به گزارش خبرگزاری حوزه، در سالهایی که گذشت، بسیاری از چهرههای شناختهشده سینما و تلویزیون ایران با نقشآفرینی در آثار خانوادگی و تربیتی، در ذهن و دل مخاطبان جای گرفتند.
یکی از این چهرههای ماندگار، آتش تقیپور است؛ بازیگری که بیش از چهار دهه فعالیت مستمر در حوزههای گوناگون نمایشی از جمله آثار کودک، طنز، تاریخی و خانوادگی را در کارنامه خود دارد. او با نگاهی متعهد به هنر، همواره به ضرورت پیوند میان فرهنگ، خانواده و رسانه باور داشته و در گفتوگو با حوزه نیوز، نگاهی نقادانه به وضعیت امروز این حوزه دارد و با صراحت از کمتوجهی ساختاری به تولیدات نمایشی خانوادهمحور سخن میگوید و معتقد است غفلت از این موضوع میتواند پیامدهایی جدی برای فرهنگ عمومی به همراه داشته باشد. در ادامه، مشروح این گفتوگو را میخوانید.
* شما بیش از چهار دهه در عرصه سینما و تلویزیون کشور فعالیت دارید و در آثار متعددی با محوریت خانواده، از جمله آثار کودک، ایفای نقش کردهاید. به نظر شما پرداختن به موضوع خانواده در آثار نمایشی تا چه اندازه برای امروز جامعه ما ضروری و حیاتی است؟
واقعیت این است که امروز بیش از هر زمان دیگری پرداختن به مسائل خانواده در آثار نمایشی ضرورت دارد.
وقتی صحبت از کودک میشود، در واقع داریم از آیندهسازان همین خانوادهها صحبت میکنیم. توجه به کودک و نوجوان، چه در قالب سینما، چه تئاتر و چه در تولیدات تصویری دیگر، از ضروریترین کارهایی است که باید در دستور کار ما قرار بگیرد.
متأسفانه ما در حال حاضر نه برای کودکان و نه برای خانوادهها کار عمیق و مستمری انجام نمیدهیم. در شرایطی که کودکان بهعنوان رکن مهم آینده جامعه شناخته میشوند، غفلت از آنها به معنای نادیدهگرفتن بنیادهای آینده کشور است.
* شما اشاره کردید که بیتوجهی به کودک، نوعی بیتوجهی به خانواده است. کمی بیشتر درباره ارتباط این دو حوزه توضیح دهید.
وقتی از کودک حرف میزنیم، یعنی مستقیماً با خانواده در ارتباط هستیم.
رشد و تربیت کودک در دل خانواده اتفاق میافتد و اگر محتوای مناسبی برای کودک تولید نکنیم، عملاً خانواده را از یک امکان آموزشی و فرهنگی محروم کردهایم.
پرداختن به مشکلات و دغدغههای خانواده، چه از منظر اقتصادی، چه فرهنگی، چه حتی سیاسی، قابل تفکیک از سایر مسائل نیست.
نمیشود گفت کار فرهنگی میکنیم اما کاری به مسائل روزمره زندگی مثل اجارهخانه یا گرانی نان نداریم؛ چون همین مسائل است که ذهن خانواده را درگیر میکند و طبیعتاً در آثار نمایشی هم باید منعکس شود.
* به نظر شما این کمکاری در زمینه تولید آثار مرتبط با خانواده، صرفاً متوجه هنرمندان و فیلمسازان است یا ساختاری گستردهتر دارد؟
این کمکاری، یک موضوع صرفاً فردی یا صنفی نیست؛ بلکه ناشی از یک غفلت گسترده و ساختاری می باشد.
برنامهریزان فرهنگی کشور، دانشگاهها، نهادهای مسئول در حوزه هنر و آموزش و پرورش همه در قبال این وضعیت مسئولند. خانوادهها در خلأ فرهنگی رها شدهاند.
در بسیاری از برنامهریزیها اصلاً اثری از دغدغه خانواده دیده نمیشود و فقط گاهی یک ابلاغیه یا دستورالعمل صادر میشود که فلان سبک زندگی را باید ترویج کرد، بیآنکه خانواده در آن سهمی واقعی داشته باشد.
* در شرایطی که تولیدات خارجی بهصورت گسترده در اختیار جوانان قرار دارد، کمکاری ما در پرداختن به موضوع خانواده چه تبعاتی میتواند به دنبال داشته باشد؟
این کمکاری میتواند تبعاتی جبرانناپذیر داشته باشد.
وقتی ما همپای تحولات زمان پیش نمیرویم، دچار عقبماندگی فرهنگی میشویم. بسیاری از ما ممکن است دههها در پایتخت زندگی کرده باشیم، اما هنوز با ذهنیت دهههای گذشته فکر کنیم، سخن بگوییم و رفتار کنیم.
این فاصله با زمان حال، آسیبزا است. اگر ما تولیدات بومی و ریشهدار نداشته باشیم، فرزندان ما بهراحتی به فرهنگهای دیگر پناه میبرند. آنوقت دیگر نمیتوان بهراحتی جای خالی خانواده در آثار هنری را پر کرد.
* شما دهههای ۶۰ و ۷۰ را از نظر پرداختن به خانواده، دورههای پررنگتری میدانید؟ فکر میکنید چه تفاوتی میان آن دوران و امروز وجود دارد؟
در دهههای ۶۰ و ۷۰ پرداختن به خانواده در سینما و تلویزیون بسیار پررنگتر بود. آثار نمایشی با محوریت خانواده ساخته میشد که همزمان هم جنبه سرگرمی داشتند و هم مسائل اخلاقی، تربیتی و اجتماعی را منتقل میکردند.
در آن زمان سریالها حتی با زبان طنز، مستقیماً به درون خانوادهها میرفتند و دغدغههای روزمره آنها را مطرح میکردند. اما بهتدریج رویکرد ایدئولوژیک وارد تولیدات شد و در نتیجه فضای آثار از خانواده فاصله گرفت.
* در پایان برای اینکه بتوان آموزههای دینی را به شکلی اثرگذار در قالب آثار خانوادگی ارائه کرد، چه راهکاری پیشنهاد میکنید؟
مهمترین نکته این است که آموزههای دینی را تحمیلی و از بالا به پایین منتقل نکنیم؛ بلکه باید با الگوسازی صحیح جلو رفت.
اگر ما بخواهیم آموزههای دینی را با زور به جامعه تحمیل کنیم، نتیجه معکوس میگیریم.
پدر و مادر، معلمان، مسئولان فرهنگی، همه باید ابتدا خودشان الگو باشند. اگر فرزند ببیند پدرش راستگو، منصف، تلاشگر و انساندوست است، بهطور طبیعی همان مسیر را دنبال میکند.
انتهای پیام










نظر شما