جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024
دعوای کودکان

حوزه/ اگر متوجه شدید که یکی از کودکان اسباب بازی را از دیگری قاپیده است، خیلی محترمانه و منطقی اسباب بازی را از او بگیرید و به نفر اولی بدهید، سپس (نفر اولی) را تشویق کنید که اسباب بازی را به کودک دیگر بدهد.

به گزارش خبرگزاری«حوزه»، تربیت فرزند از مهمترین دغدغه های خانواده های ایرانی است که در شماره های گوناگون، بخش های مختلفی از راه های تربیت صحیح را تقدیم حضور مخاطبان گرامی خواهیم کرد.

* احترام به حس مالکیت کودک

کودک اسباب بازی های خود را دوست دارد و به آسانی حاضر نمی شود آنها را با کودک دیگری تقسیم کند زیرا حس مالکیت در آنها بسیار قوی است.

او آنچه را دوست دارد متعلق به خود می داند و حاضر نیست به کودکان دیگر بدهد؛ بنابراین پدر و مادر نباید کودک را تحت فشار بگذارند یا او را به خاطر سخاوت نداشتن سرزنش کنند. وقتی کودک هنوز معنی سخاوت را نمی داند و برای آن آمادگی ندارد از این سرزنش جز تحقیر کودک و درهم شکستن اعتماد به نفس او چه سودی عاید می شود؟

در واقع همان قدر که سخاوت در بزرگ ترها یک صفت پسندیده است، خودخواهی در کودک نیز یک امر طبیعی است.

سخاوت پیدا کردن مستلزم این است که کودک در وهله اول احساس مالکیت را درک کرده باشد و یک یا چند شئ را در تملک خود بداند.

وقتی کودک معنی «مال من» را می فهمد نشاط فوق العاده ای پیدا می کند. حالا او به دنیای اطراف خود آشناتر شده و اعتماد به نفس و استقلالی برای خود یافته است. این یک مرحله مهم از رشد کودک است که والدین نباید اهمیت آن را نادیده بگیرند و با در هم شکستن این استقلالِ کودک به روحیه او لطمه بزنند.

مقارن همین احوال، کودک پی می برد که بعضی چیزها مال او نیست و البته از این بابت ناراحت می شود ولی با خاطرجمعی از اینکه بعضی چیزها مال او هست یاد می گیرد که اشیاء دیگر را به اشخاص دیگر ربط بدهد و کم کم تلفیقی از مفهوم «مال من» و «مال تو» یا «مال او» در ذهنش پیدا می شود.

در این مرحله هر چه به مالکیت او احترام بگذارید، احترام به مالکیت شما را یاد می گیرد.(1) درک مفاهیم مالکیت(مال من، مال تو، مال او)، مشارکت، هدیه دادن و قرض دادن همانند سایر مراحل رشد کودک به تدریج شکل می گیرد.

کودکان نوپا دوست دارند در کنار هم باشند ولی با یکدیگر بازی نمی کنند. باید مواظب بود که با یکدیگر درگیر نشوند و اسباب بازی ها را از دست هم نگیرند. به همین دلیل بازی با یک اسباب بازی برای دو کودک نوپا بسیار زود است. کودک نوپا چیزی که مورد علاقه اوست با خود به همه جا می برد و اگر آن را از دست او بگیرند فریاد می کشد مگر اینکه چیز دیگری به او بدهند و او را سرگرم نمایند.(2)

اگر کودک دوساله ای از دادن اسباب بازی هایش به دیگران خودداری می کند، رفتاری طبیعی و مناسب دو سالگی دارد. او با بزرگ تر شدن، نسبت به کودکان دیگر علاقه مند می شود و از بازی با آنها لذت می برد به نحوی بسیار تدریجی، احساس بخشش و انسان دوستی در او شکل می گیرد.

اگر از او بخواهید اسباب بازی مورد علاقه اش را در اختیار کودکی دیگر قرار دهد، تصور می کند که همه بسیج شده اند تا شئ مورد علاقه اش را از او بگیرند. پافشاری در این زمینه او را نسبت به اسباب بازی مورد نظر حریض تر می کند و احساس مالکیت او را قوت می بخشد. کودک وقتی به سه سالگی رسید و از بازی با کودکان دیگر لذت برد، می توان بازی های جمعی را به او آموزش داد.(3)

ضمن اینکه کودک برای بازی های جمعی آماده می شود ولی هنوز خیلی از مفاهیم در ارتباط با بازی را درک نکرده؛ مثلاً: روزی فرزند شما با خوشحالی از زمین بازی به خانه مراجعت می کند. در میان مشت فشرده کوچک خود چند تیله رنگی نگهداری می کند. در جواب سؤال شما با خاطرجمعی جواب می دهد: «با ژاکتم عوض کردم!» بله، او واقعا ژاکت پشمیِ نوی خود را همراه ندارد. نمی توان باور کرد. اما آقاکوچولوی شما آن را با چند تیله شیشه ای ارزان قیمت عوض کرده است و حال شما باید به دنبال ژاکت از دست رفته او بگردید! در موقعیت های دیگر شرایط از این هم بدتر خواهد بود.

کودک شما متهم به دزدیدن یک اتومبیل کوچک از بچه های همسایه می شود و شما این ماشین را در اتاق او پیدا می کنید! اما فرزند شما با صداقت می گوید: «من این ماشین را فقط قرض کرده ام.»

هدیه دادن، تعویض کردن و دزدیدن، همه این معانی برای کودک سه ساله قابل تشخیص نیست، او به تدریج در مورد دادن و گرفتن، قرض کردن، پس دادن و با هم استفاده کردن، یا مال من و تو تجربه خواهد اندوخت. اگر اسباب بازی ای را در این سن برداشت از نظر اخلاقی دزدی محسوب نمی شود. کودک سه ساله مایل است آنچه را دوست دارد، داشته باشد و از ارزش واقعی آن هیچ گونه اطلاعی ندارد.(4)

کودک سه تا چهار ساله یاد گرفته است که مادر را رها کند و با کودکان دیگر به بازی بپردازد. نخست نمی داند چگونه بازی کند و معنی نوبت را درک نمی کند؛ بنابراین در مواقعی مانند توپ بازی باید به او یاد داد که نوبت را رعایت کند.

همچنین کودک در این سن دوست دارد که عروسک خود را به کودکان دیگر نشان دهد ولی آن را محکم به سینه خود می فشارد و از دادن عروسک به دیگران امتناع دارد. او دلش می خواهد که با دیگران معاشرت کند ولی هنوز آماده نیست. مشکلاتی را که بین او و همبازی او ایجاد می شود حل کند و باید حتما بزرگ تران در این موارد دخالت کنند.(5)

کودک چهار ساله هنوز به آن اندازه دست و دل باز نشده است که اسباب بازی مورد علاقه خود را برای بازی به کودک دیگر واگذار کند؛ ولی ممکن است چیز دیگری را که فعلاً به آن احتیاج ندارد در اختیار دیگری قرار دهد. در هر حال هنوز زود است که این قبیل کودکان را به حال خود گذاشت و باید همیشه یک نفر دورادور مراقب آنان باشد تا نوبت را رعایت نمایند و با اسباب بازی های خود مشترکا بازی کنند.

کودکان پنج ساله بسیار علاقه مندند که در نمایش های کودکانه شرکت جویند و نقشی داشته باشند و بازی هایی مانند «خانه بازی» یا «مهمان بازی» یا «دکتربازی» و یا «فروشگاه بازی» از بازی های مورد علاقه کودکان پنج ساله، چه پسر و چه دختر می باشد.

این گونه کودکان بسیار به فعالیت های گروهی و بازی های جمعی علاقه دارند ولی در عین حال به بازی های انفرادی نیز شایق هستند، در این سن، کودک نوبت گرفتن در بازی را زود یاد می گیرد و به آنچه به دیگران تعلق دارد احترام می گذارد و دیگر اسباب بازی های دیگران را از دست آنان نمی قاپد و به زور از دست شان نمی رباید. البته ممکن است هنوز نزاع و دعوا بین این کودکان دیده شود ولی نه به آن حد که مراقبت دائم لازم باشد. بزرگسالان باید در عین حال که به کار دیگری مشغول اند دورادور نیز مراقب آنان باشند.(6)

هنگام ورود به مدرسه کودک به این حد از توانایی رسیده است که بین «مال من» و «مال دیگری» تفاوت قائل شود. در این سن کودک می بایستی مالک چیزی باشد مثلاً در منزل حتی الامکان کودک اتاق جداگانه ای داشته باشد و اگر امکان ندارد یک کمد مخصوص و یا طاقچه ای از اتاق، جعبه، کارتن و یا گوشه ای از اتاق را به او اختصاص دهید تا وسایلش را دور از دسترس دیگران نگهداری کند. از این طریق حس مالکیت و مراقبت از وسایل خود را یاد می گیرد.

والدین هم می بایستی به ادعای حق مالکیت فرزند خود احترام بگذارند. مانتو و یا کاپشن کوتاه شده و یا اسباب بازی که بلا استفاده است بدون اجازه او به دیگری و یا برادر و خواهر کوچک ترش نبخشند. باید از او سؤال کنید که چه چیزی را مایل است حفظ کند و چه چیزی را می خواهد ببخشد. اگر حاضر نیست از وسایلی که به نظر شما زیادی است صرف نظر کند، به عقیده اش احترام بگذارید. وقتی کودک اجازه داشته باشد آنچه را که به او تعلق دارد پیش خود حفظ کند و یا مجبور نباشد همه چیز را با دیگران تقسیم کرده یا هدیه دهد، ارزش مالکیت را به درستی در خواهد یافت و خواهد آموخت که چرا نمی تواند چیزی را که به او تعلق ندارد، بردارد. در حال حاضر چاره ای ندارید جز اینکه توجه داشته باشید موقعی که از خانه دوستی یا از کودکستان یا از محل بازی به خانه مراجعت می کنید، آیا جیب شلوار کوچولوی شما پرشده به نظر می رسد یا خیر! بهتر است از کوچولوی خود بخواهید جیب هایش را بگردد و ببینید آیا چیزی که به او تعلق ندارد و دوست او در جستجوی آن است در آنجا فراموش شده یا نه! او را سرزنش یا تنبیه نکنید، بلکه از فرزند کوچک خود بخواهید آن را سریع به صاحبش باز گرداند.

در موقع خرید از مغازه ها نیز دقت کنید چیزهایی که در دسترس او قرار گرفته اند، به سرعت به داخل جیبش سقوط نکنند! شما باید دائما توضیح دهید که نمی توان بدون پرداخت بها چیزی را از داخل مغازه بیرون برد. به تدریج کودک شما خواهد آموخت آنچه را که به دیگران تعلق دارد شناخته و به آن احترام بگذارد.(7)

متأسفانه به دلیل عدم شناخت والدین از مسئله احساس مالکیت کودکان و نقش آن در رشد شخصیت آنان، آسیب های روحی ـ روانی جبران ناپذیری بر شخصیت کودک وارد می آورند. به طور مثال با آمدن کودکی به عنوان میهمان در خانه، والدین سعی دارند به کودک تفهیم نمایند که اسباب بازی های خود را به کودک میهمان بدهد. به او تلقین می کنند که کودکِ میهمان، دوست توست و باید با اسباب بازی های تو شریک گردد. در صورتی که کودک در مقابل نظر والدین مخالفت کند آنان ابتدا با تشویق و تحمیق (اگر اسباب بازی هایت را بدهی برای تو سه چرخه می خرم، تو بچه خوبی هستی، تو بچه ها را دوست داری، مهربانی، عاقلی، ...) سپس با تهدید و تنبیه (اگر اسباب بازی هایت را ندهی دوباره به میهمانی نمی برم، برایت دوچرخه نمی خرم و ...) کودک را وادار می کنند که علی رغم میل باطنی اش اسباب بازی هایش را به کودک میهمان بدهد. در صورتی که در همین زمان حس مالکیت در کودک گُل کرده و با ندادن اسباب بازی به کودکِ دیگر می خواهد اعلام نماید که اینها در مالکیت من است و اگر به ناچار اسباب بازی اش را به کودک میهمان بدهد به خاطر این است که از توجه و محبت والدین محروم نشود. (نیاز به توجه مثبت در نزد کودک از نیاز به مالکیت اساسی تر است.)

در حالت دیگر، کودک مایل است که بهترین و گران قیمت ترین اسباب بازی خود را به بچه میهمان و یا همسایه بدهد. در این موقعیت است که حس ایثار، گذشت، تعاون و همکاری در کودک گُل کرده و می خواهد شادی های خود را با دوستان تقسیم کند. در این حالت نیز متأسفانه با مخالفت و مقاومت والدین روبه رو شده و با پیام های کلامی و غیر کلامی (اخم کردن، ابرو بالا انداختن، نگاههای زهرآگین، بعدا بازی کن، عروسک باطری ندارد و...) به کودک می گویند که اسباب بازی خصوصی است و دیگران نباید به آن نزدیک شده و با آن بازی کنند. در هر دو حالتی که والدین دخالت کرده و اظهار نظر داشته اند، میل درونی، رغبت، خواست قلبی و تشخیص کودک را نادیده گرفته و به روح استقلال طلبی و اعتماد به نفس او لطمه و صدمه زده اند.

عکس العمل والدین به هنگام دعوای کودکان بر سر اسباب بازی

ـ بعضی از والدین هنگامی که کودک آنها اسباب بازی و یا وسیله ای را در مجلس میهمانی و ... از کودک دیگری می گیرد احساس ناراحتی کرده و با خود می گویند خانواده های دیگر چنین قضاوت خواهند کرد که در تربیت کودک شان کوتاهی کرده اند.

گروهی دیگر از والدین خوشحال اند از اینکه کودک شان می تواند جای خود را در آینده باز کند و به اصطلاح می گویند از عهده خودش برمی آید و عده ای دیگر از والدین نسبت به این گونه رفتارها بی تفاوت بوده و اهمیت چندانی برایشان ندارد.

با توجه به اهمیت موضوع و نیاز والدین به راهکارها و راه حل های علمی، راهبردهای مفید و سازنده زیر پیشنهاد می گردد:

ـ اگر فرزند دو ساله شما همیشه اشیاء را از کودکان دیگر می گیرد، نشانه آن نیست که در آینده شخص زورگویی خواهد شد، زیرا در این سن، او کوچک تر از آن است که مفهوم رعایت حقوق دیگران را بفهمد. در این حالت بگذارید کمی با کودکان بزرگ تر از خود، که می توانند برای دفاع از حق شان در مقابل فرزند شما مقاومت کند، بازی کند تا به طور طبیعی تربیت شود.

ـ اگر فرزند شما مهاجم است و بچه ای را پیاپی آزار می دهد، مدتی آنها را از یکدیگر جدا نگاه دارید و توجه او را به چیز دیگری جلب کنید. سرزنش فرزند در این حال باعث می شود که احساس تنهایی کند و حالت تهاجمی اش بیشتر شود.

ـ اگر کودک سه ساله شما پرخاشگر و مهاجم است و حاضر به فراگیری بازی های جمعی نیست، وقت آن است که رفتارش را (به کمک مشاور روانشناس) اصلاح کنید.

ـ اگر بر سر اسباب بازی واحدی دعوا در گرفت، اسباب بازی دیگری به میان آورید و شوق کودک را برای بازی با آن برانگیزید.

ـ راه حل دیگر در صورت امکان، این است که قبل از شروع بازی چند اسباب بازیِ یک شکل تدارک ببینید، در این صورت موفق می شوید از هر گونه قیل و قال جلوگیری کنید.

ـ اگر زودتر از موقع به کودک اصرار بورزید که خودخواهی را کنار بگذارد و مجبورش کنید اسباب بازی خود را به کودک دیگری بدهد، یا اسباب بازی او را به زور از دست او بگیرید و به کودک دیگر بدهید، کودک احساس عدم امنیت می کند و همواره این ترس و نگرانی را خواهد داشت که مبادا کسی اسباب بازی هایش را بگیرد و در نتیجه با نزدیک شدن هر کودک به حریم بازی خود دچار وحشت می شود و او را به زور عقب می راند.

فشار و سختگیری برای سخاوتمندشدن کودک، رشد طبیعی او را به تأخیر می اندازد و حاصل دیگری ندارد.

ـ اگر به هنگام دعوا بر سر اسباب بازی هیچ یک از کودکان دست از دعوا برنمی دارند و شما نمی دانید اسباب بازی از اول دست کدام یک بوده است، بهتر است اسباب بازی را از هر دو بگیرید و سرگرم بازی دیگری کنید.

ـ اگر متوجه شدید که یکی از کودکان اسباب بازی را از دیگری قاپیده است، خیلی محترمانه و منطقی اسباب بازی را از او بگیرید و به نفر اولی بدهید، سپس (نفر اولی) را تشویق کنید که اسباب بازی را به کودک دیگر بدهد. نباید در برابر کودکی که چیزی را به زور از دیگری می گیرد واکنش مثبت نشان دهیم، بلکه باید او را تشویق کنیم که صبر کند و از کودک دیگر بخواهد اسباب بازی را به او بدهد.

ـ اگر کودک اسباب بازی اش را به دیگری نمی دهد باید به تصمیم او احترام بگذاریم و سعی نکنیم با تشویق، تحمیق و تهدید زمینه ای را فراهم نماییم که کودک به اکراه و اجبار اسباب بازی اش را به دیگری بدهد.

ـ هنگام دعوای کودکان بر سر تملّک اشیاء بهتر است تا حد امکان چیزی نگویید و بگذارید خودشان مشکل شان را حل کنند مگر اینکه یکی از بچه ها بخواهد به دیگری زور بگوید.

 

پی نوشت ها:

1 ـ اردکانی، سوسن (شاهین)، بهداشت مادر و کودک، ص408

2 ـ سره، صغرا، روش فعال در کودکستان، ص31

3 ـ اسپاک، بنیامین، تغذیه، تربیت و نگهداری کودک، ص266 ـ 265

4 ـ سینکلر، ادوارد، اشتوکینگر ماگدالن، دنیای کوچک بزرگ من، ص251 ـ 250

5 ـ گاردنر جنکینز و دیگران، کودکان خود را بشناسیم، ص65

6 ـ همان، ص66، 90، 91

7 ـ سینکلر، ادوارد، اشتوکینگر ماگدالن، دنیای کوچک بزرگ من، ص253 ـ 252

منبع: حوزه نت

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • لیلی IR ۱۲:۳۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۷
    0 0
    بچه ی من با این کار هایی که شما گفتید درست نشد میشه لطفا راهکار های دیگری هم بگید؟