حجتالاسلام و المسلمین حمید نصرالله زاده از اساتید حوزه در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در ساری، با تبریک به مناسبت سالروز میلاد جواد الائمه (ع) اظهار داشت: این مناسبت فرخنده، فرصتی برای تأمل در گنجینه معارف ناب آن حضرت است.
استاد حوزه اظهار داشت: از امام جواد (ع) روایت شده است که ابوهاشم می گوید: خدمت حضرت جواد (ع) بودم که مردی از آن حضرت پرسید و گفت: به من بگوئید آیا اسماء و صفاتی که در قرآن برای پروردگار هست، آن اسماء و صفات، خود پروردگار است حضرت فرمود: .... ما سوای خدا، همه اشیاء متجزی هستند؛ فقط خداوند است که واحد حقیقی است که نه متجزی است و نه توهّم کمی و زیادی برای او می شود. هر چه که متجزی باشد و دارای جزء و بعض باشد یا توهم قلّت و کثرت برای او بشود، آن، مخلوق است و دالّ بر این است که باید خالقی داشته باشد. «محمد بن أبی عبد الله رفعه إلی أبی هاشم الجعفری قال: کنت عند أبی جعفر الثانی (ع) فسأله رجل فقال أخبرنی عن الرب تبارک و تعالی له أسماء و صفات فی کتابه و أسماؤه و صفاته هی هو فقال أبو جعفر (ع): ... لأن ما سوی الواحد متجزئ و الله واحد لا متجزئ و لا متوهم بالقلة و الکثرة و کل متجزئ أو متوهم بالقلة و الکثرة فهو مخلوق دال علی خالق له» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق ج 1، ص: 116)
حجتالاسلام و المسلمین حمید نصرالله زاده یادآور گردید: در مورد این روایت، باید گفت نکته اساسی و اختلاف اساسی که بین کلام شیعی و فلسفه و عرفان و حتی در بین متأخرین، مثلا مکاتبی مانند مکتب تفکیک وجود دارد، تباین بین خالق و مخلوق و عدم سنخیت است.
وی افزود: هر چهار مکتب، یعنی فلسفه، عرفان، کلام و مکتب تفکیک قبول دارند که دو نوع سنخ وجود دارد؛ اما در چگونگی عدم سنخیت بین فلسفه و عرفان و تفکیک از یک طرف، و کلام از طرف دیگر اختلاف وجود دارد.
استاد حوزه تصریح کرد: باید منظورمان از متکلمین روشن باشد؛ چرا که بسیارند کسانی که به ناحق خود را به متکلمین می چسبانند؛ در حالی که واقعا یک متکلم نیستند؛ منظورمان از کلام، کلام شیعی است و کتاب علمای بزرگ از متکلمین، مانند «الیاقوت»، «الذخیره» سید مرتضی، تقریب المعارف، تمهید الاصول و مهمترین کتاب کلامی، «شرح تجرید» است. مرادمان از کتب کلامی، اینچنین کتاب هایی است؛ این کتاب ها، کتاب های کلامی شیعه خالص محض و خالص هستند.
وی اضافه نمود: البته باید دانست که اینها در استدلال های عقلی دارای قوت و ضعف هستند؛ مرحوم خواجه، در کتاب خودش، عقلی و استدلالی بحث کرده است؛ البته باید دانست که کتاب ایشان بیشتر عقلی و استدلالی است و فلسفی نیست؛ چرا که بعضی خیال می کنند، آنچه که عقلی و استدلالی است، لزوما فلسفی نیز هست؛ در صورتی که اینچنین نیست.
حجتالاسلام و المسلمین نصرالله زاده تصریح کرد: مرادمان از کلام، این سری از متکلمین است. طبق همین نوع روایات، در احادیث ما این نوع عدم سنخیت، متواتر است. می گویند که ما دو موجود داریم: یک موجود که دارای اجزاء، ابعاد، زمان و مکان است و مخلوق است؛ موجود دیگری که فراتر از زمان، مکان، فراتر از داشتن اجزاء است. دیگر غیر از این دو سنخ، سنخ دیگری نداریم؛ یعنی یک مخلوق داریم که متجزی، مقداری، متوهم بالقلة و الکثرة است؛ چیزی هم هست که خلاف اینها است؛ و این اشیاء، دارای اجزاء و مقدار، که محدود هستند و نامتناهی نیستند؛ چون نامتناهی یعنی تسلسل، که محدود هستند، اینها دلالت می کند که خالقی دارد؛ و آن خالق، مقداری و متجزی و زمانی و مکانی نیست؛ و الا خودش مصداق مخلوقیت را پیدا می کند، و از این باب نمی تواند خودش خالق باشد. این مطلب، یکی از مبانی مهم و اساسی در بحث کلام است.
وی افزود: آیا در مقابل، فلسفه، عرفان، یا مکتب تفکیک وجود دارد؛ ما معتقدیم اگر کسی این حرف را نزند و معتقد نباشد، در مقابل آن، حرفی دارای اهمیت نیست؛ اگر در مقابل، فلسفه، عرفان و تفکیک چیزی می خواهد بگوید، باید این را بگوید؛ چیز ثالثی نداریم.
استاد حوزه اظهار داشت: آنها را همین عدم سنخیت را می گویند؛ ما می گوییم عدم سنخیت؛ آنها هم همین عدم سنخیت را می گویند؛ منتها ما می گوییم عدم؛ منظور ما از عدم سنخیت آن است که بگوییم دو نوع موجود داریم؛ موجودی مقداری، متجزی، زمانی و مکانی، در مقابل، موجودی است که از این سنخ نیست؛ اما هم در فلسفه، هم در عرفان، و هم در مکتب تفکیک، عدم سنخیت را به «بالذات و بالغیر» معنا می کنند؛ یعنی می گویند خدا و مخلوقات، دو سنخ هستند؛ این به چه معنا است؟ یعنی یکی بالذات است؛ در مقابل، یکی دیگر بالغیر است.
وی اضافه نمود: باید پرسید که از حیث وجود چه؟ در آنجا فلسفه قائل به اشتراک معنوی است؛ فقط در بالذات و بالغیربودن اکتفا می کنند؛ اما در اینکه موجودی مقداری و متجزی باشد که حرف متکلمین است را نمی گویند.
حجتالاسلام و المسلمین نصرالله زاده خاطرنشان کرد: من از همین اختلاف بین کلام و فلسفه و عرفان و تفکیک یا مکاتب دیگر می خواهم استفاده کنم و دغدغه خود را بیان کنم. متأسفانه این نوع کلامی که ما داریم از آن دفاع می کنیم، در حوزه ها نیست؛ رهبری هم در بعضی از فرمایشاتشان دارند که در حوزه های ما کلام منسوخ است.
وی افزود: حوزه های اسلام، حوزه های اهل بیت (ع) در درجه اول، حوزه کلام، و سپس حوزه های فقه و سایر موارد بودند. بسیاری از بزرگان تراز اول ما، متکلمین بودند. در حوزه های ما کلام منسوخ است؛ ما عقیده مان این نوع کلام است؛ کلامی که در حوزه ها منسوخ است؛ البته در چند سال اخیر حرکت هایی شده است تا کلام را احیا کنند؛ اما متأسفانه حدود سی یا چهل سال کتاب های کلامی در حوزه ها تدریس نشده است؛ خیلی از اساتید به این کتاب ها آشنا نیستند؛ ممکن است که شرح تجرید بگویند؛ اما فلسفی معنا می کنند.
استاد حوزه در ادامه بیان کرد: مشکلی است که ما با آن مواجه هستیم، آن است که بخشی از حوزه که به اسم «کلام» فعالیت می کنند، اما با کلام میانه ای ندارند و مخالف آن هستند؛ اما از باب اینکه با فلسفه و عرفان در تعارض هستند، در مقابل، فعلا کلام را می گیرند تا آنها نتوانند به میدان بیایند؛ همین مکتب تفکیک به همین خاطر بیان شده است؛ بخشی از کلام حوزه، مخصوصا در سطوح پایین دست این سری از افراد است.
وی اضافه نمود: این امر برای ما دغدغه است؛ بزرگان ما دنبالش بودند، با همان معانی در حوزه ها مطرح بشود و علت اساسی آن این است آنچه که قوت اصلی تشیع است، آن، کلام است؛ بزرگان ما، امثال خواجه، پدر علامه حلی، علامه حلی، در این راستا حرکت کردند و توانستند مغول را شیعه کردند؛ آنچه که موجب شد این بزرگان بتوانند مغول ها، با آن وحشی گری ها را شیعه کنند، آن قدرت استدلال بوده است.
استاد حوزه در ادامه بیان کرد: این قدرت و قوت استدلال، اگر در حوزه ها کم رنگ باشد، و هر چیزی بخواهد در ذیل این تشیع یا این کلام حرکت کند، اگر آن قوت نداشته باشد، آنها هم روز به روز ضعیف تر می شوند.
وی افزود: دغدغه من این است که اگر بخواهیم هر حرکتی را در ذیل تشیع قوت ببخشیم، در درجه اول باید این کلام، با این شرایطی که بیان شد، به قوت برسد؛ به همان صورت، با همان استدلال ها به قوت خودش ادامه بدهد و دستخوش تحریف نشود.
حجتالاسلام و المسلمین نصرالله زاده خاطرنشان کرد: ما خوشحالیم که در چند سال اخیر کلام دوباره مطرح شده است؛ البته مشکلاتی هست که اذیت می کند؛ حرف هایی که به اسم کلام مطرح می شود، کلام واقعی نیست و کلام تحریف شده است؛ کلام واقعی باید تقویت بشود؛ اساس تقویت تشیع و تقویت هر حرکتی در ذیل تشیع، به تقویت آن کلام است؛ ماهیت ما به آن است؛ چه در بحث توحید و چه در بحث نبوت و چه در بحث معاد.










نظر شما