چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ |۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 11, 2024
یادداشت

حوزه/ کسانی را که پس از سال‌ها پافشاری در دفاع از اندیشه‌ها و ابراز مبانی اصیل خود، به تغییر در همان معیارها و اصول پیشین، روی آورده‌اند، نمی‌توان افراد متکامل و مترقی دانست. البته در طول زمان به‌ویژه تاریخ صدر اسلام می‌توان نمونه‌های زیادی از این‌گونه ریزش‌ها را یافت که پس از سال‌ها تلاش و تکاپو در مسیر حق، از پا نشسته و در میدان باطل، زمین‌گیر شده‌اند.

به گزارش حوزه، حجت‌الاسلام‌والمسلمین معلی سردبیر سابق روزنامه کیهان و مدیر مسئول دهه هشتاد ماهنامه کیهان فرهنگی، که اکنون سالهاست به دلیل بیماری مزمن ازجمله لرزش دست و تاری چشم، دست‌به‌قلم نبرده، در گفتگویی تلفنی با حجت‌الاسلام‌والمسلمین مصطفی ترابی، به بررسی وضعیت سیاسی کشور در دهه شصت و مقایسه آن با شرایط کنونی پرداخت. وی در این گفتگو تحلیلی از ریزش برخی از انقلابیون سابق که از دوست بریده و به اردوگاه دشمن پیوسته‌اند، ارائه کرد.

مصطفی ترابی آورده است: هفته گذشته توفیق، رفیق راه شد تا با روحانی گران‌قدر، آقای حاج شیخ محمدعلی معلی دقایقی را به گفت‌وگو بنشینم و هم‌چون گذشته از مطالب سودمندشان بهره‌مند شوم و البته با اجازه و عنایت دوباره‌شان به شکل مقاله آن را منعکس کنم.

ازجمله نکات مهم و قابل استفاده، گزارشی کوتاه اما جامع از وضعیت سیاسی کشور در دهۀ شصت و مقایسۀ آن با شرایط کنونی بود و یادآوری این نکته که ابتلا به شخص گرایی به‌جای توجه به ملاک‌ها و معیارها و مهم‌شمردن افراد و احزاب به‌جای توجه به اندیشه‌های آنها، سبب بروز اشتباهات محاسباتی شده و در نتیجه، به انتخاب‌ها و جهت‌گیری‌های نادرست می‌انجامد.

ایشان با اشاره به سال‌ها رفاقت و صمیمیت تنگاتنگ با روحانی اندیشمند، شهید سیدحسن شاهچراغی(۱)، وی را سیدالشهدای دامغان نامید و دربارۀ ویژگی‌های آن شهید شاخص در میدان فعالیت‌های سیاسی گفت:

شهید آقا سیدحسن از جمله توفیقاتش این بود که با هر دو جناح آن روز، همراه بود و با نگاه فراجناحی و پیوند حداکثری با آنها روبه‌رو می‌شد. به همین‌خاطر در روزهای تبلیغات انتخاباتی، از بزرگان هر دو جناح سیاسی به دامغان آمدند و در تعریف و تمجید او سخنرانی کردند. اما اگر او به یک جناح تمایل بیشتری نشان می‌داد و در عین‌حال، در جلسات دوستانه‌مان به اشکال‌های وارد بر آنها هم اشاره می‌کرد، تنها به‌خاطر این بود که آن زمان، نظرات آنان به اندیشه‌های متعالی امام راحل -رحمة الله- نزدیک‌تر می‌نمود و آنها در ولایت‌مداری و انقلابی‌گری، دشمن‌شناسی، مخالفت با نظام سرمایه‌داری و هم‌چنین روحیۀ استکبارستیزی جدی‌تر بودند، هرچند متأسفانه امروزه در گفتار بزرگان آن جناح، این ویژگی‌ها کمتر دیده می‌شود.

از جمله با مراجعۀ به تاریخ انقلاب اسلامی و تأمل در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی که به فرمودۀ امام راحل -رحمه الله- انقلاب دوم و مهم‌تر از انقلاب اول بود، می‌توان حضور برجستۀ بزرگان همین جناح و چهره‌های شاخص آنها را دید که از سازندگان این اتفاق بودند.

امروز هم متأسفانه عده‌ای با فردگرایی به‌جای توجه به معیارها و به‌سبب پذیرش اشخاص بدون در نظر گرفتن ملاک‌ها، سخت به اشتباه افتاده‌اند و با از یاد بردن آموزه‌های بلندی هم‌چون استکبارستیزی و مبارزۀ با فساد، به شخص‌پرستی روی آورده‌اند. در تحلیل چنین رویکرد نادرستی باید گفت: این همان آفتی است که جامعۀ صدر اسلام را پس از ارتحال پیامبر اکرم صلّی‌الله علیه و آله و سلم از مسیر صحیح، خارج کرد و سبب خروج آسیاب جامعۀ دینی آن روز از محور اصلی‌اش شد. تا جایی که در اثر این رویداد شوم، حتی برخی از یاران امیر مؤمنان علیه‌السّلام هم به اشتباه افتادند و ازجمله در ماجرای جنگ جمل، در حقانیت بزرگ‌مردی که سِمت پیشوایی و فرماندهی بر آنان داشت، دچار تردید شدند، چرا که در آن سوی میدان، افرادی را در مقابل آن حضرت، صف‌کشیده، زره بر تن و کلاه‌خود به سر می‌دیدند که در زمان حیات پیامبر صلوات‌الله علیه و آله و سلم در زمرۀ شخصیت‌های برجسته و مورد احترام جامعۀ اسلامی بودند و با برخورداری از القاب بلندی هم‌چون سیف‌الاسلام، ام‌المؤمنین و طلحۀ‌الخیر، به خوش‌نامی شهرت داشتند.

طبیعی بود که مسلمانان از این‌که در برابر چنین افرادی دست به قبضه شمشیر ببرند، با حیرت و سرگردانی روبه‌رو شوند و نتوانند دست لرزانشان را بر عنان شمشیر محکم کنند. از این‌رو امیر مؤمنان، آن پیشوای حکمت و دانش علیه‌السّلام در پاسخ به چنین ادعایی، حارث بن حَوط را که با شگفتی از گمراه‌ نامیده‌شدن اصحاب جمل در کلام آن حضرت، سخن می‌گفت، مورد نکوهش قرار دادند و با اشاره به اینکه مسیر حق هرگز با شخصیت‌ها شناخته نخواهد شد، در سخنی ماندگار و همیشه‌جاوید فرمودند:

«همانا تو حق را نشناختی تا اهلش را بشناسی، و باطل را نشناختی تا رویآورندۀ به آن را بشناسی».(۲)

و در حقیقت برای در امان‌ماندن از این‌گونه اشتباهات، به بیان راهکاری پرداختند که آدمی وقتی حق را به‌درستی بشناسد، اهلش را هم خواهد شناخت. و در سخنی دیگر در این‌باره به جناب حارث همدانی فرمودند:

«دین خدا به مردان شناخته نمی‏شود ... پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی».‏(۳)

بی‌شک هر انسان خردمند، شخصیت‌های نام‌دار را محترم می‌شمارد و از آنان به احترام یاد می‌کند، ولی برای معیارهای تشخیص حق و تمییز آن از باطل نیز اهمیت زیادی قائل است و به‌درستی می‌داند این ملاک‌ها هستند که بر شخصیت‌ها تقدم دارند نه بالعکس و در این‌زمینه تمام دوستی‌ها و دشمنی‌هایش را تنها در پرتو همین ملاک‌های ارزنده و ارزش‌دهنده ترتیب خواهد داد، همچنان‌که در ادبیات دین از دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا سخن به میان آمده است. در این‌باره از رسول خدا صلوات‌الله علیه و آله نقل شده که روزی از اصحاب خود پرسیدند: کدام یک از دست‌آویزهای ایمان، محکم‏تر است تا مؤمنان در گرفتن و نگاه‌داشتن آن، اهتمام بیشتری نمایند؟ اصحاب در جواب این پرسش به مسائلی هم‌چون نماز، روزه، حج و جهاد در راه خدا اشاره کردند. آنگاه حضرت پس از شنیدن پاسخ‌های آنها فرمودند: هرآنچه را که شما گفتید، اگرچه دارای فضیلت است، ولی جواب من نبود، بلکه اطمینان‌بخش‌ترین دست‌آویز ایمان عبارت است از دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خداوند و [هم‌چنین] اظهار علاقه به دوستان خدا و ابراز نفرت از دشمنانش».(۴)

بی‌شک، پاسداری از قلب و مراقبت از ورود محبت‌ها و عداوت‌های غیر الهی در دل، اگرچه کاری دشوار و طاقت‌فرسا به‌شمار می‌رود، اما یگانه‌امری است که انسان را از انحراف و بی‌راهه‌رفتن مصون می‌سازد.

انسان خوش‌نظر و اندیشمند حتی پذیرش پیامبران و جانشینان آنها را هم بر اساس برخورداری از ملاک‌ها و معیارهای صحیح می‌داند، زیرا با ارزیابی و ارزشیابی آحاد بشر، روشن می‌گردد که آنان کامل‌ترین مردمان هستند.

نکتۀ بسیار مهم در این‌زمینه اینکه تغییر رویکردها و جهت‌گیری‌ها را همیشه نباید به معنای ارتقا و تکامل دانست، زیرا تکامل در اندیشه که مورد تحسین قرار گرفته، تنها در بستر موشکافی‌ها و یافتن دقیق‌تر مصادیق، معنا و مفهوم می‌یابد که راه‌رو در حرکتی از اجمال به تفصیل، به سوی معیارها پیش برود. مثلاً پس از آگاهی و باور قلبی نسبت به حقانیت آموزۀ عدالت، به شناخت دقیق‌تری از آن توفیق یابد، نه آن‌که به عدالت‌باوری‌اش پشت پا بزند و به ناصواب بودن آن معتقد شود یا با تمسک به واژگان مقدسی هم‌چون آزادی و تکامل، از جبهۀ علوی به اردوگاه اموی رهسپار شود.

از این‌رو کسانی را که پس از سال‌ها پافشاری در دفاع از اندیشه‌ها و ابراز مبانی اصیل خود، به تغییر در همان معیارها و اصول پیشین، روی آورده‌اند، نمی‌توان افراد متکامل و مترقی دانست. البته در طول زمان به‌ویژه تاریخ صدر اسلام می‌توان نمونه‌های زیادی از این‌گونه ریزش‌ها را یافت که پس از سال‌ها تلاش و تکاپو در مسیر حق، از پا نشسته و در میدان باطل، زمین‌گیر شده‌اند. همچنان‌که آیندگان هم با چنین ابتلائات و آزمایش‌هایی روبه‌رو خواهند بود، اما امید است با عبرت گرفتن از رویدادهای درازای تاریخ و تأمل در شرح حال حق‌پویان بدسرانجام ، هرچه بیشتر به اهمیت این مسئله پی ببرند و به‌جای گرایش به افراد و جناح‌ها توجه بیشتری به ملاک‌ها و معیارها داشته باشند.

رگ‌رگ است این آب شیرین و آب شور            در خلایق می‌رود تا نفخ صور

البته نباید فراموش کرد که به فرمودۀ امام راحل –رحمه الله- معیار، حال فعلی افراد است، نه گذشتۀ پر خاطرۀ آنان(۵)

بی‌تردید، یکی از مهم‌ترین شاخصه‌ها در اندیشۀ تابناک شهید آقا سیدحسن شاهچراغی، مبارزۀ با استکبار و غرب‌زدگی توأم با نفی تحجر و عوام‌گرایی در سایۀ مبانی و حق‌گرایی بود و هرکجا این اندیشۀ انقلابی باشد، سیدحسن همان‌جاست.

رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرین‏


۱- روحانی  والا مقام شهید سید حسن شاهچراغی (۹ بهمن ۱۳۳۱- ۱ اسفند ۱۳۶۴) نماینده دوره اول و دوم مجلس شورای اسلامی شهرستان دامغان و سرپرست وقت مؤسسه کیهان بود. وی در سال ۱۳۶۴ بر اثر هدف قرار گرفتن هواپیمایش توسط رژیم بعث عراقبه همراه چهل نفر از مسئولان عالی رتبه نظام،  به شهادت رسید.

۲- نهج‌البلاغه، ص۵۲۱. ح۲۶۸ ؛ «إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ [أَهْلَهُ‏] وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاه‏».

۳- إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)، ج‏۲، ص۲۹۶ ؛ «إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یُعْرَفُ‏ بِالرِّجَالِ‏ ... اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه‏».

۴- الکافی، ج‏۲، ص۱۲۵ ؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِأَصْحَابِهِ أَیُ‏ عُرَی‏ الْإِیمَانِ‏ أَوْثَقُ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصَّلَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الزَّکَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصِّیَامُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْحَجُ‏ وَ الْعُمْرَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْجِهَادُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِکُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَیْسَ بِهِ‏ وَ لَکِنْ أَوْثَقُ عُرَی الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ وَ تَوَالِی‏ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّی مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ.

۵- امام خمینی در فرمان تاریخی هشت‌ماده‌ای در ۲۴ آذر ۱۳۶۱ برای اولین بار این جمله تاریخی را به کار بردند. هم‌چنین در پایان وصیت‌نامۀ خود، با اشاره به چهار تذکر مهم، چنین مرقوم فرمودند: «من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام‌نمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده‌ام، که بعد فهمیدم از دغل‌بازی آنان اغفال شده‌ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می‌نمایاندند، و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود و میزان در هر کس حال فعلی او است».

انتهای پیام./ 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha