به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام محمود سواری در یادداشتی به بررسی جایگاه و نقش حوزه علمیه در تمدن سازی و خلق تمدن نویس اسلامی پرداخته که متن یادداشت به این شرح است:
نقش حوزههای علمیه در تمدنسازی اسلامی
هنگامی که از «حوزه علمیه» سخن به میان میآید، نخستین تصوری که در ذهن بسیاری شکل میگیرد، نهادی آموزشی است که در آن عالمان دین پرورش مییابند تا پس از طی مراحل علمی، وظیفه هدایت و رهبری مردم را در امور دینی بر عهده گیرند. اما اگر ژرفتر به معنای حوزه بنگریم، این نهاد تنها یک مرکز آموزش علوم دینی نیست، بلکه نهادی اجتماعی، فرهنگی و حتی تمدنی است که نقشی چندلایه و پیچیده در ساختار جوامع اسلامی ایفا کرده و میکند.
برای درک بهتر نقش تمدنی حوزههای علمیه، ابتدا باید مفاهیم کلیدی چون «تمدن» و «فرهنگ» را به روشنی تعریف کرد. تمدن مجموعهای از دستاوردهای مادی و معنوی یک جامعه است که در طول زمان شکل گرفته و در نهادها، ساختارهای اجتماعی، علوم، هنر، اقتصاد و دین تجلی مییابد. تمدن ناظر بر سطحی از سازمانیافتگی و رشد است که به تولید و انتقال دانش، ارزشها و تکنولوژی منجر میشود. فرهنگ نیز به مجموعهای از باورها، ارزشها، هنجارها، آداب، رسوم و شیوههای زیست اطلاق میشود که در جامعه جریان دارد و راهنمای رفتار افراد است. فرهنگ، بُعد نرمافزاری تمدن است و پایه شکلگیری و تداوم آن محسوب میشود.
در این چارچوب، حوزه علمیه نهادی است که از دیرباز در بطن فرهنگ اسلامی نقشآفرینی کرده و زمینهساز شکلگیری تمدن اسلامی شده است. حوزه نهتنها به انتقال معارف دینی پرداخته، بلکه در هدایت اجتماعی، تولید علم، تربیت نخبگان، و ارائه نظاموارهای از زندگی دینی ایفای نقش کرده است.
در گذشته، آموزش در جوامع اسلامی عمدتاً در اختیار علما و نهادهای دینی بود. مدارس علمیه، مراکز اصلی تولید دانش و تربیت متفکران و دانشمندان محسوب میشدند. با ظهور مدرنیته و ورود نظامهای سکولار آموزشی، بخشی از این نقش تضعیف شد؛ با این حال، حوزه همچنان حضوری اثرگذار در ساختار اجتماعی مسلمانان دارد؛ حضوری که نه جامعهشناسان منکر آن میشوند و نه واقعیتهای میدانی توان حذف آن را دارند.
با توجه به نقش روحانیت در هدایت فرهنگی و اجتماعی، میتوان گفت تحقق «تمدن نوین اسلامی» بدون مشارکت فعال حوزه علمیه ممکن نیست. این تمدن، که بر اساس آموزههای قرآن، سنت نبوی و تجربه تاریخی اسلام طراحی میشود، نیازمند نظام فکری منسجم، هویت فرهنگی مستقل و جهتگیری اخلاقی و اجتماعی روشن است. طراحی چنین تمدنی، نیازمند بازتولید و بازتعریف معارف اسلامی در افق تمدنی است؛ کاری که حوزه علمیه باید آن را بهعهده بگیرد.
حوزه باید معارف دینی را نهتنها برای فهم فردی و عبادات، بلکه در قالب الگوهای تمدنی تبیین و ارائه کند؛ الگویی که پاسخگوی نیازهای معاصر جهان باشد. این مأموریت، صرفاً جنبه نظری ندارد بلکه نیازمند حضور فعال و نظاممند در عرصههای فرهنگ، رسانه، اقتصاد، خانواده، آموزش، سبک زندگی و سیاست است.
نقش حوزه علمیه به عنوان نهادی تمدنساز در سه محور اصلی قابل تبیین است:
۱. تأثیر دین بر فرهنگ و ارزشهای اجتماعی
یکی از مهمترین ابعاد تأثیرگذاری حوزه، شکلدهی به فرهنگ و سبک زندگی مردم است. دین در منظومه تمدنی اسلام، نهتنها امری فردی و عبادی، بلکه نیرویی شکلدهنده به کل حیات اجتماعی است. علما به عنوان حاملان این دین، نقش هدایتگر در ترویج ارزشهای اخلاقی، مقابله با انحرافات فرهنگی و تثبیت هویت دینی دارند. در جوامع اسلامی، بسیاری از هنجارهای اجتماعی، برگرفته از آموزههای دینی هستند و این آموزهها عمدتاً از طریق نهاد حوزه به مردم منتقل میشوند.
۲. هدایت اجتماعی و مشارکت مردمی
روحانیت، همواره نیروی پیشران بسیاری از تحولات اجتماعی و سیاسی بوده است. از نهضتهای ضد استعماری تا انقلاب اسلامی ایران، حوزههای علمیه نقشی اساسی در بیداری و سازماندهی مردم ایفا کردهاند. این مرجعیت اجتماعی، حوزه را به یکی از مؤثرترین نهادهای جامعه مدنی اسلامی تبدیل کرده است؛ نهادی که میتواند مردم را در مسیر تحقق عدالت، مقابله با فساد، توسعه اخلاق اجتماعی و مشارکت عمومی راهبری کند.
۳. تولید علم و تربیت نخبگان
نقش علمی حوزه، یکی از مهمترین وجوه تمدنی آن است. علوم اسلامی، از فقه و اصول گرفته تا کلام، فلسفه، منطق، تفسیر و عرفان، در بستر حوزهها رشد یافتهاند. حتی در دورههایی از تاریخ، علوم طبیعی و ریاضی نیز در کنار علوم نقلی تدریس میشدند. حوزه با تربیت نخبگان علمی و فکری، بستر تولید معرفت دینی و انسانی را فراهم کرده است. امروز نیز با توسعه علوم انسانی اسلامی، حوزه میتواند نقشی بیبدیل در شکلدهی به دانش تمدنی ایفا کند.
البته باید توجه داشت که فرایند تمدنسازی، فرایندی فراگیر است و همه ارکان جامعه، از دولت گرفته تا مردم و نخبگان، در آن نقش دارند. اما حوزه به واسطه پشتوانه تاریخی، استقلال نهادی، و توان بازسازی معارف دینی، جایگاهی بیبدیل در این میان دارد. حوزه میتواند و باید با سایر نهادهای اجتماعی در تعامل باشد، اما هویت مستقل و رسالت تمدنی خود را حفظ کند.
در نهایت، اگر تحقق تمدن نوین اسلامی را هدفی راهبردی برای امت اسلامی بدانیم، باید بپذیریم که این هدف، بدون نقشآفرینی فعال و خلاقانه حوزههای علمیه، به سرانجام نخواهد رسید. علما، مراجع و طلاب، باید خود را نهتنها معلمان دین، بلکه معماران فرهنگی و سازندگان آینده تمدنی اسلام بدانند. این مسئولیتی سنگین اما پرافتخار است که تنها با تعهد، علم و زمانشناسی میتوان از عهده آن برآمد.
مراحل تحقق تمدن نوین اسلامی
تحقق تمدن نوین اسلامی، فرایندی تدریجی، چندمرحلهای و عمیق است که نیازمند همافزایی معرفتی، اجتماعی و سیاسی است. این فرایند را میتوان در چهار مرحله اصلی تحلیل کرد:
۱. تبیین معارف و خلق منظومه فکری–رفتاری
نخستین گام در مسیر تمدنسازی، بازتولید معارف دینی و ساماندهی آنها در قالب یک منظومه فکری و رفتاری است. این مرحله شامل استخراج آموزههای دینی از منابع اصیل (قرآن و سنت)، بازخوانی آنها متناسب با نیازهای عصر حاضر، و تبدیل آن به چارچوبی نظاممند برای هدایت زندگی فردی و اجتماعی است. حوزه علمیه در این مرحله نقشی محوری دارد، زیرا تفسیر دین، پاسخ به پرسشهای نوپدید و تولید دانش دینی از وظایف اصلی این نهاد است. ایجاد یک جهانبینی اسلامی جامع، پایه این مرحله است که باید شامل اهداف زندگی، رابطه انسان با خدا، جامعه، طبیعت و تاریخ باشد.
۲. ایجاد همگرایی اجتماعی و تشکیل مبانی نظری تمدن
در مرحله دوم، اندیشه اسلامی باید در بستر اجتماعی گسترش یافته و به باور عمومی بدل شود. این یعنی انتقال معارف از سطح نخبگان به توده مردم و نهادینهسازی آن در فرهنگ عمومی. حوزه در این مرحله از طریق تبلیغ، رسانه، آموزش و تربیت اجتماعی، به تبیین مبانی نظری تمدن نوین اسلامی میپردازد. در اینجا، جامعه باید به فهمی مشترک از اهداف، ارزشها، سبک زندگی و ساختارهای مطلوب اسلامی برسد. این مرحله بدون اعتماد عمومی، همبستگی اجتماعی و مقبولیت فرهنگی ممکن نیست و نیازمند فعالیتهای گسترده فرهنگی و تربیتی است.
۳. ایجاد حکومت و ساختار سیاسی بر پایه مبانی اسلامی (تحقق انقلاب اسلامی)
در مرحله سوم، مرحلهای عملیاتی و سیاسی آغاز میشود؛ یعنی تشکیل حکومتی که بر اساس همان منظومه فکری و ارزشی اسلامی طراحی شده باشد. پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ نمونهای عینی از این مرحله است. در این مقطع، اسلام از حوزه فردی و فرهنگی، وارد عرصه سیاست و مدیریت کلان میشود. نظام جمهوری اسلامی ایران با تأسیس ولایت فقیه و سایر نهادهای اسلامی، تلاش کرد تا ساختار قدرت و حکمرانی را با معارف دینی هماهنگ سازد. حوزه علمیه در این مرحله، علاوه بر هدایت فکری، نقش مشورتی و ناظر را ایفا میکند تا اصول اسلامی در نظام سیاسی حفظ شوند.
۴. خلق تمدن نوین اسلامی با بهرهگیری از نظام موجود
آخرین مرحله، تحقق عینی تمدن نوین اسلامی است؛ تمدنی که از دل حکومت اسلامی برمیخیزد و الگوی زندگی جدیدی را در همه عرصههای حیات بشر ارائه میدهد. در این مرحله، دین نه فقط در سیاست، بلکه در اقتصاد، فناوری، فرهنگ، سبک زندگی، آموزش، محیط زیست، عدالت اجتماعی و حتی روابط بینالملل وارد میشود. این تمدن باید بتواند الگویی کارآمد، معنوی، انسانی و پیشرفته در برابر تمدنهای مادی غربی ارائه دهد. حوزه علمیه در این مرحله باید به عنوان یک مرجع علمی و فرهنگی پویا، همراه با دیگر نهادهای دانشبنیان، به تولید علوم انسانی اسلامی، ترویج سبک زندگی اسلامی و پاسخگویی به نیازهای تمدنی جهان اسلام بپردازد.
در ادامه، نقش حوزه علمیه در هر یک از مراحل چهارگانه تحقق تمدن نوین اسلامی—با حفظ همان تعریف آغازین که حوزه را نهادی فراتر از آموزش و شامل وجوه اجتماعی و فرهنگی میداند—به تفصیل آمده و با یک جمعبندی تحلیلی پایان مییابد:
نقش حوزه علمیه در مراحل تحقق تمدن نوین اسلامی
۱. در مرحله تبیین معارف و خلق منظومه فکری–رفتاری
در این گام آغازین، حوزه علمیه نقش بنیادین دارد. این نهاد که مرکز اجتهاد، پژوهش، استنباط و تفسیر معارف دینی است، مأموریت دارد تا دین را از سطح احکام فردی فراتر برده و به صورت یک منظومه منسجم نظری برای زندگی فردی و اجتماعی ارائه دهد. فقه تمدنی، فلسفه اسلامی، کلام معاصر، اخلاق کاربردی، علوم انسانی اسلامی و... همه محصول همین فعالیتهای علمی درون حوزه هستند. بدینترتیب، حوزه علمیه مسئول ساماندهی فکری جامعه بر مبنای وحی است.
۲. در مرحله ایجاد همگرایی اجتماعی و تشکیل مبانی نظری تمدن
در این مرحله، حوزه علمیه به عنوان نهادی فرهنگی–اجتماعی عمل میکند. روحانیون برخاسته از حوزه، از دیرباز رابط بین اندیشه دینی و متن جامعه بودهاند. تبلیغ دین، هدایت مردم، ترویج سبک زندگی اسلامی، آموزش عمومی در مساجد، هیئات و رسانهها، همه از ابزارهای حوزه برای نهادینهسازی فرهنگ دینی هستند. همچنین حوزه، با تولید گفتمانهای مؤثر مانند «مقاومت»، «عدالت اجتماعی»، «معنویت»، «خدمت به مردم» و... به انسجام نظری جامعه کمک میکند و فضای فکری را برای تمدنسازی مهیا میسازد.
۳. در مرحله ایجاد حکومت اسلامی
در تحقق عینی انقلاب اسلامی، حوزه علمیه نقش مستقیم و رهبریکننده داشته است. بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره)، خود از فقهای برجسته حوزه بود و مبنای انقلاب را بر مفاهیم فقهی و کلامیای استوار کرد که در دل حوزه رشد یافته بودند. پس از پیروزی انقلاب نیز حوزه، با تأمین نیروی انسانی (فقها، قضات، قانونگذاران، نخبگان دینی) و ارائه چارچوب نظری حکومت اسلامی (ولایت فقیه، فقه حکومتی)، پایههای نظام را تثبیت کرد. همچنین در مقام ناظر و منتقد دلسوز، حوزه همواره دغدغه اصلاح و مراقبت از مسیر اسلامی حکومت را دارد.
۴. در مرحله خلق تمدن نوین اسلامی
در این گام بلند، حوزه علمیه باید از ظرفیتهای دانشی و اجتماعی خود بهرهبرداری کند تا الگوی تمدنی اسلامی را از دل نظام موجود استخراج و نهادینه سازد. حوزه در این مرحله باید:
علوم انسانی اسلامی را تقویت کند.
پاسخگوی نیازهای نوپدید در عرصههای بینالمللی باشد.
در تربیت نیروهای فکری و مدیریتی تمدنساز بکوشد.
نهادهای دینی، آموزشی، رسانهای و فرهنگی متناسب با افق تمدن اسلامی طراحی کند.
همچنین حوزه باید در کنار نهادهای علمی و سیاستگذار، در تولید الگوی حکمرانی اسلامی، سبک زندگی دینی و مناسبات اخلاقی–اجتماعی پیشتاز باشد.
جمعبندی
حوزه علمیه، آنگونه که در آغاز بحث تعریف شد، تنها یک مرکز آموزشی صرف نیست؛ بلکه نهادی زنده و تاریخی با ابعاد علمی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است که در هر چهار مرحله از تحقق تمدن نوین اسلامی نقش آفرینی کرده و خواهد کرد. این نهاد، هم در مرحله ایجاد اندیشه، هم در همگرایی اجتماعی، هم در ایجاد نظام سیاسی و هم در تحقق تمدن عینی، نقشی بیبدیل و تأثیرگذار دارد.
اگر تمدن نوین اسلامی را به منزله ساخت تمدنی جامع و جهانشمول بر مبنای تعالیم اسلام بدانیم، حوزه علمیه را باید قلب تپنده آن دانست؛ نهادی که با اتصال سنت به نوگرایی، با حفظ اصول و پاسخ به اقتضائات زمان، میتواند موتور محرک تمدن آینده امت اسلامی باشد.










نظر شما