پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
حسن رضایی مهر - مرکز پاسخگویی به شبهات

حوزه/ وقتی می گوییم تمدن اسلامی، طبیعتا تمدنی را در نظر گرفته ایم که از منبع آموزه های دینی گرفته شده است و چنین امری کاشف از جایگاه مهم تمدن اسلامی در آموزه های دینی است و می توان گفت روح معارف اسلامی تولید کننده چنین تمدنی بوده است.

خبرگزاری «حوزه»، اشاره: شکل گیری تمدن اسلامی در پرتو سیره علمی و عملی حضرات معصومین علیهم السلام آن هم در فضاها و تنگناهای مختلف سیاسی، مذهبی و... امر مبارکی است که بر همه مسلمین لازم است تا در مسیر شکوفایی آن قدم برداشته و چونان قرون گذشته، جهانیان را مقهور اقتدار اسلام و تمدنی اسلامی کنند. امام صادق علیه السلام در تمدن سازی اسلامی نقش اساسی داشته‌اند که لازم است این مهم از زوایای مختلف مورد توجه و تأسی قرار گیرد. فرا رسیدن سالروز شهات رئيس مذهب تشيع امام صادق علیه السلام زمینه ای شد تا این موضوع نقش امام صادق علیه السلام در تمدن سازی اسلامی را، با حجت الاسلام والمسلمین رضائی مهر استاد حوزه علمیه قم‌ و رئیس مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه‌های علمیه به گفت و گو بنشینیم كه تقديم حضورتان مي شود.

- قبل از ورود در بحث مایلیم اگر درباره مفهوم شناسی تمدن اسلامی و جایگاه آن در اندیشه اسلامی توضیحاتی را لازم می دانید بشنویم.

هر چند در این خصوص تعاریف متعددی مطرح شده است اما به نظر می رسد گویاترین تعریف آن است که بگوییم تمدن اسلامی عبارت است از مجموعه ای از عقاید و ارزش های برخاسته از معارف اسلامی که در پیشرفت حوزه های مختلف علمی وهنری و تألیف و شکل گیری نهادهای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و .. در جوامع اسلامی تأثیرگذارند. با توجه به این معنا از تمدن اسلامی، علوم و فنون و آنچه در حوزه حکمت نظری و عملی قرار دارد همه در مفهوم تمدن اسلامی جا می گیرند. شکل گیری تمدن اسلامی را در قرون دوم تا هشتم و اوج شکوفایی آن در علوم و فنون مختلف و پی ریزی و نهادینه سازی نهادهای مرتبط با مدنیت اسلامی را می توان در فاصله قرون دوم تا پنجم در تاریخ مظبوط است و تمدن اسلامی در این قرون به گونه ای بود که رهبری علمی و شرافت تمدنی خود را بر جهان استیلا بخشیده بود.

اما در خصوص جایگاه تمدن اسلامی در آموزه های دینی باید گفت که وقتی می گوییم تمدن اسلامی طبیعتا تمدنی را در نظر گرفته ایم که از منبع آموزه های دینی گرفته شده است و چنین امری کاشف از جایگاه مهم تمدن اسلامی در آموزه های دینی است و می توان گفت روح معارف اسلامی تولید کننده چنین تمدنی بوده است و این مطلب قلمرو زمانی و مکانی خاصی ندارد و اگر در برهه ای تمدن اسلامی محقق شده و حتی به اوج خود رسیده است و در برهه ای دیگر شاهد آن نبوده ایم، منشأ رفتاری دارد یعنی مربوط به عملکرد مسلمین بوده است. برای توضیح عرض می کنم که امور دینی متعددی را می توان نام برد که در تأیید اهمیت تمدن اسلامی و تکون آن مؤثر و دخیل بوده اند مثلا اجتماعی بودن عمده احکام دینی مبنای تمدن سازی بوده است چرا که اسلام در هیچ موقعیتی از جامعه و امور اجتماعی غافل نبوده و احکام اسلامی به طور قابل توجهی معطوف به اجتماع و اجتماعیات بوده است و همین امر منشأ تمدن سازی مبتنی بر اسلام گردیده است. از طرفی ترغیب و تأکید اسلام به تحصیل علم و حکمت و در شکل گیری تمدن اسلامی تأثیر جدی داشته است زیرا تأکید به تحصیل علم در معنای عام آن که حتی شوؤن مدنیت از جمله معماری و هنر را در بر بگیرد در واقع تشویق به تمدن سازی اسلامی است. در قرآن مکررا به تأمل و دقت در آیات و انفس و اسرار هستی تأکید شده و مردم را به تحقیق در این امور و تحصیل آنها فرا خوانده است. لسان روایات نیز طلب علم را فریضه دانسته است و همه این سفارش ها خود، سنگ بنای تمدن اسلامی است. البته در این میان، وجودات مقدسه حضرات معصومین علیهم السلام را نباید از نظر دور داشت زیرا آن حضرات با برخورداری از علم لدنی و درک عمیقشان نسبت به معارف اسلامی و تأسیس نهادهای علمی و تربیت شاگردان در حوزه های مختلف علوم و فنون در تشکیل تمدن اسلامی تأثیر به سزا داشته اند. سیره علمی و عملی آن بزرگواران شاهد بر این حقیقت است.

 

- باتوجه به اینکه موضوع بحث ما نقش امام صادق(ع) در شکوفایی تمدن اسلامی است و از طرفی درک این مهم متوقف بر فهم برخی شرایط و مقتضیات عصر آن حضرت علیه السلام است، اگر موافق باشید بحث را با نگاهی به فضای سیاسی دوران امام صادق(ع) پیگیری کنیم.

در دوران آن امامت امام صادق علیه السلام، 7 خليفه به شرح زير تکیه بر مسند خلافت زدند: از خلفاي اموي؛ هشام بن عبدالملك، وليد بن يزيد بن عبدالملك،  يزيد بن وليد بن عبدالملك، ابراهيم بن وليد بن عبدالملك، مروان بن محمّد و از خلفاي عباسي عبدالله سفاح و منصور دوانيقي

گزارشات تاریخی بیانگر آشفتگی فراوان اوضاع سیاسی این دوران است كه بد نیست در این مجال اشاره ای کوتاه به آنها داشته باشیم:

در درون حاكميت وضعیت سیاسی بسیار مضطرب است؛ با مرگ هشام، وليد بر مسند خلافت می نشیند. عیاشی و ميگساری او باعث قتلش شد. سال بعد وقتي يزيد فرزند وليد در شرف مرگ بود ابراهيم، پسرش، جانشين او شد اما به سرعت توسط لشکرکشی مروان بن محمّد از خلافت بركنار شد. قيسيان با عبدالملك بن مروان درافتادند اما بعد با پسرش هشام همراه شدند اختلاف قبايل هم چشمگير بود.

جنگ‌هاي برون حاکمیتی نیز در این دوران فراوان بود. جنگ با تركان خزري و رومی، ناآرامي‌ها و شورش ها در قلمرو خلافت اموي، خروج خوارج اباضیه در یمن و تسلط یافتنشان بر مدینه به مدت سه ماه، قيام زيد بن علي بن حسين به سال 123 ه‍ . ق در كوفه، شروع نهضت عباسيان در سال 129 ه‍ . ق در خراسان توسط ابو مسلم و سر انجام به خلافت رسیدن ابو العباس سفّاح. ورش های متعدد دیگری در دوره عباسی انجام شد و پس از آن قیام علويان صورت پدیرفت مانند حركت محمّد بن عبدالله نفس زكيه و قيام ابراهيم، برادر نفس زكيه. حرکت های استقلال طلبانه را نیز نباید از نظر دور داشت. به هر حال دوران امام صادق علیه السلام به لحاظ سیاسی، دورانی بسیار متلاطم بوده است. بدیهی است کار هدایت مردم که رسالت امام صادق علیه السلام بود در این آشفته بازار سیاست چقدر سخت و سنگین بوده است.

 

- با توجه به اینکه عصر امام صادق(ع) مقارن بود با یک سری قیام ها و جریان های سیاسی و حرکت های نظامی، موضع امام نسبت به این جریان ها چگونه بوده است؟

علوم است که موضع امام علیه السلام نسبت به بسیاری از این حرکت ها منفی بوده است و  در خصوص شخصیت و قیام زید بن علی هر چند نظرات مختلفی مطرح شده است اما  دلائل و شواهد فراواني ارایه شده است مبنی بر این كه قيام او با اجازه و موافقت حضرت امام صادق ـ عليه السّلام ـ بوده است. از جمله اين شواهد، گفتار امام رضا عليه السّلام در پاسخ مأمون است كه امام طي آن فرمود: پدرم موسي بن جعفر نقل كرد كه از پدرش جعفر بن محمّد شنيده بود كه مي‌گفت: زيد براي قيامش با من مشورت كرد من به او گفتم عموجان اگر دوست داري كه همان شخص به دار آويخته در كناسه (محله اي در كوفه) باشي راه تو همين است و موقعي كه زيد از حضور امام صادق ـ عليه السّلام ـ بيرون رفت امام فرمود: واي به حال كسي كه نداي او را بشنود و به ياري او نشتابد.

 

- باتوجه به وضعیت ناآرام سیاسی دوران آن زمان، آیا آن حضرت نمی توانستند با هدف نجات اسلام و مسلمین قیامی را علیه سلاطین جور ترتیب دهند و برای تحقق حکومت حقیقی اسلام اقدام نمایند؟

ببینید امام از آنجا که وظیفه حفظ دین و هدایت مردم بر عهده اوست باید به بهترین وجه ممکن این وظیفه را انجام دهند. و نکته حائز اهمیت در این میان آن است که لزوما این گونه نیست که هر امامی در زمان خود باید قیام کند بلکه هر امامی در زمان خود موظف به وظیفه ای است که به دوش او است و این وظیفه لزوما قیام نیست و بسته به شرایط و مقتضیات است. در خصوص امام صادق عليه السّلام باید گفت آن حضرت بخوبي مي‌دانستند كه خروج عباسيان عليه بني‌اميه، برای رسيدن به قدرت است و اعتقادي به امامت و خاندان رسالت ندارند. مرحوم علّامه مجلسي در كتاب بحارالانوار نقل مي‌كند كه : «شخصي بنام «سهل بن حسن خراساني» خدمت امام صادق ـ عليه السّلام ـ رسيده، سلام كرده و نشست. عرض كرد يابن رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ شما رئوف و مهربان هستيد، چرا از حق خود دفاع نمي‌كنيد؟ چه چيزي مانع اين امر است؟ در صورتي‌كه بيش از صدهزار شيعه شمشيرزن داريد! حضرت فرمودند: اي مرد خراساني بنشين، سپس حضرت امركردند، تا تنور را روشن شود، وقتي تنور برافروخته شد، حضرت رو به مرد خراساني نموده و فرمود: بلند شو و داخل تنور شو، در اين هنگام مرد خراساني ترسيد و عرض كرد: يابن رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ مرا با آتش نسوزان، از من درگذر، ... حضرت فرمودند: تو را بخشيدم، در اين هنگام يكي از اصحاب امام صادق ـ عليه السّلام ـ بنام «هارون مكي» وارد شد در حالي‌كه يك كفش خود را با انگشت گرفته بود. خدمت آن‌حضرت رسيد و سلام كرد. امام ـ عليه السّلام ـ جواب سلام او را داد و فرمود: نعلين را از دست خود بينداز و برو داخل تنور ... هارون مكي، نعلين را انداخت و داخل تنور شد. امام ـ عليه السّلام ـ شروع كرد با مرد خراساني صحبت كردن و از اوضاع خرسان از او مي‌پرسيد شايد در دل مرد خراساني غوغا بود و دلش به حال هارون مي سوخت. سپس فرمود: اي خراساني برو و داخل تنور را نگاه كن. مرد خراساني بطرف تنور رفت و ديد كه «هارون مكي» چهار زانو در تنور نشسته است. امام ـ عليه السّلام ـ از مرد خراساني سئوال كرد: «از اين‌ها در خراسان چند نفر پيدا مي‌شود؟ مرد خراساني عرض كرد: بخدا قسم يك‌نفر هم نيست. امام ـ عليه السّلام ـ فرمودند: ما در زماني كه پنج نفر ياور اينچنين نداشته باشيم قيام نخواهيم كرد. ما خودمان موقعيت مناسب را بهتر مي‌دانيم. آري يك رهبر وقتي در مبارزات خود پيروز مي‌شود كه داراي ياران و سربازان فداكاري داشته باشد و بدون داشتن نيروهاي قوي و شرايط شركت در جنگ و مبارزه، نتيجه‌اي جزء شكست نخواهد داشت. پس عدم قیام امام علیه السلام ناشی از عدم وجود مقتضیات و شرایط لازم بوده است و امام خوب می داند که با این وضعیت حفظ دین و رسالت هدایتگری باید از طریق دیگری انجام شود؛ طریقی که به نتیجه مطلوب منتهی گردد.

 

- در چنین وضعیتی تشخیص امام برای هدایت اسلام ومسلمین چه بود و چه اقدامی را صحیح می د انسته و انجام می دادند؟

تشخیص امام صادق ـ عليه السّلام ـ این بود که در وضعیت موجود که شرایط قیام موجود نیست به تبیین و تثبیت عقاید شیعی بپردازند و معارف تشیع را نهادینه سازند و نه تنها در سایه معارف اسلامی و شیعی به هدایتگری بپردازد که فرهنگ و تمدن عمیق اسلامی را نیز بناگذارد از این روی دست به يك فعاليت فرهنگي عميق زدند و با تربيت شاگردان زيادي، مكتب حقّه اثني عشريه را براي هميشه بيمه كردند. سعي حضرت بر اين بود كه اگر مبارزه مقدور نيست تفكر سالم و ظالم ستيز شيعه حفظ شود و قوت يابد. گذشت زمان نشان مي‌دهد كه هشياري و ژرف انديشي امام صادق ـ عليه السّلام ـ بيشترين ضربه را به دشمنان وارد كرد و بيشترين خدمت را به دين اسلام انجام داد، همين فعاليت‌ها باعث شد كه دشمنان مكتب شيعه نتوانند آن‌حضرت را تحمّل و آن امام بزرگوار را به‌وسيله سمّ به شهادت رسانيدند. بنابراین امام قیام کرد اما نه قیام نظامی بلکه قیام علمی و فرهنگی که نتیجه آن تثبیت و اقتدار شیعه و اسلام ناب بود و ایشان از فرصت پیش آمده اوضاع بهم ريختة حاكميت، به خوبی استفاده کرد و افرادی را برای تبلیغ مذهب شیعه و معارف شیعی به بلاد اسلامی اعزام می فرمود از طرف دیگر آن حضرت نهضت علمي و فرهنگي پدر بزرگوارشان را ادامه داده، حوزه وسيع علمي در رشته‌هاي مختلف علوم عقلي و نقلي به وجود آورند و شالودة مكتب تشيّع را پي ريزي كنند.

 

- حال با توجه به این امر که خاستگاه تمدن و فرهنگ اسلامی مدرسه اهل بیت علیهم السلام بوده است، نگاهی به نقش امام صادق علیه السلام در این خصوص حائز اهمیت است چون معمولا آن حضرت را به عنوان امام تمدن ساز می شناسیم، بر این اساس درک نقش آن حضرت در احیاء و شکوفایی تمدن اسلامی بسیار ضروری است تا از این رهگذر هم مقام آن حضرت را بیشتر بشناسیم و هم وظیفه خود را بهتر تشخیص دهیم. در این موضوع، از توضیحات جناب عالی استفاده می کنیم

همانطور که بیان شد دوران امام صادق عليه السلام دوران بسیار حساسی بود؛ وجود جریان های سیاسی، جنگ های درون و برون حاکمیتی، پیدایش فرق و مذاهب که هر کدام در عین حال که خود را درمسیر قران و پیغمبر صلی الله علیه و آله می دیدند در مقابل آن حضرت قرار می گرفتند و تسلیم نبودند و بلکه در مقابل ایشان به تبلیغ مرام و مذهب خود می پرداختند و به همین جهت باعث انحراف و کشتار مردم نیز می شدند؛ همه و  همه مسایل و مصائبی بود که امام علیه السلام با آنها مواجه بود و بایستی با رصد آنها و وضعیت موجود و برنامه های راهبردی جامعه مسلمین را از این خطرات نجات می دادند و همانطور که بیان شد دلیل منطقی و عقلی باری قیام نظامی فراهم نبود لذا آن حضرت با تبیین معارف بلند اسلامی و تفسیر کتاب و سنت نگذاشتند مردم در تاریکی انحراف و ضلالت ها اسیر گردند و چراغ دین و دانش خاموش شود و با درایت امام گونه خویش مردم را در مسیر توجه به خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و کتاب و سنت قرار دادند و از طرفی با تأسيس مدرسه بزرگ علوم اسلامي، تربيت اساتيد برجسته در رشته هاي مختلف علوم، برگزاري مناظرات علمي جهت اثبات برتري علوم اسلامي و اقتدار مبانی بنیادین مذهب اهل بیت علیهم السلام، و غعالیت های متعدد دیگری از اين قبيل، در تاريخ تمدن و علوم اسلامي نقش اساسي داشتند. فعالیت های امام علیه السلام در مسیر تعالی فرهنگ و تمدن اسلامی آن چنان بود که بزرگان دین و فرهنگ و تمدن از او به عظمت یاد کرده و می کنند که بیان نمونه هایی بطور اجمال خالی از لطف نیست:

1.. شيخ مفيد مي نويسد: به قدري علوم از آن حضرت نقل شده كه زبانزد مردم گشته و آوازه ي آن، همه جا پخش شده است و از هيچ يك از افراد خاندان او، به اندازه ي او علم و دانش نقل نشده است. مالك پيشواي فرقه ي مالكي مي گويد: در علم و عبادت و پرهيزگاري، برتر از جعفر بن محمد، هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و به قلب هيچ بشري خطور نكرده است. ابو حنيفه پيشواي مشهور فرقه ي حنفي كه دو سال از كلاس درس امام صادق ـ عليه السلام ـ بهره مند شده بود در اين باره مي گويد: «لولا السنتان لهلك نعمان»: اگر آن دو سال نبود، نعمان (ابو حنيفه) هلاك مي شد و همچنین مي گفت: من دانشمند تر از جعفر بن محمد نديده ام. ابو بحر جاحظ از دانشمندان قرن سوم، مي گويد: جعفر بن محمد كسي است كه علم و دانش او جهان را پر كرده است. كلامي كه نقل شد تنها گوشه اي از فرمايشات بزرگان بود كه بنا به اختصار بحث، بيان گرديد. بدیهی است مقتضای وجودی شخصیتی با این خصوصیات مستلزم نقش کلیدی در تحقق تمدن اسلامی و تمدن سازی جهانی است.

حوزه هاي معلومات امام ـ عليه السّلام ـ از چيزهايي است كه شخصيت امام ـ عليه السّلام ـ را متمايز مي سازد. معلومات امام ـ عليه السّلام ـ در زمينة الهيات، اطلاعات درباره اديان و كتابهاي آسماني،‌ آگاهي امام ـ عليه السّلام ـ از علوم و معارف قرآني، احاطه ايشان به بحثهاي كلامي، بحثهاي امام ـ عليه السّلام ـ درباره پزشكي، طرح اصول و فقه و جز اينها همه گسترش دامنه معلومات امام ـ عليه السّلام ـ را مي رساند.

در حوزه فقه آن چنان احکام را بر اساس شريعت ختميه به شاگردان و طالبان علم تعليم فرمود که فقه جعفري زبانزد خاص و عام شد. در حوزه درس ايشان جمعيتي حدود بيست هزار نفر تربيت يافتند و منشأ تبليغ اسلام و تشيع در اقصي نقاط جهان اسلام گرديدند. آن حضرت حدود 4000 راوي حديث دارد و حدود 400 کتاب در فقه جعفري از همان شاگردان نوشته شد. ابان بن تغلب حدود 30000 حديث و محمد بن مسلم از ديگر روات ايشان 16000 و از امام باقر عليه السلام 30000 حديث روايت کردند.

در حوزه تفسير بايد گفت صحيح ترين و مستند ترين تفسير آن است که مستند به حضرات معصمومين عليهم السلام باشد و تفاسير عمده علماي شيعه مانند تبيان، مجمع البيان، صافي و الميزان همه از افاضات تفسيري امام صادق عليه السلام و ساير ائمه عليهم السلام است.

در حوزه کلام و اعتقادات، اهتمام آن حضرت به مباحث اعتقادي زبان‌زد بود و يک رکن مکتب جعفري را مباحث کلامي و اعتقادي و تبيين اصول دين بر اساس براهين و مستندات منطقي و عقلي تشکيل مي‌داد. در اين حوزه شاگردان فراواني تربيت فرمود تا در مباحث اعتقادي به کمک مردم بشتابند و پاسخگوي سئوالات و شبهات آنها باشند.که هشام بن حکم معروف ترين آنهاست. توحيد مفضل تقريرات سخنان امام در باب توحيد است که براي مفضل بن عمر جعفي بيان فرموده است. خلاصه تدوين علم کلام و تبيين مباحث عقلاني را مي‌توان از ابداعات علمي آن امام همام دانست.

در باب طب و پزشکي نيز دستورالعمل ها و آموزش‌هاي طبي و تربيت شاگردان در اين باب از ديگر امتيازات علمي ايشان است که در کتب مربوطه تا حدي ممکن شده است.

حوزه درسي ايشان در باب علوم طبيعي و ساير علوم و تربيت شاگردان مهمي در اين باب کاشف از سعه علمي آن حضرت و اشراف منحصر به فرد ايشان به علوم و فناوري هاي روز بود. جابربن حيان پدر شيمي جهان از شاگردان آن حضرت است. به هر حال سولت علمي امام صادق عليه السلام به گونه ای بود که جامعه جهاني و فرق و مذاهب اسلامي و غير اسلامي را اسير علم خويش کرده بود.

مناظراتي كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ با سران و نمايندگان اديان و مذاهب مختلف انجام داد با آن همه امتيازات و خصوصيت‌هاي خاص خود كه محتواي آنها چيزي جز تبيين علوم و معارف اسلامي نبود، از يك درخشش خاصي برخوردار بود و آن، تجلي بعد منطقي و عقلاني در نوع استدلال‌هايي بود كه اقامه مي‌فرمود. با مراجعه به سخنان و مناظرات ايشان به راحتي مي‌توان به اين نكته پي برد كه هر سخني از آن حضرت در خصوص اثبات مدعاي خود با اصل و يا اصول منطقي و عقلاني همراه بوده است. به گونه اي كه عنصر تعقل و خردپذيري، جزء لاينفك استدلال هاي آن حضرت در مقام احتجاج با مخالفان دين و مذهب بوده است. و صد البته همين نكته هم باعث محكوم شدن و ساكت ماندن مخالفين در مقابل امام عليه السّلام  و در نتيجه هدايت و مشرف شدن آنها به دين اسلام و مذهب تشيع بوده است. و همين رويه در مناظرات امام صادق عليه السلام با  علماي يهود، نصاري، طبيعيين، مجوس، زنادقه و ديگر فرق الحادي و انحرافي جاري بود.

 

- به عنوان آخرین سوال بفرمایید وظایف ما نسبت به سیره تمدن سازی و هدایت گری امام صادق(ع) چیست؟

ما به عنوان پیروان آن حضرت، قطعا در خصوص این موضوع وظایفی داریم که لازم است مورد توجه و عمل قرار گیرد که در این مجال به برخی از اختصار اشاره می کنم:

اولا تمسک به سیره و سنت اهل بیت علیهم السلام وعمل به مقتضای آن و جدا نشدن از این مدرسه اهل بیت علیهم السلام از وظایف مهم و اساسی در فهم دین و تعالی تمدن اسلامی است وقتی علم و معرفت در این خانه اهل بیت علیهم السلام است، طلب آ ن در جای دیگر و افراد دیگر صحیح نیست و از این رهگذر است که می توان به تمدن اصیل اسلامی فکر کرد و برای آن برنامه ریزی نمود.

دومین وظیفه به نظر بنده آسیب شناسی افول تمدن اسلامی است که چرا پس از قرن ها تعالی و شکوه کمرنگ شد. با بررسی و آسیب شناسی این قضیه در خواهیم یافت که تمام آن چه موجب انحراف از مسیر تمدن اسلامی شد را باید پرهیز کرد و دور انداخت و به تحلیل و تبیین باید های تمدن اسلامی پرداخت که البته الان جای طرح تفصیلی این مباحث نیست و بنده در این خصوص به طور تفصیلی در کتاب دین و علوم طبیعی بحث کرده ام.

سومین وظیفه غیر قابل انکار اهتمام جدی به تولید علم است. رکن اساسی احیای تمدن اسلامی، تولید علم است. و ما تا وقتی که با این قضیه به صورت جدی و واقع بینانه نگاه نکنیم هیچگاه به تولید علم و احیای تمدن اسلامی نخواهیم رسید. اگر به بایدها و نبایدهای تولید علم توجه نشود و یا باوری در این خصوص نباشد شکی ینست که نه علمی تولید می شود و نه تمدنی شکل می گیرد. واقعا سمئولین فرهنگی و علمی باید توجه کنند چقدر از ظرفیت ها و پتانسیل های علمی ما به نحو صحیح مورد توجه و استفاده قرار می گیرند و چقدر فضای تولید علم را برای محققین فراهم کرده ایم و چقدر محقق و پژوهشگر را ارج نهاده ایم. مراد ما از علم همان طور که در اول صحبت آمد علوم و فنون مختلف نافع غیر ضار است و فقط علو م مصطلح دینی نیست چون به عقیده بنده اولا هر علمی که نافع باشد و ضار نباشد، دینی است و این بیان مستند دینی دارد و بر این اساس مراد ما از لزوم تولید علم، تولید علم در حوزه های مختلف آن است. بنابراین حرکت در مسیر امام صادق علیه السلام و تأسی به سیره تمدن سازی او وظایفی را برای ما رقم می زند که نباید از آنها غفلت ورزیم.     

گفت و گو:مهدی محمدزاده بنی طرفی

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha