شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 20, 2024
قدیس

رمان "قدیس" که به قلم ابراهیم حسن بیگی و به همت انتشارات نیستان در سال ۹۰ به زیور طبع آراسته شده، روایتی است جذاب درباره حکومت امام علی(ع) و چرایی حقانیت و مظلومیت ایشان که مطالعه آن برای علاقه مندان به حق و حقیقت بسیار لازم و راهگشاست.

به گزارش خبرگزاری حوزه،آن چه مسلم است این که جاذبه بالای شخصیتی و سیره و سبک زندگانی امیرالمؤمنین علی(ع) آن چنان است که فقط شیعیان و مسلمانان، شیفته و ارادتمند ایشان نیستند بلکه حضرت طرفداران بسیاری در ادیان مختلف دارند؛ طرفدارانی که ایشان را حقیقتاً یک قدیس توصیف می کنند.

رمان "قدیس" نوشته ابراهیم حسن بیگی از همین ویژگی در توصیف شخصیت بهره بُرده است؛ این اثر جذاب و خواندنی که اولین بار در سال ۱۳۹۰ منتشر شد، با بهره‌گیری از داستانی که برای یک کشیش مسیحی و در زمان حال اتفاق می‌اُفتد، به بررسی ابعاد مختلف از زندگی مولا علی(ع) و به خصوص نوع حکومت داری ایشان می پردازد.

در واقع نویسنده با پرهیز از صرف پردازش به جنبه تاریخی زندگی حضرت، در قالب یک داستان متفاوت هم حوادث تاریخی دوران امام علی (ع) را مورد توجه قرار می دهد و هم شخصیت پرجاذبه‌ی ایشان که حتی برای مسیحیان و دیگر ادیان نیز جذاب است را به تصویر می کشد. از این روست که با محور قرار دادن یک کشیش مسیحی که کتابی تاریخی از زمان امام علی(ع) به دستش می‌رسد، سیر متحول شدن باورها و اندیشه‌های این کشیش مسیحی در طول مطالعه این کتاب و آشنایی‌اش با شخصیت مولای متقیان علی(ع) را به بهترین شکل نشان می دهد.

از سوی دیگر نویسنده کوشیده در کنار موضوع اصلی داستان که نگاهی تاریخی به بُعد حکومت‌داری حضرت در ۵ سال دوران خلافت دارد، نگاهی انسانی به پذیرش ادیان مختلف از دیدگاه اسلامی و نیز نشان دادن برتری اخلاق به بسیاری از موضوعات ظاهری مورد اختلاف در ادیان مختلف داشته باشد، به طوری که مطالعه این کتاب را برای پیروان ادیان مختلف جذاب و خواندنی می سازد.

همچنین ناگفته نماند که این رمان کنایه‌های بسیاری دارد به حکام نالایق کشورهای عربی و از این حیث، نویسنده حکومت آنها را در راستای تداوم حکومت بنی‌امیه و بنی عباس می داند و لذا در همین باب گفت‌وگوهای خاصی هم بین شخصیت‌های داستان صورت می‌گیرد، به ویژه گفت‌وگوی خواندنی کشیش و جرج جرداق در مورد حکومت در اسلام.

در بخشی از این کتاب می خوانیم؛

"کشیش همان طور که فنجان قهوه در دستش بود پرسید: اگر داشتن حکومت دینی به معنای بقای دین نیست، پس چرا حاکمان دینی پس از علی(ع) اصرار به استقرار حکومت دین داشتند و حکومت را لازمه‌ دین می‌دانستند؟ مثل بنی‌عباس و بنی‌امیه که مدعی بودند نابودی حکومتشان مساوی نابودی دین است.

جرج پاسخ داد: کافی است افکار آنها را در برابر افکار و سخنان علی(ع) قرار دهی؛ خواهی دید که بنی‌عباس و بنی امیه دروغ می‌گویند. آنها حکومت را برای دنیا خودشان می‌خواستند و به دین تمسک می‌جستند. دین بهانه‌ای بود تا حکومت کنند. دین را در خدمت قدرت خود می‌خواستند، نه حکومت را در خدمت دین. اگر لازمه‌ بقای دین حکومت بود، پس باید همه‌ی پیامبران الهی الزاماً دارای حکومت می‌بودند و از ادیانی که حکومتی نداشتند، نباید نشانی باقی می‌ماند. حکومت از نظر علی(ع)، ابزار و وسیله بود نه اصل دین؛ وسیله‌ای در خدمت دین و برای خدمت به مردم. اگر شرایط برای ایجاد حکومت کافی نباشد، دین هرگز نیست و نابود نمی‌گردد."

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha