جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۶ شوال ۱۴۴۵ | Apr 26, 2024
بیمارستان

حوزه/ بانوی جهادگر فعال در مقابله با کرونا با تأکید بر این که در وضعیت فعلی کادر درمانی بیمارستان ها به شدت خسته و فرسوده شده اند، خواستار جدیت مردم در رعایت پروتکل های بهداشتی مقابله با این ویروس منحوس شد.

زهرا فهیمی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، با اشاره به این که در همان روزهای اول شیوع کرونا در استان قم با تشکل "حسینیه انقلاب اسلامی" به عنوان یک تشکل دخترانه در زمینه های اجتماعی و فرهنگی آشنا شده و ارتباط گرفته است، اظهار داشت: دغدغه شخصی بنده از همان زمان پیدایش و شیوع ویروس کرونا این بود که به عنوان یک بسیجیِ جهادی بتوانیم در حد توان خدمتی داشته باشم و توفیق آشنایی با تشکل حسینیه انقلاب اسلامی این زمینه را فراهم کرد که قدمی هر چند کوچک در مسیر خدمت رسانی به بیماران و کمک به کادر درمان بردارم که خدا را از بابت بسیار سپاسگزارم.

وی افزود: یکی از فعالیت های جدی ما در همان روزهای نخست شیوع کرونا، ناظر به بحث همراهی بیمار بود، چرا که آن زمان به خاطر جلوگیری از شیوع بیشتر بیماری، تمامی ملاقات ها داخل بیمارستان ممنوع شده بود، ضمن آن که به هر حال خود بیمارها نیز به مراقبت روحی و جسمی شدیدی احتیاج داشتند و به همین خاطر جمعی به صورت جهادی و داوطلب، به بیمارستان ها رفتند تا نقش همراه بیمار را ایفا کنند.

وی یادآور شد:گروهی که بنده از طریق حسینیه انقلاب اسلامی با آن ها آشنا و وارد بیمارستان شدم، گروه جهادی شهید حاج قاسم سلیمانی از مجموعه گروه های جهادی بسیج طلاب خواهران بود. البته ناگفته نماند که راضی کردن خانواده بیماران و ورود به بیمارستان، خودش پروسه پیچیده ای داشت که به برکت و عنایت حاج قاسم سلیمانی، این موانع و مشکلات برای خدمت جهادی در بیمارستان از پیش پای ما برداشته شد.

فهیمی همچنین گفت: در ایام حضور در بیمارستان به عنوان عضوی از گروه جهادی، خاطرات بسیاری برای ما به یادگار مانده که البته توأم با درس های ارزشمندی برای همه ما در مسیر زندگی و درست بندگی کردن خداست.

وی اضافه کرد: در طول عمرم تا پیش از قضیه کرونا، از نزدیک مُرده و یا جسدی را ندیده بودم، اما با این حال از همان اوایل حدس می زدم که به هر حال با این موارد روبرو می شوم ولی نمی دانستم که چه واکنشی نسبت به آن خواهم داشت.

این بانوی جهادگر همچنین گفت: یکی از روزهای فروردین ماه بود که ما طبق روال عادی کارمان، بعد از تمام شدن شیفت به بقیه بخش ها نیز سرمی زدیم و با بقیه خواهران به مخصوص استراحت برمی گشتیم. در آن روز، وارد یکی از اتاق ها شدیم و یکی از خواهران را درحالی دیدیم که به شدت درگیر انجام کارهای بیماری بود که تنها یک ساعت از پذیرش او می گذشت. پیرزنی که تنگی نفسش باعث شده بود به شدت بی تاب و بی قرار شود، طوری که ما مجبور شدیم دستهایش را به تخت ببندیم به این جهت که مبادا آنژیوکت را از دستش درآورد. بین صحبتهای نیروها متوجه شدم که ایشان مادر شهید است و همین مساله نیز باعث شد که مراقبت های ما نسبت به ایشان بیشتر هم شود.

وی افزود: اگر اشتباه نکنم ساعت پنج و نیم صبح بود که بخش جراحی زنان، یعنی همان بخشی که مادر شهید بستری بود، کد۹۹ اعلام کرد. (زمانی کد ۹۹ اعلام میشود که شخص بیمار علائم حیاتی اش در مرز خطرناکی است به این معنا که به احتمال ۹۹درصد فوت میکند و فقط یک درصد امکان بازگشت او به حیات دنیا وجود دارد). کنجکاوی ام باعث شد از محل شیفت خودم که یک طبقه پایین تر بود به سرعت بالا بروم تا ببینم که چه خبر است.

وقتی وارد اتاق شدم مشاهده کردم که دکترها و پرستاران درحال عملیات احیا هستند و همه تلاششان را انجام می دهند که نگذارند این مادر شهید فوت شود. دونفر به شکل نوبتی درحال ماساژ قلبی بودند و این قدر شرایط سخت شده بود که عملیات احیا حدود۳۰ دقیقه به طول انجامید. بنده هم که نزدیک بیمار بودم مُدام سوره حمد را می خواندم. بعد از نیم ساعت تلاش بی وقفه، متاسفانه ایشان مرحوم شدند.

وی بیان داشت: لحظه ای که همه دکترها و پرستارها از اتاق بیرون رفتند تا کارهای انتقال جسد به سردخانه انجام شود، من جرأت کردم و رفتم بالای سرش ایستادم. زل زده بودم به ایشان... به قفسه سینه‌ ای که دیگر به خاطر دم و بازدم بالا و پایین نمی رفت... به بدنی که دیگر تقلایی نمی کرد و دستانی که تکان نمی خورد، حس عجیب و نامفهومی داشتم اما برخلاف تصورم هیچ ترسی سراغم نیامد ولی دچار یک پارادوکس وحشتناک شده بودم و سوالات عجیبی برایم پیش آمده بود. این که می دانستم الان روح این مادر شهید بالای سرش است و لذا قرآنی که داخل اتاق بود را برداشتم و با یک بسم الله آن را باز کردم تا یک صفحه ای برای شادی روحش بخوانم.

جالب این که دفعه نخست شروع سوره حج بود و دفعه دوم شروع سوره یوسف. میدانستم وقتی قرآن را باز می کنی و اول سوره بیاید خیلی خوب است. از طرفی می دانستم که در آن لحظات پسر شهیدش به استقبالش آمده، از این رو خیالم راحت بود که جایش راحت است. این تجربه باعث شد در مواجهه با کسانی که کد میخورند و احیاناً فوت می کردند، راحت تر برخورد کنم، طوری که در مورد نفر بعدی که این حالت برایش پیش آمد، حین کاور کردن کمک می کردم تا او را به سردخونه برسانیم.

این فعال جهادی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود با بیان این که مجاهدت فعالان مقابله با کرونا در ادامه مجاهدت رزمندگان در طول هشت سال دفاع مقدس است، اظهار داشت: به نظر من این دوران تفاوتی با دوران ۸ساله‌ی جنگ تحمیلی ندارد. همانقدر سخت و عجیب و پراز وقایع شیرین و دردناک است و خدا را شاکرم که این توفیق را به بنده داد که سهم بسیار کوچکی در این قضایا داشته باشم.

وی افزود: بچه های جهادی در کنار کادر درمان و گروه های دیگر حقیقتاً در این مقطع زمانی که البته همچنان هم ادامه دارد، ایثار و از خودگذشتگی کردند و احساس مسئولیت باعث شد که این سنگر را رها نکنند.

وی بیان داشت: با این وجود و علیرغم همه این تلاش های خالصانه، واقعاً متأسفم برای کسانی که با بی خیالی و سهل انگاری باعث تشدید بحران و افزایش زحمات کادر درمان می شوند، حال آن که اگر همه مردم مسایل و پروتکل های بهداشتی را رعایت کنند، قطعاً وضعیت به مراتب بهتر از حال حاضر خواهد شد و نگرانی ها تا حدود زیادی کاهش می یابد.

فهیمی در خاتمه گفت: بنده که چند مرحله در بیمارستان حاضر بوده ام، از نزدیک خستگی و فرسودگی کادر درمانی بیمارستان ها را مشاهده کرده ام و لذا از عموم هموطنان می خواهم که با رعایت مسایل بهداشتی و به خصوص ماسک زدن و رعایت فاصله گذاری اجتماعی، هم به خودشان و همه به اطرافیان و همشهریان خود کمک کنند تا این شرایط سخت را به سلامت از سر بگذرانیم و حتی الامکان از ابتلا و خدای ناکرده فوت همشهریانمان بکاهیم.

۳۱۳/۸

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha