جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۷:۳۲
یادداشت | رهایی از قید و بندهای دنیوی در آغوش سوره انشقاق

حوزه/ مقام تجرید در عرفان اسلامی مرحله‌ای کلیدی است که سالک را از تعلقات دنیوی رها می‌کند. در این مرحله، فرد باید از وابستگی‌ها و حتی لذت‌های معنوی بگذرد تا به تسلیم محض در برابر خدا برسد و "لباس توحید" را بر تن کند.

خبرگزاری حوزه | در سفر روحانی به سوی خدا، پس از آنکه سالک در "منزل تخلیه" دل را از تعلقات دنیوی پاک کرد، نوبت به "مقام تجرید" می‌رسد. تجرید یعنی برهنه شدن از خود و پیراستن دل از هرچه غیر خداست.

تصور کن پرنده‌ای هستی که می‌خواهی به آسمان پرواز کنی، اما وزنه‌های سنگینی به پاهایت بسته‌اند. مقام تجرید مانند باز کردن این وزنه‌هاست تا روح بتواند سبکبال به سوی معبودش اوج بگیرد. در این مرحله، سالک حتی از وابستگی‌های ظاهراً خوب هم می‌گذرد:

- نه به مال دنیا می‌چسبد

- نه به مقام و شهرت دل می‌بندد

- نه حتی به لذت‌های معنوی خود مغرور می‌شود

تجرید یعنی:

رها کردن قید و بندهای درونی و بیرونی و دیدن همه چیز به چشم "عاریت" از خدا. مانند مرده‌ای در دست غسال بودن (تسلیم محض بودن)

عارفان این مقام را به "لباس توحید" تشبیه کرده‌اند.

همانطور که وقتی می‌خواهیم لباس تمیزی بپوشیم، اول لباس کهنه را درمی‌آوریم، سالک هم باید وجودش را از هرچه رنگ تعلق دارد خالی کند تا جامه نورانی توحید بر تنش بپوشانند.

نکته:

در این مرحله، سالک کم‌کم می‌فهمد که حتی "خودش" هم مانعی در راه خداست. مثل قطره‌ای که در اقیانوس حل می‌شود و دیگر نمی‌توان گفت کجاست؟ اینجاست که معنای حدیث "مُتْ قبل أن تموت" (بمیران قبل از آنکه بمیری) را درک می‌کند.

تجرید، ایستگاه رهایی است. جایی که انسان از زندان "من" و "مال من" فرار می‌کند تا در حریم "لا إله إلا الله" آرام بگیرد. این مقام گرچه سخت به نظر می‌رسد، اما شیرین‌ترین آزادی را به ارمغان می‌آورد؛ آزادی از خود برای رسیدن به او.

در عرفان اسلامی، مقام تجرید به معنای رها کردن تعلقات دنیوی و حتی اخروی برای رسیدن به اتحاد با حق تعالی است. این مفهوم در اشعار بسیاری از عارفان بزرگ به زیبایی بیان شده است. در ادامه، برخی از ابیات برجسته در این زمینه را می‌آوریم:

مولانا جلال‌الدین رومی (مثنوی معنوی)

مولانا تجرید را به عنوان رهایی از خودخواهی و وابستگی‌ها توصیف می‌کند:

"دل را ز جهان خالی کن ای مرد هنر

تا نور خدا آید در او جایگـذر

هر چیز که اندر دل است غیر از خدا

حجاب است بر آن نور مهـــر یـــزدانـا"

در جای دیگر می‌گوید:

"خالی کن این خانه را از غیر حق ای دل

تا که بیاید در او مهمان خجسته"

عطار نیشابوری (منطق الطیر و الهی‌نامه)

عطار تجرید را شرط رسیدن به مقام فنا می‌داند:

"هرچه داری برفشان، ای عاشق شوریده حال

تا شوی خالی زخود، آنگه شوی لایق وصال"

در الهی‌نامه نیز می‌سراید:

"ز شهوت نیست خلوت هیچ مطلوب

کسی کین سر ندارد هست معیوب

ولیکن چون رسد شهوت بغایت

ز شهوت عشق زاید بی نهایت"

خواجه عبدالله انصاری (منازل السائرین)

انصاری در اشعار خود بر سه مرحله تجرید تأکید دارد:

- تجرید تن (ترک دنیا)

- تجرید دل (ترک آرزوها)

- تجرید سر (ترک حتی شهود مقامات معنوی):

"تجرید سرّ آن است که نه اسباب بینی، نه از خود نشانی، نه از حق جز او یابی"

حافظ شیرازی

حافظ تجرید را با زبان ایهام و عشق بیان می‌کند:

"بیار باده که در بارگاه استغنا

چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست"

سنایی غزنوی

سنایی تجرید را مقدمه‌ای برای شناخت حق می‌داند:

"چون وجودت خالی شد زین همه پرگار و دود

آینه‌ای گرددت روی خـدا دیدنـی"

شاه نعمت‌الله ولی

وی تجرید را همراه با عشق الهی توصیف می‌کند:

"مجرد شو از خود تا به حق پیوندی

که بی‌تجرید، راه حق نپویی"

این اشعار همگی بر یک اصل مشترک تأکید دارند: تجرید، یعنی پاک کردن دل از هر چه غیر خداست، چه مال دنیا باشد، چه مقامات معنوی یا حتی آرزوی بهشت.

به قول عطار:

"تو در او گم گرد توحید این بود

گم شدن کم کن تو تفرید این بود"

حجت الاسلام والمسلمین رسول ملکیان اصفهانی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha