چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ |۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 11, 2024
حجت الاسلام والمسلمین احمد واعظی

حوزه/ رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، رویکرد مساله محوری و نتایج اجرای طرح قطب های فکری فرهنگی در این دفتر را تبیین کرد.

به گزارش خبرگزاری«حوزه»،  دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم به عنوان نماد روشنفکری حوزه در افق چشم انداز بیست ساله نظام، تصویر آینده خود را با رویکردی فعال و پویا و با هوشمندی نسبت به چالش های پیش رو و معطوف به توسعه دین مداری در جامعه که از ضرورت های تمدن سازی اسلامی و لازمه تحقق چشم انداز بیست ساله نظام است، ترسیم نموده است به گونه ای که مهم ترین فراز اصلی آن «اصلی ترین تامین کننده نیازهای معرفتی و انسانی(نرم افزاری) عرصه فرهنگ جهت توسعه و تعمیق دین مداری می باشد».

با تصویب هیات امنای دفتر تبلیغات اسلامی، رویکرد مساله محوری در برنامه های این دفتر اتخاذ گردید و با انجام مطالعات گسترده در حوزه فرهنگ و با عنایت به ظرفیت های بالفعل و بالقوه مجموعه، مسائلی کلیدی بعنوان محور برنامه ها و اقدامات این دفتر انتخاب گردید.

حجت الاسلام والمسلمین احمد واعظی در گفت و گو با روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی، به بررسی ضرورت و روند حرکت به سمت مساله محوری و تحول سازمانی و همچنین نتایج حاصل از این حرکت و دستاوردهای تاسیس قطب های فکری و فرهنگی پرداخته است:

 

*ضرورت حرکت به سمت مسئله محوری در نهادی مثل دفتر تبلیغات اسلامی از نظر هیأت امناء و جنابعالی چه بوده است؟

 بسم الله الرحمن الرحیم؛ پاسخ به این پرسش برمی گردد به این که ما یک مروری بر تاریخچه دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم داشته باشیم که به عنوان یک نهاد انقلابی که در اردیبهشت سال 58 به پشتیبانی امام خمینی(ره) تأسیس شد و در این سال ها فعالیتش معطوف به تبلیغ دین و نشر فرهنگ انقلاب در اقصی نقاط کشور و پشتیبانی از جبهه ها و اعزام مبلغ به جبهه ها وامثال ذلک شده است و به مرور با توجه به شرایطی که پیش می آمد این نهاد با توجه به وظایفی که تشخیص می داد بخش هایی را تأسیس می کرد و به تعبیر بنده دفتر تبلیغات اسلامی وظیفه گرا بود و حسب وظیفه و نیاز، اقدام به تأسیس بخش ها و مراکز می کرد و به تدریج این وظیفه گرایی باعث شد که دفتر در مسیر کارکردگرایی اقتاده به این معنی که برای هر بخش و نهاد و یا مرکز تأسیس شده یک کارکردهایی را تعریف کند.

وقتی دانشگاه باقرالعلوم(ع) و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مؤسسه امام رضا(ع) و شعب و نمایندگی هایی تأسیس می شود و مدرسه معصومیه به عنوان حوزه علمیه خواهران و بوستان کتاب و بخش فرهنگی هنری و دیگر مراکز اگر هر کدام از این ها کارکردهایی برایش تعریف می شود تا قبل از تأسیس قطب های علمی و فرهنگی و مسأله محوری ما با رویکرد وظیفه گرایانه و کارکرد گرایانه در دفتر رو برو هستیم.

تشخیص ما این بود که الان وضعیت دفتر مانند جزایر پراکنده ای بود که هر کدام رسالت ها و وظایف و کارکردهای خود را دنبال می کنند در حالی که نیاز به تغییر آهنگ دیده می شد؛ آن تغییر این بود که از کارکرد محوری به سمت مسأله محوری حرکت کنیم. یعنی در مرحله و گام اول تشخیص دهیم که در جامعه امروز ایران چه فهرستی از مسائل مهم و اساسی فرهنگی و علمی وجود دارد و در گام دوم ببینیم که مزیت نسبی دفتر در کجاست و چه بخش از این مسائل را دفتر تبلیغات اسلامی باید عهده دار شود.

از این‌رو در هیأت امنا به کمک مرکز برنامه ریزی دفتر مطالعاتی انجام شد و مسائل کشور در حوزه فرهنگ و دین را احصاء کردیم و در میان این سلسله از مسائل، ده دوازده موضوع را انتخاب کردیم و به عنوان مسائلی که دفتر باید در جهت کمک به حل این مسائل تلاش کند در نظر گرفتیم.

این مسائل عبارتند از فرق انحرافی و باور های انحرافی در جامعه، ضعف اخلاق فردی و اجتماعی، مسائلی که در رابطه با نظام سیاسی اسلامی وجود دارد، مسائل اجتماعی ایران اسلامی، بحث علوم انسانی اسلامی، بحث تقویت علوم اسلامی، بحث تحکیم نظام خانواده، بسط فرهنگ قرآنی و موارد دیگری فهرست شد و گفتیم که دفتر تبلیغات اسلامی باید به سمت کمک به حل این مسائل برود.

در مرحله بعد برای هر تعداد از مسائلی که به هم نزدیک بود یک قطب درست کردیم و برای هر مسأله یک میز تخصصی درست شد که در این میزها از افراد صاحب نظراز میان مدیران دفتر و از میان هیأت علمی و افراد صاحب نظر بیرون از سازمان دعوت کردیم و حول هر مسئله صاحب نظران حدود 6 ماه بحث و گفت وگو کردند و رفت و برگشت میان صف های دفتر و این میزها فراهم آمد و یک بسته جامع اقدامات 5 ساله برای هر مسأله طراحی شد.

ضرورت این که به این سمت حرکت کنیم به خاطر بحث تجمیع قوای خودمان و به خدمت گرفتن صف های متکثر برای اهداف مشخص بود؛ زیرا پیش از این که مسأله محوری اتفاق بیفتد هر صف و هر مرکز کارکردهای خودش را دنبال می کرد ولی الان این اتفاق افتاده است که بخش های مختلف دفتر پراکنده نباشند و برای حل مسائل خاصی تجمیع شوند. مثلا وقتی می گوییم باید برای تحکیم نظام خانواده کار کنیم، مسأله آن میز شد بحث طلاق و این که ما کاری کنیم که طلاق در کشور کاهش پیدا کند؛ که این کار هم احتیاج به کار پژوهشی دارد و هم نیاز به کار آموزشی و کادر سازی دارد و باید مبلغانی آموزش ببینند و برای این منظور در بدنه جامعه کار کنند که در این جا پای معاونت فرهنگی و تبلیغی به میان می آید.

از طرف دیگر لازم است از ظرفیت هنر هم استفاده شود که در این جا پای مرکز فرهنگی و هنری به میان می آید و همچنین باید از ظرفیت فضای مجازی هم استفاده شود که پای اداره کل تبلیغ نوین به میان می آید؛ یک وقت می بینیم که برای یک مسأله بخش هایی که قبلا با هم کاری نداشتند الان با هم کارمی کنند.

مثلا در رابطه با مبارزه با فرق انحرافی وقتی مسأله وهابیت و جریان های تکفیری مطرح شد ما طراحی کردیم که 5 سال در این زمینه در کشور کار کنیم که هم کار پژوهشی و هم کار آموزشی و هم کار تبلیغی و هم کار هنری و هم کار در فضای مجازی باید صورت بگیرد یعنی در واقع مسأله محوری حلقه وصل شد که بخش های مجزای دفتر که در گذشته جزایر پراکنده ای با وظایف و کارکردهای خاص بودند الان حول یک مسئله با هم همکاری کنند.

 *روند حرکت به سمت تحول سازمانی دفتر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

واژه تحول سازمانی با مسأله محوری فرق دارد. تحول سازمانی ابعاد و ارکان مختلفی دارد؛ مثلا برای تحول در سازمان باید بهره وری را در آن سازمان افزایش دهیم که یک ضلعش چابک سازی است و باید سازمان خود را از حالت بسط ناروای تشکیلاتی و ساختاری و بدنه لش و کم تحرک و گسترده به سازمانی چابک تبدیل کند. ضلع دیگرِ تحول سازمانی بحث یادگیرنده بودن سازمانی است و ضلع دیگر هم بحث اصلاح فرایندها است؛ یکی از ابعاد تحول سازمانی این است که سازمان قوانین و فرایندهای خود را اصلاح کند که اگر بروکراسی گسترده در آن سازمان وجود دارد با اصلاح فرایندها آن بروکراسی تعدیل شود و جای خود را به فرایندهای مؤثر و سریع و دقیق بدهد؛ بنابراین برای تحولات سازمانی باید اتفاقات متعددی بیفتد ولی فکر ما این است که مقوله مسأله محورکردن سازمان گام بسیار بلندی به سمت تحول سازمانی است.

وقتی سازمانی مسأله محور شد، یعنی زمینه یادگیرنده بودن سازمان را فراهم کرده ایم؛ زیرا سازمان وقتی می خواهد یک مسئله را حل کند با محیط و فعالیت های متنوع درگیر می شود و می تواند از محیط یاد بگیرد و با آزمون و خطا دانش سازمانی خود را بالا ببرد. وقتی سازمان را مسأله محور می کنید مجبور به اصلاح فرایندها می شوید؛ زیرا فرایند انجام امور بر اساس کارکردگرایی با مسأله محوری فرق دارد و باید اصلاح فرایند کنیم و بخش های زائد را حذف کنیم و بخش هایی را پر تحرک کنیم؛ به نظر من گر چه تحول سازمانی مقوله ای فراتر از مسأله محوری است ولی مسأله محور کردن سازمان، دالانی است که تحول سازمانی را تسریع می کند و زمینه های تحول سازمانی را ایجاد می کند.

 *راه‌اندازی سامانه قطب های فکری فرهنگی در دفتر به چه صورتی صورت گرفت؟ تدابیر شما به منظور کاهش آسیب‌ها و یا مخالفت‌های احتمالی چه بوده است؟

به طور کلی هر وقت در هر سازمانی که شما بخواهید ایده و طرحی نو را پیاده کنید طبعاَ سازمان خو گرفته به نظم موجود مقاومت می کند که اصطلاحا به آن change resistance  یعنی مقاومت در مقابل تغییر می گویند که حتی در زندگی فردی افراد هم وجود دارد و چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی و چه در زندگی سازمانی، افراد وقتی به یک روش خو می کنند و وقتی ایده نو و طرحی نو ارائه می کنند، افراد مقاومت می کنند و در این صورت به ناچار باید اقناع سازمانی صورت بگیرد.

مسأله محوری یک ایده نخبگانی بود و در هیأت امنا پخت و پز شد و در زمانی که بنده تصمیم گرفتم این ایده را اجرایی کنم که در اوایل سال 93 بود. یک خلاقیت هایی را به خرج دادیم و ایده قطب ها را مطرح کردیم و گفتیم که در قالب میزهای تخصصی اجرا شود؛ این طرح قطب ها کاملاَ بدیع است و هیچ جا مسبوق به سابقه نیست و کاملا بومی و ابتکاری است و از درون خلاقیت های محیطی دفتر تبلیغات اسلامی جوشیده است و با یک همفکری جمعی خاص غنا پیدا کرد تا وقتی که برای خودمان ابعاد این طرح جدید روشن شد و یک ذهنیت جمعی روشنی پیدا کردیم و به یک وفاقی رسیدیم و در مرحله بعد ما رؤسای قطب ها را تعیین کردیم و آنها هم به این قصه ورود پیدا کردند و تدریجاَ کار را به جلو بردیم.

وقتی کار برای خودمان روشن شد باید مدیران را قانع می کردیم که این کار زمان برد و طبیعی  بود که این کار زمان ببرد زیرا وقتی افرادی که با کارکردهای خاص خو گرفته اند را شما بخواهید در فضای جدیدی بیاورید که کار کنند در مقابل این کار موضع می گیرند؛ به طور کلی فرایند اقناع سازمانی حدود 6 ماه طول کشید و مدیران ارشد را دو روز به وسف بردیم و جلسات فشرده ای داشتیم و کم کم بدنه مدیریتی دفتر با این ایده آشنا شد و همراه شد و سعی کردیم کار را پیش ببریم و بحمدالله الان در مجموعه جا افتاده است و البته ممکن است نارسایی ها و ضعف هایی داشته باشد ولی به عقیده بنده که مجری این طرح هستم تا کنون نتیجه بخش بوده است.

یکی از هدف گذاری های اصلی هیأت امنا در بحث قطب ها این است که روزی برسد که هفتاد درصد برنامه هایی که در دفتر اجرا می شود قطبی باشد و الان طبق آمار رسمی مرکز برنامه ریزی ما از 70 درصد عبور کردیم و بیش از 70 درصد از بودجه دفتر از مسیر قطب ها صورت می گیرد و الان هیچ برنامه جدیدی در دفتر اجرا نمی شود مگر این که از مسیر قطب ها باشد؛ یعنی ما از برنامه های پراکنده به سمت برنامه های جهت دار حرکت کردیم و باید تلاش کنیم این برنامه ها بتواند بیشتر اثربخش باشد و بتواند اثر خود را در جامعه بگذارد.

 

*اکنون بعد از گذشت چند سال از اجرای طرح قطب‌های فکری و فرهنگی و استقرار این سامانه نتایج تحول را چگونه ارزیابی می‌کنید و چه نمره‌ای به خود و مجموعه می‌دهید؟

اگر بخواهم فهرستی از دستاوردهای این طرح بدهم اولینش پویش سازمانی و تحرک سازمانی و مقابله با روزمرگی است؛ تمام نهادهای انقلابی و سازمان ها به شکل طبیعی در معرض رخوت، رکود و روزمرگی هستند و همیشه این طور است که سازمان های انقلابی و نهادهایی که بر اساس اهداف ایدئولوژیک و اهداف انقلابی تأسیس می شوند اولش گرمی و حرارت و شور و نشاط است و آرام آرام این شور و نشاط کم می شود و روز مرگی و نخوت حاکم می شود؛ بنابراین بر عهده مدیران ارشد این نهادها است که روح تحرک و نشاط و پویش را در مجموعه بدمند و به نظر من کمترین کارکرد مسأله محوری و قطب های فکری و فرهنگی در دفتر تبلیغات اسلامی این بود که به سمت حل مسائل جامعه بروند و فکر کنند و طرح بدهند و ایده پردازی کنند؛ بنابراین ما هیأت علمی و مدیران ارشد و میانی و صف ها را پای کار آوردیم که برای حل مسائل و مشکلات اجتماعی از قبیل افزایش طلاق و فرق انحرافی و ضعف اخلاق فردی و اجتماعی تلاش کنند و این یک تحرک و پویش  است و یکی از دستاوردهای مهم مسأله محوری در دفتر تبلیغات اسلامی محسوب می شود.

دستاورد دیگر توجه بیشتر به حوزه فرهنگ عمومی جامعه است؛ دفتر تبلیغات اسلامی در طول تاریخ تأسیس خود همیشه بین نخبه گرایی و عطف توجه به فرهنگ عمومی در نوسان بوده است؛ در یک برهه هایی این دفتر بیشتر نخبه گرا شده یعنی در پژوهش ها و آموزش ها به سمت کارهای آکادمیک و مخاطبین نخبه رفته است. به نظر من این مسأله محوری کمک کرد که کفه فرهنگ عمومی و کار دفتر برای فرهنگ عمومی به کفه نخبه گرایی و کار برای مخاطبین نخبه و خاص بچربد.

نه این که ما فتیله نخبه گرایی را در دفتر خاموش کنیم بلکه آهنگ رشد نخبه گرایی را کند کردیم زیرا باز هم دفتر تبلیغات اسلامی محصولات زیادی را برای فضای نخبگانی تولید می کند ولی با مسأله محوری به سمت حوزه فرهنگ عمومی  جهت دارتر شد و این که ما بیشتر به آسیب های اجتماعی و مسائلی که بدنه فرهنگی جامعه با آن درگیر است توجه کنیم،

دستاورد دیگر مسأله محوری که خیلی ها از آن غفلت می کنند کادر سازی و تقویت بعد راهبردی مدیران است؛ در فضای وظیفه گرایی و کارکرد گرایی مدیر عطف توجه می کند به وظایفی که بر عهده اش هست و آن کار را انجام می دهد ولی ما کاری کردیم که مدیران میانه به فضای تفکر راهبردی بیایند و در فضای طراحی جهت کمک به حل مسائل راهبردی کشور کمک کنند و این باعث می شود که به مرور و ممارست بین این ها خود به خود بر اساس یادگیرنده بودن سازمانی ما کادر سازی می کنیم و الان من به جرأت می گویم که من خودم رشد را در مدیران خودم ملموس می بینم که وقتی این ها در جلساتی بیرون از مجموعه شرکت می کنند به لحاظ تجربه ای و دید راهبردی نسبت به گذشته تقویت شده اند و این نتیجه طبیعی است.

یک دستاورد دیگر حذف و توقف کارهای کم اثر در مجموعه است؛ ما برای این که فعالیت های دفتر را به سمت برنامه های قطب ها و میزهای تخصصی و برنامه های مسأله محور سوق دهیم، مجبور بودیم که در برنامه های جاری خودمان تجدید نظر کنیم و دستور دادیم به تمام مراکز خودمان که کارهای خود را اولویت یک و دو کنند؛ مثلا اگر مجموعه ای 6 نشریه در یک برهه بیرون می داد الان که نشریات مخاطب ندارند بخشی از این نشریات را حذف کردیم و با توجه به این که جامعه و ذائقه و نیازهای آن تغییر کرده، چرا باید راهی را که در یک برهه خوب بوده و الان کارآیی ندارد الی الابد ادامه دهیم.

مثلا ما در دانشگاه باقرالعلوم(ع) گروه معارف را تعطیل کردیم زیرا در سال 84 که به این نتیجه رسیدیم که دانشگاه باقرالعلوم(ع) دانشجوی معارف تربیت کند به درخواست نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها  قرار بود که کمک کند که این نیاز در کشور تأمین شود ولی بعدها نهاد رهبری در دانشگاه ها، دانشگاه معارف را تاسیس کرد و دانشگاه تهران هم دانشکده معارف درست کرد و ما دیدیم که نیاز نیست و این کار را متوقف کردیم و برخی از نشریات را تعطیل کردیم و این هم یکی از فعالیت های خوب قطب ها بود که پالایش کرد و برخی از برنامه های کم اثر را کنار گذاشت و فعالیت های مجموعه را جهت حل مسائل مطرح شده در قطب های دفتر تبلیغات اسلامی جهتدار کرد.

 

*نظر مقام معظم رهبری در خصوص تاسیس قطب های فکری فرهنگی چه بوده است؟

از همان اول که بنده این طرح را دنبال کردم، یک نوشته ای نوشتم و این طرح را توضیح دادم و در دفتر حضرت آقا، خدمت حجت الاسلام والمسلمین حجازی تحویل دادم و وقتی ایشان طرح را خواندند همان جا گفتند «تحول یعنی این؛ اگر بتوانید اجرایش کنید».

طرح های این چنینی 5 درصد مربوط به نوشتن و طراحی طرح است و 95 درصد اجرایی کردن طرح ملاک است و ما خیلی پایمردی کردیم تا این طرح را اجرایی کردیم و یکی از دلایلی که من محکم پای اجرای این طرح ایستادم تأییدی بود که مقام معظم رهبری «مد ظله العالی» داشتند و در یکی از جلساتی که خدمت ایشان رسیدم در بین گزارشی که مربوط به دفتر می دادم  به این فراز رسیدم که ما طرح تحولی هم در دفتر کلید زده ایم که ایشان نگذاشتند جمله من تمام شود و فرمودند که «من خوانده ام و مطلع هستم و خیلی طرح خوبی است و چرا برخی با تو مخالفت می کنند؟». یعنی ایشان از جزئیات هم مطلع بودند و وقتی من دیدم که خود حضرت آقا پشتیبانی می کنند من با انرژی بیشتری این کار را دنبال کردم؛ یعنی وقتی خواستِ هیأت امنا بود به لحاظ شرعی و قانونی محکم شدیم و حمایت حضرت آقا سبب شد که با انرژی بهتر و بیشتری کار را جلو ببریم.

 *در پایان اگر نکته ای هست بفرمایید.

تشکر می کنم از شما و امیدواریم که این تجربه که تا حد نسبی تجربه موفقی بوده است چون هیچ وقت انسان نباید کار خود را کامل بداند همیشه احساس رضامندی از روند کار آغاز کم تحرکی و نخوت و رکود است ما همانگونه که در عرصه اخلاق و تدین باید مطالبه گر نسبت به خود باشیم و نباید حالت غرور و حالت از خود راضی بودن را داشته باشیم از خود راضی بودن در فضای سازمانی هم امر ناپسندی است؛ بنابراین همیشه باید احساس عقب ماندگی کنیم و نسبت به وظایف خود احساس قصور کنیم ولی اگر بخواهیم منصفانه به این مسأله نگاه کنیم من به بحث مسأله محوری در دفتر تبلیغات نمره مثبتی می دهم زیرا این حرکت، حرکتی رو به جلو است و داریم ضعف هایش را می گیریم و امیدواریم تجربه ای موفق و الگویی برای دیگر نهادهای علمی و فرهنگی شود تا از این تجربه بهره مند شوند.

 

گفت و گو: محمدرضا قربان زاده

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha