شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
خانه ای با عطر ریحان

حوزه/ کتاب«خانه‌ای با عطر ریحان، روایتی داستانی از خاطرات شهید روحانی مدافع حرم؛ محمدهادی ذوالفقاری است که از سوی الناز نجفی مصاحبه و تدوین شده و انتشارات خط مقدم آن را به چاپ رسانده است.

به گزارش خبرنگارخبرگزاری حوزه کتاب«خانه‌ای با عطر ریحان، روایتی داستانی از خاطرات شهید روحانی مدافع حرم؛ محمدهادی ذوالفقاری است که از سوی الناز نجفی مصاحبه و تدوین شده و انتشارات خط مقدم آن را به چاپ رسانده است.
نویسنده در مقدمه کتاب می‌نویسد: « در مسیر نگارش این کتاب، در چند جلسه، با خانواده شهید ذوالفقاری صحبت کردم. اطلاعات بیشتر را با همکاری معصومه ذوالفقاری، خواهر شهید، از کامپیوتر شخصی شهید برداشتم و کتاب را در ده فصل و به نیت عشق و علاقه محمدهادی به امام دهم شیعیان، تدوین کردم».
معرفی شهید
وی در بخش دیگری از مقدمه به معرفی شهید می‌پردازد و می‌نویسد:« محمدهادی ، سومین فرزند خانواده ذوالفقاری بود. او شب جمعه، ۱۳ بهمن ۱۳۶۷، مصادف با شهادت امام هادی ، به دنیا آمد و به همین دلیل، نامش را هادی گذاشتند.
دبستان را به مدرسه شهید سعیدی در میدان آیت‌الله سعیدی رفت و راهنمایی را در مدرسه شهید توپچی خواند و برای دبیرستان، راهی مدرسه شهدا شد؛ اما چندی نگذشت که به فکر کار کردن افتاد و ترک تحصیل کرد.
پس از مدتی کار کردن در یک تولیدی، در مغازه فلافل فروشی مشغول به کار شد و با سید علیرضا مصطفوی مسؤول فرهنگی مسجد موسی بن جعفر » آشنا شد. این آشنایی، باعث رفت و آمد بیشتر او به مسجد شد.
نام‌نویسی در حوزه علمیه
بعد از چند سال دوری از درس و مدرسه، باز هم به فکر درس خواندن افتاد و شبانه، در دبیرستان دکتر حسابی ادامه تحصیل داد. پس از مدتی، و در حوزه علمیه حاج ابوالفتح تهران ثبت‌نام کرد و طولی نکشید که طلبه جوان، برای ادامه تحصیل، راهی نجف شد. هادی، در کنار تحصیل در حوزه علمیه، با مؤسسه «اسلام اصیل همکاری کرد تا این‌که با شروع غائله داعش، مؤسسه، به پایگاه نیروهای مردمی عراق تبدیل شد. 
شهادت
محمدهادی، ۲۳ بهمن سال ۱۳۹۳ پس از پیوستن به نیروهای نظامی، در روستای مکیشفیه در ۲۰ کیلومتری سامراء به شهادت رسید. آن روز یک نیروی داعشی سوار بر بولدوزری پر از مواد منفجره، خودش را به نزدیکی خانه‌ای که او و حدود بیست و پنج نفر از رزمندگان عراقی در آن استراحت می‌کردند، رساند.
در اثر انفجار، بدن محمدهادی به دو نیم شد و تا سه روز جنازه‌اش بر زمین ماند و پیدا نشد تا این‌که هم‌زمان با شروع ایام فاطمیه، پیکر او را با پلاکی که به گردن داشت، پیدا کردند.
محل دفن
طبق وصیت‌نامه‌اش، او را در نجف و در قبرستان وادی‌السلام، جایی که به حرم مولای متقیان بسیار نزدیک است، در ستون ۳۹۴ به خاک سپرده شد.
محمدهادی، علاقه خاصی به شهید مفقودالاثر، ابراهیم هادی داشت. و به همین خاطر، در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت‌زهرا(س)، در کنار مزار یادبود ابراهیم هادی، یک یادبود برای او نیز درست کردند». 
وصیت‌نامه
در بخش پایانی کتاب که به بخشی از وصیت‌نامه شهید اختصاص یافته است، می‌خوانیم: « این‌جانب محمدهادی ذوالفقاری وصیت می‌کنم که من را در ایران دفن نکنند، اگر شد ببرند امام رضا(ع) طواف بدهند و برگردانند و در نجف و سامرا و کربلا و کاظمین طواف بدهند و در وادی‌السلام دفن کنند.
دوست دارم نزدیک امام باشد و تمام مستحبات انجام شود. در داخل و دور قبر من سیاهی بزنند و دستمال گریه مشکی و غیره مثل تربت بگذارند.
داخل قبر من مثل حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم می‌خورد به سنگ لحد، یک اسم حضرت زهرا(س) بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ آخ نگویم و بگویم یا زهرا(س)
بالای سر من روضه و سینه‌زنی بگیرند و موقع دفن من پرچم بالای قبرم قرار بگیرد و در زیر پرچم من را دفن کنید. زیاد یاحسین(ع) بگویید و برای من مجلس عزا نگیرید، چون من به چیزی که می‌خواستم رسیدم. برای امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) مجلس بگیرید و گریه کنید.
(من را) رو به قبله صحیح دفن کنید، چون قبله در نجف اختلاف دارد. روی سنگ قبرم اسم من را نزنید و بنویسید که اینجا قبر یک آدم گناه‌کار است. یعنی العبد الحقیر المذنب و یا مثل این. پیراهن مشکی هم بگذارید داخل قبر.
وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمت‌ها برای مردم عراق این است که من الآن حدود سه سال است که خارج از کشورم زندگی‌ می‌کنم، مشکلات خارج کشور بیشتر از داخل کشور است، قدر کشورمان را بدانند و پست سر ولی‌فقیه باشند.
با بصیرت باشند چون همین ولی‌فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید.
از خواهران می‌خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا(س) رعایت بکنند، نه مثل حجاب‌های امروز، چون این حجاب‌ها بوی حضرت زهرا(س) نمی‌دهد.
از برادرانم می‌خواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند. جهان در حال تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست، الآن دو جهاد در پیش داریم، اول جهاد نفس که واجب‌تر است زیرا همه‌چیز لحظه آخر معلوم می‌شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت.
حتی در جهاد با دشمن‌ها احتمال می‌رود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید چون برای هوای نفس رفته جبهه و اگر برای هوای نفس رفته باشد یعنی برای شیطان رفته و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن! آن‌ها اهل شیطان هستند و ما هم شیطانی.
دین خودتان را حفظ کنید، چون اگر امام زمان(عج) بیاید احتمال دارد روبه‌روی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم. امام زمان را تنها نگذارید.
من که عمرم رفت و وقت را از دست دادم. تا به خودم آمدم دیدم که خیلی گناه کردم و پل‌های پشت سرم را شکسته‌ام و راه برگشت ندارم.
بچه‌های ایران و عراق، من دیر فهمیدم و خیلی گناه و کارهای بیهوده انجام دادم و یکی از دلایلی که آمدم نجف به خاطر همین بود که پیشرفت کنم.
نجف شهری است که مثل تصفیه‌کُن است که گناه‌ها را به سرعت از آدم می‌گیرد و جای گناهان ثواب می‌دهد. این مولای ما خیلی مهربان است.
همچنین می‌خواهم که مردم عراق از ناموس و وطن خودشان و مخصوصاً حرم‌ها دفاع کنند و اجازه به این ظالمان ندهند و مردم عراق مخصوصاً طلاب نجف در این جهاد شرکت کنند، چون دیدم که مدافع هست لکن کم است، باید زیاد شود.
و مطمئنم که این‌ها(دشمنان) کم هستند و فقط با یک هجوم (جهاد) با اسم حضرت زهرا(س) می‌شود کار این مفسدها را تمام کرد و منتظر ظهور شویم.
بهتر است که دست به دست همدیگر دهید و این غده سرطانی را از بین ببرید. برای من خیلی دعا کنید چون خیلی گناه‌کارم و از همه حلالیت بگیرید.
وصیت من به طلاب این است که اگر برای رضای خدا درس می‌خوانند و هدف دارند، بخوانند. اگر این‌طور نیست نخوانند. چون می‌شود کار شیطانی. بعد شهریه امام را هم می‌گیرند؛ دیگر حرام در حرام می‌شود و مسئولیت دارد.
اگر می‌توانند درس بخوانند( و ادامه بدهند) البته همه‌اش درس نیست، عبودیت هم هست باید مقداری از وقت خود را صرف عبادت کنند چون طلبه‌ای باتقوا کم داریم اول تزکیه نفس بعد درس».

کتاب«خانه‌ای با عطر ریحان، روایتی داستانی از خاطرات شهید روحانی مدافع حرم؛ محمدهادی ذوالفقاری است که از سوی الناز نجفی مصاحبه و تدوین شده و با توجه به استقبال علاقه‌مندان برای دومین بار با بهای ۳۲ هزار تومان در شمارگان ۲۵۰۰ نسخه از سوی انتشارات خط مقدم تجدید چاپ شده است.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha