به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین محمدهادی فلاح خورشیدی در یکی از سخنرانی های خود با نگاهی علمی و متکی بر آموزههای دینی، به بررسی «ریشهها و پیامدهای شوخیهای افراطی» پرداخت که تقدیم شما فرهیختگان می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم؛ در بحث «علل شوخی»، به بررسی اولین علت یعنی «جهل»، ناآگاهی و بیتشخیصی میپردازیم. در این زمینه روایات متعددی از «امیرالمؤمنین علیهالسلام» نقل شده است که به آنها اشاره میکنیم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودهاند: «زیادهروی در شوخی نشانهای از حماقت است».
* شوخی های نامناسب؛ مسیری برای حماقت و بیخردی
همانطور که مشاهده میکنید، عناوینی که برای این بحث انتخاب شدهاند، مستقیماً از روایات اقتباس شدهاند و ساخته و پرداخته ذهن ما نیستند.
در این روایت، به صراحت ذکر شده که «افراط فی المزاح» یعنی زیادهروی در شوخی حلال، نشانه حماقت است.
این بدان معناست که فرد شیعه نباید در این مسیر قدم بگذارد، زیرا اگر چنین کند، بخشی از عقل خود را نادیده گرفته است.
در روایت دیگری، امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «فی السفه و کثرة المزاح الخُمق»؛ یعنی در سبکسری و شوخی زیاد و افراط در شوخی، حماقت وجود دارد.
این روایت با تأکید بیشتری بیان میکند که زیادهروی در شوخی حلال، نشانگر حماقت فرد است.
علیرغم اینکه در زندگی روزمره خود افرادی را میشناسیم که به این امور مبتلا هستند - چه در میان اقوام، آشنایان، دوستان یا همکاران - و عاقبت نامطلوب آنها را میبینیم، اما متأسفانه عبرت نمیگیریم.

* علل گرایش به شوخی ها نامناسب
علت مهم و نخست این مسئله، «عبرت نگرفتن از مشاهدات» است، در حالی که خداوند متعال این داستانها را پیش چشم ما قرار میدهد تا با ما ارتباط برقرار کند و به ما بفهماند که نباید مانند آنها باشیم.
باید همچون لقمان به این داستانها نگاه کرد و برخلاف آنها عمل کرد. چنانکه گفتهاند: «ادب را از بیادبان آموختم».
این افراد که در شوخی حلال افراط میکنند، الگویی منفی هستند که باید از آنها درس گرفت. وقتی چنین افرادی را میبینیم، باید نگاهی حکیمانه داشته باشیم و از چنین رفتارهایی پرهیز و اجتناب کنیم.
خداوند متعال میخواهد هر یک از ما همچون لقمان حکیم باشیم و این حکمت در موقعیتهای مختلف، از جمله در مواجهه با شوخیهای نامناسب، متجلی میشود.
باید از عاقبت بد افرادی که در شوخی افراط میکنند، عبرت بگیریم و به هیچ قیمتی به سمت چنین مسخرهبازیهایی نرویم.
علت دوم گرایش به شوخیهای نامناسب، «فقدان شناخت نسبت به خودمان» است.
به عبارت دیگر، معرفت نفس کافی نداریم. هنگامی که انسان خود را نشناسد که موجودی نفیس در خلقت و آفرینش است، ممکن است به هر امر پستی تن دهد، دل ببندد و به آن تعلق پیدا کند و در نتیجه قدرت تعقل خود را از دست بدهد.
انسان چکیده، فشرده، عصاره و خلاصه همه عوالم است. حکما میگویند انسان «عالم صغیر» است و همه عوالم دیگر «عالم کبیر» به حساب میآیند، اما اهل معرفت دقیقتر و قویتر میگویند که همه عوالم «عالم صغیر» هستند و انسان که مندمج، فشرده و عصاره همه عوالم است، «عالم کبیر» محسوب میشود.
اگر کسی بداند که در این جرم وجودی چه دُری نهفته است و خدای متعال او را هدف قرار داده - یعنی مخاطب اصلی خدای متعال انسان است - و همه هستی در ارتباط با این مخاطب معنا مییابد، آنگاه درک میکند که وقتی خودش را نمیشناسد، در واقع کلاس انسانیت خود را پایین میآورد.
این عدم معرفت نفس باعث میشود که در موضوع مورد بحث ما یعنی شوخی، حد انسانی و شأن انسانی رعایت نشود.
اگر کسی خود و شأن خویش را بشناسد و به حقیقت انسان معرفت پیدا کند، سپس شریعت را مطالعه کند، درمییابد که شریعت نسخه نوشته شده برای انسان است.
وقتی شخص شأن انسانی را رعایت میکند، امکان ندارد شریعت را رعایت نکند. اگر اینگونه نباشد، حتماً باید به شناخت خود توجهی دوباره داشته باشد.
پس نسبت به خود، شناخت لازم و کافی ندارد و معرفت نفس ندارد که گرفتار افراط در شوخی و انحراف در شوخی میشود.
علت سوم این است که «به خودمان در این باره تلقین و تذکر نمیدهیم».
هیچوقت ننشستهایم با خودمان درباره این مسئله فکر کنیم و صحبت کنیم که این شوخی قرار است با ما چه کند، چقدر کمک به حساب میآید و قرار است ما را در کدام مسیر و صراط مساعدت کند - در مسیر فضیلت یا در مسیر رذیلت؟
اگر در مسیر فضیلت باشد، حتماً باید از قسم فضیلت آن استفاده کنیم. نمیشود که از رذیلت استفاده کنیم و بخواهیم در مسیر و صراط فضیلت پیش برویم؛ این امکانپذیر نیست و نمیتواند مساعد و کمک باشد.
باید فکر کنیم و به خودمان تلقین کنیم که مبادا سراغ افراط در شوخی برویم و مبادا گرفتار انحراف در شوخی شویم.
باید همان راهی را برویم که رهروان واقعی رفتهاند: اهل بیت علیهمالسلام، انسانهای کامل، مؤمنین و اهل ایمان.
با پیروی از نقشه خدا چه ایرادی دارد که از زندگی لذت ببریم، کیف ببریم، و روح و روانمان طراوت پیدا کند؟
علت چهارم این است که به «افراط در شوخی» و شوخی غلط و منحرف مبتلا هستیم و علیرغم اینکه میدانیم این از سر هوای نفس است.
هیچوقت برنامهای نگذاشتهایم که از این رذیلت جدا و رها شویم.
باید از این رذیلت نجات پیدا کنیم. خودسازی و مجاهده از جمله در همین جاست. این خود عاملی است که باعث میشود این رذیلت در من ریشه بزند و بماند.
علت پنجم این است که من با افراد، خانوادهها، گروهها و برنامههایی که «شوخیهای سخیف و کثیف» دارند، معاشرت میکنم.
مدتهاست در هر نشستی، چه مجازی و چه حقیقی، با این افراد، خانوادهها، گروهها و برنامهها در ارتباط هستم و به شوخیهای سخیف و کثیف مبتلا شدهام.
مسلماً وقتی این امر در من نشست و به عادت تبدیل شد، «ترک عادت موجب مرض است» و به این راحتیها نمیتوان از آن نجات پیدا کرد.
من حتی برای این چیزها پول میدهم، یعنی سراغ برنامههایی میروم که شوخیهای کثیف و سخیف دارند، هزینه میکنم، میخرم و به دیگران نیز توصیه میکنم. این هم یک عامل دیگر است.
علت بعدی می تواند «عدم معاشرت با افراد شاد مذهبی و مؤمن باشد»؛ یعنی با اشخاص، خانوادهها و گروههایی که با همه رعایتهای لازم، شاد و درست شاد هستند، شوخطبعاند و مؤمنانه رفتار میکنند - برعکس آنها که به قول معروف «لجن و کج» هستند - معاشرت و نشر و نشست ندارم.
مگر برای اینکه آدم گرفتار یک رذیلت شود، چند عامل لازم است؟
همان عامل اول که جهل و بیتشخیصی بود، خودش به قدر کافی قدرتمند بود که بتواند ما را گرفتار و بیچاره کند، اما همانطور که مشاهده میکنید، عوامل دیگری که ذیل آن عامل اول یعنی جهل، ناآگاهی و بیتشخیصی یاد کردیم، همگی از دل همان عامل اول برمیخیزند، تکثیر میشوند و تولید میگردند.
* راهکارهای پرهیز از افراط و انحراف در شوخی
در خصوص راهکارها، اگر میخواهیم به افراط و انحراف در شوخی مبتلا نشویم، چه باید بکنیم؟
راهکار اول، «کسب آگاهی لازم و کافی» است. باید اشتیاق فراوانی برای کسب آگاهی داشته باشیم.
در مرحله اول، «کسب آگاهیهای لازم و کافی»، داشته باشیم
باید نظر و نظرات دین، خدای متعال و حضرات معصومین سلامالله علیهم اجمعین را جستجو کنیم، پیگیر باشیم، مطالعه کنیم و بپرسیم.
باید به مجالسی که لازم است برویم، حتی به مجالس وعظ اشخاص عالم و صاحب نفس برویم و از آنها استفاده کنیم.
همچنین باید با تأمل به محضر قرآن و روایات مشرف شویم.
دقیقاً در مقابل آن عامل اول که موجب ابتلا میشود، باید چه کار کنیم؟
باید جهل خود را جبران کنیم، ناآگاهیمان را جبران کنیم و بیتشخیصیمان را نیز جبران کنیم. جهل را با مطالعه و پرسیدن، ناآگاهی را با پرسوجو و بیتشخیصی را با تمرین در تفکر صحیح جبران میکنیم.
راهکار دوم این است که از زندگی و عاقبت کسانی که به هر قیمتی مسخرهبازی درمیآورند، «عبرت» بگیریم.
قبلاً عبرت نمیگرفتیم، اما باید نگاه حکیمانه و لقمانی داشته باشیم: «ادب از بیادبان».
اگر در فضای مجازی چنین مواردی را دیدیم، یا در جای دیگر، چه دور و چه نزدیک، در مجالسی این اتفاق را مشاهده کردیم، باید مراقب باشیم که خودمان آنگونه نباشیم.
به محض اینکه از یک رفتار، یک اخلاق یا یک فکر خوشمان نیامد - یعنی به درستی خوشمان نیامد - همینجا جایی است که منکر نباید از من دیده شود.
یعنی توقع میرود من که فهمیدهام، فردا خداوند مچ مرا نگیرد که «تو که فهمیدی، چرا مبتلا شدی؟»؛ اتفاقاً از آن جلسه به بعد از تو توقع داشتم که سراغ این اخلاق نروی - نه افراطش و نه انحرافش.
راهکار سوم این است که «معرفت نفس» پیدا کنیم.
باید آن انسانی را که هستم بشناسم و آن انسانی را که باید باشم بشناسم.
بله، نه انسان مرتبه مادی، نه انسان مرتبه شکم، نه انسان مرتبه شهوت، بلکه انسانی که فراتر از مرتبه عادی و مادی و آنی و زودگذر است - که با آن مواجه هستیم - مراتب بالاتری دارد.
باید آنها را بشناسم و آن وقت میفهمم که شأن من فراتر از این حرفهاست که به بعضی از چیزهایی که اکنون مبتلا هستم، مبتلا باشم.
نقل است که «حضرت یحیی علیهالسلام» در کودکی، وقتی بعضیها به ایشان گفتند برو فلان بازی را انجام بده یا بیا برای این بازی، حضرت جوابشان را دادند که:
«من برای بازی به دنیا نیامدهام».
معلوم میشود آنهایی که به حضرت این پیشنهاد را داده بودند، به چنین پاسخی نیاز داشتند.
این پاسخ، پاسخی پیامبرانه است. شما فکر میکنید برای بازی به دنیا آمدهاید؟
ولی تأمل کنید، تفکر کنید: ما برای بازی به دنیا نیامدهایم. گاهی اوقات در زندگی نیاز به بازی داریم، نیاز به شادی داریم، ولی هدف، بازی نیست.
هدف اصلاً - به بعضیها باید با صدای بلند گفت - هدف، مسخرهبازی نیست.
* تلقینات مثبت، راهکاری پرهیز از شوخیهای نامناسب
راهکار چهارم این است که به خودمان «تلقین» کنیم.
وقتی ما میتوانیم به یک متوفی تلقین کنیم و آنقدر هم عقیده و اثر داشته باشیم که مؤکداً توصیه شده وقتی میت را دفن کردید، به او توحید را تلقین کنید و پاسخهای سؤالاتی که از او پرسیده خواهد شد را به او تلقین کنید، پس چرا من که زنده هستم، به خودم تلقین نکنم؟ چرا از همین سلوک استفاده نکنم؟
از جمله کارهایی که باید انجام دهیم، گاهی اوقات همین است که رساله عملیه را باز کنیم، همان فرازهای تلقین را مرور کنیم و به جای «فلان بن فلان»، اسم خودمان را بگذاریم و قدری در پیشگاه الهی اشک بریزیم. این تلقینات در ما حقیقتاً اثر میگذارد.
نباید منتظر باشیم که کسی بیاید و این مطالب را به گوش ما برساند، صاحب نفسی که نَفَسش آنقدر نافذ باشد که به من برسد، و گوش من هم آنجا شنواییاش را از دست نداده باشد تا بشنود.
خیلی مهم است که همین الان به خودم تلقین کنم: چرا سراغ رذائل میروم؟ چرا سراغ افراط در شوخی میروم؟ چرا مبتلا به انحراف در شوخی میشوم؟ تلقین تأثیر زیادی دارد و راهکار مؤثری است.
حالا نگاه دینی به کنار، روانشناسان هم آمدهاند و اصرار دارند که حتماً به خودتان تلقین کنید و گاهی اوقات خودتان را با اسم کوچک خطاب کنید.
چقدر خوب است که گاهی اوقات آدم به خودش بابت بعضی از چیزها با اسم کوچک تشر بزند .
روانشناسان میگویند جلوی آینه برو، چشم در چشم به خودت بگو. این روش خیلی قوی است و شما را نگه میدارد. یعنی به گونهای شرم و خجالت در آدم زنده میشود و اگر قرار است کاری را ترک کند، خیلی کمک میکند و آن را ترک میکند.
ببینید چقدر تأثیر دارد که من خودم، خودم را خطاب کنم، با اسم کوچک، و بتوانم از دل آن یک تربیت درآورم، یک اصلاح ایجاد کنم.
انشاءالله که این اتفاق برای این حقیر بیفتد و برای هر کس که جوینده است و خواهنده، انشاءالله.
برای دانلود صوت اینجا را کلیک کنید










نظر شما