سه‌شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۹
ماجرای یک سرقت علمی که به اکتشاف انجامید

حوزه/ محمد غزالی، دانشمند نامدار قرن پنجم، در مسیر بازگشت به وطن مورد دستبرد راهزنان قرار گرفت، اما این سرقت جزوه‌هایش، نه تنها پایان راه علم‌آموزی او نبود، بلکه آغازی برای تحولی عمیق در اندیشه و روش علمی‌اش شد. پندی که غزالی از یک دزد شنید، مسیر زندگی فکری او را برای همیشه دگرگون کرد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، محمد غزالی، دانشمند شهیر اسلامی، اهل طوس (روستایی در نزدیکی مشهد) بود.

در حدود قرن پنجم هجری، نیشابور مرکز آن ناحیه بوده و دارالعلم محسوب می‌شد. طلّاب علم در آن نواحی برای تحصیل و درس خواندن به نیشابور می‌آمدند. غزالی نیز طبق معمول به نیشابور و گرگان آمد و سال‌ها از محضر اساتید و فضلا با حرص و ولع زیاد کسب فضل نمود و برای آنکه معلوماتش فراموش نشود و خوشه‌هایی که چیده از دستش نرود، آنها را مرتّب می نوشت و جزوه می کرد. آن جزوه ها را که محصول سال‌ها زحمتش بود، مثل جان شیرین دوست می‌داشت.

پس از سالها عازم بازگشت به وطن شد. جزوه ها را مرتّب کرده در توبره ای پیچید و با قافله به طرف وطن روانه شد. از قضا قافله با دزد و راهزن برخورد کرد. دزدان جلو قافله را گرفتند و آن‌چه مال یافت می‌شد یکی یکی جمع کردند. نوبت به غزالی و اثاث غزالی رسید. همین که دست دزدان به طرف آن توبره رفت، غزالی شروع به التماس و زاری کرد و گفت: «غیر از این، هرچه دارم ببرید و این یکی را به من واگذارید.»

دزدها خیال کردند که حتماً در داخل این بسته متاع گران قیمتی است. بسته را باز کردند، ولی جز مشتی کاغذ سیاه شده چیزی ندیدند.گفتند: «این‌ها چیست و به چه درد می‌خورد؟» غزالی گفت: «هر چه هست به درد شما نمی‌خورد، ولی به درد من می‌خورد.»

– به چه درد تو می‌خورد؟

– این‌ها ثمره‌ی چند سال تحصیل من است. اگر این‌ها را از من بگیرید، معلوماتم تباه می‌شود و سال‌ها زحمتم در راه تحصیل علم به هدر می‌رود.

– راستی معلومات تو همین است که در این‌جاست؟

– بلی.

– علمی که جایش توی بقچه و قابل دزدیدن باشد، آن علم نیست، برو فکری به حال خود بکن.

– این گفته‌ی ساده و عامیانه، تکانی به روحیه‌ی مستعد و هوشیار غزالی داد. او که تا آن روز فقط فکر می کرد که طوطی‌وار از استاد بشنود و در دفاتر ضبط کند، پس از آن در فکر افتاد که کوشش کند تا مغز و اندیشه خود را با تفکّر پرورش دهد و بیش‌تر فکر کند و تحقیق نماید و مطالب مفید را در دفتر ذهن خود بسپارد.غزالی می گوید: «من به‌ترین پندها را، که راهنمای زندگی فکری من شد، از زبان یک دزد و راهزن شنیدم.»

منبع:

داستان راستان استاد شهید مطهری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha