یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
یادداشت

حوزه/ همان زمان که رضاخانِ سرسپرده، بزرگ‌ترین شخصیت حوزوی وقت در قم؛ آیت الله بافقی را در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به جرم نهی از منکر بدحجابی، به باد کتک گرفت و صدا از سنگ و آجر بلند شد اما در حوزه، صغیر و کبیری نتوانست دم بزند!

 خبرگزاری«حوزه»،

رضاخان هم نتوانست صدای حوزه را خاموش کند!

در این یادداشت کوتاه، قصد ندارم به مستندات تاریخی بپردازم، هرچند که جا دارد در مجالی مناسب، برگ برگ تاریخ حوزه را ورق بزنیم تا نسل جوان حوزه و جامعه، بدانند چه بر حوزه و علمای آن گذشته است. حاضرم در کاری پژوهشی یا مستند، روایت‌گر روزها و شب‌های فاجعه‌آمیزی در حوزه علمیه قم باشم که این روزها مورد غفلت قرار گرفته و پیشینه مکتبی انقلاب اسلامی را نادیده و ناشنیده گذاشته است.

بالاخره طلبه‌های امروزی باید بدانند با روی کار آمدن عنصری قلدرمآب، بی‌بته و بی‌ریشه بنام رضا پالانی، دست کم چه بلایی بر سر حوزه آمد و باید از در و دیوار مدرسه فیضیه، پرسید چه بر تو گذشت از زمانی که مرحوم آیت الله مؤسس، تو را احیا کرد و از انبار و خوابگاه، دوباره به محل رفت و آمد و تحصیل و تهذیب طلاب علوم دینی در پناه عش آل محمد تبدیل شدی تا روزهای خونین انقلاب و جنگ.

همان زمان که رضاخانِ سرسپرده، بزرگ‌ترین شخصیت حوزوی وقت در قم؛ آیت الله بافقی را در حرم حضرت معصومه(س) به جرم نهی از منکر بدحجابی، به باد کتک گرفت و صدا از سنگ و آجر بلند شد، اما در حوزه، صغیر و کبیری نتوانست دم بزند!

در کل حوزه علمیه قم تعداد ملبسین و معممین به کمتر از انگشتان دست رسید و شرط تلبس، موفقیت در آزمونی بود که باید دولتی‌ها از آخوندها می‌گرفتند! و اندک طلابی هم که حاضر به ترک لباس روحانیت نشدند، مجبور بودند شبانه به قم بیایند و روزها به دهات اطراف، پناهنده شوند! و در اواخر هم معافیت تحصیلی طلاب، لغو گردید تا شاید طلبه‌های حوزه در کنار فشارهای اقتصادی و اجتماعی، از حوزه تارانده شوند، اما با درایت مرجعیت وقت چه در زمان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری و چه در زمان مرحوم آیت الله بروجردی، چنان نهال نوخاسته حوزه، به قوام و صلابت رسید و به رهبری حضرت روح الله به ثمر نشست که فرزندان انقلابی حوزه، علف هرز پهلوی را از جا کندند!‌

از آن روزها تا کنون مدرسه فیضیه و حوزه علمیه قم، طلایه‌دار مکتب انقلابی بوده و هست و شیطنت خناسان، به فضل خدا هنوز بر اراده خالصانه حوزویان، چیره نگشته است؛ از مرجعیت‌های قلابی گرفته تا جریان‌های انحرافی حجتیه‌ای و ولایت‌معاشی که به دعاگویی شاه مشغول بودند، یا تشیع را در موزه تاریخیِ‌ صرف روضه‌خوانی یا آینده جزیره خضرائی و برمودایی تفسیر می‌کردند، تا امورات دنیای‌شان را خوش بگذارنند بی‌هیچ تکلیف و تکلّفی!

این روزها اما دوباره شاهدیم تجربه‌های تلخ اما گران‌سنگ، درس عبرت نشده و وسوسه‌گرها باز خُم رنگرزی را به کار بسته‌اند تا با قلب واقعیت‌ها، به اهداف شوم و کوته‌فکرانه خود برسند.

اکثریت طلاب حوزه‌های علمیه امروز از نظر معیشتی در فشار اقتصادی قرار دارند و بیش از هر قشر دیگری به مشکلات مردم واقف هستند، همان گونه که در دوران دفاع مقدس هم بیشتر شهید صنفی (به نسبت آمار جمعیتی) از روحانیت بود. باید برای ثبت در تاریخ بنویسم که در این ایام تابستان 97، یک خانوده طلبه یا کارگر ساده یا مستضعف اگر بخواهد یک خربزه بخرد، باید ده هزار تومان پرداخت کند، در حالی که درآمد روزانه او با این هزینه‌های گزاف مسکن و حمل و نقل و تحصیل و درمان و غیره، بسیار نازل است و قدرت خرید مردم هم به شدت کاهش یافته است.

حال آن کدام نهاد مستقل و مردمی و انقلابی است که باید در کنار مردم بایستد و ضمن دفاع از کیان انقلاب اسلامی، با مستضعفان جامعه، همدردی کند؟ مگر مردم غیر از روحانیت، پشتیبان مردمی دیگری دارند؟ امروز آزادگی و رشادت طلاب حوزه و غیرت انقلابی آن‌ها است که می‌تواند به داد مردم برسد!

اما حوزه در کجا ایستاده است؟ پیش از این هم در برخی مناسبت‌های سیاسی که بزرگان حوزه بنا به مصالحی از اظهارنظرهای صریح و شفاف، استنکاف کرده و مردم را بلاتکلیف گذاشتند، جسارت کرده و نوشته‌ام که این خلاء راهبردی را کسانی پر خواهند کرد که شاید شایستگی و پختگی لازم را نداشته باشند و اگر حاشیه‌ای در حوزه پیش بیاید، چنانکه در این صد سال اخیر نمونه‌های بسیاری را می‌توان مثال زد، آنگاه جای گله و شکایت و اعتراض نخواهد بود.

باید صراحتاً عرض کنم که در جریان اخیر مدرسه فیضیه و اجتماع طلاب، شاهد بودم و حس کردم کسانی خواستند حرکت خودجوش و انقلابی حوزه را ذبح کنند و چنان زیرکانه و آرام و از پشت پرده، صحنه را مدیرت کردند و عرصه را خالی نگه‌داشتند تا به موقع بتوانند از این حرکت تکلیف‌گرایانه، یک چهره مخدوش و مخرب بسازند!

این دست‌های مرموز البته پیش از این مأموریت‌های مشابه دیگری هم داشته‌اند. برای نمونه پس از روز سیاه مجلس که رئیسان وقت دو قوه کشور، نمایشنامه‌ای تلخ را اجرا کردند که تکدّر خاطر مقام معظم رهبری و تهدید بی‌سابقه ایشان را در پی داشت، بی آن‌که ذره‌ای شرم کنند و از پیشگاه ملت، عذرخواه باشند هر کدام در قم و تهران، سخنران مراسم 22 بهمن شدند و در قم به اعتراض هزاران نفر از جمعیت راهپیمایان، وقعی ننهادند، اما جالب این جا است که ناگهان، سانسورچی‌ها دست به کار شدند و به جای انعکاس وقایع، مسئله را به بازتاب عجیب پرتاب مهر و کفش چند نفر معدودی که ادعا شد در حاشیه جلسه رخ داده، منحصر کردند! تا جایی که برخی عناصر انقلابی را نیز به شبهه انداختند و قلم‌هایی، مردم قم را منافق خطاب کردند!‌ جل الخالق!‌ آن روز نوشتم و هنوز می‌گویم اگر صداقت دارند، فیلم اعتراض چند ده هزار نفری شبستان حرم در آن ماجرا را پخش کنند، به جای مانور دادن روی یک عکس حاشیه‌ای!

مصیبت این جا است که حالا می‌خواهند صدای اعتراض و انتقاد و همدلی حوزه با مردم را خاموش کنند!‌ سخنران آن جلسه که از یادگاران دفاع مقدس و از فضلای حوزه علمیه و از معدود کسانی است که جانانه در برابر شبهات سیاسی و انحرافی ایستاده و هنوز به جز تخریب‌های عوامانه مطبوعاتی، نیم صفحه نقد علمی درباره ساعت‌های سخنرانی و مقالاتش منتشر نشده، به دفاع این قلم حقیر نیازی ندارد، اما خودم را مکلف می‌دانم به عنوان یک طلبه از مرجعیت حوزه دفاع کنم.

من سؤال می‌کنم! کدام یک از  بزرگان و مراجع، امروز در حوزه مسائل کلان اقتصادی، معرفتی، تمدنی و نظام‌ساز را مطرح می‌کنند؟

جواب می‌دهم، کم نیستند و از جمله حضرات آقایان مکارم شیرازی، نوری همدانی، جوادی آملی و دیگر بزرگان!

من سؤال می‌کنم! کدام یک از بزرگان و مراجع، امروز تنها به تظاهرات مذهبی و تاریخی اکتفا نمی‌کنند و خود تاریخ‌ساز هستند و حتی همپای مردم در راهپیمایی‌های انقلابی در زمستان و تابستان به کف خیابان‌ها می‌آیند؟

جواب می‌دهم همان بزرگان که نام بردم!

من سؤال می‌کنم! کدام یک از بزرگان و مراجع، امروز، توجیه و مصلحت‌اندیشی و مسامحه را کنار گذاشته، به مسائل بغرنج فرهنگی و سیاسی و اقتصادی اعتراض می‌کنند، بیانیه می‌دهند و صراحتا سخنرانی می‌کنند و مثلاً بانکداری و مسئله ربا را بارها گوشزد می‌کنند؟

جواب می‌دهم همان بزرگان که نام بردم!

پس چه کسی مخاطب و مصداق انقاد از حوزه سکولار را چنین بزرگانی قلمداد کرده است؟! کسی که نمی‌تواند منکر تفکرات سکولار در حوزه‌ها باشد! اندیشه انحرافی حجتیه‌ای یا تاریخ‌زده یا چاه جمکرانی یا دروس منزوحات بئری را که نمی‌شود منکر بود. اما حوزه مکتبی و نظام‌ساز و تمدن آفرین، پویا و جواهری که در حاشیه و سایه نیست؛ در محور و بطن حوزه است.

سپاه عزیز کجا قرار دارد؟ غیر از آن که آماج تهمت‌ها و تیرهای زهرآگین دشمنان است؟ چقدر دسیسه‌ها پیچیده‌تر شده، چنان‌که علف‌های هرز، دور شاخ و برگ‌های ستبر می‌پیچند و با سبزینه‌های چند روزه می‌خواهند قد علم کنند و خودی نشان بدهند!‌

یادمان نرود این روزها که کسانی در گوشه و کنار، پوستین اخلاق پوشیده و ناگهان یاد حوزه و مرجعیت افتاده‌اند در ایام کارزار انتخاباتی وقتی فلان کاندیدا، برای به در کردن رقیب از میدان، به دروغ و تهمت دست می‌یازید و مثلاً رقبا را به ادعای سخیف و ناجوانمردانه دیوار کشی در خیابان‌ها متهم می‌کرد، بوی تعفن این قدرت‌طلبی‌ها آزارشان نمی‌داد!؟

امروز که دولت سالمند، تهی‌دست‌تر از همیشه چرخ هسته‌ای را پنچر کرده و با بی‌تدبیری چوب لای چرخ اقتصاد مردم گذاشته، آرزوی برجامی‌اش بی‌فرجام مانده، آیا نباید مطالبه‌ای داشت؟ کجا هستند کسانی که داد حوزه مستقل را سر می‌دادند! نکند اگر حوزه از نظام حمایت کند، از استقلال می‌افتد، اما اگر در برابر بي‌تدبیری‌ها و ورشکستگی‌های سیاسی تجمع کند، خودش را به سیاست آلوده است!

آن دست‌های مرموز چرا خواستند حرکت انقلابی را ابتر کنند؟ چرا کاری کردند که اهل فکر و فضل حوزه و فرزندان همیشه در صحنه حوزه و مرجعیت حوزه و حتی سپاه عزیز را در برابر و در تضاد هم نشان دهند؟ گردانندگان این نقشه‌های تودرتو به دنبال کدام هدف پلید هستند؟‌

بصیرت و عمق‌بینی در مسائل سیاسی، لازمه این روزها است، به ویژه بایسته است طلاب جوان و انقلابی که امید آینده حوزه و اسلام و ایران هستند، به هوش باشند و نگذارند افراد مغرض و ظاهر الصلاح، با حاشیه‌سازی‌ها به تخطئه اصل انقلاب بپردازند و در دوگانه‌نمایی میان بزرگان حوزه موفق شوند.

این قماش رنگرز، همواره با چهره منافقانه و حق به جانب، در بزنگاه‌های حساس وارد می‌شوند و با دلسوز نشان دادن خود گاهی موجب لغزش‌های نابخشودنی می‌شوند. همیشه در طول این سال‌ها دیده‌ایم هر وقت سخن از جدیت در برخورد با ناهنجاری‌ها پیش می‌آید، فوراً به صف می‌شوند و دم از راه‌حل‌های فرهنگی می‌زنند؛ تو گویی کسی دست آنان را در کار فرهنگی بسته بوده است! یک روز ورود زنان به ورزشگاه را مسئله اول کشور می‌کنند، روز دیگر مسئله هاله نور را و از فرط بي‌حافظگی فراموش می‌کنند که خودشان هم در مواقع مقرون به صرفه، منبع انحراف و خرافات بوده‌اند!

القصه این که فراموش نکنیم در همین حوزه علمیه، کسی مثل شهید مطهری که از نوادر بود، برای امرار معاش، ناچار شد به دانشگاه تهران عزیمت کند و کسی چون نواب صفوی، برابر جوخه اعدام ایستاد و حتی در این اواخر،‌ شخصیتی فرهیخته چون علامه عسکری که خدمات او به تشیع، بی‌بدیل است و خود صاحب کتابی در اثبات حدیث کسا است، با توطئه شیاطین انسی، مورد بی‌مهری برخی بزرگان قرار گرفت و چه دشوار است تصور جواب در پیشگاه الهی برای این لغزش‌ها!‌

شاید لازم است همه ما یک بار دیگر متن منشور روحانیت حضرت امام را مرور کنیم و خود را از مارهای خوش خط و خال خفته در کمین، در امان ندانیم.

والسلام

حامد عبدالهی

روز عرفه 1439

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha