جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
گفت و گو با حجت الاسلام والمسلمین رستم نژاد معاون آموزش حوزه های علمیه

حوزه/ به‌روزآوری به معنای تجهیزات و ابزار نیست. ما باید به‌روز جواب­گو باشیم؛ بلکه جلوتر از نیاز بیاندیشیم و جواب بدهیم؛ این یعنی تحول. پس تحول حوزه این نیست که ما بخواهیم فقط متون‌ را دست بزنیم، بلکه باید روش انتقال مفاهیم را دست بزنیم.

خبرگزاری «حوزه»، حجت‌الاسلام‌والمسلمین مهدی رستم‌نژاد(متولد 1341) زادۀ مازندران، دورۀ کودکی و دبستان را در زادگاهش گذراند؛ در سال 1353 وارد حوزۀ علمیۀ رستمکلا از توابع بهشهر مازندان شد و سپس در سال 1361 وارد حوزۀ علمیۀ قم شد و از محضر آیات عظام و علمای اعلام بهره جُست، وی تحصیلات حوزوی خود را تا سطح چهار حوزه در «رشته تخصصی تفسیر و علوم قرآن» ادامه داد و در سال 1381 با تدوین رساله‌ای با عنوان «التوسل فی الکتاب و السنّة» موفق به اخذ مدرک سطح چهار حوزه شد. وی همزمان با تدریس، سال ها مدیریت برخی از مدارس حوزوی را به عهده داشت و هم اینک، مسئولیت معاونت آموزشی حوزه‌های علمیه را نیز بر عهده دارد، وی تاکنون موفق به تألیف چندین جلد کتاب و ده‌ها مقاله علمی شده که در برخی از آنها موفق به کسب امتیازات ویژه شده است. معاون آموزش حوزه‌های علمیه علاوه بر سالها سابقۀ تدریس در حوزه و دانشگاه و اجرای برنامه‌های قرآنی در رادیو و تلویزیون، مسئولیت تدوین «التفسیر الاثری الجامع» اثر آیت‌الله معرفت را نیز به عهده دارد. وی عضو هیئت علمی جامعة‌المصطفی‌العالمیه بوده و در آن­جا سالها به تدریس در مقطع کارشناسی‌، سطح 4، ارشد و دکتری اشتغال دارد که در گفت و گو با مجله پاسخ، ابعاد تحول در برنامۀ آموزشی حوزه را تشریح کرده که متن این گفت و گو به این شرح است:

مراد از تحول در آموزش حوزه چیست؟ چرا به جای تحول، تغییر یا اصلاح نمی‌گوییم یا به‌روزآوری نظام آموزشی نمی‌گوییم. به عبارت دیگر آیا مراد تحول واقعی است یا که منظور همان تغییر، اصلاح و به‌روزآوری است و آیا تحول صرفاً در نظام آموزشی است یا فقط در متون و جزئیات این نظام آموزشی که موجود است، می‌باشد؟

در ابتدا تقدیر و تشکر می‌کنم که بحث‌های مهم و اساسی را دنبال می‌کنید. تحول را به هر معنایی که بگیریم در ارتباط با حوزه و تحول در حوزه یعنی همگامی حوزه برای پاسخگویی به نیازهای جامعه، نظام، بین‌الملل و داخل. در عالم چیزی به حالت ایستا نداریم. نه علم ثابت است نه روش زندگی مردم. هر قرنی با قرن دیگر، هر نسلی با نسل دیگر متفاوت فکر می‌کند و متفاوت زندگی می کند. بله یک اصول ثابتی وجود دارد که قابل تغییر نیست. ولی غیر از آن همه چیز تغییر می‌کند؛ مسائل مستحدثه که از قدیم هم ‌‌مطرح بود یعنی چه؟ مسائل مستحدثه نشانه تحول است. اگر حوزه یک روزی نتواند پاسخگوی مسائل مستحدثه باشد یعنی ‌‌اگر نتواند همگام با نیازها، خودش را ارتقاء دهد و نتواند پاسخگو باشد ‌‌آنوقت دچار ایستایی شده است. پس مراد از تحول یعنی همگامی با نیازها وظیفۀ حوزویان است که با استفاده از متون دینی یعنی قرآن و حدیث، نیازهای زمان را پاسخ دهند.

بنابراین مراد از تحول در قالب کلی‌اش این است که؛ اولاً نیازهای جامعه و زمان رصد شود سپس به آن­ها پاسخ داده شود. حوزه قبل از انقلاب خودش را پاسخگوی چه عرصه‌هایی می‌دید؟ مثلاً پاسخگوی عرصۀ مسجد و اماکن مذهبی بود یک حوزوی گاهی مسجدی در اختیارش بود در دانشگاه راهش نمی‌دادند، در نظام راهش نمی‌دادند، در مجلس راهش نمی‌دادند. پس آن حوزه عرصه پاسخگویی‌اش در همان مرحله بود. ولی الآن نظامی براساس مبانی فقه اهل‌بیتD تشکیل شده است، حوزه باید پاسخگوی همۀ عرصه‌های این نظام باشد. این یک گام بزرگی است؛ بنابراین حوزه برای اینکه پاسخگوی این عرصه‌های مختلف باشد طبعاً باید خودش را در آموزش، متون، برنامه، روش، نظام آموزشی و در همه چیز به گونه‌‌ای سامان‌دهی کند که بتواند پاسخگوی همۀ این نیازها و عرصه‌های جدید باشد. این یعنی تحول. دیگر کاری به لغت آن نداریم، اسمش را اصلاح می‌گذارید، تغییر می‌گذارید، هر چه می‌گذارید. روح کلام در تحول به توان پاسخگویی به نیازهای عصری بر می‌گردد.

 با این اوصاف، منظور از به‌روزآوری یعنی همه چیز این نظام آموزشی به‌روز شود. یعنی این به روزرسانی یا تحول یا تحول ناظر به متن و محتوا است یا مثلاً مدل آموزشی.

بله. به‌روزآوری به معنای تجهیزات و ابزار نیست. ما باید به‌روز جواب­گو باشیم؛ بلکه جلوتر از نیاز بیاندیشیم و جواب بدهیم؛ این یعنی تحول. پس تحول حوزه این نیست که ما بخواهیم فقط متون‌ را دست بزنیم، بلکه باید روش انتقال مفاهیم را دست بزنیم. جاهای راکدی که قبلاً در متون ما بود مثلِ بخش نظام، حکومت، مدیریت و حقوق ولی توجهی به آن نمی شد امروز باید آن­ها را به دقت بررسی کنیم. حقوقی که قبلاً خوانده می‌شد در حد این بود که ببینیم در اسلام چه خبر است؛ اما الآن باید اجرایش کنیم. روشن است این میدان[اجرا] سرباز می‌خواهد. این بخش‌های راکد را باید بیاوریم در صحنه اجرا. اصول فقه و مبانی دین‌مان اصول ثابتی است اما معصومg فرمود:«عَلَيْنَا إِلْقَاءُ اَلْأُصُولِ وَ عَلَيْكُمُ اَلتَّفْرِيعُ» فروعات ثابت نیست.

 در واقع آیا تحول شامل همان بحث کتاب‌محوری و دانش‌محوری و... هم می‌شود؟

 اعم از همۀ اینهاست. وقتی براساس اندیشۀ حوزوی نظام تأسیس شد و نظام هم در داخل حصار خودش محدود نماند؛ بلکه مرزهای جغرافیایی را در نوردید و تمام جوامع بشری را متوجه یک حقیقت و اصالت کرد. آن هم در زمانی که مدعیان حقیقت به میدان آمدند و شکست خوردند. در این صورت عرصه‌های حضور حوزه و پاسخگویی‌اش از یک به صد رسیده است. دیگر نمی شود با عناصر، ابزار و روش‌های قبل که نهایت نگاهش مدیریت مسجد بود، به نیازها پاسخ داد آن هم با این همه القای شبهه از طرف دشمنان و معاندان.

تحول ابعاد و اضلاعش بسیار متنوع است؛ از تحول در متون و روش گرفته تا تحول در میدان‌ها و عرصه‌های حضور و ابزار. ما در ابزارش هم باید متحول بشویم. با ابزار قدیمی نمی‌شود کار هزاربرابری انجام داد. پس باید روش‌ها، منش‌ها، ایده‌ها، اندیشه‌ها در همۀ ابعاد و اضلاعش و در همه چیز متناسب با تحول و تغییر زمانه هماهنگ گردد. تحول این است که براساس همان داشته‌های اصیل خود با تحفظ بر آن سرمایه‌ها، افزوده داشته باشیم. افزوده برای متناسب سازی با این عرصه‌ها و نیازها.

برخی می‌گویند این به‌روزآوری‌ها حوزه را به سمت دانشگاه شدن می‌برد و آن آسیب‌هایی که طبیعتاً متوجه دانشگاه است برخی‌اش هم متوجه حوزه می‌شود. مثل شب امتحانی خواندن یا مدرک‌گرایی. بحث دیگر این آسیبی که در حوزه است و آن طولانی بودن است مثلاً در بحث مدرک خب یک دانشگاهی ارشدش شش شش سال طول می‌کشد در صورتی که یک طلبه بعد از هفت، هشت سال تازه به سطح لیسانس هم نرسیده، همین معادل می‌شود با کسی که در دانشگاه مثلاً 28 سالش شده و دکترایش را هم گرفته و طلبه تازه دروس عمومی را خوانده و می‌خواهد یک رشته تخصصی را مثلاً برای سطح سه انتخاب کند.

این هر کدامش جداگانه بحث دارد. این را قبول ندارم که حوزه، دانشگاهی شده است؛ حوزه خودش فکر دارد، اصالت دارد. دانشگاه مگر از کی تأسیس شده؟ حوزه از زمان امام‌صادقg بوده است از زمان پیغمبرa بوده است. به نظرم این معنا ندارد که بگوییم حوزه، دانشگاهی شده است!؟

 نظام آموزشی حوزه چگونه است؟ الان مثل دانشگاه، دو ‌‌نیمسالی شده است؟

این­که نظام آموزش حوزه دو نیم سالی شده، دلیل نمی‌شود که حوزه، دانشگاهی شده. اولاً همۀ درس‌ها که این طوری نیست بعضی از درس‌ها به خاطر حجمش نیم سالی است. اگر بخواهیم دانشگاهی بشویم دانشگاه گاهی برای 32 ساعت کلاس یک امتحان می‌گیرد. اگر حوزه بخواهد مثل این عمل کند باید در هر سال، چند نوبت امتحان داشته باشد. ما مکاسب را هر روز می‌خوانیم. برای درس خارج حداقل مصاحبه‌‌ای که داریم 75 روز یا 85 روز است. این کجا در دانشگاه است؟ در کدام دانشکده‌‌ای این کار را می‌کنند؟ این یک شبهه‌‌ای است که برخی­ها القاء کردند. درس‌های حوزه سنگین است. در گذشته در بعضی از سال‌ها مکاسب را از اول سال تا آخر سال می‌خواندند و امتحان می‌گرفتتند. یک وقتی هم سه قسمتش کردند دیدند واقعاً سنگین است. آن هم مکاسب و کفایة، یک چیز آبکی که نیست. آخر سال هم تراکم امتحانات بود که طلبه 6ـ7 ماده درسی را باید ظرف 10 روز امتحان می‌داد. بزرگان حوزه فکر کردند که این نوع امتحان درست نیست. آمدند سه نوبت امتحان گرفتند، دیدند تعطیلات زیاد شده. آمدند دو نوبتی کردند که این طرح تا حدی تثبیت شده است؛ پس این‌طور نیست که نگاه به دانشگاه کرده باشند. اگر نگاه به دانشگاه می‌کردند باید در یک سال، اگر همان 32 ساعت را در نظر بگیریم، چندین نوبت امتحان بگیرند.

نکتۀ دیگر این است که ما به هر طلبه‌‌ای مدرک نمی‌دهیم. ما فقط به متقاضی مدرک می‌دهیم. یعنی این‌طور نیست که هر طلبه‌‌ای آخر سال بیاید مدرکش را بگیرد بلکه مدرک به متقاضی داده می شود زیرا طلبه متقاضی امروز تنها به مسجد که نمی‌رود؛ بلکه به سپاه، قوۀ قضائیه یا جهاد و امثال این­ها می‌رود. هر کجا که می‌خواهد برود از او مدرک می‌خواهند. پس مدرک بخاطر ایجاد ادبیات مشترک است که گواهی میزان تحصیلات و قابلیت علمی طرف است.

 یعنی حوزه فارغ‌التحصیل ندارد؟

ما فارغ‌التحصیل رسمی به معنی دانشگاهی نداریم. صدها طلبه داریم که هیچ وقت از ما مدرکی نخواستند و ما هم هیچ وقت نمی‌گوییم شما بیایید مدرک بگیرید. نه امکانات ما اجازه این کار را می‌دهد و نه وقت ما...؛ اما کسی که می‌خواهد برود جذب میدان کار شود از ما تقاضای مدرک می‌کند. می‌گوید من باید معرفی بشوم. مدرک یک معرفی‌نامه است. این طور نیست که تبعیت از دانشگاه کرده باشیم.

ظاهرش این است که حوزه مدرک می‌دهد و دانشگاه هم مدرکی می‌دهد.

 نه. این گواهی وزن علمی طرف است، صلاحیت علمی طرف است. چکار کنیم؟ این کار را نکنیم؟ اگر قبل از انقلاب بودیم به این کار نیاز نبود برای اینکه طلاب را جایی راه نمی‌دادند. اما الآن این طلبه می‌خواهد برود جذب دستگاه یا سازمانی شود، آن سازمان حق دارد از حوزه بپرسد وزن علمی‌اش چیست؟ حوزه با این مدرک، سند علمی طلبه را در اختیارش قرار می­دهد.

نکتۀ دیگر این که این مقایسه که در دانشگاه کسی که مثلاً 8 سال درس می‌خواند دکترا می‌گیرد؛ اما در حوزه پس از 7-8 سال تحصیل تازه می‌رسد به کارشناسی دلیلش چیست؟ می‌گوییم این تقسیم‌بندی به این صورت صحیح نیست کسی که دکتری گرفته این چندسالِ دانشگاهش اضافه به آن 12 سال شده که در آموزش و پرورش در حال تحصیل بوده ولی این فردی که آمده حوزه آیا می‌توانیم بگوییم اضافه بر آن 12سال است؟ یعنی حوزه و دانشگاه دو نظام آموزشی مستقل است وقتی کسی به حوزه آمده در واقع از صفر شروع کرده. بله. حالا فارسی خواندن را بلد است املاء و انشاء را بلد است. ولی وقتی که وارد حوزه شد نمی توان گفت هشت سال درس خوانده حالا مدرک دکترای حوزه را بگیرد. دین مردم چه می‌شود؟ کجا این دکترای حوزه دارد. این هفت هشت سال اول او فقط ادبیات و اندکی فقه و اصول خوانده است ممکن است آدم در ادبیات، ادیب کل فی الکل هم بشود، اما از قرآن و حدیث اطلاعاتی نداشته باشد.

و برخی از همین طلاب که سطح یک و بیشتر ادبیات ‌خوانده‌اند به تبلیغ می‌روند.

من خودم با این قضیه تا حدودی مشکل دارم. می‌گویم این­ها چیز قابل توجهی نخوانده‌اند. مسئله گفتن هم برای خودش شئونی دارد؛ بنابراین حوزه چون یک نظام آموزش دیگری هست، ادامه دوره آموزش متوسطه نیست. دانشگاه امتداد دوره آموزش متوسطه است ولی حوزه امتداد آن نیست. حوزه مثل این است که شما می‌خواهید یک خانه جدیدی از نو بسازید. این طلبه تازه آمده تا درس دین بخواند. دین مردم را نمی‌توانیم به بازی بگیریم و بگوییم او چهار سال درس خوانده. یعنی چهار سال ادبیات عرب خوانده، چون قبلاً دوازه سال خوانده بود الآن بیاید مدرک دکترای حوزوی بگیرد. دانشگاه، سنگ پای نخستینش را در دوازده سال چیده و بالا آمده. نگویید هشت سال خوانده، بگویید هشت سال به اضافه دوازده سال تازه شده دکتر؛ اما در حوزه واقعاً همین هشت سال را خوانده است.

حتی کسانی که لمعه و اصول هم خوانده‌اند آیا می‌توانیم بگوییم آن­ها می توانند حرف دین را برای مردم بگویند؟ کجا چنین چیزی ممکن است؟ مخصوصاً با این وضعیتی که ما در این زمان داریم، با این شبهاتی که در ذهن‌ها پر شده، جامعۀ ما جامعۀ بی‌سوادی نیست. جامعه­ای باسواد است. امروز را دیده. ابزار فراوانی در اختیارش است. فضای مجازی در اختیارش است.

به نظر شما آیا حوزه نباید برای این سیستم آموزشی فکری کند؟ یعنی بالاخره طلبه در این زمان معمولاً با بیست و چند سال که ازدواج می‌کند، زندگی تشکیل می‌دهد، معاشش را هم باید ببیند، در صورتی که طلبه تازه در هجده سالگی حوزه می‌آید تا 28 سالگی سطح دو خودش را گرفته، نه شهریه آن چنانی دارد، نه تخصصی دارد.

اگر بعضی از اصرارها، التماس‌ها و فشارهای بیرونی نباشد اصل پذیرش حوزه از سیکل است. الآن هم بیشترین جمعیت حوزه از سیکل است، نه دیپلم و دانشگاهی. بیشترین آمار نخبگان و استعدادهای برتر ما از سیکل است. ورودی‌های دیپلم و دانشجو سال‌های اول سرعت دارند، اما بعداً چون جذب زندگی می‌شوند بعضی دچار مشکلات تحصیلی می شوند، سن بالا می‌رود؛ درگیر مسائل جانبی و حاشیه‌‌ای زندگی می‌شوند. ولی سیکلی­ها از این جهت کمتر دچار مشکل می‌شوند؛ البته راه برای ورود به حوزه برای همه با شرائطی باز است. بالاخره افرادی هستند که علاقه دارند، دوست دارند و انتخاب کردند، انتخاب واقعی هم کردند و انگیزه‌های خوبی دارند که به حوزه بیایند. مثلاً در بین دانشجویان انگیزه‌های خوبی پیدا می‌شود همین طور در بین دیپلمه‌ها؛ لذا راه باز است برای آنها ولی انتخابها محدود است و کمتر هم هست. الآن بیشتر مدارس ما مدارس سطح سیکلی است و منظور از سیکل فعلاً پایه هشتم است.

در گذشته رابطۀ استاد و شاگرد خیلی متفاوت از الآن بود؛ شاید یکی از علت‌هایش تعداد زیاد دانش‌آموختگان حوزوی باشد. در گذشته اساتید هم نظارت به زندگی‌ طلبه داشتند و هم مرادشان بودند و از نظر اخلاقی و زیستی در همه چیز استادشان الگو و راهنما بودند و هم مشاورشان بودند. الآن عمدتاً کمتر این اتفاق می‌افتد؛ مثلاً پنج‌شنبه‌ها یک استاد اخلاق می‌آید و هیچ ارتباطی بین استاد اخلاق و شاگرد نیست. آیا برای این مسئله برنامه‌‌ای دارید؟

 بله. هم ما و هم جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج آقا ملکی معاون محترم تهذیب و هم جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج آقا میرمعزی معاون محترم پژوهش دنبال این هستیم که همه این شئون مختلف تدریس، تحقیق و تهذیب، توسط استاد تأمین شود و از طریق استاد به طلبه منتقل شود. جدا کردن این شئون سه ضلعی مصلحت نیست. آیت‌الله سبحانی فرمود: حضرت‌امامe معلم اخلاق بود، معلم علم اصول بود، معلم فلسفه‌ بود یعنی همه چیز بود.

با این اوصاف، در این قسمت حوزه شبیه دانشگاه شده است؟

 بله. در گذشته مثلاً علامۀ طباطبایی، استاد شهید بهشتی و شهید مطهری بود؛ هم استادشان بود، هم پدرشان بود، هم مربی‌شان بود و هم معلم اخلاق‌شان بود. در حقیقت همه چیزشان بود و حلقۀ شاگردی و استادی برقرار بود. علامۀ طباطبایی فلسفه و تفسیر می‌گفت؛ یعنی استادشان استاد ذوابعاد بود یعنی همه چیز با هم و درست و مناسب به شاگردان ‌‌منتقل می‌شد. همۀ کسانی که در حلقۀ درس علامۀ طباطبایی بودند محققان خاصی شدند با نگاه جهانی و...؛ مسیر حوزه باید این چنین باشد. الآن اگر از من سوال کنند این مسیر در حوزه هست؟ می‌گویم کم­رنگ شده دلایلی هم دارد. حالا نمی‌خواهم وارد جزئیاتش شوم اما این اتفاق افتاد.

آن اساتیدی در حوزه موفق‌اند که این سه را (تدریس، تحقیق و تهذیب) با هم به شاگردشان بیاموزند. ما سعی داریم یک جوری به سابق برگردد. واقعاً نقش استاد باید نقش اصلی باشد و به همان وضعیت سابق برگردد. ما نباید فاصله بگیریم. استاد نباید صرفاً معلم کلاس باشد؛ بلکه باید معلم اخلاق هم باشد. مربی اخلاق هم باشد. طلبه باید همه چیز را از استادش بیاموزد. اگر الآن نقش استاد کمرنگ شده دلایلی دارد: اشتغال، جمعیت، موضوع زمان و خیلی چیزهای دیگر دخیل اند. همه اینها سبب شده که این اشکالات ایجاد شود. اینها سبب شده که این وضعیت کمرنگ شود. ما اگر بخواهیم به اصالت خودمان برگردیم، باید نقش استاد را نقش چند محوره قرار بدهیم. البته این به این معنا نیست که درس مهم و آزاد اخلاقی نداشته باشیم بلکه درس­های اخلاق و موعظه‌های پدرانه از مراجع گرفته تا بزرگان و زعمای حوزه باید باشد. اینها هم سر جای خودش لازم است.

 آیا در نظام جدید حوزه برنامه‌‌ای برای این مسئله دیده شده است؟

 بله. برنامۀ جدیدی الآن در حوزه دائر است که آن را به عنوان برنامه جدید می شناسیم. الآن قریب به 250 مدرسه آن را اجرا می کنند. این مدارس همگی در عرض دو سه سال به این مقدار رشد کرده اند. آن سالی که ما آمدیم دوازده مدرسه بوده البته بسته آموزشی سطح آن هنوز کامل نشده یعنی کتاب‌هایش باید تدوین شود. در این برنامه کتاب­های اخلاق نوشته شد. اخلاق به معنای علمش نه به معنای اخلاق عملی. ما کتاب درسی اخلاق نداشتیم. یعنی به صورت چینش علمی متناسب با فضای فکری و روحی و همین طور اخلاقی طلبه با یک توازنی که با بقیۀ کتاب‌ها و درس‌ها برقرار می‌کند تا حال نبود. در کتاب‌هایی که در برنامه جدید حوزه تولید شده از آیات قرآن‌کریم و روایات فراوان استفاده شد؛ در هر کتابی چندین آیه و روایت آمده که به مسائل اخلاقی، روحی و معنوی می‌پردازد. در واقع طلبه ضمن این که درسی را فرا می­گیرد، علمی را تلقی می‌کند و با آیات قران تربیت می شود و آن هویتی که لازم است یک طلبه با انس این آیات به آن برسد، شکل می‌گیرد . در 29 متن تولید شده در برنامه جدید، بیش از چهار هزار روایت وارد شده است همچنین از آیات فراوانی استفاده شده است.

نکتۀ دیگر این است که در همین کتاب‌ها نگاه تهذیبی و اخلاقی تا حدود قابل توجهی مطمح نظر بوده کما این­که پژوهش هم در آن دیده شده.

 سوال بعدی ما هم همین است. در دانشگاه دانشجو از مقطع ارشد به بعد در ذیل کلاس باید اثر پژوهشی هم ارائه بدهد ولی در سیستم حوزه چنین چیزی نیست.

نه اینکه اصلاً نیست؛ بلکه کمتر است. الآن در متن کتاب های تدوین شده، هدف‌گذاری شده حتی در مثل کتاب سیوطی تمرین‌ها، آیات و روایات دیگر آمده و بعضی از چیزهایی که مناسب نبود حذف کردند. در هر درس، هم سوال طرح شده هم تحقیق و پژوهش دارد و هم مطالب کاربردی آمده است. این­ها در متن و در برنامه دیده شد حال این استاد است که باید طلبه را به کار بگیرد. با تحقیق، پرسش، پاسخ، کار داخل کلاس و کار در خارج از کلاس، خیلی زحمت هم نمی‌خواهد چون همه چیز نقد در اختیار استاد قرار داده شد تا با طلبه‌اش کار کند. این یک بخش از کار است. همین‌جا این نکته را اضافه کنم که طبعاً اگر کسانی که خط مباشر این قصه هستند، یعنی اساتید، بخواهند تن به این کار ندهند تمام این زحمت‌ها هدر می‌رود، صدها ساعت از گروه‌های متعدد علمی زمان صرف شده تا این کتاب‌ها تولید شده، برای فصل فصلش بحث شده است. هر کتابی که نوشته شده و می‌شود بر می‌گردد و گروه علمی نظر می­دهد. برای سرفصل نویسی و هدف نویسی‌اش چقدر بحث کردند، چند سال است در این قصه درگیر شدند. واقعاً هزینه شده است. این الآن بیفتد دست یک استاد برود سر کلاس بگوید: این چیه که نوشته‌اند؟!. خب دیگر انگیزه برای طلبه باقی نمی­ماند.

یکی از قدم‌های بزرگ تحول همین‌جاست. اصلاح متن یکی از قدم‌های بزرگ تحول است. ما این همه می‌گوییم رهبری معظم انقلاب این طوری فرمودند، بزرگان این طوری فرمودند تقاضاها این طوری است. خب حالا این همه متن آمده آن هم نه متنی که چند روزه با عجله بیاید، بلکه چندسال رویش فکر و کار شده است و آن اساتید ترازشان آمدند، شرکت کردند و کمک کردند. حالا من می‌گویم نه اینکه این اتفاق می‌افتد یا افتاده بلکه اگر یک استادی بیاید چون خوشش نیامده چون با سلیقه‌اش همخوانی ندارد بیاید یک کلمه در کلاس بگوید، دیگر تمام می‌شود. ممکن است یک کتاب یک اشکالی هم داشته باشد اما به معنای آن نیست که کتابی که قبلاً می‌خوانده اشکال نداشت. آن که پر از اشکال بود. در هر کتاب اشکال است. به هر حال می‌خواهم بگویم زحمت‌های زیادی کشیده شد و ما اگر نقش استادی را به استاد برگردانیم، هم اخلاق زنده می‌شود و هم پژوهش زنده می‌شود. این­ها همه باید توسط استاد زنده بشود.

آیا برنامۀ خاصی هم برای تربیت استاد دارید؟

دوره های دانش افزایی برای اساتید کم و بیش هست. جلسات توجیهی برای استادان برنامه جدید هم وجود دارد تا جایی که امکانات اجازه دهد این کار ادامه می­یابد.

 به نظر می‌رسد در سیستم جدید حوزه، استادش هم باید به‌روز باشد.

 بله. البته استاد، خیلی نیاز به دانش‌افزایی جدیدی ندارد؛ چون استاد همان استاد صرف است مثلاً و مجوزش را هم دارد. الآن کتاب عوض شده است. فقط دانش‌افزایی نسبت به روش تدریس است و این اتفاق افتاده، یعنی الآن گروه گروه از اساتید دعوت می‌شوند برای آنان دوره برگزار می کنند، روش تدریس را می‌گذرانند؛ علاوه، برای این اساتید کانالی اختصاص داده شد تا اگر نسبت به متن و محتوای کتاب­ها مطلبی دارند از طریق این کانال مشکلشان را حل کنند؛ مگر اینکه خودش این کار را دنبال نکند و اگر دنبال نکرده باشد از نگاه ما یک نوع بی اعتنایی است. این­ها در یک تالار گفتگو وصل هستند و اگر دقت کرده باشید کتاب صرف چندبار تجدید چاپ شده به خاطر همین بود یعنی پیشنهادات جدید می رسید و کتاب تغییر می کرد. در برنامۀ جدید آموزشی تا الآن از 85 عنوان درسی حدوداً نزدیک به پنجاه درصد کل کتاب‌ها تالیف شده یا بازنویسی شده است. 37 درصد هم در حال تدوین است. نکته مهم این است که ما اصلاً الزامی نکردیم؛ یعنی هر کسی بخواهد می‌تواند نظام جاری و یا برنامه جدید را انتخاب کند.

یک سوال دیگر کارویژه‌های طلاب است؛ من یک مصاحبه‌‌ای دیدم از حاج آقای نواب رئیس دبیرخانه شورای عالی که شما 60 تا کارویژه برای طلاب تعریف کردید. همان‌طوری که فرمودید قبلاً طلبه نهایتاً امام جماعت یک مسجدی می‌بود، ولی الآن از پژوهش و تحقیق و امام جماعت تا مدیر مدرسه علمیه و استاد حوزه و دانشگاه و موارد دیگری همچون در عقیدتی سیاسی‌ها و جاهای مختلف هست اما آموزش‌های حوزه همان‌طوری که در ابتدای بحث فرمودید خیلی تناسبی با هیچ یک از اینها ندارد؛ یعنی حتی همان مسجد هم مدیریتش الآن یک بحث کلان است؛ یعنی خود این مدیریت مسجد نیاز به یک دانش متناسبی دارد و اینها در حوزه حداقل تا موقعی که طلبه سطح دو می‌گیرد و تبلیغ می‌رود یا در جاهای مختلف مشغول می‌شود هیچ برنامه‌‌ای برایش دیده نشده است. مثلاً شما برای تبلیغ سنتی و منبر حتی یک واحد درسی، یا حتی یک روز درسی ندارید. ارتباط با مخاطب چطوری بگیرید یا مدیریت و هدایت کانون‌های فرهنگی یا عقیدتی سیاسی‌ها چگونه است. آیا الآن برای اینها برنامه‌‌ای دیده شده یا هنوز هم در برنامه اصلی طلاب مسکوت است؟

احتمالاً مقصود حاج آقا نواب از 60 مورد کارویژه‌ای که فرمودند، کار ویژه کلان باشد زیرا حدود 270-280 کارویژه تعریف شده که یک طرح بسیار مهمی بوده است. بحث درختواره دانش‌های مهارتی هم مطلبی است. کسانی که باید کلاس‌های پودمانی مهارتی یا کلاس‌های کوتاه مدت را بگذرانند، آنها هم سر جای خودش مهم است و غیر از این، بحث آموزش است که باید متنی، استادی، کلاس رسمی، ثبت، امتحان و نمره‌ای داشته باشیم. از مهمترین مباحثی که انجام شد تدوین درختواره دانش­های حوزوی بود. البته در پایه‌های پایین‌تر درختواره­ای به این معنا نداریم آن­چه داریم از سطح دو به بعد است. در سطح یک به نظر ما همین دوره عمومی که الآن هست کافی است. برای برنامه جاری، کتاب‌های بدیل معرفی کردیم که طلاب می­توانند کتاب اصیل را بخوانند و یا آن کتاب‌های بدیل را بخوانند. کتاب‌های بدیل غالباً همین کتاب‌هایی است که در برنامه جدید تولید شده است. در برنامه جدید خیلی از چیزهایی که تا حال نبود پوشش داده شد. در درختواره عناوین کلی دانش‌های حوزوی در دوازه عرصه از شورای گسترش مصوبه گرفته شد، مثلا در باب قرآن که یکی از عناوین دانش‌های حوزه است حدود 32 رشته و گرایش در سطح دو و سه و چهار به تصویب رسید.

 آیا کار نگارش درختواره رشته‌های تخصصی دانش‌های حوزوی امسال تمام می‌شود؟

 امید است تمام شود.

 اجرایش چطور؟

 اجرا هم قدم به قدم. فاز اجرایی‌اش طول می‌کشد؛ چون باید خیلی کار شود تا این‌ها در این ریل قرار گیرد.

 ظاهراً برخی از این رشته‌ها هنوز دانشش تولید نشده است؟

 بله. بعضی از این­ها تولیدش اندک است نه اینکه اصلاً تولید نشده، حوزه باید وارد عمل شود. حوزه نمی‌تواند بگوید به من مربوط نیست. این­ها پاسخ به نیازهای نظام و جامعه است. الان تعداد بسیار زیادی رشته جدید مصوب شده است و بعضاً در حال اجرا است. رشته فقه و اصول هم در درختواره دیده شده است.

مگر رشته فقه و اصول الآن نیست؟

 هست. ولی در درختواره با تمام رشته‌ها و گرایش­ها می آید. ما الآن فقه حکومتی لازم داریم، فقه خانواده لازم داریم این­ها چیزهایی بوده که رشته‌‌ای نداشته است. این نقشه را باید بیست سال پیش تهیه می‌کردیم؛ بلکه قبل‌تر از آن باید شروع می‌کردیم تا امروز بتوانیم پاسخگو باشیم. ما تازه نقشه‌اش را تهیه کردیم که بسیار کار مهم و سختی بود، خیلی از اساتید برای تدوین آن زحمت کشیدند. از اساتید حوزه و دانشگاه. دانشگاه که می‌گویم یعنی حوزویانی که دانشگاه را دیده بودند. از انجمن‌ها استفاده کردیم تا این محصول به بار نشسته است. به بعضی از مراکز تخصصی گفتیم تا خودشان را در این مسیر قرار دهند. مثلاً تفسیر مطلق دیگر نداریم. باید در یکی از جاده های مصوب قرار گیرد و گرایش و مرز خود را مشخص کند. این اتفاق آرام آرام می‌افتد. در همین سال جاری رشتۀ قرآن و مستشرقان و قرآن و علم راه اندازی شد. و الآن طلبه در حال تحصیل دارند. برخی از رشته­ها در مراکز پیراحوزوی اجرا خواهد شد، یعنی در متن حوزه لازم نیست حتماً فلان رشته دائر شود بلکه حوزه مجوز می‌دهد و مراکزپیرا حوزوی آن را اجرا می کنند. آنچه مهم است تقسیم کار است و این تقسیم کار باید اتفاق بیفتد تا حوزه بگوید برای هر یک از این رشته­ ها نیرو تأمین کرده و نیرو در اختیار دارد. حتی برای ادبیات، باید ادیب داشته باشیم، نمی‌توانیم بگوییم ادیب نمی‌خواهیم.

همین اخلاق را بخواهیم بگوییم خودش کلی بحث دارد. رشتۀ تربیت و مشاوره که تقریباً نوعی قرابت با هم دارند برای خودش در سطح دو و سه و چهار دارای گرایش‌هایی است و این­ها همه مصوب شده؛ لذا می‌گوییم حوزه برای پاسخگویی نباید منتظر بماند، باید بجنبد. حوزه باید نیروهای خودش را در این ریل‌گذاری‌ها قرار دهد و براساس این، استعدادها شناسایی شود و درست سر جایش قرار گیرد تا بتواند محصول داشته باشد.

البته آن مسیر فقه و اصول مسیر خودش را می‌رود. راهش بسته نیست. اتفاقاً ما قائل نیستیم فقه و اصول در حوزه لاغر شود. بعضی‌ها می‌گویند اینجا و آنجا را حذف کنید. حذف برای همه نیست. ما قائل به فقه و اصول متناسب با رشته هستیم. یعنی یک کسی که می‌خواهد مثلاً مفسر شود فقه و اصول متناسب با تفسیر بیشتر بخواند. آیات‌الاحکام بیشتر بخواند. بسیاری از چیزهایی که در اصول خوانده می­شود شاید در تفسیر قرآن به دردش نخورد، اما اصول لفظیه به دردش می‌خورد. عام و خاص و مطلق و مقید و این­ها همه‌اش در تفسیر قرآن هم کارایی دارد برای فهم قرآن هم نیاز به این­ها است. اصول متناسب با هر رشته باید خوانده شود و اصول غیرمتناسب را باید حذف کرد. کتاب الفائق فی الاصول امسال اضافه شده است. الآن هم پنج استاد آن را تدریس می‌­کنند.

 این کتاب برای چه سطحی است؟

 این تقریباً برای سطح سه است؛ این کتاب مقدمه برای فهم مسائل مستحدثه است. ما در اصول خودمان، اصولی برای فهم مسائل مستحدثه نداریم. آیت الله شب‌زنده‌دار و دوستانشان این کتاب را تدوین کردند و خودشان هم دارند درس می‌دهند. این را رسمی اعلام کردیم که این کتاب رسمی حوزه است و کنار بخشی از کفایة باشد برای اینکه مقدمه‌‌ای برای درس خارج باشد. الآن در بسیاری از موارد واقعاً جواب نداریم، جواب نقد نداریم، مواد خام آن به گونه‌‌ای است که بتوانیم از آن، جواب را به دست آوریم. خب این اصول می‌خواهد برای خودش. این قاعده می‌خواهد.

 در عرصه هنر و فضای مجازی هم کاری شده؟

 الآن در این درختواره در قسمت هنر هم خیلی چیزها دیده شده. در قسمت تبلیغ هم همین طوری است. بحث‌های رسانه‌های مجازی هم آمده. الآن در سطح سه رشته‌های تبلیغ و رسانه نوشتاری، مجازی و شنیداری، ادبیات نمایشی آمده. بعضی‌ها فکر می‌کنند حوزه نباید وارد بشود. الآن دیگر باید وارد بشود. اینها مصوب شده. در بخش هنر هم خیلی گرایش‌ها آمده است.

الحمدلله ما تا اینجا پیش رفتیم تا ببینیم خدا چه می‌خواهد.

 

[1]. دانشیار جامعة‌المصطفی‌العالمیة’؛ rostamnejad1946@gmail.Com

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • سید مدیر حوزه IR ۲۳:۳۳ - ۱۳۹۷/۱۲/۲۵
    1 0
    تحول حوزه به این است که برای جذب حداکثری که قطعا با افت کیفیت مواجه است اصرار نکنیم. این همه طلبه جذب کردید آخر و عاقبت این طلاب چی میشه به فکر مسکن و معیشت و... سال های آینده هستید؟