حجت الاسلام زارع مدیر مدرسه علمیه مصطفی خان شهرستان ساری در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در ساری، به تشریح نکاتی در رابطه با شخصیت امام محمدباقر (ع) پرداخت، متن این گفتوگو به این شرح است:
امام محمد باقر (ع) از نظر نسب و جایگاه خانوادگی چه ویژگی منحصربهفردی دارند و تولد ایشان چه جایگاهی در تاریخ تشیع دارد؟
امام محمد باقر (علیهالسلام) از جایگاه ویژه و بینظیری در میان اهلبیت (علیهمالسلام) برخوردارند. ایشان نخستین امامی هستند که نسب شریفشان هم از سوی پدر به امام حسین (علیهالسلام) و از سوی مادر به امام حسن مجتبی (علیهالسلام) میرسد. مادر ایشان، فاطمه بنت امام حسن (علیهالسلام)، نوهی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است. بنابراین امام باقر (علیهالسلام) از هر دو سوی نسب، حسنی و حسینی، به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) منتسب میشوند.
این ویژگی، نهتنها جایگاه خانوادگی آن حضرت را ممتاز کرده، بلکه از نظر اجتماعی و تاریخی نیز اهمیت فراوانی دارد؛ چراکه در طول تاریخ تشیع، گاهی میان سادات حسنی و حسینی تفاوت و حتی گاه تنشهایی گزارش شده است. ولادت امام باقر (علیهالسلام) به نوعی پیونددهندهی این دو شاخهی اصلی از تبار پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود و وحدتی نمادین در میان ایشان پدید آورد.
آن حضرت در سال ۵۷ هجری قمری دیده به جهان گشودند و بنا بر نقل مشهور، در سال ۱۱۴ یا ۱۱۵ هجری به شهادت رسیدند. مدت عمر ایشان نیز ۵۷ سال ذکر شده است؛ که بهگونهای هماهنگ با سال ولادتشان، دلالت بر نوعی تقارن و رمز معنوی دارد. تولد ایشان نهتنها برای خاندان اهلبیت (علیهمالسلام) یک موهبت الهی بود، بلکه در تاریخ تشیع نقطهی عطفی بهشمار میرود که موجب تقویت همبستگی درونی خاندان رسالت و تسهیل مسیر رشد فکری و علمی مکتب تشیع شد.
با توجه به شرایط دوران امام باقر (ع)، ایشان چگونه توانستند حوزه علمی را پایهگذاری کنند و چه تأثیری در تربیت شاگردان بزرگ و گسترش علوم اسلامی داشتند؟
با نگاهی به شرایط اجتماعی و سیاسی دوران امام محمد باقر (علیهالسلام) درمییابیم که زمینهسازی برای تأسیس حوزهی علمی تشیع، نتیجهی یک روند تدریجی و بسیار هوشمندانه از سوی اهلبیت (علیهمالسلام) بوده است. هر امام معصوم، بهتناسب شرایط تاریخی و اجتماعی زمان خود، مأموریت و نقشی خاص بر عهده داشت. در ظاهر ممکن بود برخی از ایشان سکوت یا کنارهگیری از امور سیاسی پیشه کنند، اما در باطن، در حال طراحی و ایجاد زیرساختهای فکری و معرفتی برای آیندهی تشیع بودند.
امام سجاد (علیهالسلام) که پس از واقعهی کربلا به مدینه بازگشتند، در اوج فشار سیاسی قرار داشتند؛ تا حدی که به روایت تاریخ، حتی اجازه اقامت در خانهی خود را نیافتند و ناچار شدند مدتی را در بیرون از مدینه، در چادری سیاه زندگی کنند. این دورهی سخت، در ظاهر خلأ فعالیتهای آشکار دینی را نشان میدهد، اما در واقع، حضرت در حال تربیت و آمادهسازی شاگردان و نیروهای فکری بود که بعدها پایههای مکتب علمی امام باقر (علیهالسلام) را شکل دادند.
امام سجاد (علیهالسلام) در همان ایام، از طریق خدمترسانی و تعلیم به غلامان و بردگان، شبکهای از افراد مستعد و فهیم را پرورش دادند که بسیاری از آنان یا خود شاگردان امام باقر شدند یا فرزندانشان در حلقهی درسی ایشان تربیت یافتند. این زمینهسازی هوشمندانه باعث شد که امام باقر (علیهالسلام) بتوانند در زمان مناسب، نخستین هستههای حوزهی علمی شیعه را بنیان نهند. در دوران امامت امام باقر (علیهالسلام)، فضای سیاسی نسبتاً بازتری نسبت به گذشته فراهم شد. حضرت از این فرصت بهره گرفتند و با تربیت شاگردان برجستهای همچون زرارة بن أعین، محمد بن مسلم، و بسیاری دیگر، گنجینهای از معارف اسلامی را تدوین و منتشر کردند.
نقل است که امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «اگر زراره و امثال او نبودند، احادیث پدرم از بین میرفت.» بدین ترتیب، امام باقر (علیهالسلام) نهتنها پایهگذار حوزهی علمی شیعه بودند، بلکه با گسترش معارف قرآن، سنت پیامبر (ص)، فقه، کلام و تفسیر، نقش بیبدیلی در تثبیت هویت علمی و اعتقادی تشیع ایفا کردند؛ میراثی که در دورهی امام صادق (علیهالسلام) به اوج شکوفایی رسید.
شخصیت و منش فردی امام باقر (ع) در تعامل با مردم و مخالفان چگونه بود و چه الگویی برای زندگی امروز ارائه میکند؟
امام محمد باقر (علیهالسلام) در دوران امامت خود، با شرایط سیاسی بسیار دشواری روبهرو بودند. حکومت بنیامیه با خشونت، اختناق و دشمنی علنی نسبت به اهلبیت (علیهمالسلام) همراه بود. در چنین فضایی، امام باقر (علیهالسلام) نهتنها از تعلیم و ترویج دین بازنماندند، بلکه با تدبیری دقیق میان تقیه، اصلاحگری اجتماعی، و تعلیم معارف اسلامی تعادلی حکیمانه برقرار کردند.
تقیه در نگاه امام (ع) بهمعنای تعطیل کردن فعالیتها یا عقبنشینی از مسئولیتهای دینی نبود، بلکه روشی برای حفظ جان، آرامش جامعه، و فراهم ساختن زمینهای برای ادامهی فعالیتهای علمی و فرهنگی در پوششی هوشمندانه بود. ایشان با شرکت در نماز جماعت، تشییع جنازهها، و مراسم عمومی حتی در تعامل با دیگر ادیان نشان دادند که تقیه بهمعنای انزوا نیست، بلکه ابزاری برای پیشبرد هدفی عمیقتر است.
از سوی دیگر، حضرت در برابر حاکمان ظالم، اگرچه برخوردی تند و مستقیم نداشتند، اما همواره با زبان علم، حکمت و گفتوگو، حقایق را بیان میکردند و در بسیاری موارد، با همان ابزار علمی، چهرهی باطل را رسوا میساختند. نمونهای روشن از این تعامل، سفر امام باقر (علیهالسلام) به شام بهدعوت هشام بن عبدالملک، خلیفهی وقت بنیامیه، است. هشام قصد داشت در ظاهر با حضرت تحقیرآمیز برخورد کند، اما امام با حضور در مناظرهای عمومی با یکی از بزرگان مسیحیان، علم و جایگاه اهلبیت را به جهانیان نشان دادند. در این واقعه تاریخی، پیرمردی مسیحی که مورد احترام پیروانش بود، هر سال فقط یکبار از کوه عبادتش پایین میآمد و با مردم دیدار میکرد. در جمعی گسترده، او چند سؤال به ظاهر دشوار و نقضکننده آموزههای اسلامی از امام پرسید، از جمله: چگونه ممکن است بهشتیان غذا بخورند ولی نیازی به دفع نداشته باشند؟ چگونه نعمات بهشتی تمام نمیشود؟ و... امام با پاسخهایی حکیمانه مانند تشبیه به تغذیه جنین در رحم مادر یا نور شمعی که با آن هزار شمع روشن میشود ولی چیزی از آن کم نمیگردد، همگان را شگفتزده کرد. آن پیرمرد مسیحی که ادعا داشت کسی نمیتواند پاسخ او را بدهد، در نهایت با شنیدن پاسخهای امام، سکوت کرد و برتری علمی حضرت را پذیرفت.
این نوع مواجهه امام باقر (ع) با مخالفان دینی و سیاسی، نشان میدهد که ایشان چگونه با پرهیز از تنشزایی، استفاده از فرصتهای موجود، و بهرهگیری از قدرت علم و منطق، رسالت امامت را پیش بردند. ایشان در عین رعایت تقیه، هیچگاه از اصلاحگری و تبیین دین فروگذار نکردند و این شیوه، الگویی جاودانه در تاریخ تشیع شد.
موضعگیری امام محمد باقر (ع) در برابر حکومتهای بنیامیه چگونه بود و ایشان چگونه میان تقیه، اصلاحگری و تعلیم دین تعادل ایجاد کردند؟
شخصیت و منش فردی امام محمد باقر (علیهالسلام) در تعامل با مردم، مخالفان، و حتی حاکمان جور، الگویی بینظیر از عقلانیت، بردباری و حکمت بود. آن حضرت، در عین اینکه در برابر ظلم ایستادگی میکردند، اما از تقابل بیفایده و آشوبآفرین پرهیز داشتند.
روش ایشان «تعامل سازنده» بود، نه «سازش تحقیرآمیز»؛ و در برخورد با حاکمان، همواره به دنبال استفاده از حداقل فضا برای حداکثر خدمت به دین و جامعه اسلامی بودند. در دوران ایشان حدود پنج خلیفهی بنیامیه حکومت را به دست گرفتند که آخرین آنها هشام بن عبدالملک بود و از عاملان اصلی شهادت حضرت نیز به شمار میرفت. با این وجود، امام باقر (ع) هیچگاه بهانهای به دست حاکمان نداد که حرکت ایشان را بهعنوان قیام سیاسی تعبیر کنند. برعکس، حضرت با تدبیری بینظیر حتی پیشنهادهایی برای سامانبخشی اقتصادی حکومت دادند.
نقل شده است که نخستین کسی که پیشنهاد ضرب سکه اسلامی به دولت وقت داد، امام باقر (ع) بود؛ در حالیکه آن حکومت ظاهراً اسلامی ولی در باطن طاغوتی بود. این اقدام، از عمق نگاه واقعگرایانه و اصلاحطلبانهی امام حکایت دارد. در مناظرات علمی و مذهبی، حضرت بسیار باوقار و اهل گفتوگو بودند. گفتوگوی ایشان با اسقف مسیحی در شام، مناظره با یهودیان و مواجههی علمی با افرادی مانند قتاده، همگی نشان از سعهی صدر، احاطهی علمی و اخلاق عالی حضرت دارد. حتی مخالفان فکری و دینی، وقتی با امام مواجه میشدند، تحت تأثیر علم، ادب و وقار ایشان قرار میگرفتند.
بسیاری از بزرگان اهل سنت نیز در آثار خود، به عظمت علمی امام باقر (ع) اذعان کردهاند و از او با احترام یاد کردهاند. در تعامل با مردم نیز حضرت بسیار متواضع، مهربان و دلسوز بودند. هرگز خود را از مردم جدا نمیدانستند و با آنان، فارغ از طبقه، باور و جایگاه، برخوردی پدرانه داشتند. روایتهایی از حضور امام در نماز جماعت، تشییع جنازهها و همراهی با اقشار مختلف مردم وجود دارد که نشاندهندهی شخصیت مردمی ایشان است. در یک جمعبندی، میتوان گفت امام باقر (ع) الگویی تمامعیار برای انسان مؤمن امروز است: در برابر ظلم: صبور و آگاه و هوشمند؛ در برابر مردم: متواضع، مهربان و حاضر در میان جامعه؛ در برابر مخالف: منطقی، اخلاقمدار و اهل گفتوگو؛ در اصلاح امور: مسئول، اهل تدبیر و واقعگرا.
شهادت امام باقر (ع) چگونه رخ داد و چه میراث علمی، معنوی و فرهنگی از ایشان برای جهان اسلام باقی مانده است؟
شهادت امام محمد باقر (علیهالسلام) یکی از غمانگیزترین وقایع تاریخ تشیع است. طبق نقلهای معتبر، عامل اصلی شهادت ایشان، هشام بن عبدالملک، خلیفهی اموی بود. بنابر برخی منابع تاریخی، پس از آنکه امام در شام حضور یافت و با علم، وقار و شخصیت الهی خویش هیبت دستگاه خلافت را شکست، هشام تصمیم به حذف فیزیکی حضرت گرفت. به همین دلیل، در مسیر بازگشت از شام، یا اندکی پس از آن، دستور مسموم کردن حضرت را صادر کرد.
نقل است که حضرت با زهری که در غذا یا آب ایشان ریخته شده بود، مسموم شدند و پس از تحمل رنج فراوان، در سال ۱۱۴ هجری قمری در مدینه به شهادت رسیدند. پیکر مطهر حضرت در قبرستان بقیع، در کنار مرقد امام حسن مجتبی (ع)، پدر بزرگوارشان امام سجاد (ع)، و فرزندشان امام صادق (ع) به خاک سپرده شد؛ مکانی که امروزه محل زیارت دلهای شیفته است، هرچند بنای آن توسط وهابیت تخریب شد. امید است با ظهور حضرت ولیعصر (عج)، این بقاع مطهر شکوهی درخور پیدا کند.
اما میراثی که امام باقر (ع) برای جهان اسلام به جای گذاشتند، میراثی بینظیر، ماندگار و حیاتبخش است. ایشان با توجه به شرایط خاص دوران خود، که دوران ضعف خلافت و درگیریهای داخلی بنیامیه بود، موفق شدند فضای علمی و فرهنگی نسبیای ایجاد کنند و از آن بیشترین بهره را برای احیای اسلام ناب محمدی ببرند. میراث امام را میتوان در سه بُعد برجسته خلاصه کرد:
۱. میراث علمی: امام باقر (ع) پایهگذار نظام علمی شیعه بود. ایشان با تأسیس حوزه علمی و تربیت شاگردانی برجسته چون زرارة بن أعین، محمد بن مسلم، ابوبصیر، و بسیاری دیگر، زمینهساز گسترش معارف اهل بیت (ع) و انتقال آن به نسلهای بعد شدند. گفته میشود بیش از ۴۰۰۰ روایت از حضرت نقل شده که در فقه، تفسیر، عقاید، اخلاق و سایر معارف اسلامی نقش بنیادی دارند.
۲. میراث معنوی: امام باقر (ع) در اوج فشارهای سیاسی و اجتماعی، الگویی از ایمان، اخلاص، توکل و تواضع را به نمایش گذاشتند. دعاها، مناجاتها، و سیرهی اخلاقی ایشان، سرچشمهای زلال برای تربیت معنوی انسان مؤمن است. رفتارشان با فقرا، برخورد با مخالفان، سادهزیستی، و توجه ویژه به تربیت نفوس، بخشهایی از این میراث ناب معنوی است.
۳. میراث فرهنگی و تمدنی: امام باقر (ع) تنها یک عالم و فقیه نبود، بلکه یک معمار تمدن دینی نیز بود. ایشان با مقابله با تحریفات، تبیین درست مفاهیم دینی، و ایجاد نهضتی علمی در دل دوران ظلم، پایههای فکری و فرهنگی تمدن اسلامی را تقویت کردند. حتی مشارکت ایشان در برخی مسائل سیاسی مانند پیشنهاد ضرب سکهی اسلامی، نشان از دید تمدنی و نگاه کلان ایشان به جامعه دارد.
در یک کلام، امام باقر (ع) شهید راه حقیقت و علم بود؛ مظلوم در زمانه، اما پیروز در تاریخ. شخصیت ایشان، مشعلی است برای تمام آزادگان و جویندگان معرفت.










نظر شما