به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «داستانهایی از علما» به قلم علیرضا خاتمی شامل ماجراها و نکتههای آموزنده از زندگی علما و دانشمندان دینی است که در شمارههای گوناگون تقدیم شما فرهیختگان میشود.
یک کار خیر
در اوائل سال پنجاه و نه قبل از آنکه امام خمینی (رض) به جماران بروند منزلشان در محله دربند بود.
یک شب حجةالاسلام حاج سیّد احمد خمینی (ره ) تنهایی با یک اتومبیل "چروکی چیف" به منزل ما آمدند.
وقت برگشتن، من نگران ایشان بودم و تأکید کردم به محض رسیدن به من زنگ بزنند.
بر حسب فاصله و مسیر منزل ما و ایشان، زمان را محاسبه کردم و دیدم حدود نه دقیقه بیشتر شد. خیلی نگران شدم و مرتّب قدم می زدم . وقتی تلفن به صدا درآمد گوشی را برداشتم و بدون مقدّمه پرسیدم :
چرا دیر کردی ؟
حاج احمدآقا گفتند: به جدّم قسم یک کار خیر انجام دادم . البتّه اگر خدا قبول کند.
بعد ادامه دادند:
یک خانم و آقایی با پنج بچّه در خیابان ، منتظر وسیله بودند. دیدم ماشینها مشکل اینها را سوار می کنند؛ لذا آنها را سوار ماشین کردم و به منزل بردم و تحویل یکی از راننده ها دادم که به مقصدشان برساند.
علّت اینکه دیر زنگ زدم این بود.
قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله :
حسنُ السُّئوالِ نِصفُ العِلم :
نیک پرسیدن ، نیمی از علم است .
نهج الفصاحه
روزنامه همشهری گفتگو با دکتر محمود بروجردی (داماد امام ) ۷/۲/۱۳۷۴.










نظر شما