حجتالاسلاموالمسلمین محمدحسن فاضل گلپایگانی در گفتگو با مرکز خبر حوزه، روند رو به رشد تحول در فقه از زمان ائمه معصومین (ع) و نیز رسالت های علمی فقها و اندیشمندان امروز حوزه را تشریح کرد. آنچه میخوانید حاصل گفتگوی خبرنگار سرویس علمی- فرهنگی حوزهنیوز با این استاد حوزه است.
فقه در عصر معصومین چگونه شکل گرفت و بالنده شده ؟
در عصر حضرات معصومین و مخصوصا پیامبر(ص) مردم فقه را از طریق قول، سیره و امضای معصومین(ع) رسماً میگرفتند، لذا راه فراگیری فقه، روایات بودند که مستقیماً از زبان معصوم(ع) شنیده میشد.
پیامبر(ص) از جانب خداوند، بخشی از فقه را با «آیات الاحکام»، ارائه دادند، که در این مرحله دیگر نیازی به طی شدن راههای استنباط فقهی نبود و بعد از ارتحال پیامبر(ص)، ائمه معصومین(ع) (از حضرت علی(ع) تا حضرت امام عصر(عج))، هر کدام در عصر خود، بیان کننده احکام و مفسر کلمات پیامبر(ص) نیز بودند و همچنین سنت و فروع دینی را که مورد نیاز مردم بود، بیان میکردند، با ذکر این نکته زمینه بسیاری از فروع دینی در عصر پیامبر(ص) پیش نیامده بود و یا شرایطش مساعد نبود.
در زمان امام باقر (ع) و امام صادق(ع)، زمینه بیان احکام پیش آمد و شرایط ایجاب میکرد، شاگردانی پرورش یابند، بر این اساس سیهزار حدیث توسط شاگردان و ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت حفظ و ضبط شد، مخصوصا حوزه علمیه 4000 نفری که امام صادق(ع) در عصر خود بنیان نهادند؛ باعث شد جمع کثیری از این افراد به عنوان فقهای آشنا به احکام حلال و حرام الهی، احا دیث را از لسان مبارک امام صادق(ع) بگیرید و به مردم انتقال دهید، تعداد زیادی از شاگردان حضرت، اهل قلم و صاحب کتاب بودند و از این طریق، متون فقهی شیعه را که از اهلبیت(ع) گرفته بودند، تولید کردند و ارائه دادند.
این دوره از فقه، دورهای بود که جامعه، احکام فقهی را از حضرات معصومین(ع) مستقیماً میگرفتند و تنها مشکل جدی این بود که بعضاً ارتباط مردم با حضرات معصومین(ع) به خاطر حکومتهای جور، دچار اختلال میشد.
در این دوره، فقها و علما نوعا دنبال استنباط احکام شرعی نمیرفتند و اگر جایی هم نیاز بود، ائمه (ع) این امر را متکفل میشدند و این موضوع غالبا در جایی بود که مردم به خاطر زمان و شرایط خاص، نمیتوانستند خودشان مستقیم از اهلبیت(ع) احکام فقهی را به دست آورند.
فقهایی که شاگردان حضرات معصومین بودند، از چه جایگاه علمی برخوردار بودند؟
در زمان معصومین(ع) شاگردان آن بزرگواران به دو دسته تقسیم میشدند، گروهی احکام فقهی را از لسان ائمه(ع) میگرفتند و همان احکام را به مردم منتقل میکردند و گروهی دیگر این زمینه را داشتند که با کلیات ارائه شده توسط ائمه(ع)، احکام جزییات را به دست آورند و حتی معصومین(ع) بعضی از افرادی را که دارای ویژگی استنباط احکام بودند، به را معرفی میکردند و مردم بدون اینکه به حضور امام برسند، احکام فقهی خود را از افراد مورد تایید امام(ع) میآموختند.
بعد از دوره حضرات معصومین (ع) «فقه» از چه شرایطی برخوردار بود و فقها چگونه به تبیین احکام دینی میپرداختند؟
در دوره غیبت صغری، امام زمان(عج) (که 69 سال طول کشید)، باز هم راه ارتباط باز بود و شیعیان از طریق نواب اربعه، مسایل خود را از امام عصر(عج) میپرسیدند و یا نیازهای خود را به صورت مکتوب از طریق نواب اربعه به ایشان عرضه میکردند و جوابهای لازم را دریافت میکردند که همانند دوره نخست بود.
اما بعد از عصر حضور معصومین(ع) و غیبت صغری، ادوار فقهی از نظر کیفیت در ارائه احکام به چند بخش تقسیم میشود که شامل: «دوره اقدمین، متقدمین، متاخرین، متاخر متاخرین و معاصرین» می باشد.
«دوره اقدمین»
دوره اقدمین، دورهای بسیط بود، به این معنی که استنباط گسترده احکام با فروع مختلف، احساس نمیشد و متون روایات، نیاز جامعه را بر طرف میکرد، مثلا وقتی فتاوای «ابن بابویه» را با روایت میسنجیم، میبینیم، متن روایت، در فتوا، قرار گرفته است.
در دوره دوم، چون دسترسی به حضرات معصومین (ع)، (چه با واسطه و یا بیواسطه) وجود نداشت، لذا استنباط احکام فقهی در این دوره، بیشتر خودنمایی کرد، ابن جنید بغدادی، اولین کسی بود که در دوره اقدمین به استنباط احکام فقهی پرداخت، اگر چه امروز از وی فتاوای زیادی در دست نیست، اما فتاوای پراکنده ابن جنید در کتب فقهی دیگران به صورت پراکنده، آورده شده است.
فقهای شیعه در این دوره دو کتاب از کتابهای اصول روایی مانند« من لا یحضره الفقیه» (شیخ صدوق) و «فروع کافی» (شیخ کلینی) را در اختیار داشتند و با این دو کتاب، اجتهاد و استنباط میکرد؛ چرا که در این دوره استنباط احکام شرعی، کاملا احساس میشد.
اولین کتابی که توانست فروع احکام را به خوبی ارائه دهد، «فروع کافی» بود و کمک شایانی به فقه امامیه نمود و نیز منبع خوبی برای فقهای عظام به حساب میآمد، لذا چون در دوره اقدمین، روایات فراوانی در اختیار فقها قرار داشت، استنباط به صورت بسیط و ساده، انجام میشد و بسیاری از اوقات متن روایات در رسالههای عملیه قرار میگرفت.
بزرگان دوره اقدمین، «یعنی شیخ صدوق، کلینی، ابن جنید، ابن عقیل، عمانی و شیخ مفید»، اساتید علمای دوره متقدمین هستند و آنچه از معارف فقهی آموخته بودند، به شاگردان خود منتقل میکردند و در نتیجه هر چه جلوتر میآییم، نظام ادوار فقهی، کاملتر از دوره قبل میشود. چون فقهای هر دوره، هم زحمات اساتید قبلی را دارند و علاوه بر آن مطالب فقهی نویی، بر آن افزوده و در اختیار دیگر فقها قرار دادهاند.
«شیخ مفید» با تالیف کتاب «المقنعه»، «سید مرتضی» با تالیف کتاب «ناصریات و الانتصار» و «شیخ طوسی» با تالیف سه کتاب «خلاف، مبسوط و بیان» به صورت تفصیلی به مباحث فقهی پرداختند.
شیخ طوسی در کتاب «خلاف» خود نشان داده است که به احکام فقهی مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز آشنا بوده است.
با این که فقهای شیعه توان لازم را برای استنباط احکام داشتهاند، اما تبحر شیخ طوسی در فقه و دیگر مباحث، باعث شد فقهای بعد از او، به خاطر احترام به اندیشه فقهی و اتحاد فقهای شیعه، نزدیک به دویست سال، در احکام فقهی اجتهاد نکرده و به آراء شیخ عمل نمایند.
«مرحوم ابن ادریس در خصوص تحول در فقه امامیه» چه نقشی داشت؟
ابن ادریس حلی، در دوره متقدمین می زیست، بعد از دویست سال از عصر شیخ طوسی(ره) تحول بزرگی در حوزه علمیه شیعه بوجود آورد و دوباره اجتهاد و استنباط را پایهریزی نمود، شاید اگر این اجتهاد نکردن، ادامه پیدا میکرد، ممکن بود فقه، پویایی خود را از دست داده و راکد گردد و فقه امامیه نیز گرفتار ایستایی فقه اهل سنت شده و ثابت بماند.
ابن ادریس به این مساله پیبرد که شرایط اقتضاء میکند، فقهاء نظرات مخالف را بیان کنند، وی اجتهاد را زنده کرد و از مقام ثبوت به اثبات رسانید، تا اینکه راه تحول فقه امامیه گشوده شود.
بعد از ابن ادریس، «فقه» شاهد چه تحولات و خیزشهایی بود؟
مرحوم محقق، صاحب «شرایعالاسلام»، مرز بین متقدمین و متاخرین میباشد؛ دوره قبل از او را دوره مقتدمین مینامندو بعد از او، دوره متاخرین آغاز میشود.
در این دوره، فقهای، فراوانی بودند و حوزههای علمیه زیادی تشکیل شد و تالیفات زیادی از خود به یادگار گذاشتند.
بعد از این دوره، زمان متاخر متاخرین آغاز میشود، که علمایی چون: «صاحب جواهر»، «شیخ اعظم انصاری»، «شیخ محمد حسن شیرازی» و «سید محمد کاظم یزدی» زندگی میکردند.
همانگونه که گفتید مرحوم سید محمدکاظم یزدی از علمای متأخر متأخرین میباشند، لطفاً کمی درباره شخصیت علمی او توضیح دهید؟
سید محمد کاظم یزدی، مدتی در شهر یزد، به فراگیری علوم دینی مشغول بود، سپس با مشورت اساتید خود عازم حوزه علمیه خراسان شده و مدتی در این شهر، تحصیل نمود، در ادامه به اصفهان رهسپار و از اساتید آن سامان نیز، بهرهها برد و در چهارمین مرحله به نجف اشرف، هجرت نمود. در زمان هجرت مرحوم سید یزدی به نجف، شیخ انصاری(ره) از دنیا رحلت کرد و شیخ محمد حسن شیرازی نیز جهت تشکیل حوزه علمیه سامرا، به آن شهر مهاجرت نموده بود.
مرحوم سید یزدی، با قدرت تحقیق و تتبع خود توانست، نقش بزرگی در رشد و بالندگی فقه داشته باشند؛ ایشان از جمله کسانی بودند که فقه را گسترش داد و در این زمینه حدود دویست شاگرد را پرورش داد که هر کدام از آنها پرچمدار علم و شریعت شدند.
«تألیف عروةالوثقی»
مرحوم سید یزدی با زبانی ساده تدریس میکرد، لذا طلاب و فضلا جذب تدریس سید میشدند در همین زمان بود که کتاب ارزشمند «عروةالوثقی» را تالیف کردند و در کنار آن نیز کتابی تحت عنوان «ملحقات عروةالوثقی»، را نگاشتند که حاوی مطالب مهم فقهی میباشد.
مرحوم سید، با چه انگیزههای نگارش عروةالوثقی را آغاز کرد؟
در کتاب عروه، قبل از اینکه وارد مباحث فقهی اجتهاد و تقلید شوند، در مقدمه آن بعد از حمد خدا و فرستادن دورد بر پیامبر (ص) و آل او، مینویسند: «و بعد فیقول المعترف بذنبه المفتقر الی رحمة ربه محمد کاظم طباطبایی هذه جملة مسایل مما تعم به البلوی و علیه الفتوی» مسائل فقهی در این کتاب، مبتلاء مردم می باشند و بر اساس آن فتوا داده می شود.
یعنی مرحوم یزدی احساس کرد جامعه دینی، به فروع فقهیه زیادی نیاز دارد، چونکه ایشان، سوالات و مراجعات مردم را از نزدیک مشاهده می کرد.
«انگیزه دوم»
انگیزه دیگر مرحوم سید یزدی این بود که فرمود: «جمعتُ شتّاتها و احصیتُ متفرقاتها». فروع متفرق و پراکندهای که وجود داشت را جمعآوری کردم و یکجا ارائه دادم.
مسایل فقهی، در کتب فقهای قبلی هم بود، اما این فروع فقهی متفرق و پراکنده بودند و دسترسی به این فروعات برای محققین آسان نبود.
عروةالوثقی از چه ویژگی خاصی برخوردار است؟
از نوآوریهای مرحوم سید یزدی این بود که فروع فقهی را تنظیم، استخراج، استنباط و عنوانبندی کرد به نحوی که کار را برای فقهای بعد از خود آسان کرده است.
بعد از کتاب عروه مرحوم سید یزدی، نمیتوان کتاب فقهی به گستردگی عروه را در مباحث و فروع پیدا نمود که همانند آن نوآوری و نظم داشته باشد، با اینکه خیلی از بزرگان، فروع فقهی را تحریر کردهاند، اما به پای عروةالوثقی مرحوم یزدی نمیرسد، کتاب عروه از جهت نظم و عنوانبندی، شباهت زیادی به مفاتیحالجنان شیخ عباس قمی دارد، با اینکه کتابهای ادعیه فراوانی نوشته شده است، اما هیچ کتاب ادعیهای به پای مفاتیح الجنان نمیرسد.
کتاب عروة مرحوم سید یزدی، از حیث داشتن فروع فقهی و نظم خاص به کار رفته در آن، آنقدر زیبا و مناسب تنظیم شده است که بیش از یک قرن استوار مانده و شرح و تعلیقههای فراوانی بر آن نگاشته شده، این مساله نشان دهنده نوآوری مرحوم سید یزدی در این کتاب میباشد و نیز سبک و روش مولف در ورود و خروج مباحث، توانسته است کمک شایانی به فقه و فروعات آن نماید.
مرحوم سید یزدی در عروةالوثقی، ابتدا، سیمای کلی بحث را مطرح میکند و بعد، وارد فروع میشود و فروع فقهی را با مسایل جزئی بیان میکند که اگر کسی آن سیمای کلی بحث را خوب فهمیده و مستند و مدارک آن را به دست آورده باشد، به راحتی فروع فقهی را درک خواهد کرد.
«انگیزه سوم»
«عسی ان ینتفع به اخواننا المومنون» از اهداف سید یزدی خدمت رسانی به مومنین بوده است که از احکام فقهی مطرح شده در عروة، بهره ببرند. هدف سید این است که در دنیا، این اثر را از خود باقی بگذارد که مومنین حال و آینده از آن بهرهمند شوند، نه اینکه فقط کلیاتی گفته شود که اثر علمی دشته باشد، بلکه آثار عملی، نیز بر آن مترتب باشد، به طوری که این فقه در چرخش عمل قرار گیرد و پاسخگو باشد و مردم بتوانند در زندگی روزمره بر اساس فقاهت ناب شیعی، عمل نمایند.
«انگیزه چهارم»
«وتکون ذخرا لیوم لاینفع فیه مال و لابنون»، یعنی این کتاب عروه ذخیرهای برای روز قیامت باشد که نه مال و نه فرزندان سودی نمیبخشند.
در واقع مرحوم سید یزدی، هدف از نگارش عروه را هم دنیوی و هم اخروی قرار داده است و این جمله،نشان دهنده اخلاص در کار ایشان می باشد. در نتیجه میتوان؛ گفت مرحوم سید یزدی اهداف جامعی را دنبال میکرد. دنیوی، اخروی، فردی، اجتماعی، الهی و مردمی بود.
با توجه به لزوم کاربردیکردن فقه در جامعه به نظر شما تحول در حوزه از چه ارکانی تشکیل شده است؟
با توجه به نیازمندی روزافزون جامعه بشری، تحول امری ضروری و گریزناپذیر است، ولی تحول باید منظم به برنامه و زعامت ارکان آن صورت گیرد.
ارکان تحول شامل: زمان، مکان، موضوعات مستحدثه، پیشرفت تکنیک و صنعت و فنآوری است.
«اهداف تحول»
اهداف تحول درحوزه این است که فقیه در شرایط خاص زمان، مکان و موضوعات جدید، عهدهدار تبیین اداره جامعه در هر عصر و زمان باشد. چرا که «حلال محمد حلالٌ الی یوم القیامة و حرامه، حرامٌ الی یوم القیامة».
دین مبین اسلام و فقه امامیه، دستور العمل زندگی تا پایان دنیا را ارائه داده است و تا زمانی که نفخ صور اول دمیده نشده است، بشر، باید از فقه اهل بیت (ع) بهرهمند گردد.
«فقه و پاسخگویی به مسائل جدید»
اگر بیان میشود که فقه قدرت پاسخگویی دارد، بنابراین باید هدف در تحول این باشد که فقیه خود را با زمان، مکان و موضوعات جدید هماهنگ کرده، برای انطباق قوانین با حوادث واقعه، راهکار داشته و بتواند پاسخگو باشد.
مثلاً زمانی، نماز در قطب شمال و یا جنوب مطرح نبود، سفرهای فضایی وجود خارجی نداشت، اما الان یا در آینده، ممکن است، مسلمانی به سفر فضایی رود. این شخص مسلمان چگونه احکام دین خود را در فضا انجام دهد؟! بر فقیه لازم است که برای این مسائل مستحدثه حکمی شرعی صادر کند، یا مثلاً پیشرفتهایی درعلم پزشکی رخ داده است، لقاح مصنوعی به وجود آمده، بحث پرورش نطفه در رحم اجنبیه مطرح است و خیلی از احکام مستحدثه که وجود دارند و یا به وجود خواهند آمد، فقیه نمی تواند بگوید چون قبلاً این مسائل وجود نداشت، پس نمیتوان برای آن حکمی تعیین کرد. دانشگاهها و مراکز درمانی، انتظار دارند که فقیه، احکام مسائل جدی پزشکی را بیان کند تا طبق حکم فقهی مبادرت به انجام آن عمل کنند.
«گسترش معاملات در عصر حاضر»
در گذشته معاملات بین مردم محدود بود، اما در زمان حاضر، این معاملات گسترش پیدا کرده است. در گذشته خریدار و فروشنده نوعاً حضور داشتند یا وکلا از طرف آنان معامله را بهصورت بیع یا معاطاة انجام میدادند، اما امروز به وسیله فضای مجازی که «دو طرف» همدیگر را نمیبینند، با فشردن یک دکمه معاملات بزرگی انجام میهند، در این معامله بیع صدق نمیکند، چون که «بعت و اشتریت» گفته نمیشود، آیا این قبیل معاملات از نوع معاطاة محسوب میشود یا نه؟ فقیه زمان، نباید در گستره پیشرفت جوامع عقب بماند، مرحوم سید یزدی در عصر خود، جلوتر از زمان حرکت میکرد و فروعی از فقه را مطرح کرد که در آن عصر اصلاًً نیاز نبود، ولی ذکر کرد، بهخاطر این که مردم در آینده به آن فروع نیاز پیدا خواهند کرد.
«لزوم تحول در حوزه های علمیه»
حوزههای علمیه باید تحصیل، تدریس، تبیین و تدوین خود را بر اساس ارکان تحول بنا نهاده و اهدافی را دنبال کنند که دین پاسخگوی نیازهای جوامع باشد، همچنانکه مقام معظم رهبری، بر این مسئله تأکید کردند، یعنی فقه ما طوری متحول شود کهنه تنها همراه زمان، بلکه جلوتر از آن حرکت کرده و به پیش رود. بهعبارتی دیگر، فقه ما طوری به جلو حرکت نماید که انطباق این قوانین استنباط و استخراج فروع فقهیه از این قواعد، به راحتی در حوزههای علمیه انجام گیرد.
متون فعلی حوزوی اکثراً جواب گوی نیازهای جامعه ما میباشد. فقه و متون فعلی ما در حال حاضر کاملاً زنده و پویا است.
اما نکته این جاست که نمیتوان در همین جا توقف کرد و راضی بود، یعنی این مقدار حرکت و پویایی کافی نیست. فقیه، بر اساس گذر زمان، پیشآمد حوادث و موضوعات جدید، باید نوسازی، نوآوری و شیوهسازی کند، تا پژوهشگر فقهی، بتواند بر اساس آن حرکت کند و جواب مسائل جدید را کشف کند.
حوزههای علمیه در هر زمان متحول میشد و در زمان ما نیز طلب می کند با تحول و بازخوانی عملکرد و نیازها جلو رود. در تهیه متون درسی حوزه، باید اساس و جوهر فقه و شرایط زمان و مکان حفظ شده و نیز فرصت طلاب در نظر گرفته شود.
بعضی از اوقات احساس میشود که دروس در جایگاه خود تدریس نمیشود، مثلاً «کتاب اصول مظفر» که حاوی نکات سنگین و وزین اصولی است، نباید در پایههای اولیه تدریس شود، چرا که طلبه هنوز به آن درجه از فهم نرسیده است که مطالب آن را درک نماید، اما از این کتاب میتوان در پایههای بالاتر حوزوی بهره برد و به جای آن از کتابهای روانتر اصولی استفاده کرد.
شیوه تدریس در حوزه را چگونه میبینند؟
از شیوه های تدریس این است که بهصورت جمعی صورت گیرد. با بودن افراد اهل قلم و فرهیخته در حوزه میتوان تخصص را گروهبندی کرد و برای هر موضوع فقهی، یک گروه تشکیل داد، بهطورهکه این گروه دو جهت را دنبال کند. یک جهت در تدوین موضوعات فقهی و جهت دیگر در تفصیلیکردن موضوعات . مثلاً کسی که میخواهد تحقیقی انجام دهد و به استنباط برسد، یک مباحث مفصل با منابع غنی از منابع نو و قدیمی را در اختیار داشته باشد، یعنی علاوه بر آنچه که از فقهای قدیم ارائه شده است، مطالب جدید را نیز بر آن بیفزائیم و مطالب جدید و قدیم را با روش نو ساماندهی کنیم تا فقیه بتواند در مسیر استنباط از آن ها استفاده کند.