دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۵:۵۵
بلاغت شناسی نهج البلاغه تبیین شد

حوزه/ در ادامه کلاسهای حدیث خوانی نهج البلاغه در حرم مطهر کریمه اهلبیت(ع)، حجت الاسلام ایمان شکیبایی به تبیین قالب های بلاغت در نهج البلاغه پرداخت.

به گزارش خبرگزاری حوزه، در ادامه کلاسهای حدیث خوانی نهج البلاغه در حرم مطهر کریمه اهلبیت(ع)، حجت الاسلام ایمان شکیبایی به تبیین قالب های بلاغت در نهج البلاغه پرداخت.

وی در ابتدا گفت: شهید آیت الله مطهری گفت « کلمات امیرالمومنین(ع) از قدیم‏ الایام با دو امتیاز همراه بوده‏ است و با این دو امتیاز شناخته می‏ شده است: یکی فصاحت و بلاغت و دیگری چند جانبه بودن و به اصطلاح امروز چند بُعدی بودن.هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات مولا(ع)ارزش فراوان بدهد،ولی توأم شدن این دو با یکدیگر یعنی اینکه سخن را قریب به حد اعجاز قرار داده‏ است و به همین جهت سخن حضرت در حدّ وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته‏ است و درباره ‏اش گفته‏ اند: فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق».

استاد حوزه افزود: به جهت تحقّق فرمان رهبر معظم انقلاب که در آغاز سال فرمودند به نهج‌البلاغه توجه ویژه ای داشته باشیم،در این کلاس، گاهی به مباحث تخصصی نهج البلاغه اشاره ای کلّی خواهیم داشت.

حجت‌الاسلام شکیبایی گفت: فصاحت در کلمه، کلام و متکلم مطرح است و برای همه این موارد، در نهج البلاغه شاهد مثال داریم ولی امروز قدری به بلاغت اشاره خواهیم کرد. بلاغت در کلام و متکلم مطرح شده است.تعریف معروف بلاغت این است«مطابقة الکلام لمقتضی الحال مع فصاحته»«مطابقت کلام با مقتضای حال_زمان، مکان،اقتضائات،دلنشینی_ همراه با فصاحت الفاظ مفرد و مرکب» معلم با رعایت زمان و مکان و حال مخاطب، مشغول تدریس بود، قصد داشت به دانش آموزش حرف(الف) را بیاموزد ،به او می گفت: بگو أنف و دانش آموز هم تکرار می کرد أنف، معلم ناراحت شد، گفت: من می گویم أنف تو نگو أنف، تو بگو انف... این مثال ساده بیانگر این مطلب است که اگر انسان فصاحت را رعایت نکند، نمی تواند به بلاغت برسد،بلاغت نوعی بروز و ظهور فصاحت است،که انسان از طریق قالب های بلاغی،مطلب فصیح را به مخاطب می رساند.

-ده مورد از مهمترین قالب های بلاغی در نهج البلاغه

استاد حوزه و دانشگاه در ادامه به تبیین ده مورد از مهمترین قالب های بلاغی نهج البلاغه پرداخت که ذیلاً به آنها اشاره می شود:

۱) سجع:سجع در نثر همان قافیه در شعر است.

الف)حضرت در خطبه ۱۴فرمودند:ارضکم قریبه من الماء بعیده من السماء خفت عقولکم و سفهت حلومکم فانتم غرض لنابل و اکله لا کل و فریسه لصائل

سرزمین شما به آب نزدیک است و از آسمان دور،خردهای شما سبک و شکیباییتان نابجاست پس شما آماج تیر اندازان و لقمه خورندگان و شکارچیان هستید.

ب)حضرت در خطبه ۷۶فرمودند:اغتنم المهل،وبادر الاجل،و تزود من العمل

مولا در بیان صفات بنده پرهیزکار می فرماید:مهلت را غنیمت شمرد و آماده مرگ شد و از کردار نیک توشه گرفت.در این کلام میان کلمه مهل و عمل سجع متوازی دیده می شود.

۲) استعاره:استعاره در اصطلاح لفظی است که در غیر معنی اصلی خود استعمال شود.جملات استعاری در نهج البلاغه موج می زند،به عنوان نمونه:

الف)حضرت در خطبه۲فرمودند:زرعوا الفجور و سقوه الغرور و حصدوا الثبور

بذر تباهی را افشاندند و با آب غرور آبیاری کردند و نیستی و هلاکت را درو کردند.

در این جمله استعاره های نغز و شگفت انگیزی به کار رفته زیرا فجور به معنی تبهکاری و زرع بمعنی دانه افشاندن است که در اینجا لفظ زرع استعاره است برای تباهی و فسق در زمین دلها

ب)مولا در خطبه سوم فرمودند:و الله لقد تقمصها فلان (ابن ابی قحافه)

در خطبه شقشقیه حضرت لفظ قمیص که به معنای پیراهن است به عنوان استعاره برای پوشیدن جامه خلافت آورده است.

۳) کنایه:در اصطلاح عبارت است از آنکه لفظی را به جای معنی اصلی استعمال کنند،اما کنایه در کلام امیرالمومنین(ع)

الف)حضرت در همان خطبه شقشقیه فرمودند:ولا یرقی الی الطیر

هیچ پرنده ای به اوج بلندی من نمی رسد که این سخن کنایه از علو و بلندی و رفعت و مقام و مرتبت امیرالمومنین(ع)است.

ب)در ادامه همان عبارت قبل فرمودند:فسدلت دونها ثوبا

جامه خلافت را از تن خود بیرون آوردم.در این کلام کنایه ای بس نیکو به کار رفته چرا که بیرون آوردن جامه از تن کنایه است از این که حضرت مقام خلافت را طلب نکرده است.

۴) تشبیه:

مولا در خطبه۴۷فرمودند:کَانِّی بِکِ یَا کُوفَهٌ تُمَدِّینَ مَدَّ الْاَدِیمِ الْعُکَاظِیِّ تُعْرَ کِنَ...ای کوفیان![خطاب به کوفه می کند،ولی اهل کوفه را صدا می زند]بدانید که چه خطری می کنید.بترسید از کردارهایتان! تحذیری دارد.یعنی روزی می رسد که شما «تمدّین» کشیده می شوید و بی رهرو و بی سامان و بی برنامه می مانید و شما را از این طرف به آن طرف و از حق به سوی باطل می کشند و بعد یک تشبیه آورده و کشیده شدن آنها را به کشیدن سفره ها و چرمهای بازار عکاظ مانند کرده که می آمدند معرکه می گرفتند و بازارهای مردم آزاری درست می کردند. در "تمدّین" که یک تشبیه معقول به محسوس است،مبنی بر سرگردانی امّت اسلامی است در حالتی که بی رهبر باشد و با باد به این طرف و آن طرف کشیده شود یا در حکمت اول حضرت فرمودند:کن فی الفتنه کابن اللبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب،در فتنه ها همچون شتر دو ساله باش نه پشتی(کوهانی)دارد که سواری دهد و نه پستانی دارد که او را بدوشند.

۵) تجاهل العارف:یعنی متکلم نسبت به مطالبی که می داند اظهار نادانی کند؛نمونه ای از این صنعت ادبی در کلام مولا امیر المومنین(ع):

حضرت در نامه۵۷نوشتند:اما بعد فانی خرجت من حیی هذا اما ظالما و اما مظلوما و اما باغیا و اما مبغیا علیه؛اما بعد من از جای قبیله خود بیرون آمدم در حالی که یا ستمگر هستم و یا ستمدیده و یا سرکشی کردم و یا از فرمانم سر باز زده اند.این کلام از باب تجاهل العارف است؛ زیرا این مسئله بر کوفیان و بر دیگران پنهان نبود و آنان نیک می دانستند که ستمگر و ستمدیده چه کسی است.

۶) التفات:این صنعت از مخاطبی به مخاطب دیگر توجه کردن است،اینک نمونه ای از صنعت التفاف درخطبه ۲۹:

ایها الناس المجتمعه ابدانهم، المختلفه اهواوهم،کلامکم یوهی الصم الصلاب،و فعلکم یطمع فیکم الاعدلا؛ ای مردمی که کالبد هایشان جمع و خواسته هایشان پراکنده است سخن شما سنگ های سخت را سست می کند در حالی که رفتارتان باعث می شود دشمنان به شما طمع ورزند. در اینجا از غائب به حاضر التفاف شده است. در قرآن کریم هم بدیع ترین نوع التفاف در سوره مبارکه حمد در آیه ی«ایاک نعبد و ایاک نستعین»است که در آن یکباره از وصف غائب به خطاب التفاف فرموده است. چرا که با توجه به آیه های قبل «الحمدلله رب العالمین/ الرحمن الرحیم» باید گفته می شد«ایاه نعبد و ایاه نستعین».

۷) استغاثه:این صفت در مورد کسی به کار می رود که ندای فریاد رسی و اعانت دارد،نمونه آن در خطبه سوم:

فیالله و للشوری، به استغاثه اشاره شده است که فرمود:پس ای خدا از تو یاری می جویم برای شورایی که تشکیل شد.

٨) تضاد:در جایی که تضاد به کار رفته مانند خطبه اول می‌خوانیم: «وُجُودُ و عَدَم،تَحتَ و فَوقَ، َلأرَضِینَ السُّفلی وُ السَّمَاءِ العُلیا...» که وجود و عدم وجود،تحت و فوق،ارض و سماء و نیز سفلی و علیا با هم تضاد دارند.

٩)ایجاز:ایجاز نیز به فراوانی در نهج‌البلاغه به چشم می‌خورد،حضرت در حکمت۸۱فرمودند:«قِیمَهُ کُلِّ امرِءِ مِا یُحسِنُهُ» (ارزش هر انسانی به آن چیزی است که به نیکی فرا گیرد.)که جهان‌بینی،نوع نگرش،و میزان درک و فهم هر فرد در کرامت و ارزش او نقش بسزایی دارد.در حکمت۳۶نیز می‌فرمایند:«مَن اَطَالَ الاَمَل اَسَاءَ العَمَلَ»یعنی آن‌که آرزوهای بزرگ داشت(دارد) عمل ناشایست روا داشت(دارد).به عبارت دیگر فردی که آرزوهایی بیش از ظرفیت،و توان و استعدادش داشته باشد قطعا برای نیل به آن مجبور خواهد شد دروغ بگوید،مرتکب حرام شود،دست به کار خلاف شرعی و عرفی بزند.

١٠)ترغیب و ترهیب:

در باب ترغیب و ترهیب یا همان تشویق و تنبیه حضرت در حکمت۱۷۷فرمودند:اُزْجُرِ الْمُسِیءَ بِثَوابِ الْمُحْسِن:بدکار را با پاداش به نیکوکار تنبیه کن،یعنی اگر نیکوکار بخاطر کارهای نیکش مورد تشویق قرار گیرد،افراد بدکار،برای کسب پاداش هم که شده از کارهای زشت دست می کشند.

حجت الاسلام شکیبایی در پایان خاطرنشان کرد:جرج جرداق مسیحی نویسنده معروف لبنانی در کتاب ارزنده خود به نام (الامام علی صوت العداله الانسانیه)می نویسد: نهج البلاغه در بلاغت فوق بلاغت است، قرآنی است که از مقام خود اندکی فرود آمده است و هم ایشان می گوید:< جاذبه های کلمات امام علی(ع)آنچنان شوری در من ایجاد کرد که ۲۰۰ بار نهج البلاغه را مطالعه کردم> إن شاء الله امسال که حضرت آقا هم بر توجه ویژه به نهج‌البلاغه تأکید کردند، جدّی تر روی شناخت نهج البلاغه، ترجمه ها، شروح، نکات مختلف ادبی، بلاغی و مفاهیم و همچنین عملیاتی ساختن فرمایشات امیرالمومنین(ع)در زندگی فردی و اجتماعی همّت بگماریم.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha