به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «داستانهایی از نماز» که با بهرهگیری از میل و علاقهی فراوان انسان به شنیدن و خواندن داستانها به نگارش درآمده است، با داستان های متنوع و آموزنده از نماز نگاشته شده که در شمارههای گوناگون تقدیم شما خواهیم کرد.
یک خاطره
این خاطره را هرگز فراموش نمی کنم که سال ها پیش روزی با پدر، و مادر و خانواده ام به مشهد رفتیم.
در بازگشت از مشهد دیر وقت بود که به یکی از شهرهای مازندران رسیدیم، مسجدها بسته بود و در مهمانخانه آن شهر نیز فقط یک اطاق وجود داشت.
پدرم (که خدا رحمتش کند) بسیار مقید به نماز بود، وقت نماز که می شد، یک تلاطم درونی پیدا می کرد، دیدم او شام نمی خورد و می خواهد ابتدا نماز بخواند، لذا به دنبال مسجد رفتم اما درب مسجد بسته بود و آب هم در دسترس نبود، مجبور شدیم از آبی که برای آشامیدن به همراه داشتیم، استفاده کنیم.
وضو گرفتیم و در پیاده رو مشغول خواندن نماز شدیم، تنها یک پیرمرد و یک پیرزن نیز با ما نماز خواندند؛ یعنی از چهل نفر مسافری که با ما بودند تنها شش نفر نماز خواندند، سپس به راه خود ادامه دادیم.
آری، اینان از کجا می آمدند؟ از مشهد مقدس.
از زیارت امامی که وقتی در سرخس زندانی بود، روزی هزار رکعت نماز می خواند؛ پس آیا سزاوار نیست ما نیز حداقل در اهمیت دادن به نمازهای پنجگانه - چه در سفر چه در حضر - پیرو آن حضرت باشیم؟
به قول مولوی :
یک دسته گلت کو اگر آن باغ بدیدت
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایی
جهاد با نفس ، ج ۳، ص ۲۵ (با اندکی تصرف)










نظر شما