خبرگزاری حوزه/ نام و مرام برجسته و سیره و سلوک بایسته حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) را بسان دریایی باید دید که در انگشتانه درک و فهم ما نمی گنجد؛ اما به قول معروف:
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
او که حدیث لولاک در شرح صدرش نازل گشت و پدرش، ام ابیها خواندش؛ او که همسر ولایت است و مادر امامت؛ او که... «فاطمه» است.
در این مجال نگاهی داریم و اشارتی فشرده بر چندین کتاب که با قالبها و به زبانهای مختلف و در منظومه ها و حس و حالی متنوع، به این بانوی دو عالم و بزرگ پدیده خلقت پرداخته اند.
*فاطمة الزهراء (سلام الله عليها)
نویسنده: توفيق ابوعلم
مترجم: على اكبر صادقى
ایشان که يكى از دانشمندان مصر و با آنكه اهل تسنن است، ارادتى فراوان بساحت مقدس حضرت زهرا سلام اللَّه عليها داشته و در كتاب خود كوشيده تا آنجا كه مقدور است، حق مطلب را در بيان شخصيت با عظمت آن حضرت ادا نمود و حقايقى را در اين زمينه روشن سازد، و كتابى درخور و کمنظیر در شرح و حال حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام، که بوسيله اهل تسنن نوشته شده پدیدآورده است.
اين اثر، صرفا جنبه ى تاريخى دارد كه از منابع اصيل و ماخذ صحيح، نقل و اخذ گرديده است.
*فاطمة الزهرا عليهاسلام
گفتار علامه امينى
در آن زمان كه علامه امينى ساكن نجف اشرف بود و يا در تابستان هر سال كه به تهران مى آمد، عارفى نكته دان ، استاد ولايت و عرفان ، عاشق دلباخته عترت و قرآن آقاى حاج كريم رومينا، در انجام امور مربوط به ايشان و كتابخانه حضرت اميرالمؤ منين (ع ) شبانه روز كوشا بود، و در راه خدمت علامه امينى و اهداف مقدس او، آنچه در توان داشت صميمانه ايثار مى كرد.
در يكى از اين سفرها، آن دوست ارجمند، با همتى عارفانه و با اصرار و پيگيرى مداوم و عاشقانه ، علامه امينى را مهيا ساخت تا مطالبى بسيار جالب درباره مقام ولايت كبراى حضرت صديقه زهراءسلام الله عليها بيان فرمايد، در حالى كه آن عارف ربانى تنها مخاطب گفتار علامه امينى بود، آن مطالب بسيار ارزنده در نوارهاى منحصر بفرد ضبط گرديد، كه بيش از پانزده سال با دقت علاقه اى كم نظير توسط ايشان نگهدارى شده است در طى اين مدت ، آنان كه از وجود اين نوارها مطلع بودند، بى صبرانه تكثير نوارها و يا پياده كردن آن گفتار را در خواست مى كردند، تا به صورت كتابى در دسترس همه و مورد استفاده عموم قرار گيرد، و چون مطالب عالمانه مذكور بطور خصوصى خطاب به كى نفر ايراد شده بود، بدون اينكه در اين مورد به مراعات نظم و دقت كامل در جمله بندى و اداى كلمات (چنان كه در سخنرانيهاى رسمى و عمومى معمول است ) نيازى باشد؛ لذا بنظر رسيد كه بهتر از تكثير نوارها، همان پياده كردن نوارهاست به تنظيم جملات و بازنويسى كامل آن گفتار، بدون اينكه در مفهوم آن مطالب سنگين عالمانه و پربار كوچكترين تغييرى حاصل شود.
*فاطمه (سلام الله عليها) احياگر شخصيت زن
نویسنده: فريده مصطفوى (خمينى )، فاطمه جعفرى
فاطمه اطهر (عليها السلام ) احياگر شخصيت و حقوق زن بود، ولى با كمال تاسف بعد از رحلت پدر در معرض انواع ستمها قرار گرفت ؛ ليكن مردانه ايستاد و حكومت وقت را در مسجد پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به استيضاح كشيد و با قدرت و با صلابت از حق خود يعنى حقوق زن و قانون اسلام دفاع نمود. ولى تاريخ گواهى مى دهد كه نتوانستند به فاطمه پاسخ دهند، جز اينكه حديثى جعل كردند كه : نحن معاشر الانبياء لا تورث درهما و لا دينارا؛ در صورتى كه تمام پيامبران مالى و منالى به ارث گذاشته اند و قرآن ، گواه اين حقيقت است .
در اين كتاب فاطمه اطهر (عليها السلام ) به عنوان اسوه و الگوى زن و مرد مسلمان به صورت بديع و ساده نگاشته شده تا براى همگان مفيد و سازنده باشد.
مطالعه اين مجموعه باعث روشن شدن زواياى زندگى كوثر پيامبر مى شود و مقام و جايگاه زن مسلمان تبيين مى گردد.
*فاطمه حامي ولايت
نویسنده: سيد محمد حسيني شاهرودي
این کتاب که با سرفصلهایی همچون ولايت و رهبرى، تلاش جهت مقبوليت عمومى قيام زهرا(س )، تألیف گشته با محوریت این موضوع که حضرت زهرا(س) ولايت و امامت را با تمام وجود درك كرده بود و نتيجه انحراف خلافت و امامت امت را بـخـوبـى مـى ديـد به تبیین سیره و سلوک سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آن حضرت در عصر خطیر حضور خویش پراخته است.
*فاطمه زهرا در پرتو خورشيد محمدى
نویسنده: عبدالفتاح عبدالمقصود
مترجم: سيد حميد طبيبيان
این کتاب که با بیانی ادبی و شکلی استعاری و فحوایی ادیبانه و شهودی به توصیف و توضیح زندگی و معارف و معنویات زندگی حضرت زهرا(س) پرداخته است، نمونه ای است ارزشمند از شعر و وشعور و شور و ادب در پهنای معارف فاطمی.
در بخشی از آن می خوانیم:
پيامبر بهترين نمونه اى بود كه فاطمه از او پيروى مى كرد و همواره با فاطمه نيز همه ى كسانى از او پيروى مى كردند كه مى خواستند مبارزه كنند و بكوشند تا آزادى سخن را- سخنى را كه از سر باور مى جوشد- استوار و پابرجاى سازند...
پيامبر به آنان آموخته بود كه دين، رفتار است...
كوششى است براى خرسندى خدا و خيرخواهى همه ى بشر، نه يك گروه يا يك جنس يا يك فرد كه به مصلحت ويژه ى خود مى نگرد يا براى فريب مردم دورويى و رياكارى مى كند...
اسلام، واگذار كردن دل و احساسات است به پروردگار هستى...
از خودبينى تهى است...
در جهان انسانيت، برادرى است...
گذشت است و دوستى...
هجرت است به سوى خدا...
كوشش و پايدارى محمد با گذشت سال ها براى كاشتن نهال گرامى ترين منش ها، ارزنده ترين ارزش ها و بالاترين نمونه ها در سينه ها بيهوده نبود، نه با سخن دلپسند و عبارات رسا، بلكه با ترجمه و برگردان قرآن به كردارهاى نيكو...
پيامبر- درود بر او- به سان آب گوارا و پاكى بود كه ايمان روشن و تابناك مسلمانان از آن تراوش مى كرد...
آيا كسى شايسته تر از پيامبر هست كه نمونه ى والاى بشريت باشد تا فرزندان جهان آدمى از وى در هر جا و هرگاه، و در هر گفتار و كردار پيروى كنند؟...
براى چه خدا از ميان بهترين همه ى آفريدگانش او را برگزيد؟...
ازيرا كه در خوى و سرشت پسنديده ترين مردم بود... و در نفس پاك ترين...
در تيزهوشى برترين...
در آهنگ، سخت روى ترين...
در شخصيت كامل ترين. در جهان بشريت بى همتاترين. در جنس انسانى نيز، والاترين مردم به پاى شخصيت او نمى رسيد...هنگامى كه زهرا به اين پايگاه والاى محمد كه در بلندى به اوج آسمان مى رسد، گواهى مى دهد، براى آن نيست كه او پدر وى است و زهرا از پشت او جدا شده است بدانگونه كه حوا از كالبد آدم جدا شده است...
براى آن نيست كه از روى مهر فرزندى بر پدر خود دل مى سوزاند و عشق مى ورزد...
براى آن نيست كه او را با خرد و دل و زندگى خود از راه همنشينى و هم زيستى مى شناسد...
بلكه براى آن است كه او جزئى از كليّت محمد است و با هستى زنده و بيدار خود، با سرشت راستين خود به پايگاه والاى محمد گواهى مى دهد، زيرا او پاره اى از هستى مادى و معنوى محمد است با همان سيما و سرشتى كه خدا او را آفريده است...
*فاطمه ى زهراء در كلام اهل سنت
جلد ۱و2
نویسنده: سيد مهدى هاشمى حسينى
نویسنده انگیزش و سولک خویش ار در تألیف این کتاب چنین بازگو می کند که:
سال 1373 هجرى شمسى مصادف با ايام ولادت بزرگ بانوى اسلام حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) حال و هواى ديگرى بود. شب قبل از ولادت آن حضرت كتاب «زهرا (سلام الله عليها) برترين بانو» را مطالعه مى كردم، در قسمتى از كتاب تحت عنوان «فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از نظر ديگران» نويسنده معظم بيست روايت و حديث را از اهل سنت در رابطه با ابعاد زندگى فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) آورده بود، همان لحظه به ذهنم خطور كرد، خوب است يك كتابى از كلام اهل سنت، در ابعاد زندگى آن حضرت جمع آورى گردد. به خود مراجعه كردم، آيا اين كار از من ساخته است؟ تا اينكه به خود گفتم تفألى با قرآن كنم، به اين نيت كه شروع اين كار و نتيجه ى آن با موفقيت انجام شود، به قرآن تفأل كردم، اين آيه ى شريفه آمد: «هنا لك الولاية لله الحق هو خير ثوابا و خير عقبا» [ آنجا ولايت و حكمفرمايى خاص خداست كه بحق فرمان دهد و بهترين اجر و ثواب و عاقبت نيكو را هم او عطا كند. «سوره ى كهف، آيه 43». ] باز هم تفأل به قرآن كردم، اين آيه ى شريفه آمد: «و من يأته مؤمنا قد عمل الصالحات فاولئك لهم الدرجات العلى» [و هر كس به خداى خود مؤمن باشد و با اعمال صالح به نزد او وارد شود، اجر آنها هم عاليترين درجات بهشت است. «سوره طه، آيه 75» ] با برداشت خود ديدم هر دو تفأل خوب است. لذا تحقيق و بررسى روايات را از قبل از ولادت، يعنى از زمان انعقاد نطفه ى پاك فاطمه (سلام الله عليها) شروع كردم.
اين مجموعه كه ملاحظه مى فرماييد از معتبرين كتب اهل سنت جمع آورى شده است
*فاطمه عليها سلام الگوى حيات زيبا
نویسنده: محمد جواد مروجى طبسى
این کتاب نیز رویکرد ادیبانه را با بیانی عارفانه و عاطفی پیوند زده و به شرح شگفت زندگی و شخصیت سترگ آن بانوی آسمانی پرداخته است.
با ادبیتی از این دست:
فاطمه انسان كامل است و الگويى است براى تكامل ...
فاطمه عليهاالسلام نه فقط هدايت گرى است در مسير كمال بلكه به مقصد رساننده است ؛ چرا كه داراى فضايلى است كه انبيا آنها را داشته اند... داراى فضايل رسول الله است و به فرموده برخى از بزرگان : فاطمه عليهاالسلام اگر مرد بود، پيامبر بود...
راستى فاطمه عليهاالسلام را با چه كسى بايد مقايسه كرد؟
با انبيا، كه برتر از انبياست ...
فاطمه عليهاالسلام را مى بايست تنها با خاتم انبيا و تنها بايد با ديگر معصومين قياس كرد و بس .
فاطمه عليهاالسلام كيست كه در هنگام نماز در پيشگاه معبود، خدا به وجودش افتخار مى كند و چه گوهر ناشناخته ايست كه رضا و خشم خود را در رضا و خشم وى مى داند!
فاطمه عليهاالسلام ليلة القدر است و شناخت فاطمه عليهاالسلام در شناخت ليلة القدر است .
در اين بانوى بزرگ چه اسرارى نهفته است كه چنين جايگاهى در نزد خداوند دارد؟
آرى ... بدون شك از شناخت مقام عصمت و ولايت فاطمه عليهاالسلام عاجزيم ! تنها به اندازه توان خود به گردآورى احاديثى چند پيرامون زندگانى و شخصيت او پرداخته ايم ، كه به نام نامى يازده فرزندش در يازده بخش تنظيم گرديده و بدين وسيله نقديم خوانندگان گرامى مى شود.
*فاطمه گلواژه آفرينش
نویسنده: سيد ضياء مرتضوى
این کتاب با عناوین سرفصلهایی همچون شخصيت حضرت فاطمه(س)، فقط على(ع) همسان فاطمه(س) بود، در سوگ پدر، زنان، جايگاه و حقوق، بهتر از هزار مرد ناصالح، مادر پاكدامن، بيرون از خانه، خانواده و مسؤوليتها، امانات الهى، مسؤوليت مشترك، در راه تفاهم، مرورى بر تاريخ ولادت فاطمه زهرا(س) به شرح زندگی و یادآوری تاریخ و سیره آن حضرت پرداخته است.
این کتاب مجموعهاى است از روايات كه در سه زمينه «شخصيت حضرت فاطمه(س)»، «زن، جايگاه و مسؤوليت»، و «خانواده و مسؤوليتها» در قالب سه «چهل حديث» گزينش شده است. مجموعهاى كه به همراه ترجمه روايات و پارهاى توضيحات تلاش مىكند چهرهاى هر چند اجمالى را از سه موضوع ياد شده در سخنان اهلبيت(ع) نشان دهد. در اين مجموعه كه از منابع روايى شيعه و سنّى گرد آمده تلاش شده است حتىالامكان روايات مورد نظر به گونهاى منسجم، گزينش شود و تنظيم گردد و با افزودن پارهاى توضيحات، خواننده در دستيابى به پيام روايات و نتيجهگيرى، همراهى شود. آوردن عناوين و سرفصلها نيز مىتواند به شكلى گزيدهتر، پيام اصلى اين روايات را برساند.
*فاطمه (سلام الله عليها) واژه بى خاتمه
نویسنده: محمدرضا رنجبر
این کتاب نیز با بیانی شهودی و رویکردی عاطفی، به بیان ادیبانه و شاعرانه معارف فاطمی و نکانت لطیف و ظرایف زیبای زندگی سخت و شیرین آن بانوی بزرگوار همت گماشته است.
در فصلی از آن با نام «گل» می خوانیم:
فسوسا و صد دريغ اين «مُركب» ها كه «مَركب» معانى شده اند، همه، از «فاطمه» مى گويند، آن يك «گل» سرخ! كه شميمش آكنده داشت جان و جهان را، و عصر و مصر ما را ، سلامش باد روزى كه بيامد، و روزى كه برفت! و نيز بر همگانى كه ره پويند راهش را، و چه بسيارند! و از آن بسيار آن پر فروغ «مادر» است، كه همچنان مى تابد بر دلبند فرزند ماهوار خويش، و براستى كه جوادش «ماهواره» اى است، و بايدش «بالا» برد!
ماهواره ى «خداى» ، يعنى كتابش ، آرى، «قرآن» را مى گويمى. و مى تواند چه «تهاجم» ها كه بدارد، «فرهنگ» فرنگ را ، اگرش دريابند!
گل!
ديد، و در خشت خام!
اى تو!
تو كه با منى!
بى تعارفت گويم:
نه «من»، و نه «تو» ، در «آينه» ، آرى ، در آينه «حتى» ، نتوانستيم ديد!
اما او بديد! و چه خوب!
خوبتر از اين، آيا؟!
آيا نه چونان «گل» است؟!
«فاطمه» را مى گويمى ، آنسان كه پدر مى ديدش ، همان پيرش، و پيامبرش؟! [ پيامبر فرمود فاطمه گل است. ] اگر نيست ، پس چرا بشكست؟! و چه «راحت»!
اگر نيست ، پس چرا پرپر؟! و چه زود!
اگر نيست ، پس چرا به دامان نشست، «آتش» را؟! و اگر نمى نشست ، اين دل من ، آن دل تو، كه بس عفن بارند ، با كدامين «عطر» ، عطرآگين توانند شد؟!