به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از اراک،وحدت حوزه و دانشگاه، فراتر از یک شعار سیاسی، ضرورتی حیاتی برای پیشرفت و تمدنسازی در جمهوری اسلامی ایران است. با وجود تأکیدات مکرر، این هدف راهبردی با چالشهای نهادی، روششناختی و فرهنگی عمیقی مواجه است.
حجتالاسلام احمدی اراکی مبلّغ حوزه علمیه استان مرکزی در یادداشتی به بررسی ضرورتها، موانع و راهکارهای عملی تحقق این وحدت میپردازد:
پس از انقلاب اسلامی، رابطه میان سنت و مدرنیته، دین و علم، و به تبع آن، پیوند میان حوزه و دانشگاه، به یکی از محوریترین مباحث فکری-فرهنگی تبدیل شد. امام خمینی(ره) با درک این ضرورت، شعار وحدت حوزه و دانشگاه را مطرح و آن را مسئلهای حیاتی برای کشور خواندند. با این حال، علیرغم گذشت دههها، این آرمان کلیدی همچنان با چالشهای ساختاری و عملیاتی جدی روبهروست. تحقق این وحدت، نیازمند گذر از شعار به اقدام و شناسایی دقیق موانع و ارائه راهکارهای عملی است.
بخش اول: چرایی وحدت؛ یک ضرورت راهبردی
وحدت حوزه و دانشگاه، یک انتخاب ساده نیست، بلکه ضرورتی راهبردی برای آینده نظام و تحقق تمدن نوین اسلامی است. این ضرورت را در چند محور میتوان بررسی کرد:
تولید علم نافع: جهان امروز با چالشهای پیچیده اخلاقی، زیستی و فناورانه مواجه است که پاسخ به آنها، تلفیق معرفت دینیِ اجتهادی با دانش تخصصی و روشهای تجربی را میطلبد. این وحدت، مانع از دوگانگی علم و دین یا حاکمیت علم سکولار میشود.
حل مسائل کلان کشور: مشکلاتی مانند فقر، فساد، بیعدالتی و بحران محیط زیست، نگاهی همهجانبه میطلبند. در این نگاه، حوزه با چارچوبهای ارزشی، فقهی و اخلاقی خود، جهتگیری کلی را مشخص میکند و دانشگاه با ابزارهای علمی و روشهای پژوهشی روز، راهکارهای عملیاتی ارائه میدهد.
مقابله با جنگ نرم: تفرقه میان این دو کانون تولید فکر و هویتسازی، به معنای تضعیف جبهه داخلی در برابر تهاجم فرهنگی دشمن است. وحدت آنها، هویتی منسجم، خودباور و مقاوم در برابر استحاله فرهنگی میآفریند.
کارآمدی نظام و پیشرفت: نظام اسلامی برای الگوسازی، نیازمند حداکثر کارآمدی است که تنها از همافزایی سرمایههای فکری حاصل میشود. حوزه بدون علوم جدید در خطر انزوا و دانشگاه بدون جهتگیری دینی در خطر از خودبیگانگی و تقلید کورکورانه است.
تحقق الگوی پیشرفت اسلامی-ایرانی: طراحی و اجرای این الگو، پروژهای عظیم و بینرشتهای است که بدون مشارکت مجتهدان آگاه از زمان و متخصصان متعهد به ارزشها ممکن نخواهد بود.
بخش دوم: چالشهای پیش رو؛ موانع ساختاری و فرهنگی
علیرغم این ضرورتها، موانع عمیقی سر راه وحدت وجود دارد:
۱. چالشهای نهادی و مدیریتی: ساختار غیرمتمرکز، سنتی و رابطهمحور حوزههای علمیه، با ساختار متمرکز، بوروکراتیک و سلسلهمراتبی دانشگاهها تحت نظارت وزارت علوم، تفاوت بنیادینی دارد که هماهنگی را دشوار میسازد.
۲.چالشهای پژوهشی و روششناسی: روش تحقیق در حوزه عمدتاً نقلی، تفسیری و اجتهادی است، در حالی که دانشگاه بر روشهای تجربی، کمی و تحلیلی تکیه دارد. این تفاوت، مانع شکلگیری زبان علمی مشترک، معیارهای ارزیابی یکسان و انجام پروژههای تحقیقاتی مشترک میشود.
۳.چالشهای فرهنگی و روانشناختی: کلیشهها و پیشداوریها (حوزوی = سنتی/غیرعقلانی؛ دانشگاهی = غربزده/بیاعتنا به دین)، تفاوت در سبک زندگی و ارزشهای سازمانی، و ترس هر دو طرف از «هضم شدن» و از دست دادن هویت مستقل، از موانع مهم فرهنگی است.
بخش سوم: گذر از چالش؛ راهکارهای عملیاتی
تحقق وحدت نیازمند اجرای گامبهگام راهکارهای عملی است:
راهکارهای نهادی و ساختاری:
ایجاد شورای عالی هماهنگی حوزه و دانشگاه: متشکل از مراجع تقلید، اساتید برجسته حوزه، روسای دانشگاههای تراز اول و مسئولان وزارت علوم با اختیارات قانونی و بودجه مستقل برای سیاستگذاری کلان و رفع موانع.
تأسیس نهادهای مشترک پژوهشی: ایجاد پژوهشکدههای میانرشتهای مانند «فقه و حقوق تطبیقی»، «اخلاق پزشکی اسلامی»، «اقتصاد اسلامی با روشهای کمی» و «علوم شناختی و دین».
راهکارهای علمی و آموزشی:
طراحی رشتهها و مقاطع تحصیلی مشترک: مانند کارشناسی ارشد یا دکترای مشترک در مطالعات اسلامی-اجتماعی یا فقه و مهندسی.
تبادل استاد و دانشجو: فرصتهای مطالعاتی برای حوزویان در دانشگاه و اساتید دانشگاه در حوزه، و ایجاد واحدهای درسی اختیاری متقابل.
تدوین پروژههای ملی پژوهشی مشترک: حول مسائل اساسی کشور با تیمهای ترکیبی از پژوهشگران حوزوی و دانشگاهی.
راهکارهای فرهنگی و ارتباطی:
گفتوگوی مستمر نخبگان: برگزاری منظم کرسیهای آزاداندیشی، میزگردها و هم اندیشیهای مشترک برای شناخت و اعتمادسازی.
رسانهای کردن دستاوردهای مشترک: معرفی موفقیتهای ناشی از همکاریها به جامعه بهویژه به نسل جوان.
ایجاد فضای احترام متقابل: ترویج این فرهنگ که هر یک از این دو نهاد، بخشی از حقیقت و سرمایه ملی را نمایندگی میکنند.
نتیجهگیری:
وحدت حوزه و دانشگاه، به معنای ادغام یا نابودی هویتهای مستقل نیست، بلکه به معنای ایجاد پلهای ارتباطی متعدد و مستحکم بین دو نهاد علمی است که مکمل یکدیگرند. تحقق این وحدت، نیازمند عزم راسخ سیاسی و علمی در سطوح عالی، برنامهریزی دقیق و گامبهگام، مشارکت همه ذینفعان و صبر در برابر موانع است. در صورت تحقق، این همگرایی میتواند به تولد «علم دینی نافع» بینجامد؛ علمی که ریشه در متون اصیل اسلامی دارد و همزمان، با زبان گویای علم روز، پاسخگوی نیازهای جامعه اسلامی در عصر حاضر و الگویی برای جهان اسلام ارائه میدهد.










نظر شما