امنیتی عمیقی فرو رفته و توانایی ایفای نقش «ژاندارم منطقه» را به صورت انفرادی از دست داده است. از سوی دیگر، پروژه عادیسازی (ابراهیم) نتوانسته اجماع مورد نظر را ایجاد کند و مقاومت مردمی در سراسر منطقه، پایههای هرگونه توافق سازشکارانه را سست کرده است.
عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی موسسه امام خمینی(ره) اظهار کرد: شکست در جنگ ۱۲ روزه، یک نمونه عینی از ناتوانی در مهار مقاومت حتی با بسیج تمامی ظرفیتهای یک طرف بود. احتمال تکرار چنین سناریویی با ابعاد و پیامدهای گستردهتر، مانع جدی بر سر راه هر اقدام ماجراجویانه جدید است.
تحلیلگر مسائل سیاسی یادآور شد: با جمعبندی مفاد سند و تطبیق آن با واقعیتهای میدانی، آینده تحولات را میتوان در چند محور پیشبینی کرد؛ نخست افزایش فشارهای غیرمستقیم: واشنگتن تلاش خواهد کرد با تشدید جنگ اقتصادی، روانی و سایبری و احتمالاً عملیاتهای محدود و قابل انکار، محور مقاومت را تحت فشار قرار دهد، بدون اینکه به درگیری تمامعیار مستقیم کشیده شود.
وی اضافه کرد: با وجود تأکید سند بر فشار غیرمستقیم، تحلیل میدانی نشان میدهد عمق فعلی تنشها و پایین بودن آستانه تحمل طرفها، خطر بروز درگیریهای نظامی مستقیم را به یک احتمال واقعی و جدی تبدیل کرده است.
کارشناس مسائل سیاسی افزود: دوم؛ تقسیم میدان و تمرکز بر اولویت شرق: استراتژی اصلی، مهار و مدیریت غربآسیا در حد «آتشبهاختیار» است تا تمام توان بر رقابت با چین متمرکز شود و جابجایی گسترده نیرو در آمریکای لاتین برای کنترل گذرگاههای اقیانوسی و سلطه بر منابع نفتی ونزوئلا نیز در همین راستا قابل تفسیر است.
حجت الاسلام شجاعی گفت: سوم؛ تلاش برای بازسازی اجماع منطقهای شکستخورده: واشنگتن میکوشد با ارائه بستههای امنیتی، فناوری و اقتصادی به حکومتهای عربی، بار دیگر آنان را در مقابل محور مقاومت متحد کند؛ پروژهای که به دلیل قدرت نرم و سخت مقاومت و تغییر نگرشهای منطقهای با دشواریهای زیادی مواجه است.
وی ادامه داد: چهارم؛ آمادهسازی برای سناریوی درگیری گستردهتر: تمامی این اقدامات در بستری انجام میشود که واشنگتن خود را برای یک تقابل بزرگتر در بازه زمانی میانمدت (حوالی ۲۰۲۷) آماده میکند و در این سناریو، کنترل انرژی و خطوط ترانزیت جهانی کلید خواهد بود.
عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی موسسه امام خمینی(ره) خاطرنشان کرد: بنابراین، هر تحرکی در غربآسیا و آمریکای لاتین را باید در این چارچوب کلان تحلیل کرد و در نهایت، این سند بیش از آنکه نمایش قدرت باشد، اعلام تغییر تاکتیک در شرایط ضعف نسبی است و واشنگتن میپذیرد که نمیتواند همزمان در تمام جبههها بجنگد، بنابراین میکوشد با عقبنشینی تاکتیکی از برخی میادین و بازتعریف اولویتها، نیروهای خود را برای نبرد اصلی متمرکز کند.
حجت الاسلام شجاعی خاطرنشان ساخت: موفقیت یا شکست این راهبرد، نه فقط به اقدامات واشنگتن، که به هوشمندی، وحدت و قدرت مانور بازیگرانی چون محور مقاومت، چین و روسیه در استفاده از این فرصتها و شکافهای ایجادشده بستگی دارد. آینده غربآسیا بیش از هر زمان دیگری در گرو تحولات این بازی بزرگ جهانی است.











نظر شما