پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ |۱۷ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 28, 2024
معرفت فلسفی

حوزه/ پنجاه ودومین شماره از فصلنامه علمی- پژوهشی "معرفت فلسفی" (تابستان ۹۵) از سوی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، در این شماره هشت مقاله توسط محققان و پژوهشگران ارائه شده عناوین و چکیده آن ها در ذیل می آید.

* واژه شناسى معرفت و امكان تحليل آن»

 مقاله ای به قلم محمد حسين زاده يزدى است.

در چکیده این مقاله آمده است:

واژه شناسى علم و معرفت، و امكان تعريف حقيقى و تحليل آنها يكى از بحث هاى مهم و دشوار در معرفت شناسى معاصر است كه در اين مقاله به بررسى آن مى پردازيم. از سويى، از نگاه متفكران مسلمان، مفهومى كه بديهى است نياز به تعريف ندارد، بلكه تعريف حقيقى آن ممكن نيست؛ از سوى ديگر بايد پرسيد چگونه بسيارى از كسانى كه اين مفهوم را بديهى دانسته اند، در مبحث هستى شناسى علم، به تعريف و تحليل فلسفى علم پرداخته اند؟ آيا تعريف كردن مفهوم علم با بديهى دانستن آن سازگار است؟ در پاسخ بدين مسئله، دو راه حل ارائه كرده، در راه حل برگزيده بدين نتيجه دست مى يابيم كه نگاه هستى شناختى به علم، با نگاه معرفت شناختى بدان متفاوت است. كسانى كه مفهوم علم را بديهى دانسته و در عين حال آن را تعريف كرده اند، در مقام تبيين حقيقت علم و دستيابى به ماهيت و اجزاى ذاتى يا لوازم آن بوده اند. با اين راه، تعارض ميان بديهى دانستن مفهوم علم و نظرى انگاشتن چيستى آن رفع مى شود.

* «تبيين و بررسى مبناگرايى علامه طباطبائى با نگاهى به شبهات جديد»

 نوشتاری به قلم رضا باذلى و حسن عبدى است.

در چکیده آن نیز آمده است:

اغلب حكماى مسلمان در حوزه تصورات و تصديقات به قرائت خاصى از مبناگرايى قايل اند. يكى از اين فلاسفه، فيلسوف معاصر علامه طباطبائى است. در مبناگرايى علامه، ابتناى نظريات بر بديهيات در تصورات از طريق تعريف، و در تصديقات تنها از راه برهان شكل مى گيرد. وجه تمايز مهم مبناگرايى علامه از ديگر حكماى مسلمان، منحصر ساختن بديهيات در اوليات است. پرسش اصلى نوشتار حاضر اين است كه ديدگاه علامه در باب مبناگرايى چيست و چه اشكالاتى بر آن وارد است؟ در اين تحقيق با استفاده از روش توصيفى و تحليلى به بررسى اين پرسش پرداخته شده است. به نظر مى رسد با توجه به اينكه علامه، از سويى مبناگرايى خود را بر بديهيات به ويژه اوليات بنيان نهاده و از سوى ديگر معيار صدق گزاره هاى نظرى را ارجاع آنها به بديهيات در ماده و صورت دانسته است، اشكالات مطرح شده درباره مبناگرايى وارد نيست و مبناگرايى اسلامى از چنان ظرفيتى برخوردار است كه توان پاسخ گويى به انتقادات مطرح شده را داراست؛ هرچند مبناگرايى علامه به جهت منحصر كردن بديهيات در اوليات، مشكلاتى نيز دارد.

* «تبيين و ارزيابي ديدگاه زگزبسكي درباره بُعد هنجاري در قلمرو شناخت»

 تحقیقی به قلم مهدي شكري است.

در چکیده آن می خوانیم:

دیدگاه زگزبسکی به بُعد هنجاری شناخت، نگاهی نو محسوب می شود که براساس رویکرد اخلاق فضیلت مدار، در پی شکل بندی جدیدی از عقلانیت در این حوزه است. به نظر او مهم ترین مؤلفه هر فضیلت، انگیزه و توفیق مندی آن است. زگزبسکی براساس اصابۀ همیشگی باور، میان معرفت و باور موجه تفاوت می گذارد؛ از این روی، معرفت را به عمل و انگیزه فضیلت مندانه شناسایی می کند تا صدق دایمی معرفت را لحاظ کند و از سوی دیگر چون شرطی در توجیه نیست و قبول باور موجه بر اساس معقول بودن است، می کوشد قبول باور از سوی دارندۀ حکمت عملی در شرایط باورنده را معیار توجیه قرار دهد. این مقاله تلاش می کند این نگاه را ارزیابی کند.

* «تأملى درباره عالم خارج از ذهن» پژوهشی به قلم محمد بنيانى است.

 در چکیده آن می خوانیم:

مسئله عالم خارج از ذهن از مباحث مهم و بحث انگيز فلسفى بوده است؛ به گونه اى كه برخى از فلاسفه وجود چنين عالمى را به لحاظ فلسفى نمى پذيرند و برخى قايل به اثبات و برخى ديگر معتقد به بداهت آن شده اند. در اين نوشتار ابتدا به بيان مهم ترين نظرات در اين زمينه پرداخته و آنها را نقد و بررسى كرده ايم. نظريه مختار اين است كه فاصله ميان ذهن و عالم خارج به گونه اثباتى و استدلالى قابل حل نيست، ولى با تبيين وجودى از اصل امتناع تناقض، يعنى وجود و عدم، مى توان به نقطه اى رسيد كه فاعل خود را عين خارجيت بيابد، و براين اساس عالم خارج تبيين فلسفى مى يابد.

* «تأملى انتقادى بر "فهم متعارف" مور»

به قلم محسن مقرى، احمد مقرى و مريم حسن پور می باشد.

در چکیده آن نیز آمده است:

جرج ادوارد مور، فيلسوف برجسته انگليسى (1873ـ1958) مكتبى را بسط مى دهد كه بر پايه آن تنها به كمك فهم متعارف و تحليل معانى معمول كلمات، مى توان ادعاها را سنجيد و به رغم اظهارات شكاكانه و ايدئاليستى، به امور يقينى دست يافت. وى در آثار خود، تلاش كرده است تا ادله و شواهدى را به نفع فهم متعارف، و بر ضد شكاكيت و ايدئاليسم ارائه دهد. برخى صاحب نظران فلسفه ذهن و فلسفه زبان از دستگاه فلسفى مور كه گاه با عنوان «واقع گرايى موافق فهم متعارف» از آن ياد مى شود، حمايت كرده اند؛ چنان كه ويليام. جى. لايكن، فيلسوف معاصر امريكايى كوشيده است تا با پيروى از روش خاص مور در مقابله با شكاكيت، به دفاع از فهم متعارف وى بپردازد. نوشتار حاضر درصدد است تا استدلال هاى مور و لايكن در دفاع از فهم متعارف را مورد سنجش قرار داده و از رهگذر تأمل انتقادى، كاستى هاى آن را تبيين نمايد.

* «بررسى نظريه بساطت حقيقت وجود و فروع معرفت شناختى آن»

 مقاله ای به قلم موسى ملايرى است.

در چکیده آن می خوانیم:

نظريه بساطت حقيقت وجود از دستاوردهاى حكمت متعاليه است. صدرالمتألهين پس از پذيرش اين نظريه سه نتيجه معرفت شناختى مهم از آن استنباط مى كند. اين نتايج بدين قرارند: اولاً حقيقت وجود عقلاً و به علم حصولى غيرقابل تصور و ادراك ناپذير است؛ ثانيا حقيقت وجود عقلاً و به علم حصولى تصديق ناپذير است؛ ثالثا راه درك و تصديق آن منحصر به علم حضورى است. در اين مقاله نخست اصل نظريه بساطت حقيقت وجود مورد چالش قرار گرفته و اثبات مى شود كه نمى توان وجودهاى محدود و ماهوى را بسيط شمرد و بيان مى شود كه وجود ماهوى، تنها زمانى مى تواند بسيط شمرده شود كه بشرط لاى از ماهيت ملاحظه گردد و وجود با چنين ملاحظه اى، تنها در موطن ذهن موجود است نه در عالم خارج. در ادامه مقاله فروع معرفت شناختى مزبور مورد نقد قرار مى گيرند، و آشكار مى شود كه آن فروع نيز، با انتقادهايى روبه رويند. نگارنده كوشيده است تا نشان دهد التزام به فروع معرفت شناختى اصالت وجود و نيز التزام به فروع معرفت شناختى نظريه صدرا در وجود ذهنى، مستلزم آن است كه نوصدراييان از نتايج معرفت شناختى نظريه بساطت وجود دست بردارند.

* «نوآورى هاى حكيم سبزوارى درباره مسئله اصالت وجود»

 پژوهشی به قلم حسينعلى شيدان شيد است.

در چکیده این نوشتار آمده است:

حكيم سبزوارى در مسئله اصالت وجود، چه با اقامه استدلال هاى جديد و چه با كوشش در رد شبهات واردشده بر اين نظريه، نوآورى هايى در حكمت متعاليه به ميراث گذاشته است. اين مقاله به گزارش، تحليل و بررسى استدلال هاى وى كه بر اساس خيريت وجود، محال بودن تشكيك در ماهيت، خروج ماهيات از حالت استواى نسبت، توحيد ذاتى و توحيد فعلى، نفى ماهيت خداوند سبحان، و ارتباط صادر نخستين با خداوند اقامه شده اند، و نيز بررسى رويكردهاى وى به دو شبهه اصالت ماهيت در عرض اصالت وجود و دشوارىِ توجيهِ كثرت عَرْضى در وجود اختصاص دارد.

* «بررسى برهان صديقين صدرالمتألهين»

به قلم احمد محمدى پيرو می باشد.

 در چکیده این تحقیق می خوانیم:

معيار برهان صديقين از نگاه صدرالمتألهين اين است كه از اصل وجود آغاز شود. چيزى غير از واجب تعالى اصل وجود نيست. بنابراين در اين برهان استدلال از ذات به ذات صورت مى گيرد. گرچه ظاهر اين تعبير مصادره به مطلوب است، در واقع چنين نيست؛ زيرا پس از نظر به اصل وجود مى فهميم كه اصل وجود با واجب يكى است و استدلال از ذات به ذات صورت گرفته است؛ نه اينكه از قبل، وجود واجب مفروض باشد تا مستلزم تناقض و مصادره گردد. اين استدلال، برهان «لمّ» نيست، چون واجب علت و سببى ندارد تا مشمول ملاك اين گونه براهين شود. اين در صورتى است كه معيار «لمّيت» را عليت خارجى بدانيم. ازاين رو مى توان آن را برهان شبه «لمّ» دانست؛ از اين جهت كه افاده يقين مى كند. همچنين مى توان از راه تعميم برهان «لمّى» به عليت هاى تحليلى، اين برهان را نيز «لمّى» دانست و ازآنجاكه عليت تحليلى نيز عليت حقيقى است، «لمّ» بودن آن نيز حقيقى خواهد بود.

پنجاه دومین شماره از فصلنامه علمی- پژوهشی "معرفت فلسفی" (تابستان 95) از سوی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در 220 صفحه و با قیمت: 3500 تومان منتشر شده است.

علاقمندان جهت تهیه فصلنامه به نشانی: قم، بلوار جمهوری اسلامی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) مراجعه نمایند و یا با تلفن: 32113474-025 تماس بگیرند.

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha