شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024

حضرت آیت الله صافي،‌ امام حسين(ع) را بزرگترين شهيد امربه معروف و نهي ازمنكر دانسته و تاکید کردند: اجراي قوانين اسلام و عزّت و آبروي مسلمانان در گرو عمل به امر به معروف ونهی از منکر وذلّت و بيچارگي آنها درترك اين واجب است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، این مرجع تقلید در نوشتاری با اشاره به این که امر به معروف و نهي ازمنكر، از احكام عالي و ترقي بخش اسلام است و به همگان حق ميدهد كه اجراي احكام را از همه و هر كس مطالبه كنند و با معصيت و خلاف شرع مبارزه نمايند، خاطرنشان کردند: امام حسينعليه السّلام به تأثير نهي از منكر  و امر به معروف خويش يقين داشت و ميدانست كه نهضت و قيام او، اسلام را حفظ ميكند و حركت او ضامن بقاي دين خواهد بود.

ایشان ادامه دادند: آن حضرت ميدانست كه شهادت او و اسارت اهل بيت، ماهيّت بنياميّه و عداوت هاي آنها را با اسلام و شخص پيغمبر(ص) آشكار ميسازد و عكس العمل شهادتش ريشههاي اسلام را در دل ها استوار كرده و حسّ تمرد و سرپيچي از اوامر امويين را در همه ايجاد مينمايد و احساسات اسلامي و شعور ديني مردم را بيدار و زنده ميكند.

معظم له یادآور شدند: امام حسين عليه‌السّلام در اداي وظيفه نهي از منكر، با آن همه شدائد و سختي ها، عذري نياورد و براي ترك آن بهانه‌جويي نكرد و خالصانه و استوار به ميدان آمد و همه چيز خود را فداي دين و اجراي حدود و احكام الهي و فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كرد.

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی ابراز داشتند: نقش امر به معروف و نهي از منكر در اصلاح امور، نقشي پايه‌اي است و از واجبات مهمّه و بقاء عزّت و اعتبار دين به آن وابسته است و ترك آن موجب فساد امور و زوال اعتبار اسلام است.

ایشان، امام حسين(ع) را بزرگترين شهيد امربه معروف و نهي ازمنكر دانسته و تاکید کردند: امر به معروف و نهي ازمنكر، ضامن اجراي قوانين اسلام وعزّت و آبروي مسلمانان در گروعمل به اين حكم وذلّت و بيچارگي آنها درترك اين واجب است.

 

متن کامل نوشتار حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در پی می آید:

بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت سيدالشهداء عليه‌السّلام در وصيّت خود به محمد بن حنفيه، هدف اصلي قيام و نهضت عاشورا را اصلاح امور امّت كه به فساد مبدّل شده بود و امر به معروف و نهي از منكر اعلام كرد و فرمود: «اِنَّما خَرَجْت لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ في اُمَّةِ جَدّي مُحَمَّدصلّيالله عليه و آله وسلّم اُريدُ اَنْ آمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهي عَنِ الْمُنْكَرِ ...».

از اين عبارات استفاده مي‌شود كه نقش امر به معروف و نهي از منكر در اصلاح امور، نقشي پايه‌اي است و از واجبات مهمّه و بقاء عزّت و اعتبار دين به آن وابسته است و ترك آن موجب فساد امور و زوال اعتبار اسلام است.

امر به معروف و نهي از منكر، از احكام عالي و ترقي بخش اسلام است و به همگان حق ميدهد كه اجراي احكام را از همه و هر كس مطالبه كنند و با معصيت و خلاف شرع مبارزه نمايند.

اين حكم والا و انسان‌ساز اسلام حتي مثل يك فرد عادي را موظف و مأمور ميسازد كه بر اجراي حدود و احكام و حُسن جريان امور نظارت نمايد.

امر به معروف و نهي از منكر، ضامن اجراي قوانين اسلام است و عزّت و آبروي مسلمانان در گرو عمل به اين حكم است و ذلّت و بيچارگي آنها راجع به ترك اين واجب است.

مسلمانان در صدر اسلام، رعايت اين حكم را پشتوانه حفظ حقوق خود و جلوگيري از ظلم و تجاوز ميدانستند و كساني پيدا ميشدند كه بزرگان و زمامداران را با صراحت لهجه، امر به معروف و نهي از منكر مينمودند و از اعمال و رفتارشان انتقاد ميكردند و آنها هم در مقابل عكس‌العمل سوئي نشان نميدادند.

بعد از پيغمبر اكرمصلّيالله عليه و آله اگر چه خلافت از مجراي صحيح و اصيل خود منحرف شد ولي در عمل به ساير احكام اسلام و اجراي حدود، چون به زمان پيغمبرصلّيالله عليه و آله نزديك بودند مراقبت ميكردند و صورت برنامههاي اسلامي محفوظ و امر به معروف و نهي از منكر معمول بود و مسلمان‌ها اين حق و آزادي را براي خود نگاه ميداشتند و بر اجراي احكام نظارت مينمودند و كسي هم به آمرين به معروف و نهي‌كنندگان از منكر اعتراضي نميكرد.

زمان خلافت عثمان كه شكل حكومت از سادگي و بي‌پيرايگي به تدريج خارج شد و نخست معاويه و بعد ساير بني اميه از روش كسريها و قيصرها تقليد نموده و خود و اطرافيان خود را از مردم جدا و بالاتر شمرده و برادري و برابري اسلامي را ضعيف ساختند؛ امر به معروف و نهي از منكر نيز به واسطه عكس‌العمل‌هاي شديدي كه عمّال آنها نشان ميدادند متروك شد.

شايد نخستين كسي كه علناً در برابر امر به معروف و نهي از منكر عكس‌العمل و مقاومت به خرج داد عثمان بود كه تذكّرات و انتقادات صحابه و سائر مسلمانان را نسبت به روش ناصواب حكومتي خود ناشنيده گرفت.

پس از عثمان، اگر چه در مدّت خلافت حضرت اميرالمؤمنين عليعليه‌السّلام در آن قسمت از كشورهاي اسلامي كه در قلمرو خلافت آن حضرت بود، وضع زمان پيغمبرصلّيالله عليه و آله تجديد شد و مردم آزاد شدند و عليعليه‌السّلام شخصاً امر به معروف و نهي از منكر ميفرمود و در بازارها و مجامع اين وظيفه را انجام ميداد، امّا آن روش حكومت هم ديري نپاييد و هم همان تربيت‌شدگان مكتب بني اميه و حكومت عثمان مانع پيشرفت و تغيير وضع شدند.

بعد از شهادت حضرت عليعليه‌السّلام، مأموران حكومت معاويه از امر به معروف و نهي از منكر به شدّت جلوگيري كردند و كار به جايي رسيد كه احدي را جرأت چون و چرا در كارهاي دستگاه‌هاي حكومتي نبود و اگر كسي حرفي ميزد به سياهچال زندان‌هاي زياد و ديگران ميافتاد.

به نظر ما بزرگترين سدّي را كه بني اميه شكستند و بزرگترين خطري كه آن روز و در هر عصر اجتماعات اسلامي را تهديد مينمايد، آزاد نبودن امر به معروف و نهي از منكر است.

فشار ظلم و زور سر نيزه و شمشير به طوري مردم را در وحشت و بيم انداخت كه بعد از شهادت حضرت امام مجتبيعليه‌السّلام، بزرگان صحابه جرأت آن كه منكري را انكار و بر خلاف سياست بني‌اميه سخن بگويند نداشتند و جامعه مسلمانان در يك سكوت مرگبار و خفقان عجيب فرو رفت.

در چنين محيط پر از ارعاب و در زير سر نيزهها و شمشيرهائي كه خون هزاران بي گناه از آن ميچكيد، معاويه زمينه ولايتعهدي يزيد را فراهم كرد و به سربازان جلاد و دژخيمان آدم كش مأموريت داد هر كس مخالفت كند بي درنگ گردنش را بزنند.

تشريح وضع اسف‌بار و رقّت‌انگيزي كه مسلمانان در اثر ترك امر به معروف و نهي از منكر و همكاري نكردن با امثال ابيذر، مقداد، حجر و عمار به آن مبتلا شدند، به طور وضوح واقعاً دشوار است.

آري وقتي امر به معروف و نهي از منكر ترك شده و جامعه به قدرت‌هاي فردي تسليم گرديد و خود را به آنها فروخت، نتيجه همين ميشود كه در حكومت بني‌اميّه به آن گرفتار شدند؛ رجال و صلحا و طرفداران مصالح عامه كشته يا زنداني ميشوند. اموال بيت‌‌المال صرف عياشي و هرزگي ميگردد، حتي به ناموس افراد تجاوز و احكام و حدود تعطيل و شعائر اسلام را تحقير مينمايند و كنيزكان و زن ها را به كارهاي مختص به مردها ميگمارند و وليد كنيز خودش را با حال جنابت به مسجد ميفرستد تا بر مردها امامت كند و فرماندار كوفه با حال مستي به مسجد ميرود، و زنا و بي عفتي رايج ميشود.

غرض از اين گفتار، شرح مفاسد حكومت بنياميه و انتقاد از آن نيست، بلكه غرض اين است كه بني اميه دانستند كه اگر بخواهند آزادانه به حكومت ظلم خود ادامه دهند و مقاصد پليد خود را اجرا نمايند بايد اين آزادي انتقاد را كه اسلام به جامعه داده بگيرند.

با اين وضعيت اسفناك و مفاسد بي شمار كه بر جامعه اسلامي حكمفرما شده بود، حضرت امام حسينعليه‌السّلام كه ناظر اين اوضاع ناهنجار اجتماعي و سياسي مسلمين بود علاوه بر آن كه مانند يك فرد از مسلمانان تكليف داشت امر به معروف و نهي از منكر نمايد، از نظر مقام و موقعيت و محبوبيت خاصي كه در بين مسلمين داشت، تكليفش سنگينتر بود.

حضرت سيد الشهداءعليه‌السّلام وظيفه داشت و مكلّف بود كه براي نهي از منكر بپا خيزد و عالم اسلام را بيدار كند و با بذل جان خود و يارانش، بزرگترين ضربت كاري را بر پيكر نحس و نجس حكومت بني اميه وارد سازد.

حسين عليه‌السّلام به شدّت مسئوليتي را كه داشت احساس ميكرد و در ضمن خطبهها و بياناتي كه ايراد ميكرد، اين مسئوليت بزرگ را براي مردم شرح ميداد.

حال اگر كسي بگويد در اين وضعيتي كه براي حضرت امام حسينعليه‌السّلام پيش آمده بود شرايط نهي از منكر موجود نبود زيرا از جمله شرايط آن احتمال تأثير است كه معلوم بود يزيد و پيروانش نه از حكومت كنار ميروند و نه از روش خود دست بر ميدارند و شرط ديگر آن نيز امن از ضرر است كه آن هم موجود نبود.

پاسخ اين است كه اولاً ما شرايط احكام و خصوصيّات و فروع آن را بايد از امام حسينعليه‌السّلام استفاده كنيم و استوارتر دليل بر جواز شرعي هر عمل اين است كه حسينعليه‌السّلام آن را انجام داده باشد و به عبارت ديگر گفتار و رفتار آن حضرت از ادلّه احكام شرعيه است.

پس فرضاً اگر دليلي كه دلالت بر اشتراط امر به معروف به احتمال تأثير و امن از ضرر دارد، به عموم يا اطلاق شامل اين مورد هم بشود، همان اقدام حضرت حسينعليه‌السّلام مخصِّص يا مقيِّد آن خواهد بود و ميفهميم كه در اين مورد دو شرط نام برده در وجوب دخالت ندارد و بايد امر به معروف و نهي از منكر نمود هرچند احتمال تأثير داده نشود و معرض ترتب ضرر هم باشد. ثانياً مسلّم نيست كه شرعاً در هر مورد، وجوب امر به معروف و نهي از منكر، مشروط به امن از ضرر باشد بلكه ميتوان گفت در بعضي موارد عكس آن ثابت است و بايد اهميت مصلحت امر به معروف و نهي از منكر را با ضرر و مفسدهاي كه از آن متوجه ميشود سنجيد، اگر مصلحت آن اهمّ و شرعاً لازم الاستيفا باشد، مثل بقاي دين، تحمّل ضرر لازم و ترك امر به معروف جايز نيست.

ثالثاً احتمال تأثير بر دو نوع است: گاهي شخصي را كه اكنون آماده يا مشغول معصيتي است ميخواهيم نهي از آن منكر كنيم اگر احتمال تأثير ندهيم، نهي از منكر واجب نيست و گاهي نهي از منكر مينماييم و بالفعل احتمال تأثير نميدهيم ولي ميدانيم در آينده مؤثر واقع ميشود كه در اين صورت نهي از منكر واجب، و با صورت احتمال تأثير فعلي فرق ندارد.

مثل آن ‌كه احتمال بدهيم اگر با فرق ضالّه مبارزه كنيم و معايب و مفاسد و مقاصد سوء آنها را به گوش مردم برسانيم و اعلام خطر كنيم، پس از مدتي دستگاهشان بيمشتري و بر چيده ميشود يا اثر آنها در فساد اجتماع كمتر و يا حداقل از گسترش بيشتر تبليغات و فسادشان جلوگيري به عمل ميآيد و اگر كارگردانان آنها دست از خيانت برندارند در اثر نهي از منكر، تبليغات سوء آنها باعث گمراهي نخواهد گشت، كه در اين مورد امر به معروف و نهي از منكر با احتمال تأثير آن در آينده، واجب است.

امام حسينعليه السّلام هم با وضعي كه پيش آمده بود و احكام قرآن و موجوديت اسلام را شديدترين خطرات تهديد ميكرد و آينده اسلام، تاريك و مبهم بلكه معلوم بود كه به زودي خورشيد نوراني اسلام غروب و دوران شرك و جاهليت بازگشت خواهد كرد، نميتوانست با در نظر گرفتن احتمال يا قطع به ضرر، دست روي دست بگذارد و در خانه بنشيند و ناظر اين مصيبات براي عالم اسلام شود.

آن حضرت كاملاً از خطري كه متوجّه دين شده بود آگاه بود لذا در همان آغاز كار كه مروان در مدينه به آن حضرت توصيه كرد كه با يزيد بيعت كند و به اصطلاح او، محترم و با خاطري آسوده زندگي نمايد فرمود:

«اِنّا للهِِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَي الاِْسْلامِ السَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراع مِثْلِ يَزيدَ»؛ بايد با اسلام وداع كرد چرا كه امّت به شباني مانند يزيد مبتلا شده، يعني وقتي يزيد زمامدار مسلمين شود معلوم است كه اسلام به چه سرنوشتي گرفتار ميشود آنجا كه يزيد است اسلام نيست و آنجا كه اسلام است يزيد نيست.

در مقابل چنين خطر و منكري، حضرت سيدالشهداءعليه السّلام بايد بپا خيزد و دفاع كند و سنگر اسلام را خالي نگذارد هرچند خودش و عزيزانش را بكشند و خواهران و دخترانش را اسير كنند، زيرا حسين بقاي اسلام و بقاي احكام اسلام را از بقاي خودش مهمتر ميدانست، پس جان خود را فداي اسلام كرد.

آري حسينعليه السّلام يقين به تأثير نهي از منكر  و امر به معروف خويش داشت و ميدانست كه نهضت و قيام او، اسلام را حفظ ميكند و حركت او ضامن بقاي دين خواهد بود.

او ميدانست كه شهادت او و اسارت اهل بيت، ماهيّت بنياميّه و عداوت هاي آنها را با اسلام و شخص پيغمبر آشكار ميسازد و عكس العمل قتل او ريشههاي اسلام را در دل ها استوار كرده و حسّ تمرد و سرپيچي از اوامر امويين را در همه ايجاد مينمايد و احساسات اسلامي و شعور ديني مردم را بيدار و زنده ميكند.

آري! به همين سبب حضرت امام حسين عليه‌السّلام در اداي وظيفه نهي از منكر، با آن همه شدائد و سختي ها عذري نياورد و براي ترك آن بهانه‌جويي نكرد و خالصانه و استوار به ميدان آمد و همه چيز خود را فداي دين و اجراي حدود و احكام الهي و فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كرد.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha