چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ |۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 11, 2024
ولادت امام هادی (ع)

حوزه/ در عصر امام هادی (علیه السلام) مکاتب عقیدتی متعددی همچون «معتزله» و «اشاعره» رواج یافته و آراء و نظریات کلامی فراوانی در جامعه اسلامی پدید آمده بود و بازار مباحثی همچون جبر، تفویض و... بسیار داغ بود؛ از این رو گاه امام در برابر سؤال هایی قرار می گرفت که پیدا بود از این گونه آراء و نظریات سرچشمه گرفته است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، پانزدهم ذی الحجه، سالروز ولادت امام علی النقی الهادی (علیه السلام) است که به بازخوانی حیات علمی، فرهنگی و اجتماعی این امام همام خواهیم پرداخت:

مقدمه:

۱۵ ذی الحجة، سالروز ولادت امام علی النقی(علیه السلام)، دهمین امام ما شیعیان است.

فضای پرخفقان و فشاری که حکومت وقت عباسی در ایام امامت آن پیشوای بزرگ تشیع بر آن حضرت و کلیت جامعه شیعی تحمیل کرده بود، تا حدود زیادی مانع تشعشع نور امامت و تلألؤ پرتوهای هدایت جناب شان شد.

با این حال تلاش های علمی و مجاهدت های فرهنگی حضرت هادی(ع) حتی در آن شرایط خاص و غیرعادی نیز ادامه داشت و منشأ برکات فراوانی گردید که در این نوشته کوتاه، مروری اجمالی بر آن می کنیم.

ویژگی های شخصی امام هادی(ع)

حضرت «علی النقی» فرزند امام جواد(علیهما السلام) و کنیزی بود که گروهی از مورخین نامش را «سمانه مغربیه»(۱) و گروهی دیگر «سوسن»(۲) دانسته اند. «هادی» و «نقی» از شناخته شده ترین و مشهورترین القاب ایشان است.(۳) گفته شده از این روی ایشان را «هادی» لقب داده اند که در زمانه خود، بهترین هدایت کننده مردم به سوی خیر بوده اند.(۴) اقامت جبری ایشان و فرزندشان یعنی امام یازدهم شیعیان از سوی حکومت در منطقه ای سامراء به نام «عسکر»(۵) موجب ملقب شدن این دو امام همام به «عسکریین» نیز شده است.(۶) کنیه امام هادی(علیه السلام) «ابوالحسن» بوده است و در منابع همیشه از ایشان با «ابوالحسن الثالث» نام برده شده(۷) تا از ابوالحسن اول یعنی امام کاظم(علیه السلام) و ابوالحسن دوم یعنی امام رضا(علیه السلام) متمایز گردد.(۸)

امامت امام هادی(ع)

امام هادی(علیه السلام) در سال ۲۲۰ هـ ق و بعداز شهادت پدرشان امام جواد(علیه السلام) هنگامی که سنی حدود شش یا هشت سال داشتند، به امامت رسیدند. از آنجایی که شیعیان، مسائل و شبهات و تردیدهای مربوط به چگونگی به امامت رسیدن شخصی در کودکی و قبل از بلوغ را درباره امام جواد(ع) تجربه کرده بودند، درباره امام هادی(ع) تردید و حرف و حدیثی پدید نیامد. از این رو همه پیروان امام جواد(ع) به جز چند نفر معدود، امامت حضرت علی النقی(ع) را پذیرفتند. روایات و تصریحات معصومین به امامت امام هادی(علیه السلام) فراوان اند و برای مثال توسط راویانی مانند اسماعیل بن مهران، ابوجعفر اشعری و خیرانی نقل شده اند.(۹)،(۱۰)

کم و کیف احادیث نقل شده از امام هادی(ع) در یک نگاه

منابع حدیثی معروف شیعه همچون کتب اربعه و بحار الانوار و تحف و العقول و مصباح المجتهد و تفسیر عیاشی و... حاوی احادیث نقل شده از امام هادی(علیه السلام) هستند. در کتاب مسند الامام الهادی که روایات و بیانات آن حضرت جمع آوری شده، حدود ۳۵۰ روایت گردآوری شده است. این تعداد کم بیانات نقل شده از ایشان در مقایسه با دیگر ائمه اهل بیت(ع) می تواند به خاطر اقامت اجباری و تحت النظر آن حضرت در سامرا، مرکز حکومت عباسیان باشد که فرصت تربیت شاگرد و انتشار آموزه های اسلامی را از ایشان سلب نمود. مهم ترین موضوعات طرح شده در روایات امام هادی(ع) عبارت اند از: طهارت، نماز، روزه، خمس، زکات، ازدواج، آداب و توحید و تنزیه الهی.(۱۱) با این حال بیشترین حجم احادیث نقل شده در باب احتجاجات حضرت، به مسأله «جبر و اختیار» اختصاص دارد.(۱۲) که در ادامه درباره زمینه ها و دلایل تاریخی آن توضیحاتی را ارائه می کنیم.

مروری اجمالی بر فعالیت های علمی فرهنگی امام هادی (علیه السلام)

گرچه عصر زندگی امام هادی(علیه السلام) عصر اختناق و استبداد بود و امام برای فعالیت علمی فرهنگی در سطح گسترده آزادی عمل نداشت و از این نظر فضای جامعه با عصر امام باقر(علیه السلام) و به ویژه عصر امام صادق(علیه السلام) تفاوت فراوان داشت، اما آن حضرت در همان شرائط نامساعد، علاوه بر فعالیت های فرهنگی از طریق مناظرات، مکاتبات، پاسخگویی به سؤال ها و شبهات، و تبیین بینش درست در برابر مکاتب کلامی منحرف، راویان و محدثان و بزرگانی از شیعه را تربیت کرد و علوم و معارف اسلامی را به آنان آموزش داد و آنان این میراث بزرگ فرهنگی را به نسل های بعدی منتقل کردند. شیخ طوسی، تعداد شاگردان آن حضرت و کسانی را که از ایشان در زمینه‏ های مختلف علوم اسلامی، حدیث نقل کرده اند، ۱۸۵ نفر می داند.(۱۳)

بازخوانی حیات علمی، فرهنگی و اجتماعی امام هادی(ع)

تلاش برای پیراستگی مذهب از انحرافات تشبیه و تجسیم

اختلاف آراء در میان گروه‌ های شیعه، کار هدایت آنها را برای امامان(علیهم السّلام) دشوار می‌ ساخت. پراکندگی شیعه در بلاد مختلف و این که گاه‌ و بی گاه تحت تأثیر پاره‌ ای از آرای دیگران قرار می‌ گرفتند، مزید بر علت شده بود. در این گیر و دار، گروه‌ های غیر شیعی و متعصّبان ضد شیعه نیز بر دامنه این اختلافات افزوده و آن را بسیار عمیق‌ تر نشان می‌ دادند. در این فضا ائمه اهل بیت(ع) گاهی در برابر پرسش‌ هایی قرار می‌ گرفتند که سرچشمه برخی از آنها، همین اختلافات داخلی میان دانشوران شیعی بود. یکی از این مسائل کلامی، بحث تشبیه و تنزیه بود. ائمه شیعه از همان آغاز بر حقانیت نظریه تنزیه تأکید می‌ کردند با این حال، تهمت تشبیه از تهمت‌ های رایجی است که همواره شیعیان با آن مواجه می شدند.

یک مثال مهم در این زمینه، اقوال منسوب به «هشام بن حکم» و «هشام بن سالم»، به عنوان شاگردان ائمه اهل بیت(علیهم السلام) و منسوبان به مکتب اهل بیت(ع) است. اتهام این دو نفر به باور به «تشبیه» را می توان از جنبه های گوناگونی بررسی کرد و در این بین اختلاف نظرهای فراوانی بین دانشمندان وجود دارد. اما باید گفت تنها به کار بردن نابجای لفظ «جسم» و اطلاق آن بر خدا از سوی آنها، منشأ ایراد تهمت تشبیه و تجسیم بر شیعه شد، تا آن حد که «هشام بن حکم»، به عنوان یک رافضی معتقد به تشبیه معرفی شده است.(۱۴) ائمه طاهرین(ع) که متوجه سوء استفاده مخالفان از این رأی هشام بودند با نظریه ابراز شده از طرف او به مخالفت برخاستند؛ هر چند که در فرصت‌ های مناسب، او را از اعتقاد به تجسیم و تشبیه مُبَرّی کردند.

ابراز نظر امام هادی(علیه السلام) راجع به هشام بن حکم را نیز باید در همین بافتار معنایی دید. از قول «صقر بن ابی دلف» نقل شده که گفت: «از امام‏(ع) درباره توحید پرسیدم و عرض کردم: من بر عقیده هشام بن حکم هستم؛ امام‏(ع) برآشفت و فرمود: شما را با قول هشام چه‌ کار؟ از ما نیستند کسانی که گمان می‌ برند خدای عزّ و جلّ جسم است و ما در دنیا و آخرت از آنها بیزاریم. ای پسر ابی دلف! جسم، خود مخلوق است و پدید آورنده آن خداست و اوست که بدان جسمیت بخشیده است».(۱۵)

نیز در روایت دیگری آمده است: «محمد بن فرج می‌ گوید: نامه‌ ای به امام هادی(ع) نوشته و درباره گفتار هشام بن حکم درباره جسم و سخن هشام بن سالم درباره صورت از آن حضرت سؤال کردم؛ در پاسخ نوشتند: سرگردانی سرگشتگان را کنار بگذار و از شیطان به خدا پناه بر. آنچه را که هشام بن حکم و هشام بن سالم گفته ‌اند از ما نیست».(۱۶)

در جای دیگر نیز می بینیم که امام هادی(ع) در پاسخ نامه ابراهیم بن محمد همدانی مبنی بر سرگردانی شیعیان در مساله تجسیم می فرماید: «منزه است خدایی که نه حدّی می‌ پذیرد و نه وصف او ممکن است. او بی‌ همتا و شنوا و بیناست».(۱۷)

به هر حال هر چه بود، امام هادی(علیه السلام) نهایت تلاش علمی و فرهنگی خود را برای جلوگیری از ورود این انحرافات و منع اتهام شیعه به آنها مبذول داشتند و احادیثی در زمینه عدم امکان رؤیت خدا، حتی در روز قیامت(۱۸) بیان فرموده و باوری همچون امکان فرو آمدن خدا به آسمان دنیا را نیز به شدت انکار کردند.(۱۹)

امام هادی(ع) و مسأله جبر و اختیار

در عصر امام هادی (علیه السلام) مکاتب عقیدتی متعددی همچون «معتزله» و «اشاعره» رواج یافته و آراء و نظریات کلامی فراوانی در جامعه اسلامی پدید آمده بود و بازار مباحثی همچون جبر، تفویض و... بسیار داغ بود؛ از این رو گاه امام در برابر سؤال هایی قرار می گرفت که پیدا بود از این گونه آراء و نظریات سرچشمه گرفته است. نفوذ آرا و نظریات باطل از این راه در محافل شیعه، ضرورت هدایت و رهبری فکری شیعیان را از سوی امام شدت می بخشید.

از این رو پیشوای دهم طی سخنان و مکاتبات خود، بی پایگی مکاتب و آراء و نظریات باطل هم چون جبرگرائی را با استدلالهای روشن و قاطع اثبات می نمود و مکتب اصیل اسلام را پیراسته از هر گونه تحریف و تفکر باطل، به جامعه عرضه می کرد. درباره مسأله جبر و اختیار نیز رساله مفصّلی از امام هادی(علیه السّلام) در دست است.

در این رساله، بر اساس آیات قرآن، در شرح و حلّ حدیث «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ بَلْ اَمْرُ بَیْنَ الْأَمْرَیْنِ» - که از امام صادق(علیه السلام) روایت شده - کوشش به عمل آمده و مبانی کلامی شیعه، در مسأله جبر و تفویض، بیان شده است. امام هادی(علیه السلام) در بخشی از این رساله، درباره این مسأله چنین فرموده‌ اند: «ما می‌ گوییم: خدای عزّ و جل آفریده‌ های خود را به قدرت بی‌ پایان آفرید و به آنها توانایی عبادت و بندگی داد. پس آنان را بدان چه می خواست امر و از آنچه می‌ خواست نهی فرمود و از آنان، پیروی از اوامرش را پذیرفت و به همین از آنان راضی شد و آنها را از نافرمانی خود بازداشت و بر مبنای آن، نافرمانان را مورد بازخواست قرار داد. در امر و نهی، حق انتخاب و اختیار با خداست. به آنچه می‌ خواهد امر و از آنچه اکراه دارد، نهی کرده و بر اساس آن مؤاخذه می‌ فرماید، به خاطر آن که به بندگان خود توانایی پیروی از اوامر و پرهیز از گناهان را عطا فرموده است؛ زیرا او عدالت و انصاف و حکمت بالغه‌ اش آشکار و غیر قابل انکار است».(۲۰)

تاکید امام هادی(ع) بر اصالت قرآن

در زمان امام هادی(علیه السلام) جماعت غُلات – همان طور که در ادامه توضیج خواهیم داد - دست به انحرافات متعددی زدند. یکی از انحرافات، مشکل تحریف قرآن بود که موجب شد در قرن سوم هجری، اتّهام اعتقاد به تحریف قرآن به شیعه بر سر زبان ها بیافتد. در برابر این اتّهام، ائمه شیعه همواره اصالت را به قرآن داده و هر روایت مخالف با آن را باطل اعلام داشته‌ اند. امام هادی(ع) نیز ضمن رساله مفصلی که «ابن شعبه حرّانی» از آن حضرت نقل کرده، به شدت بر اصالت قرآن تکیه فرمود و آن را در مقام سنجش روایات و تشخیص صحیح از ناصحیح به عنوان معیاری دقیق اعلام نمود. افزون بر این، به طور رسمی قرآن را به عنوان تنها متنی که همه گروه های اسلامی بدان استناد می‌ کنند، مطرح کرد.

در همین باره در حدیثی مفصل از ایشان می بینیم که در مرحله اول، اخبار را به دو دسته تقسیم می‌ نماید: نخست روایاتی که حق است و باید مبنای عمل قرار گیرد و دسته دوم اخباری که باطل است و باید از عمل بدان اجتناب شود. سپس امام اجماع قاطبه امّت را بر این نکته متذکر شد که «قرآن حق است و هیچ فرقه‌ ای در آن تردیدی ندارد» و آنگاه فرمود: «در صورتی که قرآن بر صحّت روایتی صحّه گذاشت، اما گروهی از امّت آن را نپذیرفت، بایست بر صحّت آن اعتراف کرد؛ زیرا که در اصل، بر حقانیت قرآن اتفاق نظر دارند». سپس به عنوان نمونه، حدیث ثقلین را با توجه به آیه ولایت بر اساس شأن نزولی که برای این آیه در روایات اهل سنّت نقل شده ذکر می‌ کند. پس از آن درباره توضیح حدیث «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ بَلْ اَمْرٌ بَیْنَ الْأَمْرَیْنِ» باز به سراغ قرآن می‌ آید و با ارائه آیات متعدد، تأیید آن را از صحّت حدیث ابراز می‌ دارد. امام در طول استدلال خود، ده ها آیه از قرآن، که از جهتی بر جبر و از جهت دیگر به تفویض اشاره دارد، ارائه می‌ دهد و در پایان از سخنان محکم و متین امیر مؤمنان(ع) در این باره به عنوان شاهد استفاده می‌ کند.(۲۱)

امام هادی(ع) و مساله حدوث و قدم قرآن

از مهمترین بحث‌ هایی که در آغاز قرن سوم، دنیای تسنّن را به خود مشغول داشته، جدال بر سر مسأله «حدوث» و «قدم» قرآن بود که خود موجب پیدایش فرقه‌ ها و گروه‌ هایی در میان آنها شد. اولین کسی که این مسأله را مطرح کرد، «احمد بن ابی دُؤاد» بود.(۲۲) پس آن مأمون و به دنبال وی معتصم آن را دنبال کرده و سخت کوشیدند تا علما و محدثان را بر قبول مسأله خلق قرآن وادارند. این فشار بر علما در تاریخ به عنوان «محنة القرآن» شهرت یافته که کسانی چون «احمد بن حنبل» سخت در آن درگیر بودند. وی در رأس اهل حدیث اعتقاد به قدیم بودن قرآن داشت و در این باره تحت فشارها و اهانت های حکومت عباسی قرار گرفت و حتی به دستور آنها، ضربه‌ های شلاق را هم تحمل کرد. با گذشت دوران مأمون و معتصم، متوکل جانب ابن حنبل را گرفت و این بار اعتقاد به قدیم بودن قرآن بر دیگران تحمیل شد. افزون بر آن، دولت متوکل، به ترویج مذهب اهل حدیث با تعریفی که ابن حنبل برایش درست کرده بود، پرداخت و مذاهب دیگر را به عنوان «بدعت» انکار کرد.

مسأله خلق یا قدیم بودن قرآن چندان در میان شیعیان انعکاسی نداشت. دلیل آن نیز این بود که طرح اصل مسأله، امری نابخردانه و بی‌ معنا بود. در روایات اهل بیت و سخنان اصحاب ائمه هدی(علیهم السّلام) بحثی در این زمینه به میان نیامده و شیعیان درباره آن سکوت اختیار کرده‌ اند. نامه‌ ای از امام هادی(علیه السّلام) در دست است که طی آن به یکی از شیعیان خود دستور می‌ دهد در این زمینه اظهار نظر نکرده و جانب هیچ یک از دو نظر؛ حدوث یا قدم قرآن را نگیرد.

آن حضرت در نامه خود چنین نوشته‌ اند: «خداوند ما و تو را از ابتلای در فتنه بر حذر دارد! اگر خود را از آن دو نگاه داری، نعمتی را بزرگ داشته‌ ای وگرنه به هلاکت خواهی افتاد. به عقیده ما جدال و گفتگو درباره قرآن بدعت است و در گناه و مسئولیت آثار زشت ناشی از آن، سؤال‌ کننده و جواب دهنده هر دو شریکند؛ زیرا سؤال‌ کننده بی‌ جهت درباره آنچه که بر عهده‌ اش نیست، می‌ پرسد و جواب دهنده را بدون هیچ دلیلی درباره چیزی که به پاسخش مکلف نیست به زحمت می‌ اندازد. آفریننده‌ ای جز خدا نیست و غیر او، همه آفریدگان او هستند؛ قرآن کلام خدا است؛ از پیش خود اسمی بر آن نپذیر که در این صورت از ستمگران خواهی بود. خداوند ما و شما را از افرادی که ایمان به غیب آورده و از خدا و روز جزا می‌ ترسند قرار بدهد».(۲۳) این موضع‌ گیری، سبب شد تا شیعیان گرفتار این بحث بی‌ حاصل نشوند.

تبیین معارف دینی و شرایط اجتماعی در قالب ادعیه و زیارات
امام هادی(علیه السلام) در شرایطی بسیار سخت و پر فشار، در حالتی شبیه به حصر و حبس، تحت نظر حاکمان جور عباسی وقت بودند و همین باعث می شد که در پاره ای از مقاطع، قالب هایی همچون زیارات و ادعیه را برای بیان آموزه های شیعی و تبیین شرایط اجتماعی و سیاسی خاص و حساس زمانه شان برگزینند و با تعلیم آنها به شاگردان شان، به نشرشان بپردازند.

معرفی زیارت جامعه کبیره

یکی از مهم ترین این زیارات، «زیارت جامعه کبیره» است. متنی که توصیفی عمیق از سویه های گوناگون امامت به عنوان مؤلفه استمرار دهنده دین اسلام در مکتب تشیع است. مقام هایی که برای ائمه اهل بیت(علیهم السلام) در این زیارت از زبان امام هادی(ع) ترسیم شده، بسیار ویژه و والاست. در این زیارت، ائمه اهل بیت(ع) به عنوان تنها خلفای راستین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) معرفی شده و به برخی ویژگی ها و فضائل آنها همچون عصمت، خلقت، رجعت، تسلیم و تولی و تبری در قبال آنها، اشاره شده است. علاوه بر آن اسوگی آن حضرات مقدس و ارتباط شان با پیامبر اکرم و مقام های والای علمی و اخلاقی شان بیان شده و بر ارتباط فضائل آنها با قرآن و سنت و نیز علاقه وثیق اصولی همچون امامت و توحید با یکدیگر اشاره شده است.

برخی از کارکردهای ادعیه بیان شده در کلام امام هادی(ع)

دعاهای بیان شده از زبان امام هادی(ع) به جز راز و نیاز با خدا، به صورت‌ های مختلف، به پاره‌ ای از مسائل سیاسی - اجتماعی نیز اشاراتی دارد؛ اشاراتی که در حیات سیاسی شیعه بسیار مؤثر بوده و به طور منظم، مفاهیم خاصی را به جامعه تشیع القا می‌ کرده است. به چند نمونه از مسائل مطروحه در این دعاها اشاره می‌ کنیم:

ایجاد پیوند میان مردم و اهل بیت(ع)‌: افزون بر صلوات‌ های مکرر بر محمد آل محمد(علیهم السّلام) - که در این دعاها و تقریبا تمامی ادعیه ائمه اهل بیت(ع) وجود دارد - نسبت به ارتباط محکم و ناگسستنی میان امّت و آل محمد(ع) تأکید خاصّی شده است.(۲۴)

تأکید بر مقام والا و رهبری اهل بیت(ع)‌: در زیاراتی که از امام هادی(علیه السلام) روایت شده، به طور مکرر بر این معنا تأکید شده و اهل بیت رسول خدا(علیهم السّلام) به معنای خاص آن، با تعبیرهایی همچون: «مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، خُزَّانَ الْعِلْمِ، قَادَةَ الْأُمَمِ، سَاسَةَ الْعِبَادِ، أُمَنَاءَ الرَّحْمَنِ، أَئِمَّةِ الْهُدَی، وَرَثَةِ الْأَنْبِیَاءِ، وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی» وصف شده‌ اند.(۲۵) همچنین در همین زیارت، خطاب به ائمه هدی(ع) آمده: «أَشْهَدُ أَنَّکُمُ‏ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ‏ الْمَهْدِیُّونَ‏ الْمَعْصُومُونَ‏ الْمُکَرَّمُونَ‏ الْمُقَرَّبُونَ‏ الْمُتَّقُونَ‏ الصَّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطِیعُونَ لِلَّهِ ...»؛ (گواهی می‌ دهم که شما امامان مرشد، هادی، معصوم، بزرگوار، مقرب نزد خدا، پرهیزگار، راستگو، برگزیده و مطیع خداوند هستید). ادامه این فقرات، علاوه بر آن که خصایص ائمه طاهرین(ع) را بیان کرده، شیعیان را با تعریف دقیق امام و خصوصیاتی که باید دارا باشد آشنا می‌ سازد.

تأکید بر مکتب اهل بیت(ع)‌: امام هادی(علیه السلام) در بخشی دیگر از ادعیه ای که به شیعیان خود آموخته، این موضوع مهم را به آنها یادآور می شود که همواره ائمه(علیهم السّلام) را در جایگاهی خاص و والا بدانند و مثلا در شهادت نسبت به آنها بگویند: «وَ جَاهَدْتُمْ‏ فِی‏ اللَّهِ‏ حَقَ‏ جِهادِه‏ حَتَّی‏ أَعْلَنْتُمْ‏ دَعْوَتَهُ‏ وَ بَیَّنْتُمْ‏ فَرَائِضَهُ‏ وَ أَقَمْتُمْ‏ حُدُودَهُ‏ وَ نَشَرْتُمْ شَرَائِعَ أَحْکَامِهِ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ...‏ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَکُمْ وَ آیَاتُ اللَّهِ لَدَیْکُمْ وَ عَزَائِمُهُ فِیکُمْ‏ وَ نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَکُمْ وَ أَمْرُهُ إِلَیْکُمْ»؛ ([شهادت می دهم] که شما آن گونه که سزاوار بود جهاد کردید، تا آنجا که دعوت خداوند را آشکار نمودید، احکام الهی را روشن ساخته، حدود الهی را اقامه کردید، شریعت الهی را نشر دادید و سنت‌ های خداوندی را استوار نمودید ... فصل الخطاب و آیات الهی نزد شماست، استوانه‌ های خداوند در میان شماست، چنان که نور و برهان خداوند هم نزد شماست و امر خداوند به شما واگذار شده).

بدین ترتیب از دید امام(ع)، معارف حقه الهی را تنها در مکتب اهل بیت پیامبر(ع) می‌ توان یاد گرفت. در این صورت تنها کسانی بر حقّند که پیروی از مکتب و تعلیمات این خاندان پاک کرده باشند وگرنه مارق و از جادّه حق کنار افتاده‌ اند: «فَالرّاغِبُ عَنْکُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَکُمْ لَاحِقٌ».(۲۶)

مبارزه با ظلم و ستم‌: از آشکارترین مفاهیم مقبول شیعه، مبارزه با ستم است. این مطلب به روشنی در دعاهای رسیده از امام هادی(علیه السلام) به چشم می‌ خورد. دعایی مانند «دعاء المظلوم علی الظالم» به طور مستقل، دعایی است که از خداوند بر ضد ستم ستمکاران و جباران استمداد شده است. این درست است که در دعای مذکور، از میان بردن ستم به خدا واگذار شده، ولی در واقع، می ‌تواند هدف از آن، آگاه کردن مردم از وجود ستم و وجوه مختلف آن در جامعه باشد که این خود قدم اساسی برای از میان بردن آن است. این دعا به دنبال ستم و اهانتی که از طرف متوکل نسبت به امام(ع) روا داشته شد، از سوی آن حضرت انشا شد که آشکارا جنبه سیاسی دارد.(۲۷) . (۲۸)

بازخوانی حیات علمی، فرهنگی و اجتماعی امام هادی(ع)

مواجهه امام هادی(ع) با غلات

از جمله گروه های باطل و منحرفی که در دوران امامت امام هادی(علیه السلام) فعال بودند، گروه غلات را باید نام برد که افکار و عقاید پوچ و منحط و بی اساسی داشتند و خود را شیعه وانمود می کردند. آنان درباره امام غُلّو نموده برای او مقام الوهیّت قائل می شدند و گاهی نیز خود را منصوب از طرف امام قلمداد می کردند و بدین وسیله موجبات بدنامی شیعیان را در میان فرقه‏ های دیگر فراهم می کردند. شاید بتوان گفت علت پیدایش اعتقاد آنان به الوهیت امام، و سایر عقاید پوچ و بی اساس، امور زیر بوده است:

الف) کرامت ها، آگاهی غیبی و دیگر امور خارق العاده‏ ای که از امام مشاهده می شد و این گروه که قادر به توجیه و تحلیل صحیح و پخته این گونه مسائل نبودند، آنها را دستاویز خرافات و بدعت ها و حرکت های ضد اسلامی قرار می دادند.

ب) این گروه منحرف می خواستند قیود و حدود و ضوابط اسلامی را زیر پا گذاشته طبق می لها و هوس های خود رفتار کنند، از این رو تمام محرمات اسلامی را حلال می شمردند.

ج ) چشم طمع به اموال مردم دوخته بودند و می خواستند وجوهی را که شیعیان به ائمه می پرداختند به چنگ آورند.(۲۹)

احمد بن محمد بن عیسی نقل کرده که طی نامه‌ ای از امام هادی(علیه السلام) سؤال شد: احادیثی را به شما و پدران تان نسبت می‌ دهند که دل ها از شنیدن آن مشمئز است و بدان دلیل که این احادیث از پدران بزرگوار شما نقل می‌ شود، جرأت ردّ آن را به خود نمی‌ دهیم؛ آنگاه ادامه می‌ دهد: «علی بن حسکه» و «قاسم یقطینی» که خود را از موالی و منسوبان شما معرفی کرده و نقل می‌ کنند که در آیه «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»(۳۰) فحشا و منکر اشاره به شخصی است که اهل رکوع و سجود نبوده است. همین‌ طور منظور از زکات، مردی مشخص است نه پرداخت مبلغی درهم و دینار، و اموری از فرائض و سنن و معاصی را بر همین منوال تأویل می‌ کنند. اگر مصلحت می‌ دانید این امر را برای ما روشن فرمایید و به پیروانتان منّت گذاشته، آنها را از منجلاب این چنین تأویلات انحراف‌ آمیز نجات دهید. آن حضرت در جواب نوشتند: «لَیْسَ هَذَا مِنْ دِینِنَا فَاعْتَزِلْهُ»(۳۱)؛ (این گونه تأویلات از دین ما نیست از آن بپرهیزید).

مانند همین نامه از «ابراهیم بن شیبه» و «سهل بن زیاد» نیز روایت شده است، به طوری که جواب امام در پاسخ یکی از آنها بسیار مفصل بوده و در آن علاوه بر رد «علی بن حسکه» و انکار ولایت و وابستگی او به خاندان رسالت، سخنان وی را باطل شمرده و شیعیان خود را به اجتناب از آنها امر فرموده است. حتی از آنها خواسته به هر کدام از این دو نفر که دسترسی پیدا کردید، بی‌ درنگ به قتل شان اقدام کنند.(۳۲) در روایت دیگری «علی بن حسکه» و «قاسم یقطینی» از سوی امام مورد لعن و نفرین قرار گرفته‌ اند.(۳۳)

از دیگر غلاتی که مورد لعن و تنفر امام هادی(علیه السّلام) قرار گرفته‌ اند، «محمد بن نصیر نمیری» و «فارس بن حاتم قزوینی» و «حسن بن محمد بن بابای قمی» بودند. امام ضمن نامه‌ ای که در آن از «حسن بن محمد بن بابای قمی» بیزاری جسته‌ اند، فرمودند: «او گمان برده که من او را به نبوّت برانگیخته‌ ام و او باب من است!». سپس خطاب به شیعیان می‌ فرماید: «اگر توانستید او را بکشید».(۳۴)

شیعیان مکرر درباره فارس بن حاتم از امام هادی(علیه السّلام) پرسش‌ هایی کرده و امام در جواب تمامی این پرسش‌ ها، از وی بیزاری می‌ جستند. حتی دستور داد «فارس بن حاتم» را تکذیب و هتک نمایند و نهایتا نیز دستور قتل ابن حاتم را صادر نمود و برای قاتل وی سعادت اخروی و بهشت را تضمین کرد.(۳۵)

به هر روی تکذیب‌ ها و طردهای مکرر ائمه(علیهم السّلام) از غالیان سبب شد که آنها رو به زوال گذارده و مهمترین سلاح شان که انتساب و تمسک واهی به ائمه طاهرین(علیهم السّلام) بود از دست بدهند.

امام هادی(ع) در نگاه علما، محدثین و مورخین اهل سنت

تلاش های فرهنگی و درخشش های علمی امام هادی(علیه السلام) در کنار شخصیت بزرگ و والای ایشان و دیگر جنبه های معنوی شان، به قدری در تاریخ پیشوایان دینی، برجسته و پراهمیت است که حتی علمای بزرگ و شناخته شده اهل سنت نیز – به رغم تفاوت های مذهبی – نتوانسته اند از آن چشم پوشی کنند و به عظمتش گواهی ندهند. برای مثال می بینیم که رجال و محدث معروف قرن هشتم، شمس الدین محمّد بن احمد بن عثمان ذهبی، از تعبیر «امامی فقیه و متعبد» برای بیان اوصاف امام(ع) استفاده می نماید(۳۶) و در جایی دیگر با وصف «شرافت و جلالت» ایشان را می ستاید.(۳۷) نیز عبدالله بن اسعد یافعی، مورخ قرن هشتم، همان تعبیر ذهبی را در توصیف امام به کار می برد.(۳۸)

علاوه بر این ها، ابن کثیر دمشقی، مورخ و محدث قرن هشتم نیز به «عبادت» و «زهد» امام شهادت داده است(۳۹) و ابن صباغ مالکی فقیه و محدث قرن نهم نیز به روشنی درباره شان تصریح کرده اند که: «هیچ کریمه ای ذکر نمی شود جز آن که فضیلت آن برای او است، و هیچ عمل ستوده ای وارد نمی گردد جز آن که تفضّل و کمال و تمام آن برای او است».(۴۰)

دیگر چهره شناخته شده اهل سنت به فضل و کمال امام علی النقی گواهی داده است، ابن هیثمی، فقیه قرن دهم است که آن حضرت را «وارث علم و سخاوت» پدران شان دانسته است(۴۱) و احمد بن یوسف قرمانی، مورخ قرن یازدهم نیز مناقب و اوصاف آن حضرت را نفیس و شریف معرفی کرده است.(۴۲) در کتاب شذرات الذهب ابن عماد حلی، مورخ و فقیه قرن یازدهم نیز آن حضرت به «فقاهت» و «تعبد» ستوده شده است(۴۳) و عبدالله شبراوی فقیه قرن دوازدهم نیز آن حضرت را صاحب کرامات بسیار دانسته است.(۴۴)

همچنین خیرالدین زرکلی مورخ قرن چهاردهم نیز از آن حضرت به «تقوا» و «صالح بودن» نام می برد(۴۵) و عارف احمد عبدالغنی نویسنده معاصر نیز مرتبه امام را در غایت فضل و نهایت فضیلت می داند.(۴۶)

تهیه و تحقیق: معاونت پژوهش پایگاه اینترنتی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

پی نوشت ها:

(۱). الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، کنگره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳هـ ق، ج ۲، ص ۲۹۷.

(۲). فرق الشیعه، نوبختی، حسن بن موسی، دارالاضواء، بیروت، بی تا، الطبعة الثانیة، ص ۹۳.

(۳). مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، محمد بن علی، نشر علامه، قم، ۱۳۷۹ هـ ق، ج ۴، ص ۴۰۱.

(۴). حیاة الامام علی النقی، قرشی، باقرشریف، مهر دلدار، قم، ۱۴۲۹ هـ ق، ص ۲۱.

(۵). بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی‏، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏، ۱۴۰۳ هـ ق‏، چاپ دوم، ج ۵۰، ص ۱۱۳.

(۶). تذکرة الخواص، سبط ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، نشر لیلی، قم، ۱۴۲۶ هـ ق، ج ۲، ص۴۹۲.

(۷). برای نمونه ن.ک: الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۴۰۷ هـ ق‏، چاپ چهارم‏، ج ۱، ص ۹۷ و ۳۴۱.

(۸). حیاة الامام علی النقی، همان.

(۹). مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، همان، ص ۴۰۲.

(۱۰). برای مثال ن.ک: الکافی، همان، ج ۱، ص ۳۲۳ تا ۳۲۵.

(۱۱). ن.ک: مسند الامام الهادی علیه السلام، عطاردی، عزیزالله، المؤتمر العالمی للامام الرضا(ع)، قم، ۱۴۱۰ هـ ق، ص ۸۴ تا ۹۴.

(۱۲). ن.ک: همان، ص ۱۹۸ تا ۲۲۷.

(۱۳). رجال طوسی، طوسی، محمد بن حسن، المطبعة الحیدریة، نجف، ۱۳۸۱ هـ ق، الطبعة الاولی، ص ۴۰۹ تا ۴۲۹.

(۱۴). الانتصار فی انفرادات الإمامیة‌، شریف مرتضی، علی بن حسین موسوی‌، محقق / مصحح: گروه پژوهش دفتر انتشارات اسلامی‌، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، ۱۴۱۵ هـ ق، چاپ اول‌، ص ۶۱.

(۱۵). التوحید، ابن بابویه، محمد بن علی‏، مکتبة الصدوق، تهران، ۱۳۹۸هـ ق، ص ۱۰۴.

(۱۶). همان، ص ۹۷.

(۱۷). الکافی، همان، ج ۱، ص ۱۰۲.

(۱۸). برای مثال ن.ک: الکافی، همان، ج ۱، ص ۹۷؛ التوحید، همان، ص ۱۰۹.

(۱۹). الکافی، همان، ج ۱، ص ۱۲۶.

(۲۰). تحف العقول، ابن شعبه حرانی، حسن بن علی‏، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، انتشارات جامعه مدرسین‏ حوزه علمیه، قم‏، ۱۴۰۴ هـ ق، چاپ دوم‏، ص ۴۶۵.

(۲۱). همان، ص ۳۳۸ تا ۳۵۶.

(۲۲). الطبقات السنیة فی تراجم الحنفیة، التمیمی الداری الغزی المصری الحنفی، تقی الدین بن عبدالقادر، تحقیق: عبدالفتاح محمد الحلو، دار الرفاعی، ریاض، ۱۴۰۳هـ ق، ج ۱، ص ۲۹.

(۲۳). التوحید، همان، ص ۲۲۴.

(۲۴). برای مثال ن.ک: «اللَّهُمَ‏ فَصَلِ‏ عَلَی‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‏ وَ لَا تَقْطَعْ‏ بَیْنِی‏ وَ بَیْنَهُمْ‏ فِی‏ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ اجْعَلْ‏ عَمَلِی بِهِمْ مُتَقَبَّلا»؛ (پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل محمّد(ص) و ارتباط میان من و ایشان را در دنیا و آخرت قطع مفرما و اعمال مرا به خاطر ایشان قبول فرما). (مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، طوسی، محمد بن الحسن‏، مؤسسه فقه الشیعة، بیروت،‏ ۱۴۱۱هـ ق، چاپ اول‏، ص ۲۳۹).

(۲۵). من لا یحضره الفقیه‏، ابن بابویه، محمد بن علی‏، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین‏، قم،‏ ۱۴۱۳ هـ ق، چاپ دوم‏، ج ۲، ص ۶۰.

(۲۶). ن.ک: مسند الامام الهادی علیه السلام، همان، ص ۲۴۹.

(۲۷). برای اطلاع از متن دعا ن.ک: مسند الامام الهادی علیه السلام، همان، ص ۱۸۹ و ۱۹۰.

(۲۸). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، جعفریان، رسول، انصاریان، ۱۳۸۱ هـ ش، چاپ ششم،، ص ۵۲۴.

(۲۹). سیره پیشوایان، پیشوایی، مهدی، موسسه امام صادق(ع)، قم، ۱۳۷۰هـ ش، چاپ دوازدوهم، ص ۳۰۲ و ۳۰۳.

(۳۰). قرآن کریم، سوره عنکبوت، آیه ۴۵.

(۳۱). إختیار معرفة الرجال‏، کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن حسن / مصطفوی، حسن‏، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، مشهد، ۱۴۰۹ هـ ق، چاپ اول‏، ص ۵۱۷.

(۳۲). همان.

(۳۳). همان، ص ۵۱۸ و ۵۱۹.

(۳۴). همان، ص ۵۲۰ و ۵۲۱.

(۳۵). همان، ص ۵۲۲ - ۵۲۸.

(۳۶). العبر فی خبر من غبر، الذهبی، شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایْماز، المحقق: أبو هاجر محمد السعید بن بسیونی، زغلول، دارالکتب العلمیة، بیروت، بی تا، ج ۱، ص ۳۶۴.

(۳۷). سیر أعلام النبلاء، الذهبی، شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایْماز الذهبی، المحقق: الأرناؤوط، شعیب، مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة الثالثة، ۱۴۰۵ هـ ق، ج ۱۳، ص ۱۲۱.

(۳۸). مرآة الجنان وعبرة الیقظان فی معرفة ما یعتبر من حوادث الزمان، الیافعی، أبو محمد عفیف الدین عبد الله بن أسعد بن علی بن سلیمان، حاشیه: المنصور، خلیل، دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة الأولی، ۱۴۱۷ هـ ق، ج ۲، ص ۱۱۹.

(۳۹). البدایة والنهایة، ابن کثیر دمشقی، أبو الفداء إسماعیل بن عمر، تحقیق: عبد الله بن عبد المحسن، الترکی، دار هجر للطباعة والنشر والتوزیع والإعلان، بی جا، الطبعة الأولی، ۱۴۱۸ هـ ق، ج ۱۴، ص ۵۰۲.

(۴۰). الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، ابن صباغ، علی بن محمد، محقق:حسینی، جعفر، المجمع العالمی لاهل البیت، بیروت، ۱۴۳۲ هـ ق، ص ۴۳۵.

(۴۱). الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ابن هیثمی، أحمد بن محمد بن علی بن حجر، المحقق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی، کامل محمد الخراط، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۱۷ هـ ق، الطبعة الأولی، ج ۲، ص ۵۹۸.

(۴۲). اخبار الدول و آثار الأول فی التاریخ، قرمانی، احمد بن یوسف، محقق: حطیط، احمدمحقق، عالم الکتب، بیروت، ۱۴۱۲ هـ ق، الطبعة الاولی، ج ۱، ص ۳۴۹.

(۴۳). شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ابن عماد، عبد الحی بن احمد، محقق و معلق: ارناووط، محمود، اشراف:ارناووط، عبدالقادر، دار ابن کثیر، بیروت، ۱۴۰۸هـ ق، الطبعة الاولی، ج ۳، ص ۲۴۲.

(۴۴). الإتحاف بحب الأشراف، شبراوی، عبدالله بن محمد، مصحح:غریری، سامی، دار الکتاب الاسلامی، قم، ۱۴۲۳ هـ ق، ص ۳۶۱.

(۴۵). الأعلام، زرکلی، خیر الدین، دارالعلم للملایین، بیروت، ۱۹۸۹م، ج ۴، ص ۳۲۳.

(۴۶). الجوهر الشفاف فی انساب الساده الاشراف، عبدالغنی، عارف احمد، دار کنان، دمشق، ۱۹۹۷ م، ج ۱، ص ۱۶۰.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha