به گزارش خبرگزاری حوزه، عالم بزرگوار و عارف مکتب اهلبیت عصمت و طهارت آخوند ملا حسینقلی همدانی از فقها و عارفان شیعه اهل همدان در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری بود که نسبش به جابر بن عبدالله انصاری می رسید.
در کتاب «بزرگان و سخن سرایان همدان» آمده است: در زادگاه وی، شوَند درگزین جمع زیادی از نوادگان جابر زندگی میکنند. نزد آنان جامهای از حضرت علی ـ علیه السلام ـ است. هرگاه مرض طاعون در آن منطقه و روستاهای اطراف پیدا میشده آن جامه را در آبی شستشو میدادند و به عنوان تبرک از آن آب مینوشیدند ... کسانی که از آن آب مینوشیدند، به طاعون مبتلا نمیشدند. آن گاه که شاه عباس صفوی از این موضوع مطلع گردید، مقداری از این لباس را جهت تبرک از آنان گرفت. این جامهای است که علی ـ علیه السلام ـ آن را به جابر، جدّ اعلای آخوند همدانی هدیه کرده است.
آخوند همدانی فرزند رمضان علی چوپان بود که بعد به شغل پینه دوزی (کفاشی) روی آورد. در اوایل زندگی، رمضان علی از داشتن فرزند محروم بود. تا این که توفیق زیارت امام حسین ـ علیه السلام ـ برای او حاصل شد. رمضان علی در کنار بارگاه ملکوتی امام حسین ـ علیه السلام ـ نذر کرد که اگر خداوند متعال فرزند پسری به او عنایت کند، نامش را در زمره غلامان آن حضرت ثبت کند و او را برای ترویج مذهب جعفری تربیت کند. پس از مراجعت از کربلا، دعای او به هدف اجابت رسید و نذرش مقبول درگاه خداوندی قرار گرفت. خداوند متعال به او دو فرزند پسر عنایت کرد که اولی را حسینقلی (نوکر امام حسین ـ علیه السلام ـ) و فرزند دوم را کریم قلی (بنده خدا) نامید. رمضان علی علاقه شدیدی به روحانیت داشت. آرزویش این بود که فرزندانش از عالمان دین محسوب شوند.
تحصیل علم و معرفت
مقدّمات را در طهران فرا گرفته، و بالأخره در دروس عالی در حوزۀ درس عالم اکبر شیخ عبدالحسین طهرانی مشهور به شیخ العراقین شرکت نموده است. سپس به سبزوار سفر کرده، و مدّتها در آنجا اقامت گزیده، و از درس فیلسوف معروف حاج مولا هادی سبزواری بهره یافته و پس از آن مهاجرت به نجف أشرف نموده، و سالهای طولانی از درس شیخ مرتضی انصاری استفاده کرده است. و در قسمت اخلاق و عرفان از آقا سیّد علی شوشتری استفاده نموده و شاگرد او بوده است.
و بعد از فوت استادش متصدّی فتوا نشد و دنبال ریاست نرفت؛ بلکه در منزل نشست و طلاّب فهیم بدو روی آوردند و منزل او محلّ اجتماع زبدگان علم و عمل شد. و شاگردان عجیبی در علم الَهی و عرفان تربیت نمود. و امّا فقه و اصول را از تقریراتی که خودش از بحث علاّمه انصاری نوشته بود، تدریس میکرد و در منزل نماز جماعت میخواند برای خواصّ از مؤمنین و پیروانی که آنها را تربیت نمود، و از ظلمات جهل به نور معرفت کشانید، و ایشان را با ریاضات شرعیّه و مجاهدات عملیّه از هر پستی، طاهر و مطهّر گردانید، تا آنها از عباد اللَه الصّالحین و از سالکین در راه خداوند شدند.
درخشش بیش تر آخوند همدانی در تکمیل نفوس و تربیت انسانهای صالح میباشد و محور تلاشهای آخوند در حوزه عرفانی ـ تربیتی متمرکز بود در تربیت حقیقت جویان، توفیق کم نظیری داشت. سیصد تن از اولیاء الله در محضر انوار او تربیت شدند.شیخ آقا بزرگ تهرانی که دو سال بعد از رحلت آخوند همدانی وارد عراق شد، در مورد شعاع وسعت حوزه اخلاقی آخوند ملا حسینقلی همدانی مینویسد: او شاگردانی پرورش داد که ستارگان زینت بخش آسمان علم و فضیلت شمرده میشود. من هر چند محضر او را درک نکردم و تشرف به حضورش نصیبم نشد، ولی عده زیادی از شاگردانی که شب و روز با او بودند و به سعادت ابدی نائل شدند، را درک کردم. آخوند آنها را از آلودگیهای این زندگی پاک کرده بود. آنها علم را با عمل آمیخته بودند و من اثر تربیت نیکوی او را به صورت روشن در چهره آنها دیدم. او حق بزرگی بر بیشتر علمای طبقه بعد از خود، از کسانی که من دیدهام دارد.
آثاری مکتوب از ایشان به یادگار مانده است:
۱. تقریرات دروس فقه و اصول شیخ انصاری.
۲. صلاة المسافر.
۳. تقریرات درس فقه: در مبحث رهن که توسط یکی از شاگردانش نوشته شده و در کتابخانه محدث نوری موجود است.
۴. تقریرات درس فقه در چهار جلد.
۵. امالی: در موضوع اخلاق که بعضی از شاگردانش آن را جمع آوری نمودهاند.
۶. تقریرات درس آقا سید علی شوشتری، که به حسینیه شوشتریهای نجف وقف شده است.
۷. مکاتبات و دستور العملها: میرزا اسماعیل تبریزی آنها را جمع کرده و در آخرت کتاب تذکرة المتقین به چاپ رسیده است.
شخصیت مرحوم ملاحسینقلی همدانی (رضوان الله علیه) از منظر بزرگان
۱. علامه طباطبایی (رضوان اللَه علیه): «مرحوم آخوند در رشته توحید حقّ تبارک و تعالی بینظیر بوده اند.مرحوم آخوند ملّاحسینقلی همدانی انصافاً خیلی واقعیّت عجیبی داشتند، و در حدود سیصد نفر شاگرد تربیت کردند.» (مهرتابان، ص۳۲۲)
۲. شیخ آقا بزرگ طهرانی (رضوان اللَه علیه):«ایشان [آیتاللَه ملاحسینقلی همدانی] در خصوصِ این علم (یعنی علم اخلاق و عرفان) دارای جایگاه بالایی است که قدر و منزلتش به وصف نیاید. و روزگار درازی سپری شده و در طول این مدت کسی همپایۀ او در علم اخلاق و تهذیبِ نفوس یافت نشده است. و [بهتحقیق] این فن [اخلاق و عرفان] بهوسیلۀ او ختم شده است زیرا کسی شایستگی این را ندارد که به همان مرتبۀ ایشان [در مقامات و جایگاه معنوی] برسد، بهگونهای که نظیر او شمرده شود.» (نقبآء البشر، ج۲، ص ۶۷۴ تا ص ۶۷۸.)
۳. سیدمحسن طهرانی ره: « پدرم علاّمۀ طهرانی هرگاه اسمی از مرحوم آخوند ملاّ حسینقلی به میان میآمد، رنگ چهرهشان دگرگون میشد، و از او به تعابیری استثنائی یاد مینمودند، و او را بر سایر بزرگان اهل معرفت تفضیل میدادند و میفرمودند:تمام ما ریزه خوار سفره آخوند ملّاحسینقلی هستیم. او یک دریای بیپایان بود.» (حریم قدس، ص ۹۹؛ عنوان بصری، ج۲، ص۳۱۱.)
۴. میرزا جواد ملکی تبریزی: استادی بزرگ، اهل عمل و کامل است و مانند او را در وصول به مقامات ندیده ام.
۵. سید حسن صدر: جمال سالکان راه وصال، نخبه فقیهان ربّانی، استوانه حکیمان و متکلّمان و برگزیده محققان و اصولیان بود.
۶. سید محسن امین نیز درباره ملاحسینقلی نوشته است که در میان معاصرانش برای او، در علم اخلاق و تهذیب نفوس، نظیری یافت نمیشود.
سیره اخلاقی و تربیتی
۱. در یک سفر زیارتی که مرحوم آخوند با اصحابشان پیاده به کربلا مشرّف میشدند، در راه عربهای بیابانی ایشان را لخت میکنند و هر چه دارند میربایند.سپس که ایشان را میشناسند، به حضورشان میآیند و هر چه ربوده بودند تقدیم میکنند و معذرت میخواهند. مرحوم آخوند فقط کتابهای وقفی را که ربوده بودند پس میگیرد و بقیّه کتب و اموال را نمیگیرد و میفرماید: به مجرّد سرقت، من ایشان را بِحِلّ کردم، چون راضی نشدم بواسطه من خداوند کسی را در آتش دوزخ بسوزاند. (روح مجرد، ص۵۵۳)
مرحوم والد (علامه طهرانی) میفرمودند: «روزی مرحوم آخوند ملّاحسینقلی همدانی در خیابان میگذشت، چشمش به عدّهای از جوانان افتاد که دور هم جمع شدهاند و به لهو و لعب و نواختن موسیقی و آلات طرب مشغولند. مرحوم آخوند به میان آنها رفت و فرمود: «آیا مرا به جمعتان راه میدهید؟» آنها استقبال کردند و گفتند: بفرمایید، ولی اوضاع و احوال ما اینچنین است و با حال شما مناسبتی ندارد. مرحوم آخوند فرمود: «اشکالی ندارد، همه با هم هستیم و با هم شعر میخوانیم.»
آنها گفتند: پس اگر اینطور است شما شعر بخوان و ما آهنگ و ساز آن را اجرا می کنیم.
مرحوم آخوند فرمودند: «بسیار خوب» و شروع کردند به خواندن اشعار امام هادی علیه السّلام در مجلس متوکّل عبّاسی وقتی که حضرت را به مجلس شرب خمر خویش وارد کرد و از حضرت تقاضا کرد از جام شراب بنوشند، حضرت فرمودند: «تا کنون گوشت و پوستم از شراب رشد نکرده است و اجداد من نیز لب به خمر نزده اند، مرا معذور بدار.»
متوکّل گفت: حال که از جام شراب ما نمیآشامید، پس شعری برای ما بخوانید که مجلس ما را گرم کند و نشاط بخشد. و ما هم به میخوارگی و شرب خمر ادامه میدهیم.
امام هادی علیه السّلام فی البداهة این اشعار را انشاد کردند و فرمودند: باتُوا عَلَی قُلَلِ الأجبالِ تَحرُسُهُم *** غُلبُ الرِّجالِ فَلَم تَنفَعهُمُ القُلَلُ
روزگار را بر بلندای قلّههای کوههای سر به فلک کشیده سپری کردند، باشد که درون کوهها آنان را از سرنوشت و سرانجام زندگی که مرگ و بوار و نیستی است برهاند، امّا فائدهای نداشت. از فراز عزّت و پناهگاه به حضیض ذلّت فرود آمدند و در حفرهها و چالهها درون قبر آرمیدند، و عجب که در چه مکان تنگ و تاریک و نامناسبی استقرار یافتند منادی پس از دفن، آنان را ندا در داد: کجا هستند آن زر و زیورها و تاجها و حُلیهها که بر سر و گردن خود میآویختند و بر دیگران فخر میفروختند؟!کجا رفته آن چهرههای نازپرورده که به انواع زینت آنها را میآراستند؟!پس در این هنگام قبر به سخن درآید و به سؤال این منادی پاسخ چنین دهد: این صورتها و چهرههای ناز پرورده است که کرمها بر روی آنها در حرکت و انتقال میباشند. روزگاری بود که آنها میخوردند و میآشامیدند، و اکنون خود آنها مأکول جانوران و حیوانات درون قبر شدهاند.»
حضرت هادی علیه السّلام وقتی اشعار را به پایان رساندند، متوکّل به گریه افتاد و جامهای شراب را بشکست و از حضرت عذرخواهی نمود و ایشان را روانه ساخت.
مرحوم آخوند نیز شروع کردند به خواندن این اشعار، و آن جوانها به ساز و موسیقی پرداختند، ولی لحظاتی نگذشت که سازها را از دست انداختند و اشکهای آنان سرازیر گشت و وقتی که اشعار به پایان رسید همگی برخاستند و آلات لهو و لعب را شکستند و به دست و پای مرحوم آخوند افتادند و توبه کردند و از شاگردان خاصّ و سلوکی آن مرحوم شدند.» (اسرار ملکوت، ج۳، ص۲۷۷)
علّامه طباطبایی می فرمود: «رویه استاد بزرگ آخوند ملّاحسینقلی همان طریق معرفت نفس بوده است، و برای نفی خواطر در وهله اوّل توجّه به نفس را دستور میدادهاند، بدینطریق که سالک برای نفی خواطر باید مقدار نیم ساعت یا بیشتر را در هر شبانه روز معین نموده و در آنوقت توجّه به نفس خود بنماید. در اثر این توجّه رفتهرفته تقویت پیدا نموده و خواطر از او نفی خواهد شد، و رفتهرفته معرفت نفس برای او حاصل شده و به وطن مقصود خواهد رسید؛ إنشاءالله.
اکثر افرادی که موفّق به نفی خواطر شده و توانستهاند ذهن خود را پاک و صاف نموده و از خواطر مصفّا کنند و بالأخره سلطان معرفت برای آنان طلوع نموده است در یکی از این دو حال بوده است:اوّل: در حین تلاوت قرآن مجید و التفات به خواننده آن، که چه کسی در حقیقت قاری قرآن است، و در آنوقت بر آنان منکشف میشده است که قاری قرآن خداست جلّ جلاله. دوّم: از راه توسّل به حضرت أباعبداللَه الحسین علیهالسّلام؛ زیرا آن حضرت را برای رفع حجاب و موانع طریق نسبت به سالکین راه خدا عنایتی عظیم است.» «طریقه تربیت مرحوم آخوند ملّا حسینقلی همدانی، معرفت نفس بوده و برای وصول به این مرام، مراقبه را از اهمّ امور میشمردهاند.» (مهرتابناک، ص۶۱)
حکیم همدانی در جلوگیری از انحرافات نقشی به سزا داشت. او با کسانی که به عنوان عرفان و سیر و سلوک، صوفیگری میکردند و از جاده مستقیم شریعت منحرف میشدند، شدیداً مقابله میکرد، زیرا معتقد بود که کوچکترین لغزش و انحراف از صراط مستقیم شرع، دوری از حضرت حق را به دنبال خواهد داشت. او در این زمینه میفرمود:
«بهجز التزام به شرع شریف در تمام حرکات، سکنات، تکلمات، لحظات و غیرها راهی به قرب حضرت ملکالموت (جلجلاله) نیست و به خرافات ذوقیه آنطور که عادت جهّال صوفیه (خذَلهم الله جلجلاله) میباشد، راه رفتن چیزی جز دوری از حضرتش را در برندارد.
آخوند ملا حسینقلی همدانی پس از عمری تلاش در راه کمال و تربیت انسانهای صالح، در تاریخ ۲۸ شعبان ۱۳۱۱ هـ . ق [ ۱۶ اسفند ۱۲۷۲] در کربلای معلی ندای پروردگارش را لبیک گفت و روح بلندش به بهشت برین پرواز کرد و در جوار رحمت حق آرمید. پیکر شریف آن مرحوم در صحن مطهر امام حسین ـ علیه السلام ـ در حجره چهارم صحن به خاک سپرده شد. (واردین از باب القبله مزار ایشان را در سمت چپ خود خواهند یافت.)
منابع:
ویکی فقه
مهر تابناک
پایگاه مکتب وحی
بزرگان و سخن سرایان همدان، ج۲، ص۶۷










نظر شما