سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۱ شوال ۱۴۴۵ | Apr 30, 2024
کرونایی

حوزه/ نویسنده کتاب سپیددار گفت: سپیددار روایتی از توسّل به اهل‌بیت، برای حل مشکلات و سختی‌های زندگی یک مادر مدافع سلامت طلبه است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، ۳۰ بهمن ۱۳۹۸ بود که خبری مبنی بر شناسایی ویروس کرونا در ایران منتشر شد.

چهار سال از آن واقعه می‌گذرد، درست شرایط مشابه همان روزها قرار داریم، یعنی زمانی که شور انتخابات و تبلیغات کاندیدا در شهر طراوت و حیاتی اجتماعی دمیده بود، خبری از شیوع یک بیماری حاد تنفسی ناشناخته هر روز بُهت بیشتری برای مردم به ارمغان می‌آورد و حیات بیشتری را می‌گرفت.

شاید در روزهای اول کسی آشنایی زیادی با این ویروس نداشت و تصور هم نمی‌کرد که این ویروس چه ویروس شهر آشوبی می‌تواند باشد؛ اما جدی شدن این ویروس و درک عمق فاجعه آن زمان زیادی نبرد و انتشار تصاویر عجیب و غریب از چین و بالا رفتن آمار روزانه مبتلایان جهان بر ترس مردم افزود و باعث شد در همان اولین روزهای اسفند ماه همه متوجه شوند که ناخواسته وارد میدان نبردی نابرابر با دشمنی نا مرئی شدند.

نبردی که فرماندهان و سربازان خط مقدم آن سفید پوشان بودند که سلاحی برای مبارزه نداشتند. چیزی نگذشت که واژگانی مانند مدافعان سلامت، فرشتگان سفید پوش در دل فرهنگ لغت مردم جای خود را باز کردند.

سپیددار روایتی از نبرد مدافعان فراموش شده

فرشتگانی که حتی تا یک‌ ماه هم رنگ و روی خانه و خانواده را ندیدند و روز و شب را بر سر بالین بیماران گذراندند در شرایطی که نزدیک ترین افراد هم جرئت نزدیک شدن به بیمارشان را نداشتند؛ اما این سفید پوشان راست قامت با تقسیم کار و تحمل روزهای طاقت فرسا و و شیفت‌های طولانی در کنار بیماران و خانواده آن‌ها ماندند.

در این شرایط چاره‌ای جز به میدان آمدن همه نبود به همین خاطر همه مردم آستین‌ها را بالا زدند تا این ویروس را شکست بدهند و سال جدید را با شادی شکست این ویروس ناشناخته آغاز کنند و برای تحقق این آرزو و قطع زنجیره انتقال چهل روز قرنطینه خانگی آغاز کردند و در این مدت دست به تجربیاتی زدند که هیچ گاه در خیال شان هم تصور آن را نمی کردند.

رویایی که تحقق نیافت

قرنطینه خانگی دیگر فایده‌ای نداشت، ترس و اضطراب مردم روز به روز بیشتر می‌شد از طرف دیگر شیوع این ویرس بازارها و کسب و کار مردم را نیز به تعطیلی کشانده بود و همین امر فشاری دیگر به خانواده ها وارد می‌کرد.

در کمتر از چند ماه آش کرونا به قدری شور شده بود که روزهای قبل از کرونا، ماسک و الکل شبیه خاطراتی دور و کمرنگ شده بود که دیگر امیدی به بازگشت به روزهای عادی بدون ماسک، شیلد و مواد ضد عفونی کننده وجود نداشت.

هفت پیک کرونا؛ هفت خان رستم

نمودار سینوسی کرونا تصمیمی برای توقف نداشت و پشت سر هم پیکی جدید آغاز می‌شد و وضعیتی وحشتناک‌تر از گذشته را رقم می‌زد. آمار روزانه فوتی‌ها به قدر افزایش پیدا کرده بود که در پیک هفتم در شهریور ۱۴۰۰ آمار فوتی‌ها روزانه به بیش از ۷۰۰ نفر رسید؛ اما ترسناک‌تر از این آمار، بی تفاوتی مردم و عادی شدن زندگی در این شرایط بود که زنگ خطری برای همه بود.

جنگ با کرونا فقط جنگ با یک ویروس نبود، انکارها، دروغ خواندن و توهم دانست این ویروس از یک سو تجویزهای غیر متخصصین از سوی دیگر میدان های مبارزاتی بودند که مبارزه با این ویروس را دشوارتر می‌کرد.

خبر تولید واکسن نور امیدی از آینده‌ای روشن در دل‌ها ایجاد کرد اما شبهات و حملاتی که به واکسن می‌شد نیز از معضلاتی بود که کار را دشوار می‌کرد.

در شرایطی که مدت‌ها است آن دوران را پشت سر گذاشتیم و همه آن شرایط تبدیل به خاطره‌ای دور شده است شنیدن شرایط آن دوران از زبان یکی از سربازان خط مقدم این نبرد حال و هوای دیگری دارد؛ به همین منظور گفت‌وگویی با طلبه‌ای که کادر درمان بوده است و خاطرات آن دوران را در کتابی به نام «سپید دار» منتشر کرده است، داشتیم:

«سپیددار» روایتی از جدال مرگ و زندگی

اشرف پهلوانی قمی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه عنوان کرد: اعیاد شعبانیه را به همه تبریک می‌گویم و امیدوارم تک‌تک قدم‌هایمان به امضای اهلبیت (علیهم‌السلام) برسد و ما را جزو منتظران واقعی قبول بفرمایند.

وی در رابطه با کتاب «سپیددار؛ خاطرات یک مدافع سلامت» بیان کرد: نوشتن این کتاب در واقع لبیکی بود به درخواست رهبر معظم انقلاب بود که در روز پرستار سال ۱۴۰۰ فرمودند: «اینجا یک خطابی به هنرمندانمان بکنم. ما یک کمبودی در زمینه‌ روایت هنری این حوادث داریم؛ همین حوادث بیمارستانی، همین که حالا من گفتم. این سختی‌های پرستارها و دشواری‌هایی که این‌ها با آن مواجه هستند، اینها مایه‌های هنری دارد؛ به تعبیر فرنگیِ رایج در زبان هنری‌ها، اینها مایه‌های دراماتیک دارد و می‌شود از اینها برنامه‌های هنری جذّاب به وجود آورد. بیایند در میدان، با انواع هنرها؛ چه هنرهای نمایشی، چه هنرهای تجسّمی، چه شعر، چه ادبیّات. اینها را بیاورند [در آثار هنری]. اینها سرمایه‌ عظیم فرهنگی است؛ همه باید از اینها استفاده کنند و آن کسی که می‌تواند این سرمایه‌ها را نقد کند، هنرمندان ما هستند. الحمدلله هنرمند متعهّد و مسئول هم کم نداریم؛ بیایند وارد میدان بشوند.»

سپیددار روایتی از نبرد مدافعان فراموش شده

این نویسنده و پژوهشگر ادامه داد: همان زمان، عزمم را برای ثبت این خاطرات در تاریخ پرافتخار مدافعین سلامت جزم کردم و این کتاب، خاطرات یک دهه خدمت به مادران و نوزادان این سرزمین است؛ روایت لحظاتی نفس‌گیر و پرالتهاب از جدال مرگ و زندگی که به اقرار بیشتر خوانندگان این کتاب، هیچ‌وقت فکر نمی‌کردند این شغل، این‌چنین سخت و پراسترس باشد و البته به دنبال بیشتر این لحظات سخت، زیباترین و شیرین‌ترین لحظه که همان تولد انسانی کوچک است به تصویر کشیده می‌شود.

روایتی متفاوت از زنان مدافع سلامت

وی اضافه کرد: این کتاب مجموعه‌ روایتی از روزمرگی‌های متفاوت یک زن مدافع سلامت است؛ مادری که وظیفه پرستاری از دیگر مادران را در لحظات سخت بارداری خویش به دوش می‌کشد و همزمان باید محیطی امن و آرام برای همسر و فرزندانش هم فراهم آورد.

پهلوانی قمی تصریح کرد: این کتاب روایت روزهایی است که ناامنی و ترس در شهر و بیمارستان بیداد می‌کند و هیچ‌کسی از ابتلا به این ویروس منحوس مصون نیست.

وی با بیان اینکه سپیددار روایتی از عاشقانه‌های مادرانه در کنار شغل سنگین مامایی است، گفت: سپیدار روایتی از توسّل به اهل‌بیت، برای حل مشکلات و سختی‌های زندگی یک مادر مدافع سلامت طلبه است.

این کارشناس مامایی در بیان تجربیات دوران کرونا بیان کرد: شاید سخت‌ترین لحظه‌ای که کادر درمان در این دوران تجربه کردند همان اولین روز بود. همان ساعتی که خبر تشخیص دو مورد کرونا در قم اعلام شد و چه لحظات سختی بود و همه در فشار روانی شدیدی قرار داشتیم. هیچ کسی نمی‌دانست چه خواهد شد. خود من با مواردی با همین علائم در روزهای اخیر مواجهه داشتم و نگران بودم که پدر، مادر و فرزندانم را هم مبتلا کنم.

وی افزود: مرخصی‌های نوروز لغو شد و بیمارستان‌ها در آماده ‌باش کامل قرار گرفتند. هفته‌ها مدارس و ادارات تعطیل شدند و تنها کادر درمان بود که در شهری که بوی مرگ از در و دیوارش بالا می‌رفت و همه جا سیاه‌پوش بود تردد می‌کرد. اما همه این بار روانی در کنار کار سنگین و شیفت‌های شلوغی که داشتیم بیشتر از زمانی نبود که می‌شنیدیم یک مادر باردار به خاطر کرونا از دنیا رفته است.

همه کنار رفتند

پهلوانی قمی اظهار کرد: با طولانی شدن کرونا هم مسئولین، هم خیّرین کنار کشیدند. دیگر از کمک‌های بشردوستانه و حمایت‌های دولت خبری نبود. همکاران من هر روز و هر شب را با فکر اینکه شاید طلوع خورشید فردا را نبینند سپری می‌کردند؛ در حالی‌که این مسئله و فداکاری‌های آن‌ها، در دولت به فراموشی سپرده شده بود.

وی ادامه داد: به نظرم کادر درمان خیلی بیشتر از آن‌چه در قاب دوربین خبرگزاری‌ها نشان داده شده، نه فقط در دوران کرونا؛ بلکه هر روز و شب زحمت می‌کشند و تمام توان علمی و جسمی‌شان را وسط میدان می‌آورند تا به دردمندی یاری رسانند؛ اما هیچ‌وقت این فداکاری‌ها دیده نشده است.

سپیددار روایتی از نبرد مدافعان فراموش شده

نویسنده کتاب «سپیددار» تاکید کرد: استرسی که کادر درمان در راه نجات یک جان تحمل می‌کنند برای خیلی‌ها؛ حتی در مورد نزدیکترین کسانشان غیرقابل‌ تحمل است. کادر درمان واسطه رحمت پروردگار بر زمینیان هستند. امیدوارم بیش از گذشته به این قشر زحمتکش بی‌ادعا بها داده شود و مسئولین قدردان زحمات آن‌ها باشند.

وی در پایان گفت: از شما و خبرگزاری محترم تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیار بنده قرار دادید. همه ما خدمتگزاران، مدیون شهدا و مردم مخلص ایران هستیم و با وجود همه کاستی‌ها، از هیچ کوششی برای یاری‌رسانی به مردم عزیز این مرز و بوم دریغ نمی‌کنیم.

انتهای پیام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha